یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد
یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد

توصیه های اخلاقی آیت الله جاویدان - دعای آیت الله بهجت در سجده

آیت الله جاودان در درس اخلاق هفته قبل خود به طرح مباحثی کاربردی پرداختند که می‌خوانیم:

صلوات

صلوات یک دعای مقبول است. اگر ما هم این دعا را انجام دهیم از ما هم قبول است. به گناهانمان نگاه نمی کنند. این دعا از ما هم قبول می شود. بنابراین هرچقدر در نمازمان صلوات بفرستیم، آن بخش از نمازمان قبول است. ما یک دوستی داشتیم که مرد بزرگی بود. آن زمانی که ایشان شهید شد، احتمالا سی و دو سه سالش بود. در هر صورت مرد بزرگی بود. من دعایش را که در جا مستجاب شده بود دیده بودم. همان زمان که دعا کرد در جا مستجاب شد. ایشان در قنوت نمازش همه اش صلوات می فرستاد. من از ایشان یاد گرفتم. هرچه در نمازتان بیشتر صلوات بفرستید، احتمال قبولی آن بخش از نمازتان بیشتر است.

دعای عافیت

زمانی که ما در خدمت حاج آقای حق شناس بودیم، ایشان در سجده آخر یا ولیَّ العافیَة نـَسئـَلـُکَ العافیَة... و با کم و زیادش مثلا:... وَ تـَمامَ العافیَة وَ دَوام العافیَة وَ الشّـُکرَ عَلی العافیَة عافیَة الدّین وَ الدّنیا وَ الآخِرَة را می خواندند. البته ایشان کمتر از این می خواندند. ما بعدها از این طرف و آن طرف ادامه اش را یاد گرفتیم و به آن اضافه کردیم و یک دعای مفصل شد. آدم باید حرف را از معلم یاد بگیرد. اما هرکس هم معلم نیست. به عنوان معلم هرجایی نروید. در هر صورت بعد ها در همان اوایلی که خدمت حاج آقای حق شناس بودیم ما به قم مشرف شدیم. اوائل برای نماز خدمت بزرگان دیگری می رفتیم که حالا اسم نمی برم. بعد ها مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله علیه را یافتیم. ایشان در سجده آخر یک دعایی می فرمودند که به نظرم آمد از این بهتر است. ایشان بعد از ذکر سجده صلوات می فرستادند و بعد می فرمودند: وَافعَل بـِنا ما أنتَ أهلـُهُ وَ لا تـَفعَل بـِنا ما نـَحنُ أهلـُهُ یا أهلَ التـَّقوی وَ المَغفِرَة یا أرحَم الرّاحِمین به نظرم آمد که این دعا مهم تر است. معنایش را متوجه شدید؟ با ما آنطور که تو اهل هستی رفتار کن. با ما آنطور که ما اهلش هستیم رفتار نکن. آنطور که تو اهلش هستی حد ندارد. شما در آن دعا عافیت می خواستی. عافیت دین و دنیا و آخرت و... اینجا می گوید آنطور که تو اهلش هستی با ما رفتار کن. فوق عافیت همه چیز. این مهم است. انسان این دعا را بکند خوب است. با تمام دل دعا کند. ایشان تمام عمرش گفته بود وَافعَل بـِنا ما أنتَ أهلـُهُ خیلی عظیم است. آن وقت که این دعا را کرده باشد، چه ثروتی هم در این عالم و هم در آن عالم به او می دهند؟ ما که نمی فهمیم. آن دنیا ممکن است بفهمیم. خب پس در سجده آخر تسبیح را می گوییم:سبحان الله سبحان الله سبحان الله سبحان ربی الأعلی و بحمده. بعد صلوات و بعد این دعا وَافعَل بـِنا ما أنتَ أهلـُهُ وَ لا تـَفعَل بـِنا ما نـَحنُ أهلـُهُ یا أهلَ التـَّقوی وَ المَغفِرَة یا أرحَم الرّاحِمین من انتهایش فقط یا أرحَم الرّاحِمین را می گویم.

دعا برای همه

در قنوت دو تا دستور هست که یکی از آنها این است. اللهم اغفِر لـَنا وَ ارحَمنا وَ عافِنا وَ اعفُ عَنـّا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَة إنـَّک عَلی کـُلِّ شَیءٍ قـَدیرٌ من با این قسمت اول و دومش کار دارم. اللهم اغفِر لـَنا وَ ارحَمنا این را بگویید. نه تنها برای خودتان برای تمام دوستان امیرالمومنین بگویید. مردم شهر ما خیلی گناه می کنند. خیلی. اصلا از حد گذشته است. هیچکس هم نیست برایشان دعا کند. دعای ما به درد نمی خورد اما خب حالا می شود این کار را کرد. مثلا روزی صد بار، دویست بار، هروقت می خواهد دعا کند، هروقت وقت کرد اللهم اغفِر لـَنا وَ ارحَمنا وَ عافِنا وَ اعفُ عَنـّا خیلی دعای خوبی است. خدایا ما را بیامرز. بر ما هم رحم کن. به ما عافیت بده. از ما درگذر. عَنـّا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَة إنـَّک عَلی کـُلِّ شَیءٍ قـَدیرٌ مهم این است که این دعا را برای عموم بکنید. یعنی برای خودت، برای پدر و مادرت، برای دوستانت، برای خویشانت، برای اساتیدت، برای همه ذوی الحقوقت، گذشتگانت، زنده هایت، مردم شهرت، مردم کشورت، بعد مردم عراق، بحرین، لبنان، فلسطین، هرجا که دوستان امیرالمومنین هستند و لایق هستند که این دعا را در موردشان انجام بدهیم. شاید بلاهایی که خدا برای این شهر مقرر کرده باشد با همین دعایی که شما دارید برای مردم شهرتان و کشورتان، برای مردم عراق و .. رفع شود. مدام به اینها فکر کردم و در ذهنم نظم داده ام تا بتوانم برای شما بگویم. فقط امیدوار نیستم. چند نفر عمل می کنید؟ خیلی ساده و راحت بود.

روایت خیلی ممتازی است که در گذشته هم خوانده ام. در کتاب اصول کافی یک فصل است. فرمودند: اِنَّ للهِ عَزَّوَجَلّ ضَنائِنَ یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء اول معنای ضن را عرض کنم. ضن با ض یعنی بخل. یعنی خداوند یک کسانی دارد، یک چیزهایی دارد، یک آدم هایی دارد که نسبت به آنها بخل می ورزد. حرف بدی است؟ نه حرف خوبی است. یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء اصلا نمی خواهد دست بلا به دامن آنها برسد. حالا عبارتش راعوض می کنم که روشن تر شوید. خدای متعال یک بندگان خاصی دارد. آنها را به طور اختصاصی قایم کرده است برای خودش. آن معنی هم آن وقت درست می شود. خدای متعال یک بندگانی دارد که آنها را برای خودش قایم کرده است. هم آن معنا درست است و هم این معنایی که عرض کردم. یَضُنّ بـِهـِم عَن البَلاء دور و اطراف آنها را بسته و دیوار کشیده و محافظ گذاشته که بلا به سراغشان نیاید. بلا در مورد ائمه یک معنای خاصی دارد. می گوییم خدا شما را از فتنه ها حفظ کرده است. فتنه یعنی امتحان. بلا هم به همان معناست. خدا یک بندگانی دارد که خودش آنها را به طور اختصاصی برای خودش قرار داده است و نمی گذارد دست حوادث روزگار به آنها برسد. دست حوادث به این آدم ها نمی رسد. حالا دانه دانه توضیح می دهد. فـَیُحییهـِم فی العافیة آنها را زنده می دارد. تمام عمر بر این می گذرد. هفتاد سال، هشتاد سال بر او می گذرد، همه در عافیت. به هیچ طرف از جانش بلا نمی رسد. معنای بلا این نیست که مثلا سر درد نمی گیرد. درونش درد نمی گیرد. پایش به زمین نمی خورد. معنایش اینها نیست. تمام عمرش در عافیت زندگی می کند. به قدری قیمتی است که حد ندارد. وَ یَرزُقهُم فِی العافِیةتمام مدت به آنها رزق می دهد. در عافیت. نان خشک می خورد ها. یک وقت هایی نان خشک هم گیرش نمی آید.

آن بزرگ آمده بود خانه. گفت حاج خانم این چراغ را بیاور مثلا یک دعایی بخوانم، یک مطالعه ای بکنم. حاج خانم گفت که آقا امروز نفت نداریم. گفت خب الحمدلله. پس شمع را بیاور. گفت آقا امروز هیچ چیز نداشتیم. نه گوشت داشتیم بپزیم و نه نان داشتیم که... بسیار شاد شد و بسیار خدا را شکر کرد که خانه ما تازه مانند خانه آل محمد صلی الله علیه و آله شده است. این آن وَ یَرزُقهُم فِی العافِیةاست. رزقشان می دهند. هرچه از گلویشان پایین می رود در عافیت می رود. حالا هنوز نرسیدیم. سوم می فرماید: وَ یُمیتـُهُم فی العافِیة آنها را می میراند. آخر دیگر مردن که عافیت ندارد. خدایی نکرده آدم سکته می کند. زیر ماشین می رود. یک بلایی سرش می آید که از دنیا می رود دیگر. بلا سرش می آید در عافیت. معلوم می شود این عافیت، عافیت معمول نیست. فرمود در عافیت زندگی می کند. در عافیت رزق می خورد. در عافیت می میرد. در عافیت یعنی در عافیت دینی. دینش هیچ عیب نمی کند. تمام مدت عمرش زندگی می کند. هفتاد سال، هشتاد سال. صد جور بلا هم برایش پیش می آید. مثلا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نمی دانم چهار سال، هفت سال، چقدر زندان بودند. زنجیرش می کنند. اما در عافیت.

حضرت رضا علیه السلام به تخت سلطنت می نشیند، در عافیت است. حضرت حسین علیه السلام صد تا، دویست تا، چقدر تیر در بندش بود؟ همه اش عافیت بود. همه اش به عافیت بود. من یک ذره دندانم درد می گیرد، عافیت به هم می خورد. یعنی شک می کنم. اوقاتم تلخ می شود. آنها اینگونه نیستند. هرچه می گذرد و پیش می آید و هرچه اتفاق است در دنیا برایش به عافیت است. یعنی در واقع همه حوادث به نفعش می شود. همه حوادثی که در دوران عمرش پیش می آید، به نفعش می شود. یک چیزی که به ضررش باشد وجود ندارد. ببینید گفتند چه بندگانی؟ اِنَّ للهِ عَزَّوَجَلّ ضَنائِنَ یک بندگان خاصی دارد. اینها خاص الخاص هستند. در روایتی دیگر دارد: یغذوهم بـِنعمتِه لقمه می گذارد در دهانشان. نعمت خودش را می گذارد. باز همانگونه. نه اینکه نان خشک نمی خورد مثلا همیشه فلان غذا را می خورد. نه. نان خشک می خورد. وَ یَبعَثـهُم فی العافیة وقتی هم به قیامت می آید با عافیت می آید.

قیامت

آقا قیامت خیلی عظیم است. ما اصلا به حد فهم قیامت نرسیدیم. به حد فهم مرگ هم نرسیدیم. که اگر آدم به حد فهم مرگ برسد دیگر گناه دورش پر نمی زند. دیگر گناه دورش پر نمی زند. اگر آدم بفهمد مرگ یعنی چه. وَ یَبعَثـهُم فی العافیة وَ یَسکنُهُم الجَنَّة فِی العافیة آنها را در عافیت در بهشت ساکن می کند. همه اول و آخر عمرش می شود عافیت. اینها اختصاصی هستند. بندگان اختصاصی خدا. یک کسانی هستند که خدا از روز اول با آنها اینگونه برخورد می کند. از اول. از وقتی متولد شده. حضرت صدیقه طاهره وقتی متولد شدند چطور متولد شدند؟ در پاکی. طهارت. پاکی، طهارت. تمام عمر در پاکی و طهارت. مرگش در پاکی و طهارت. همه چیزش در پاکی و طهارت. اینها یک بندگانی هستند که معصومین درجه اعلایش هستند. من و شما می توانیم برویم و به اینها برسیم

منبع http://www.rajanews.com/news/138488

مستحبات مومن قبل از نماز

 

مستحباتی که یک مسلمان می تواند قبل از اقامه نماز رعایت کند:

1- مسواک زدن

پیامبر اکرم (ص):"دو رکعت نماز کسی که مسواک زده است بهتر از 70 رکعت نماز همان شخص بدون مسواک است."

2- زینت کردن در نماز

* سوره اعراف آیه 31 : " ای فرزند آدم ! نزد هر مسجدی که می روی زینت خود را ببر.

از خصوصیات امام حسن(ع) :

*امام حسن (ع) به نمازکه می ایستاد ، بهترین لباس ها را می پوشید.دلیل این کار را ازاو پرسیدند،فرمود:"خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد و من برای خدا زیبا می شوم . ( تفسیر عیاشی جلد دو صفحه 14)

*امام صادق (ع) : " شانه کردن موها قبل از نماز مستحب است. "(تفسیر عیاشی جلد دو صفحه 14)

*پیامبر اکرم (ص):"محبوب ترین لباس ها نزد خداوند لباس سفید است."پوشیدن لباس سفید مستحب است.

3- عطر زدن

امام زین العابدین (ع) شیشه ی عطری در سجده گاهش داشت که برای نماز از آن استفاده می کرد. (اصول کافی جلد 6 صفحه 515 )

* امام رضا (ع):"امام صادق (ع) در خیابان از بوی خوشش شناخته می شد."(اصول کافی جلد 6 صفحه 515)

* امام صادق (ع) : " نماز شخص عطر زده برتراز 70 نماز بدون عطر اوست."

4- انگشتر به دست کردن در نماز

* امام علی (ع) : " پیامبر اکرم را دیدم که انگشتر نقره و عقیق یمانی در دست داشت و نماز می خواند . هنگامی که نمازش تمام شد ، انگشتر را به من داد و گفت : یا علی آن را در دست راستت قرار بده. "

* رسول اکرم (ص) به یکی از یاران خود اشاره کرد و فرمود: " انگشتر یاقوت و عقیق به دست کن که مبارک است که هر گاه در آن بنگری ، چهره ات نورانی تر می شود و نماز با آن برابر با 70 نماز است. "

از مستحبات یا آداب نماز

پناه بردن به خداوند از شیطان قبل از نماز.

* پیامبر اکرم (ص) قبل از نماز می گفت : " اعوذ بالله من الشیطان الرجیم "

* امام صادق (ع) قبل از نمازبا صدایی آشکار می گفت : " اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم "

آشکار گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم " در نماز

* پیامبر اکرم (ص) :" جبرییل نزد من آمد و نماز را به من آموزش داد . پس شنیدم که " بسم الله الرحمن الرحیم " را آشکار خواند.

* امام حسن عسکری (ع) :" نشانه های انسان مومن 5 چیز است :

1- 51 رکعت نماز خواندن.

2- زیارت اربعین امام حسین

3- انگشتربه دست راست کردن .

4- پیشانی بر خاک مالاندن بعد از نماز

5- آشکار گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم " در همه ی نمازها

امام رضا (ع) :" آشکار خواندن " بسم الله الرحمن الرحیم " در همه ی نمازها مستحب است.

6- امام حسن عسکری (ع) : " انسان اگر تنها نماز می خواند ، طولانی بخواند. " ( التهذیب شیخ طوسی جلد 6 صفحه 52 )

* حضرت محمد (ص):"هر کس نمازش را طولانی بخواند،مدت ایستادن برای حساب در روز قیامت را خداوند از او کم می کند."(حلیت الاولیا جلد 6 صفحه 95)

* امام صادق (ع):"هنگامی که تنها نماز می خوانیم ، نماز را طولانی به پا داریم که طولانی خواندن نمازعبادت است."(دعای الاسلام جلد یک صفحه 152)

نکاتی زیبا درباره ی نماز

* حضرت محمد (ص):"نماز اسلحه مومن در برابر کافر است.(من لایهذر الفقیه جلد 1 صفحه 206 )

* پیامبر اکرم (ص) : " نماز کمر شیطان را می شکند. "

* شهید رجایی : " عهد کردم با خدایم که هیچ وقت قبل از نماز ، ناهار نخورم و اگر زمانی ناهار را قبل از نماز خوردم ، یک روز روزه بگیرم. "

* شهید رجایی:"به کار بگویید نماز دارم . به نماز نگویید کار دارم."

* امام باقر (ع) :"نماز هدیه ی مومن به خداست. پس هدایای خود را نیکو کنید تا جوایز شما نیکو باشند."(ارشاد القلوب دیلمی جلد2صفحه 18)

* از امام صادق (ع) سوال شد : گریستن در نماز چه گونه است ؟ فرمود : " به خدا سوگند گریستن در نمازنور چشم مومن است. اگر برای شما چنین حالی پیش آمد مرا فراموش نکنید . "

* رسول اکرم (ص) : " نماز چهره ی شیطان را سیاه می کند. " ( نهج الفصاحه حدیث شماره 1877)

* رسول اکرم (ص):"نماز چون ترازوست . هرکس نماز را کامل به جا آورد ، پاداش می گیرد .

* امام خمینی ( ره):"نماز کارخانه انسازی است . (صحیفه نور جلد12 صفحه 148)

* آیت اله مرعشی به فرزند بزرگش وصیت کرد تا سجاده اش را که 70 سال بر روی آن نماز شب به جا آورده بود و تسبیحی از تربت امام حسین (ع) را که با آن استغفار کرده بود ، با او دفن کند. 

* ابن عباس پسر عموی پیامبر(ص) می گوید :" من و سلمان فارسی زیر درختی نشسته بودیم که سلمان شاخه ی خشک درخت را تکان داد. برگ های درخت ریخت . سلمان گفت : ای ابن عباس چرا از من درباره ی این کار نمی پرسی؟ به او گفتم : بگو . سلمان گفت : من و پیامبر(ص) زیر همین درخت نشسته بودیم که پیامبر (ص) این کار را کرد و فرمود : ای سلمان! چرا از این کارم از من نمی پرسی؟ پرسیدم . پیامبر فرمود :"مومن چون وضو بگیردو نمازهای 5گانه را بخواند ، گناهان او می ریزد. چنانچه برگ های این درخت می ریزد."

* نماز صبح و نمازهای مغرب و عشاسنگین ترین نمازها برای منافقان است.(مستدرک الوسایل جلد1صفحه 83)

* اگر کسی ثواب نماز مستحبی را به رسول اکرم و ائمه ی اطهارهدیه کند ، خداوند ثواب نمازش را آن قدر افزایش می دهد که از شمارش آن خسته شود.

* رسول اکرم (ص) :"هر کس در حضور مردم نمازش را نیکو بخواند و درخلوت و تنهایی آن را بد به جا آورد ، به خداوند اهانت کرده است." ( نهج الفصاحه حدیث شماره 2845)

* دعا کلید رحمت و وضو کلید نماز و نماز کلید بهشت است.(نهج الفصاحه حدیث شماره 1588)

* رسول اکرم (ص) : "دو رکعت نماز انسان ازدواج کرده بهتر از 82 رکعت نماز شخص مجرد است. "(نهج الفصاحه )

مردی تصمیم گرفت به سفر تجاری برود. آمد خدمت امام صادق (ع) در مدینه و استخاره گرفت. استخاره ی او بد آمد. اما اعتنایی نکرد و به سفر رفت و سود فراوانی به دست آورد و به او نیز خیلی خوش گذشت. خدمت امام صادق(ع) آمد و عرض کرد : ای فرزند رسول لله ، شما برای من استخاره کردید و بد آمد. اما من به سفر رفتم و سود کردم و خیلی هم به من خوش گذشت. امام فرمود : " آیا یادت هست در سفر آن شب که تا پاسی از شب بیدار مانده بودی و نماز صبح ات قضا شد؟" مرد گفت : آری ! امام فرمود : " اگر خیردنیا و آخرت را در دنیا به تو بدهند ، جبران ثواب آن نماز از دست رفته را نخواهد کرد. ( جهاد با نفس جلد 1 صفحه 66)

منبع: وبلاگ نیمک

چهار چیز در چهار چیز

خداوند تبارک و تعالی فرموده است: رضایتش را در طاعتش پنهان کرده، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار چرا که ممکن است رضایت خدا در همان باشد و تو ندانی؛ خشم خود را در نافرمانی از خود مخفی کرده است، پس هیچ گناهی را کوچک نشمار، چرا که ممکن است خشم خدا در همان گناه باشد و تو ندانی؛ اجابت خود را در ادعیه پنهان کرده است، پس هیچ دعایی را کوچک نشمار، چرا که ممکن است اجابت در همان دعا باشد و تو ندانی؛و دوست خود را در میان بندگان پنهان کرده است، پس هیچ بنده ای را از بندگان خدا کوچک نشمار، چه بسا همان کس دوست خدا باشد و تو ندانی

خصوصیات عبادالرحمن در قرآن

خداوند متعال در مقام تبیین ارزشهای رفتاری بندگانی است که با پیوند دادن ایشان به خود ویژگی‌های خاصی به ایشان داده است: «و عباد الرحمن» دارای ویژگی‌های پسندیده و ارزشهای والایی هستند.

ویژگی اول:

یکی از ویژگی‌های ایشان به نوع راه رفتن ایشان در روی زمین مربوط می‌شود:

1- و عباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هوناً

و بندگان خداى رحمان کسانى‏اند که روى زمین به نرمى گام برمى‏دارند

ویژگی دوم:و روش واکنش ایشان در برابر کسانی که برای ایشان مشکلاتی را پیش می‌آورند این است:

2-و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً(63) و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏دهند.

ویژگی سوم:خداوند متعال همچنین در مورد آن ها می‌فرماید که آنان شب زنده دار هستند و در برابر پروردگار به سجده می‌افتند. سجده اوج خضوع و بندگی ایشان را نسبت به خداوند متعال می‌رساند؛ زیرا سجده نماد بندگی است و بالاترین نوع خضوع در برابر پروردگار را به حساب می‌آید. قیام ایشان نیز همین‌گونه است و نشانه اوج اطاعت و تسلیم بودن آنان را در برابر خداوند به نمایش می گذارد:

3-. والذین یبیّتون لربّهم سجّداً و قیاماً(64)

و کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می¬کنند.

ویژگی چهارم:

اینان کسانی هستند که فکر می‌کنند و گناهان گذشته‌شان را به یاد می‌آورند. بعضی از این گناهان می‌تواند گناهان کبیره باشد که انسان به واسطه انجام آنها ممکن است مستحق عذاب جهنم شود. مانند غیبت و سخن چینی و خوردن مال مردم و ظلم و عاق والدین و زنا و...

اینان گناهان خود را به یاد می‌آورند و به عذابی که در انتظار آنان است می‌اندیشند، به همین جهت از خداوند طلب عفو و رحمت می‌کنند. از خداوند می‌خواهند که عذاب جهنم را از آنان بردارد. یعنی به خاطر نظام اسباب و علل، انسان سزاوار چنین عذابی است. زیرا به خوبی درک می‌کنند که این عذاب مثل و مانندی ندارد و جای گرفتن در جهنم بدترین نوع قرار گرفتن‌ها می‌باشد.

4- والذین یقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنم إن عذابها کان غراماً(65) انها ساءت مستقراً ومقاماً(66) و کسانی که می‌گویند:

 پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و پردوام است. و در حقیقت، آن بد قرارگاه و جایگاهی است.

ویژگی پنجم:

آن ها همیشه سعی در پرهیز از اسراف و تمسک به میانه‌روی دارند. یعنی آن‌ها اهل میانه‌روی هستند و در انفاق و مصارف خود، راه میانه را در پیش می‌گیرند. وقتی خواستند برای خودشان یا خانواده خودشان خرج کنند راه میانه را در پیش می‌گیرند. نه آن چنان بر خود و خانواده خود سخت می‌گیرند و نه اسراف می‌کنند. به عبارت دیگر بدون برنامه اموال خود را مصرف نمی‌کنند.

خداوند متعال اسراف را حرام کرده است.

اسلام از انسان می‌خواهد، چیزهای مفید را هدر ندهد. این کار خیلی برای ما سودمند است. مثلاً کسی ممکن است دعوتی ترتیب دهد و بیش از نیاز مدعوین غذا آماده کند. ولی میهمانان به اندازه نیاز خود غذا می‌خورند. در نتیجه باقی مانده غذاها دور انداخته می‌شود. بعضی در توجیه این کار خود می‌گویند درست کردن غذای اضافی برای تکریم مهمان است. ولی حقیقت این است که تهیه مواد خوراکی باید به اندازه نیاز فرد باشد. باید بدانیم تکریم میهمان با غذا نیست بلکه خود دعوت نوعی احترام گذاردن به میهمان است نه زیادی غذاها و اسراف آن.


اسراف در وضو نیز دیده می‌شود. بعضی‌ها وقتی وضو می‌گیرند آن چنان آب را باز می‌گذارند که برای شتشوی کامل انسان کافی است. کسی که وضو می‌گیرد باید آب را به میزانی باز بگذارد که برای وضو گرفتن او کافی باشد. زیرا انسان در موارد بسیاری به آب نیاز دارد. خصوصاً در کشورهایی که با کمبود آب مواجه هستند. پس باید یاد بگیریم که از هر چیزی به اندازه نیاز خود استفاده کنیم. نباید آن را دور بیندازیم یا هدر بدهیم.

5-والذین إذا أنفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواماً(76)

و کسانی هستند که چون انفاق کنند، نه ولخرجی می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را بر می‌گزینند.

اقتار به معنای سخت‌گیری و بخل است «وکان بین ذلک قواماً» که منظور راه میانه است. میانه‌روی خط توازن بین افراط و تفریط است.

ویژگی ششم:عزم در توحید و اطاعت از خدای یگانه، دیگر ویژگی اینان است. اینان در عقیده و اطاعت و بندگی موحّد و یگانه پرست هستند

6-والذین لا یدعون مع الله الهاً آخر و کسانی هستند که با خدا معبودی دیگر را نمی‌خوانند

ویژگی هفتم:

و جز در حالت دفاع از نفس یا موارد لازم و مشروع دیگر کسی را نمی‌کشند.

7-ولا یقتلون النفس التی حرّم الله إلا بالحقو کسی را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمی‌کشند

ویژگی هشتم:

اینان برای ارضای شهوات خود به راه¬های غیر شرعی روی نمی‌آورند.

8-و لایزنون و من یفعل ذلک یلق آثاماً(68)

و زنا نمی‌کنند و هر کس این‌ها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد.

ما هم سعی کنیم تا خود نفس را به زیور صفات عباد الرحمن بیاراییم و در قنوت نماز هایمان بگوییم:

«ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابها کان غراماً إنّها ساءت مستقرّاً ومقاماً»

منبع: وبلاگ تذکره

عباس علمدار کیست؟

عباس،فرزند علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیر مردان عرب بوده و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.

امام علی( ع ) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه ، با امّ البنین ازدواج کرد. خواستگاری این ازدواج را برادرش عقیل انجام داد .

می گویند هنگام ورود امّ البنین به خانه علی (ع) امام حسن و حسین بیمار بودند و او از آنان پرستاری کرد تا خوب شدند.امّ البنین اجازه نمی داد که اورا فاطمه صدا کنندزیرا می ترسید یاد غم های فاطمه برای علی و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود .

ثمره ازدواج علی(ع) با فاطمه بنت حزام،چهار پسر به نام های عباس،عون ، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آن ها عبّاس بود.فاطمه را به علت داشتن این چهار پسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین آن چنان به امیرالمؤمنین وفادار بودکه پس از شهادت آن حضرت، شوهر دیگری اختیار نکرد با آن که بیش از بیست سال پس از آن حضرت زنده بود .

وقتی عباس به دنیا آمد،امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند،نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد . امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد. روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .

عباس در خانه علی و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کرد واز این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت .

روزی حضرت علی (ع)، عباس خرد سال را در کنار خود نشاند و به او گفت: بگو یک . عباس گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . عباس از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شد جواب داد: شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .

عباس نه تنها در قامت رشید بود، بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود. او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است .

عباس در سنین دوازده تا چهارده سالگی،زمانی که علی (ع) با دشمنان درگیر بود،در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاد اجازه جهاد به او داده نمی شد، ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:

در یکی از روزهای جنگ صفّین،نوجوانی نقابدار از سپاه علی (ع) به میدان آمد. ترس و دلهره  سپاه معاویه را در برگرفت. هر کس ازدیگری می پرسید این نوجوان کیست که این طور شجاعانه  پابه میدان جنگ نهاده است ؟ از سپاه معاویه کسی جرأت نکرد پا به میدان بگذارد.معاویه به سردار نامی خود،ابن شعثاء،دستور داد تا به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف ده هزار نفردرجنگ می دانند،چگونه مرا به جنگ با کودکی می فرستی؟بهتر است یکی ازپسرانم رابرای کشتن او بفرستیم.معاویه قبول کردو ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ بااین نوجوان به میدان فرستاد.امّا او دریک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد.ابن شعثاء فرزنددوم خودرا فرستاد،او نیز کشته شدو به این ترتیب هرهفت پسراو کشته   شدندوخود اوبا عصبانیّت پا به میدان گذاشت وبه آن نوجوان دلاور گفت:تو پسران مرا کشتی ، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند.ولی خوداونیزدرمدّت کوتاهی به پسرانش پیوست.همه با تعجّب به این نوجوان شجاع نگاه می کردند. امام(ع) اورا پیش خودخواندونقاب او را برداشت وپیشانی اورا بوسید.همه با تعجّب دیدند که او عباس پسر امیرالمؤمنین است.

همچنین درجنگ صفین،زمانی که سپاه معاویه راه آب رابه روی امیرالمؤمنین و سپاهش بسته بودند؛امام (ع) جمعی رابه فرماندهی امام حسین (ع) جهت باز کردن راه فرستادکه عباس هم در آن جمع حاضر بوده و در رکاب برادرش جنگیده است .

عباس چهارده ساله بودکه پدرش درواقعه محراب خونین کوفه دررمضان سال چهلم هجری به  شهادت رسید.او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین،شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است.او هرگز توصیه ای راکه پدرش در شب 21 ماه رمضان در آستانه شهادتش به عباس کرد ، از یاد نبرد . آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین را تنها نگذارد.

پس از شهادت امام علی (ع) عباس سال های تلخ امامت برادرش حسن (ع) را هم تجربه کرد.

سالهایی که حیله گری های معاویه و ستم های امویان اوج گرفته بود و بسیاری از یاران وفادار امام علی و امام حسن (ع)،از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به شهادت رسیدند.دورانی که وعّاظ در منبر ها معاویه را مدح و به علی (ع) ناسزا می گفتند .

وقتی امام حسن(ع) مسموم و شهید شد . عباس24 سال داشت. شهادت امام حسن بار دیگر بنی هاشم راسوگوار کرد عباس نیز به همراه خاندان پیامبر در غم واندوه ازدست دادن برادرش متأثّر و اندوهگین شد . عباس چند سال بعد از شهادت پدرش ، در سن هیجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد . عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی (ع) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولدو رشد یافته بود.حاصل ازدواج عباس بالبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود. میگویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل (پدر فضل) دادند. امّا برخی دیگر عقیده دارند عباس به خاطر فضل بی پایانش به این لقب خوانده می شود .

عباس درهمه دوران زندگی اش،همراه برادرش امام حسین(ع) بود.او جوانی خودرا صرف خدمت به امام حسین (ع) کرد.او درمیان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانه هایی برگرد شمع عباس حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند.آنان حدودسی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین (ع) همواره آماده شهادت و حماسه بودند .

پس از مرگ معاویه،هنگامی که حاکم مدینه امام حسین رابه دارالإماره دعوت کردتاپیام یزید را به او تسلیم نماید،عباس به همراه این سی نفردر بیرون ازدارالإماره حاضر بودندو ترس ازحضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.

عباس سرپرستی قافله امام حسین را در کوچ به کربلا بر عهده داشت .او در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد . او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت .

در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا ، عباس با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار  فرزندان امام (ع) ، بی اختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگی اش را پس دهد . اورفت و با شجاعت صف دشمن را شکست،خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب ضلال فرات نظاره کرد،جرأت نکرد جرعه ای بنوشد.چون حسین و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آن ها خود را سیراب کند .

دشمن خوب می دانست که تا بازوان عباس بر تن اوست،توان برابری با او را ندارند.به همین علّت بازوان عباس هدف قرار گرفت.عباس برای حفظ آب دو دست خود را از دست دادوبا ضربه های دشمنان از اسب به پایین افتاد .امام حسین(ع)خود را به بالین عباس رساندواو در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری ازغم و اندوه درکربلا تنها گذاشت.عباس در موقع شهادت 35 سال داشت .

امام سجّاد (ع) درباره عمویش عبّاس چنین می فرماید:خداوند،عمویم عباس را رحمت کند که درراه برادرش ایثارو فداکاری کرد و ازجان خود گذشت.چنان فداکاری کردکه دو دستش قطع شد.

خداوند نیز به او همانندجعفر بن ابی طالب،درمقابل آن دو دست قطع شده،دو بال عطا کردکه با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند.عباس نزد خدا، مقام و منزلتی داردبس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند

منبع: بیتوته

حراج اسلام

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند بیست سنت اضافه تر می دهد !

می گفت :

چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟

آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی

اعتقاداتان را چند می فروشید ؟

گذشت و به مقصد رسیدیم .

موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت : آقا از شما ممنونم .

پرسیدم بابت چی ؟

گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم .

وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .

با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم .

فردا خدمت می رسیم !

تعریف می کرد :

تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .

من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم !

نگـــــاه نــــو

الف)عذاب زنان گنهکار از نگاه پیامبراکرم(ص):

حضرت علی(ع) نقل میفرماید روزی به اتفاق حضرت فاطمه(ص) خدمت پیامبر رسیدیم که دیدیم که پیامبر بسیار گریه میکند!

از سبب این گریه پرسیدیم و پیامبر فرمود:

یا علی شب معراج که مرا به آسمان بردند زنانی از امت خود را در عذاب بسیار دیدم ، گریه من بحال آنهاست!

زنی را دیدم که به موی سرش آویخته شده بود ومغز سرش می جوشید ، زنی دیدم که زبانش آویخته شده بود وآتش درزیرش شعله میکشید، زنی را دیدم که بر پستانهایش آویخته بودند، زنی را دیدم که پاها و دستهایش بسته بودند ومارها وعقربها را براو مسلط کرده بودند، زنی را دیدم که کور و کر و لال بود واو را درتابوت آتش جای داده بودند مغز سرش از بینی اش بیرون می آمد، بدنش پیس بود به سبب مرض خوره قطعه قطعه از هم جدا میشد ، زنی را دیدم که تنور آتش به پاهایش آویخته شده بود ، زنی را دیدیم که گوشت بدن او را از جلو وعقب با قیچی آتشین می بریدند ، زنی را دیدم که صورت و دستهایش را میسوزاندند و روده های خودش را میخورد ، زنی را دیدم که سرش مانند سرخوک و بدنش مانند الاغ و به انواع عذابها مبتلا بود ، زنی را دیدم که صورت سگ  داشت آتش از دبرش داخل میکردند و ازدهانش بیرون می آمد وملائکه با گرزهای آتشین به سر و بدنش می زدند!

سپس حضرت فاطمه سئوال کردند: ای حبیت من وای نور دیدگانم خبر دهید عمل این زنها چه بود که خداوند متعال آنها را به این عذابها مبتلا میکرد؟

پیامبر(ص) فرمودند:

ای دختر گرامی من ، آن زنی که به موی سرآویخته بودند زنی بود که موی سرش از مردان نامحرم نمی پوشاند .

آن زنی که بر زبانش آویخته بود زنی بود که شوهر خود را با زبان می آزرد.

آن زنی که به پستانش آویخته بودند زنی بوده که نمیگذاشته شوهرش با او نزدیکی کند.

آن زنی که گوشت بدن خود را میخورد زنی بود که بدن خود را برای نامحرم زینت میکرد.

آن زنی که دست هایش به پاهایش بسته بودند زنی بود که خود را نمی شست ولباس هایش را پاک نمیکرد، به غسل جنابت اهمیت نمیداد وبدنش از نجاسات طاهر نیمکرد، به نماز اعتنا نمیکرد وآنرا سبک می شمرد.

آن زنی که کور و کر و لال بود زنی بود که زنا فرزند می آورد و به گردن شوهرش می انداخت.

آن زنی که گوشت بدن او را می بریدند زنی بود که خود را به مردان نشان میداد تا به او رغبت پیدا کنند.

آن زنی که صورت و بدنش را می سوزاندند زنی بود که مرد وزن را از راه حرام به یکدیگر میرساند.

آن زنی که صورتش مثل خوک و بدنش به شکل الاغ بود ، سخن چین و دروغ گو بود.

آن زنی که به شکل سگ بود که آتش از عقبش میکردند که ازدهانش بیرون می آمد مطرب(آوازخوان) وحسود و...بود.

سپس پیامبراکرم (ص) فرمود:

"وای بر زنی که شوهر خود را به خشم بیاورد و خوشا به حال زنی که شوهر خود را از خودش راضی بدارد".

 پیامبر اسلام فرمودند: هیچ عضوی نیست  مگر آنکه زنایی مناسب خود دارد، زنای چشم نگاه و زنای لب بوسه و زنای دستها لمس کردن است.

ب) داستانهایی درمورد نگاه و شهوترانی:

1)عاقبت تعظیم دربرابرخواسته های نفسانی

درقوم بنی اسرائیل عابدی بود که از زیادی عبادت مستجاب الدعوه شده بود وبرای هر کس که دعا میکرد خداوند دعای او را مستجاب میکرد.

یکی از روزها چهار برادر که خواهرشان لال شده بود ولی ازنظرجمال بسیار زیبا بود نزد این عابد بردند تا دعا کند شاید که شفا یابد.

چهار برادر خواهرشان را مقابل در صومعه رها کردند تا عابد هنگام در باز کردن خواهرشان را ببیند . هنگام سحر عابد در را باز کرد و با آن دختر زیبا روبرو شد ، زیبایی بیش از حد آن دختر چشمان او را خیره کرده بود و دیو شهوت براو غلبه کرد وطرحی در نهاد خود آماده ساخت.

عابد دختر را به داخل صومعه برد و با نوازش فریبکارانه به او تجاوز کرد. بعداز انجام عمل زنا به فکر رسوایی ناشی از این کار افتاد تا اینکه این وسوسه دراو ایجاد شد که بهترین راه کشتن دختراست!

دختر را به قتل رساند و درهمان صومعه بخاک سپرد. چهار برادر بعد از مدتی آمدند تا بهبودی خواهرشان را ببینند و خواهرشان را با شادی به خانه ببرند! اما خواهر خود را نیافتند و با شک انگیز بودن سخنان عابد به جستجو پرداختند تا به جایی از صومعه رسیدند که خاکش تازه بود و وقتی آن زمین را کندند با جنازه خواهرشان روبرو شدند!

آنان عابد را به شهر بردند وقاضی بعد از اعتراف عابد دستور به قتل او داد ،   هنگامی که طناب دار به گردنش آویختند شیطان براو آشکار شد وگفت: من تورا به این روز انداختم حالا با یک شرط تو را نجات میدهم!

عابد بی خرد گفت با چه شرطی؟

شیطان گفت : بسوی من سجده کن!

عابد: من که نمیتوانم با این وضعیت سجده کنم!

شیطان: اشاره کردن با چشمت برای سجده کردن برمن کافیست!

عابد دراین هنگام برشیطان تعظیم کرد ولی ناگهان به دار آویخته شد وشیطان خنده کنان درنظرش پنهان شد.

2)یک برخورد جزئی بین نامحرم میتواند باعث یک جنایت شود!

امام علی(ع):" نگاه کردن به نامحرم تیری مسموم از ابلیس است که به همه اندام سرایت و سرانجام همه را به استخدام گناه درمی آورد، چه بسیار نگاه ها که انسان را به ندامت ابدی گرفتار میسازد".

مردی را مقابل چشم زنش در داخل اتومبیل در ساعت 2 بامداد درحالی که درپارکینگ برا استراحت متوقف شده بودند سر بریدند و متواری شدند!

طی تحقیقات مشخص شد که مقتول یکی از تکنسین های کارخانه ذوب آهن اصفهان بوده وهمسراو 28سال داشت، ازبستگان مقتول بودو 12سال سابقه ازدواج با مقتول داشت.

آنان برای بدرقه پدر شوهر که عازم مکه بود به مقصد تهران حرکت کرده بودند که دریک پارکینگ مورد حمله سه نقابدار قرار گرفتند که یکی از آنها مرد را میگیرد ویکی چاقو به او میزند ویکی دیگر بیرون ماشین می ایستد و نگهبانی میدهد.

بعداً مشخص شد که این جنایت توسط زن مقتول طراحی شده که با قاتل مدت 3سال رابطه نامشروع داشته است!!!

قاتل برای اینکه زنای 3ساله آنها فاش نشود زن را تحریک میکند که با کمک 2تا ازدوستانش شوهرش را به قتل برسانند!

طبق اعترافات زن ، قاتل یکی از جنگ زدگان آبادن بوده که درفولاد شهرمسافرکشی میکرده و زن میگوید:

روزی به قصد اصفهان درماشین او سوار شدم  و درکنار یک مطب دندانپزشک پیاده شدم، با یک نگاه هنگام دادن کرایه انگشتان ما به هم تماس برقرار کرد واین تماس جزئی با نگاه باعث شد که جرقه ای باشد که تمام وجودم مشتعل گردید.

راننده پیشنهاد کرد اگر مایل باشی منتظر می مانم تا با هم برگردیم  و من این پیشنهاد را قبول کردم. دربرگشت راننده مسافری سوار نکرد واین خلوت باعث شد که خلوتی شیطان به وجود آید و به یک دوستی نامشروع تبدیل شود!

بنابراین درمدت 3سال او را درساعت کاری همسرم به خانه دعوت میکردم و به وفور به عمل زنا دراین مدت می پرداختیم.

سرانجام قاتل مرا تحریک کرد تا به قتل شوهرم راضی شوم درحالی که شوهرم هیچ کمبودی دراو نبود وظاهری زیبا، اخلاق خوب، مهر ومحبت سرشار وتوانایی جنسی وجسمی بالایی داشت، اما شیطان به این روز گرفتارم کرد وخودم دراین باره هیچ پاسخی ندارم!!!

قاتل چون زن نداشت به 100تازیانه شلاق و بخاطر قتل به اعدام محکوم شد، زن مقتول هم به سنگسار محکوم گردید و حکم صادره درشهر قم درباره هر دو درحضور مردم اجرا شد.

 

3) زن پاکدامن

دربنی اسرائیل سلطانی بود به عدالت معروف بود ، روزی برای یک نامه محرمانه به کسی مطمئن نیاز داشت و داستان رابا قاضی همنشین خود درمیان گذاشت.

قاضی گفت: من کسی معتمد سراغ ندارم مگر برادرم.

سلطان نظر قاضی را پذیرفت و این ماموریت را به برادرش داد تا نامه محرمانه را به مقصد برساند. برادر قاضی ، قاضی را درغیاب وکیل زن خود ساخت تا از او مراقبت کند.

برادر قاضی زنی بود زیبا چهره و قاضی روزی به درخانه زن رفت و تا زن برادر خود را دید شیطان در جلد او رفت و وسوسه کرد که : قاضی تو با این زن زیبا در زیر این سقف تنهایی! برادرت که فعلا برنمیگردد پس از او کام گیر!

قاضی بعد از کشمکش زیاد تسلیم شد و خواسته نامشروع خود را با زن برادرش درمیان گذاشت ولی زن پاکدامن بود وبه سختی با این درخواست برخورد کرد.

قاضی بعد از ناکامی گفت: اگر تسلیم من  نگردی به پادشاه خواهم گفت که این زن زنا کرده واو درباره تو چنان حکم میکند که پشیمان شوی!

زن درجواب قاضی گفت : هرچه میخواهی بکن.

 قاضی رفت پیش حاکم و گفت : زن برادرم زنا کرده و برای من به اثبات رسیده است.

سلطان به سنگسار کردن آن زن دستور داد و وقتی سنگسارش کردند شب آنرا درگودال تنها گذاشتند تا بمیرد.

زن خداوند را خواند و خداوند به او توانایی داد تا از گودال خود را بیرون بکشد و را ه بیابان بپیماید تا اینکه به صومعه ای رسید.

صبح وقتی عابد در صومعه را باز کرد با زنی مجروح وخون آلود مواجه شد و به داخل صومعه برد و از زن حال او را جویا شد که زن تمام حقیقت را به عابد گفت.

عابد که فردی متقی بود زن را مداوا کرد وبعد از مدتی پرستاری با رعایت فضای نامحرمی زن خوب شد.

عابد روزی فرزندش را به زن سپرد و از صومعه بیرون رفت که تنها زن و فرزند عابد و وکیل عابد درآنجا بود. وکیل عابد فردی چشم چران بود و از غیبت عابد استفاده کرد و به زن پیشنهاد زنا داد!

زن درخواست او به تندی رد کرد ولی وکیل بازهم این پیشنهاد را ارائه کرد و زن را تهدید کرد اگر به این پیشنهاد عمل نکند او را خواهد کشت ولی بازهم زن پاکدامن تمکین نکرد.

وکیل برای انتقام فرزند عابد را جلوی زن با زور سر برید و هنگام برگشتن عابد گفت که این زن فرزندت را به قتل رسانده!

عابد قضیه را از زن پرسید و زن عین واقعیت را گفت و قتل فرزندش را توسط وکیلش شهادت داد.

عابد حرفهای زن پذیرفت و به او گفت:

راست میگویی اما بودن تو دراینجا دیگر مصلحت نیست.

بیست دینار به زن داد و به زن گفت تا شبانه از صومعه خارج شود. زن پاکدامن بازهم دل به رحمت خدا بست و دوباره سر به بیابان نهاد و در راه به روستایی رسید.

دید مردی را به چوبه دار بسته اند، زن از احوال این مرد پرسید  وگفتند:

بیست دینار قرض دار و رسم اینجا اینست که هرکس بدهی خود را ندهد باید به دار آویخته شود!!!

زن دلش به رحم آمد و بیست دینار خود را برای آزادی آن مرد داد و آنرا آزاد کردند.

مرد گفت: مرا از قتل حتمی نجات داده ای تا زنده ام غلام حلقه به گوش تو خواهم بود.

آنها باهم به مسیر ادامه دادند تا به کنار دریا رسیدند و مرد که با اصرار خود را غلام حلقه به گوش کرده بود گفت:

اینجا بمانید تا بروم برای شما غذا بیاورم.

مرد خیانت کرد و به کشتی ای که درآن نزدیکی بود رسید و به تاجران گفت: من کنیزکی زیبا رو دارم و میخواهم بفروشم شما بیایید آنرا ببینی  و بدون اینکه به او نزدیک شوی باز گردی تا معامله اش کنیم.

تاجران او را از دور دیدند و پسندیدن و مرد هزار دینار از آنها گرفت و او را فروخت و به آنها گفت وقتی من از اینجا کمی دور شدم او را به کشتی ببرید.

تاجران آمدند و گفتند تو را ازخواجه ات خریداری کرده ایم و برخیز و به کشتی بیا.

زن ناگزیر برخواست و با آنها به کشتی رفت.

چون تاجران به هم بدگمان بودند او را درقایق کوچک جواهرات و مواد غذایی گذاشتند و خود با کشتی دیگررفتند!

دریا طوفانی شد و کشتی حامل تاجران غرق شد و کشتی آن زن به ساحل رسید.

زن از قایق پیاده شد وقایق را به درختی با طناب بست و درآنجا ساکن شد.

خداوند به پیغمبری از بنی اسرائیل وحی کرد تا نزد پادشاه رفته و بگوید که: درفلان جزیره زنی هست که شما درحق او تقصیر کرده اید و پیش او بروید واز او آمرزش خواهی! زیرا مغفرت او مغفرت من است.

سلطان با مسئولان وقضات بسوی جزیره رهسپار شدند و درجزیر بانویی دیدند که با پارچه ای صورت خود را پوشانده بود.

پادشاه او را شناخت و گفت:

قاضی نزد من آمد و گفت زن برادرم زنا کرده و اکنون میدانم که حکم به غیر حقیقت داده ام و مغفرت می طلبم.

زن درجواب سلطان گفت: تو را بخشیدم ولی برای من این افراد را حاضر کن تا درباره آنها حکم صادر کنم.

زن مثل گذشته قاضی ، وکیل عابد را هم بخشید اما نوبت به مردی که خود را به غلامی زن  اختیار کرده ولی زن را هزار دینار فروخت رسید واز زن مغفرت طلبید اما زن درجوابش گفت: هرگز خدا تو را نیامرزد.

آنوقت به همه گفت من به دیار خویش برنمیگردم ومیخواهم دراین جزیره فقط به عبادت خدا بپردازم تا زمانی که عمری باقی باشد. بنابراین او مستجاب الدعوه شد و هرچه از خدا میخواست خداوند به او عنایت میکرد.

کلام آخر اینکه : ان الله لایضیع اجر من احسن عملا

 

4)یک لحظه خودداری ویک عمرسربلندی

دریا طوفانی شد و مسافران کشتی ای همه غرق شدند جز زنی که به یک تخته چسبیده بود تا  نجات یابد. تخته چوب زن را به ساحل آورد و زن وقتی به ساحل رسید از شدت خستگی نشست تا کمی استراحت کند که ناگهان مردی غریبه ای را دید که به طرف او می آید . این مرد راهزنی بود که درجزیره بود و برای راهزنی درجزیر سکنی گزیده بود.

مرد ناگهان به زن نزدیک شد ومیخواست به او تجاوز کند اما دید بدن زن به شدت می لرزد و بنابراین از او سئوال کرد چرا اینطور می لرزی من که کاری با تو ندارم فقط میخوام از تو کام بگیرم . زن با صدایی ضعیف گفت من از این عمل تو می لرزم نه از ترس مرگ!

مرد به فکر فرو رفت و ناگهان گفت این منم که باید اینطور از خدای خود بترسم.

مرد توبه کرد و زن را نجات داد. روزی درهوای گرمی با عابدی برخورد کرد و به عابد گفت از خدا بخواه که پاره ابری برسرما بگذارد که تحمل این گرما سنگین است برای ادامه دادن راه .

عابد دعا کرد و آن مرد آمین گفت که ناگهان ابری پدیدار شد و در راه همواره بر سرآنها بود. به دو راهی رسیدن و مرد و عابد باید از هم جدا میشدند و هریک راهی پیش گرفتند اما با کمال تعجب ابر با مرد همراه شد که عابد مرد را صدا کرد و گفت این به برکت آمین گفتن تو بود که این ابر ظاهر شد نه دعای من حال  بگو که چه کار کردی تا به این مرتبه رسیدی؟

عابد با اصرار زیاد مرد را مجبور کرد تا داستان خود را تعریف کند.

عابد گفت: معلوم میشود درسایه گذشتن ازحرام به این مرتبه رسیده ای .

 

5) یک نگاه به نامحرم و جنایتکار بزرگ

کالیس ماروس ، فاتح رومی است که نامش در تاریخ امپراتوری رو به عظمت و حب به وطن یاد شده است. چند سال بعد از مرگش نوشته هایی با دست خط خودش بدست آمد که نامش را ننگین کرد!

کالیس ماروس دراین نوشته ها میگوید:

آنچه برای مردم ستمدیده بعنوان خیرخواهی بردگان و طرفداری از میهن انجام داده ام وخون های بسیار که ریختم ولشکرکشی هایی که کردم  تمامی آنها بجز جنایت چیزی دیگر نبود!

آن کارها بخاطر یک هوس نفسانی واندیشه وپندار شیطانی بود نه بخاطر وطن وستمدیگان!

درروستایی زندگی میکردم دختری را دیدم و با همان نگاه خیانت آمیز دلباخته اش شدم، مدتها به امید رسیدن به وصال آن دخترزیبا صبر کردم تا اینکه بعد از مدتی به جواهر فروشی او را دادند و دختر با شوهرش به روم رفت!

من که دلم به هوای کوی او پر میزد نتوانستم در روستا بمانم و به روم رفتم. پس ا زچندی نهضت بردگان بوجود آمد و درآن انقلاب شرکت کردم و رهبربردگان شدم. همین که قدرت را بدست گرفتم برای آن که به وصال معشوق برسم به بهانه بچگانه ای دستور دادم همه جواهرفروشان را بیاورند وگردن بزنند!!!

بدبختانه معلوم شد که شوهر معشوقه ام درمیان آن بیچاره گان نبوده است وبدنبال این جنایات به کشورهای دیگر لشکر کشی کردم همه این جنایاتهای غیربشری بخاطر رسیدن به آن زن شوهردار بود.

سالها گذشت تا شبی در اردوگاه دو سرباز فاسد زنی فاحشه را به سربازخانه آورده بودند فرمان دادم آن دو سرباز را اعدام کردند ونوبت کشتن آن زن شد وقتی او را به حضورم آوردند معلوم شد آن زن بدکار، همان معشوقه چندین ساله من است که بخاطررسیدن به او زندگیم تباه شد!!!!

 

6) یک نگاه حرام وبه حال کفر مردن

ملاحسن کسی بود که چهل سال برای مسلمانان اذان میگفت. روزی برای گفتن اذان به بالای مسجد رفت پس ا زاتمام اذان یک نگاهی به حیاط منازل اطراف مسجد انداخت که ناگهان چشمش به دختری افتاد که درحال شستشوبود . چشم از این دختر برنداشت تا وقتی که کارهای دختر تمام شد وبه داخل منزل رفت.

وقتی به داخل منزل رفت موذن بدون اینکه حتی نماز خود را بجای آورد رفت درآن خانه و در زد.  پدر دختر در را باز کرد و وقتی چشمش به موذن افتاد با تعجب کرد و علت آمدن او را سئوال کرد.

موذن جواب داد: اگر اجازه بفرمایید به خواستگاری دختر شما آمده ام.

پدر دختر گفت از این پیشنهاد تعجب کرد و گفت : ما مسلمان نیستیم ومذهب ما گبر است، روی این آیین خود نمیتوانیم دختر به مسلمان بدهیم وهرکه بخواهد با ما وصلت کند باید به دین ما درآید!

موذن که وجودش سرشار بود از شهوت کمی سکوت کرد وگفت: حاضرم به دین شما درآیم!

آن مرد که دنبال اشاعه دین خود بود از این پذیرش خوشحال شد و گفت ما دخترمان را به شما میدهیم.

بعد ازمدتی مراسم عروسی انجام شد و دختر را به طبقه فوقانی که روزی موذن دختر را بصورت نیمه عریان دراین مکان دیده بود بردند و داماد که سراز پا نمیشناخت  به سرعت به بالا رفت تا هرچه زودتر آتش شهوت خود را خاموش کند که ناگهان پای او روی یکی از پله ها لغزید وبه شدت به داخل حیاط پرت شد. آنچنان شدت جراحات او شدید بود که درحال کفر و درهمان لحظه ازدنیا رفت بدون آنکه به کام دل خویش برسد!

قرآن میفرماید:" ازهوای نفس پیروی نکن که تو را از را ه خدا گمراه میسازد".

 

کلام آخر: بهترین معلم انسان میتواند توجه به سرگذشت انسانها باشد که میشود با عبرت آموزی راه را برای سعادت خویش باز کرد. نباید فراموش کنیم که :" الم یعلم بان الله یری: آیا انسان نمیدانست که خدا همه چیز را می بیند".

منبع: وبلاگ تا عرش

توصیه های چهارگانه رسول خدا(ص) به فاطمه زهرا(س)

حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام فرمودند: در وقتى که بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود: اى فاطمه! نخواب مگر آن که چهار کار را انجام دهى:قرآن را ختم کنى، پیامبران را شفیعت گردانى، مؤمنین را از خود راضى کنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى.

این را فرمود و شروع به خواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد.

گفتم: یا رسول اللّه! به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم

آن حضرت تبسّمى کرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل این است که قرآن را ختم کرده‌اى.

چون برمن و پیامبران پیش ازمن صلوات فرستى،(اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء والمرسلین ) شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود.

چون براى مؤمنین استغفار کنى، آنان همه از تو راضى خواهند شد.

و چون بگویىسُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اکبرُ، حجّ و عمره‌اى را انجام داده‌اى.

 متن حدیث

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ علیها السلام قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه وآله وسلم وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: یا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاْنـْبِیاءَ شُفَعائَکِ، وَ أَرْضَیتِ الْمُؤْمِنینَ عَنْ نَفْسِکِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: یا رَسُولَ اللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَیها فى هذَا الْحالِ

فَتَبَسَّمَ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَکَأنَّکِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّیتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاْنـْبِیاءِ قَبْلى کُنّا شُفَعاءَکِ یوْمَ الْقِیمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنینَ رَضُوا کُلُّهُمْ عَنْکِ، وَ إِذا قُلْتِ:سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَکْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ.

منبع: نامه نیوز

قول های خداوند

شما در زندگی تا چه اندازه به قول هایی که می دهید پایبند هستید؟ اصلاً قول می دهید؟ تا به حال چندبار زیر قولتان زدید؟
این ها سوالاتی است که پاسخ به آنها می تواند پازل شخصیتی شما را نشان دهد.
همه مردم، فرقی نمی کند در ایران باشند و یا در کشورهای دیگر، افراد خوش قول را دوست دارند و دلشان می خواهد که به هر نحوی شده با آنها معاشرت کنند و از ارتباط با افراد بدقول نفرت دارند، چرا که تصور آنها این است که آدم های این چنینی هرگز قابل اعتماد نیستند و نمی توان در برنامه های مهم زندگی با آنها شریک شد.
حقیقت این است که اگر تا به حال سعی نکرده اید که به قول ها و وعده هایی که می دهید پایبند باشید و دوستان و اطرافیان، شما را به عنوان یک آدم بدقول می شناسند، این ویژگی منفی می تواند بسیار خطرناک باشد و به رابطه شما با خداوند نیز سرایت کند و چه چیزی بدتر از آن که آدمی در برابر خداوند متعال نیز بدقولی کند و مدام قول بدهد و زیر قولش بزند؟
اگرچه خداوند متعال آن قدر رحیم و بخشنده و مهربان است که در برابر بدقولی های بندگانش صبر دارد و هیچگاه از بنده خود چشم پوشی نمی کند،اما نتیجه بد قولی های زیاد به خداوند آن است که آدمی در برابر شیطان خوش قول می شود، و روزی ندای شیطان را خواهد شنید که:
«و قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُم: و چون کار از کار گذشت [و داورى صورت گرفت‏] شیطان مى‏گوید: «در حقیقت، خدا به شما وعده داد وعده راست، و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم، و مرا بر شما هیچ تسلطى نبود، جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید. پس مرا ملامت نکنید«إبراهیم :22»
در این مقاله به معرفی مهمترین بدقولی های آدمی در برابر خداوند متعال می پردازیم، بدقولی هایی که نشان از بی معرفتی آدمی دارد که حتی در برابر آفریدگار خود نیز حاضر به رعایت عهد و پیمان خود نبوده و بارها زیر قولش می زند:
 اگر فرزندی صالح به ما دهی به یقین از شاکران خواهیم بود
یکی از مهمترین عهد شکنی های انسان در برابر خداوند را می توان این آیه شریفه معرفی کرد که بیشتر افراد آن را در زندگی خود تجربه می کنند و از خداوند متعال فرزندی درخواست می کنند و هرچه به پایان دوران بارداری نزدیک می شوند دست به دعا و مناجات برداشته و از خداوند می خواهند تا فرزندی صالح و سالم به آنان عنایت کند:
«هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ: اوست کسى که (همه) شما را از یک فرد آفرید; و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهاى خود ادامه مى داد; و چون سنگین شد، هر دو از خدایى که پروردگارشان است خواستند: «اگر فرزند صالحى به ما دهى، به یقین از شاکران خواهیم بود.»«الأعراف:189»
اما هنگامی که فرزند سالم و تندرست متولد شد، زیر قولشان می زنند و عهد و پیمان خود را به کلی فراموش می کنند و می گویند:
اگر فرزند ما سالم است به پدر و مادرش رفته است.
اگر فرزند ما زیباست به برادرش رفته است.
اگر فرزند ما تندرست است به دلیل تغذیه خوب و مناسب مادر بوده است و انگار نه انگار که خداوند این فرزند سالم و تندرست را به آنان عنایت کرده است.
«فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فیما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُون: امّا هنگامى که خداوند فرزند صالحى به آنها [= پدران و مادران از نسل آدم ] داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مۆثر دانستند; و) براى خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانى قائل شدند; خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند»«الأعراف: 190»
اگر پولدار شویم به فقیران کمک می کنیم
یکی دیگر از بدقولی های انسان که خداوند متعال آن را در آیات الهی بیان می کند، این است که آدمی در دوران فقر مدام از خداوند می خواهد که به او ثروتی عنایت کند به این شرط که اگر او ثروتمند شد به فقیران و مستمندان کمک خواهد کرد:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ: و از آنان کسانى‏اند که با خدا عهد کرده‏اند که اگر از کَرَم خویش به ما عطا کند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شایستگان خواهیم شد.»«توبه:75»
اما جالب این جاست که همین فرد، وقتی از فضل و رحمت خداوند بهره مند می شود و ثروتی در اختیار او گذاشته می شود، قول و قرار های خودش را با خداوند به کلی فراموش می کند:
فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ: پس چون از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بُخل ورزیدند و به حال اعراض روى برتافتند.( التوبة :76)
 اگر مشکلاتم حل شود آدم خوبی می شوم
قبل از کنکور: خداوندا اگر امسال در کنکور قبول شوم آدم خوبی می شوم.
بعد از کنکور: واقعا کلاس هایی که رفتم جواب داد.
قبل از تصادف: خدایا اگر از این تصادف جان سالم به در ببرم تا آخر عمر بندگیت را می کنم.
بعد از تصادف: اگر کسی دست فرمان من را نداشت حتما مرده بود.
و هزاران مثال مانند این دو مثال که افراد در مواقع سختی و گرفتاری و مشکلات به خدای خود صد ها قول می دهند و بعد از رفع مشکلات زیر قولشان می زنند:
«هُوَ الَّذی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرین: او کسى است که شما را در خشکى و دریا مى‏گرداند، تا وقتى که در کشتیها باشید و آنها با بادى خوش، آنان را ببرند و ایشان بدان شاد شوند [بناگاه‏] بادى سخت بر آنها وَزَد و موج از هر طرف بر ایشان تازد و یقین کنند که در محاصره افتاده‏اند، در آن حال خدا را پاکدلانه مى‏خوانند که: «اگر ما را از این [ورطه‏] برهانى، قطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد.» «یونس:22»
اما همین که نجات پیدا می کنند به گناه و فساد و تباهی خود در زمین ادامه می دهند:
«فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ : پس چون آنان را رهانید، ناگهان در زمین بناحقّ سرکشى مى‏کنند. اى مردم، سرکشى شما فقط به زیان خود شماست. [شما] بهره زندگى دنیا را [مى‏ طلبید]. سپس بازگشت شما به سوى ما خواهد بود. پس شما را از آنچه انجام مى‏دادید باخبر خواهیم کرد.» «یونس:23»
آنچه ذکر شد تنها بخشی از مهمترین بدقولی های انسان به خداوند در آیات الهی است، اما سوال پایانی آن است که نتیجه بدقولی های انسان به مردم و به خداوند چیست؟
آیات و روایات اسلامی پیامدهای مختلفی را برای بدقولی بیان کرده اند که در این نوشتار تنها به یکی از آنها اشاره می کنیم، پیامدی با عنوان نفرت خداوند و مردم از شما، چنانچه امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند:

«وَإیّاکَ ... اَن تَعِدَهُم فَتُتبِعَ مَوعِدَکَ بِخُلفِکَ... فَاِنَّ الخُلفَ یوجبُ المَقتَ عِندَ اللّه  وَالنّاسِ؛ بپرهیز از خلف وعده که آن موجب نفرت خدا و مردم از تو مى شود.» « نهج البلاغه، نامه 53»

منبع: بیتوته

با وضو خوابیدن

سوالی داشتم شنیدم که اگر انسان شب قبل از خواب وضو بگیرد و بخوابد برایش تا صبح ثواب نوشته میشود ایا این صحت دارد؟

بله همین طور است که شنیده اید و به فضل الهی ماحرف حضرتعالی را مستند می کنیم؛

معانى الاخبار: از ابو بصیر روایت شده که گفت: شنیدم از حضرت صادق (علیه السّلام) شنیدم از پدرش، از پدرانش نقل مى‏ کرد فرمود: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) روزى به اصحاب شان فرمودند: کدام یک از شما پیوسته روزه مى‏ گیرد؟ سلمان رحمة اللَّه علیه گفت: من یا رسول اللَّه، فرمودند: کدام یک از شما هر شب ،شب زنده دارى مى‏ کند؟ سلمان گفت: من یا رسول اللَّه، فرمودند: کدام تان هر روز قرآنى ختم مى‏ کند؟ سلمان گفت: یا رسول اللَّه من، یکى از اصحاب آن حضرت به خشم آمد و گفت: یا رسول اللَّه سلمان مردى ایرانى است مى‏ خواهد به ما قریشیان فخر بفروشد، فرمودید: کدامتان پیوسته روزه مى‏ گیرد؟ گفت:من، و حال آنکه در اغلب روزها غذا مى‏ خورد فرمودید: کدامتان هر شب، شب‏ زنده ‏دارى مى‏ کند؟ گفت: من و حال آنکه اغلب شبش را مى‏ خوابد، فرمودید:

چه کسى از شما قرآن ختم مى‏ کند؟ گفت: من، در حالى که در اغلب ساعات روز ساکت است، رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود:

 اى فلان آرام باش، از کجا مى‏ توانى با نظیر لقمان حکیم بحث کنى‏ از او بپرس تا باخبرت سازد، آن مرد به سلمان گفت: اى ابا عبد اللَّه آیا گمان نکردى که روزه دهر مى‏ گیرى؟ یعنى همیشه؟ سلمان گفت: بلى، مرد گفت: ولى من در اکثر ایام تو را دیده‏ ام که غذا مى‏ خورى؟ گفت: نه چنان است که تصور مى‏ کنى من در هر ماه سه روز روزه مى‏ گیرم و خدا مى‏ فرمایدمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ؛هر که کار نیکى انجام بدهد برایش ده برابر آن منظور مى‏ شود .»و شعبان را روزه مى‏ گیرم و آن را به رمضان متصل مى‏ کنم و آن روزه «دهر» همیشه است گفت: آیا گمان نمى‏ کنى شب‏ زنده‏ دارى مى‏ کنى؟

گفت: بلى، گفت: اغلب شب ها را مى‏ خوابى فرمود: آن چنان نیست که فکر مى‏ کنى ولى من ازحبیبم رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) شنیدم مى‏ فرمود: «هر که شب را با طهارت بخوابد مثل این است که همه شب را براى عبادت بیدار مانده است» من با طهارت مى‏ خوابم، گفت: تو نگفتى من هر روز یک قرآن ختم مى‏ کنم گفت: بلى، گفت: در اغلب اوقات روز تو ساکتى، گفت:چنان نیست که فکر مى‏ کنى، ولى من از حبیبم رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) شنیدم که به على (علیه السّلام) مى‏ فرمود: اى ابا الحسن، مثل تو در امّت من مثل «قل هو اللَّه احد» است. هر که آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را، و هر کس دو بار بخواند، دو سوم قرآن را و هر کس سه بار بخواند همه قرآن را خوانده است، هر کس با زبان، تو را دوست بدارد یک سوم ایمان را، و هر کس تو را با زبان و یا قلب دوست بدارد دو سوم ایمان را، و هر کس تو را با زبان و با قلب دوست بدارد و با دستش تو را یارى کند همه ایمان را کامل کرده است، قسم به خدایى که مرا به حق مبعوث کرده اگر اهل زمین، تو را مثل اهل آسمان دوست مى ‏داشتند، هیچ کس در آتش معذّب نمى ‏شد و من هر روز سه بار «قل هو اللَّه» مى‏ خوانم، آن مرد از بین جمعیت بلند شد مثل اینکه به دهانش سنگى نهاده شده است.

منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

فاطمه فاطمه است

این است که همه جا در تاریخ ملت‌های مسلمان و توده‌های محروم در امت اسلامی، فاطمه منبع الهام آزادی و حق‌خواهی و عدالت‌طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است.

از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک ” زن ” بود، آن‌ چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

وی در همه‌ ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود.

مظهر یک دختر، در برابر پدرش.

مظهر یک همسر در برابر شویش.

مظهر یک مادر در برابر فرزندانش.

مظهر یک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌ اش.

وی خود یک “ امام ” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یکاسوه ” ، یک شاهد برای هر زنی که می‌خواهد ” شدن خویش ” را خود انتخاب کند.

او با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه‌ پدرش، خانه‌ی همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ می‌داد.

نمی‌دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.

در میان همه جلوه‌های خیره کننده‌ روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌ پرواز روح عظیم علی است.

او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان‌های بزرگش می ‌نگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهایی‌هایش.

این است که علی هم او را به گونه‌ دیگری می‌نگرد و هم فرزندان او را.

پس از فاطمه، علی همسرانی می‌گیرد و از آنان فرزندانی می‌یابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می‌کند. اینان را “بنی‌علی” می‌خواند و آنان را “بنی‌فاطمه”.

شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه‌ی دیگر می‌بیند. از همه‌ی دخترانش تنها به او سخت می‌گیرد، از همه‌ تنها به او تکیه می‌کند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش می‌گیرد.

نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟

خواستم ازبوسوئه ” تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، ازمریم ” سخن می‌گفت . گفت : هزار و هفتصد سال است که همه‌ سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده‌اند.

هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت‌ها در شرق و غرب، ارزش‌های مریم را بیان کرده‌اند.

هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه‌ ذوق و قدرت خلاقه ‌شان را به کار گرفته ‌اند.

هزار و هفتصد سال است که همه‌ هنرمندان، چهره‌نگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی ‌های اعجاز‌گر کرده‌ اند.

اما مجموعه‌ گفته‌ها و اندیشه ‌ها و کوششها و هنرمندی‌‌های همه در طول این قرن‌های بسیار، به اندازه‌ این کلمه نتوانسته ‌اند عظمت‌های مریم را بازگویند که: “مریم (س)، مادر عیسی (ع) است “.

و من خواستم با چنین شیوه ‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم

خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه‌‌ی بزرگ است.

دیدم فاطمه نیست.

خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.

باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

فاطمه، فاطمه است

منبع: وبلاگ بینهایت

بهترین اعمال کدام است؟

بهترین عمل، آن است که مورد قبول خدا باشد!

در قرآن کریم یکی از ویژگی هایی که از زبان بزرگان بیان شده و ما را غیر مستقیم هدایت می کند برای قدم برداشتن ، به آن سمت و سو حرکت کنیم این است که باید آن عمل ، جوری باشد که مورد پذیرش خداوند واقع شود ؛ به عبارتی اگر آن کس که کار انجام مى‏دهد، ابراهیم و همکارش اسماعیل و محل کارش مسجدالحرام و نوع کارش ساختن کعبه باشد؛ امّا قبول نشود، ارزشى ندارد؛ لذا حضرت ابراهیم هنگام ساختن کعبه تمام فکر و ذهنش این است که کارش مورد قبول خداوند واقع شود و می فرماید : «ربّنا تقبّل منّا ؛ خداوندا! این عمل را از ما قبول فرما. »(بقره، 127(

در جای دیگر می بینیم که اگر نذر کننده مادر مریم و مورد نذر، فرزندى باشد که سالها انتظارش را داشته و فرزندش را وقف مسجد کند، باز هم باید به فکر قبولى آن باشد، همان گونه‏که مادر حضرت مریم پس از نذرش گفت: «فتقبّل منّى؛ خداوندا! این عمل را از من پذیرا باش. »(آل عمران، 35)

 ولایت اهل بیت، بهترین عمل

از امام صادق(ع) سوال شد: معنای «حی علی خیر العمل » چیست و کدام عمل است ؟

فرمود:«خیر العمل ، الولایة؛بهترین عمل  ، ولایت ما اهل بیت است.»(مستدرک الوسائل ، ج 4 ، ص 70)

علامه بحرانى در کتاب غایة المرام ص 329 در تفسیر آیه 89 الى 90 سوره نمل که مى فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَع یَوْمَئِذ آمِنُونَ * وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهِهِمْ فِى النّارِ هَلْ تُجْزَوُنَ اِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون؛ عنى کسانى که در قیامت نیکوکار وارد محشر مى شوند پاداش بهتر از آن یابند و علاوه بر آن از هول و هراس قیامت در امان باشند . و کسانى که بدکار و زشت کردار درآیند در آن روز به رو در آتش جهنّم افتند و این کیفر و عقوبت جز سزاى اعمال آنان نخواهد بود.»

از ابراهیم بن محمد شافعى در کتاب فرائد السبطین از ابى عبدالله جدلى روایت کرده که مى گوید: وارد شدم بر على(علیه السلام) فرمود: اى ابا عبدالله مى خواهى تو را از آن حسنه و ثوابى که موجب بهشت و سیئه و گناهى که موجب جهنّم مى شود و هیچ عملى از او پذیرفته نخواهد شد آگاه کنم؟

گفتم: آرى بفرمایید، فرمود: آن حسنه محبت ما اهل بیت و آن سیئه و گناه نیز بغض و عداوت ما مى باشد.

بنابراین بهترین پاداش و اجر براى دوستان اهل بیت(علیهم السلام) در قیامت در امان بودن از عذاب الهى خواهد بود.

 سخت ترین کارها، بهترین است!

« افضل الأعمال ، احمزها ; بهترین اعمال مشکل‏ترین آنهاست.»(بحارالانوار، ج 7، ص 191)

یعنى کسانى که در قیامت نیکو کار وارد محشر مى شوند پاداش بهتر از آن یابند و علاوه بر آن از هول و هراس قیامت در امان باشند . و کسانى که بدکار و زشت کردار درآیند در آن روز به رو در آتش جهنّم افتند و این کیفر و عقوبت جز سزاى اعمال آنان نخواهد بود

ارزش و دشواری نیّت

امامان معصوم (علیهم السلام) فرموده اند«نیة المؤمن خیر من عمله) اصول کافی ، ج 2 ، ص 84 ) و یا : «أفضل الأعمال أحمزها»( بحار ، ج 67 ، ص 237) نیّت روح عمل، و کار دشواری است. چون اصل کار را بسیاری از انسانها انجام می‏دهند ، امّا همه قدرت نیّت صحیح ندارند ؛ چرا که :

اوّلاً: می‏شود کار ناپسند را «قربة الی الله»، انجام داد. بنابراین، باید کار، شایستگی نزدیک ساختن انسان به خدا را داشته باشد ، دارای (حسن فعلی) باشد .

ثانیاً : باید کار، از «حُسن فاعلی» برخوردار باشد . در این صورت اگر این عمل از هر پیرایه‌ای منزّه باشد ، نیت آن بهتر از خود عمل است و البته این بسیار دشوار است و به همین جهت هم نیّت ، بهترین اعمال است ؛ مثلاً، کسی که کتابی می‏نویسد ، طبیعتاً علاقه دارد که نام او روی جلد آن نوشته شود؛ یا اگر کسی مسجد یا مؤسسه خیریه‌ای می‏سازد ، علاقمند است که نام او در چهره تابلو آن ثبت شود و یا در محافل برده شود و بعضی هم علاقه مندند که نامشان برده نشود تا دیگران بگویند: او بدان حد رسیده که حتی حاضر نشده مردم نامش را ببرند که این هم یک نوع ریاست؛ یعنی، گاهی انسان ریا می‏کند و نمی‏داند که ریاکار است، که البته این ریای مرموزی است و کمتر مورد توجه قرار می‏گیرد و شیطان هم هر کسی را از راه مخصوص او فریب می‏دهد . برخی هم برای این که دیگران نگویند فلان کس ریاکاری می‏کند کار خیر را انجام نمی‏دهند که در حقیقت ، سخن مردم انگیزه ترک کار خیر، است .

 نشانه عمل صالح چیست؟

قرآن می‌فرماید: « أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2)

در سوره کهف خداوند می ‌فرماید: « لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(کهف/7) ما مردم را آزمایش می‌کنیم تا ببینیم که کدام عملشان بهتر است.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «منظور از احسن عملاً، اکثر عملا، به معنای زیادی عمل نیست، چرا که زیادی عمل ملاک نیست، بلکه نیکی و کیفیت عمل مهم است .

از ابراهیم بن محمد شافعى در کتاب فرائد السبطین از ابى عبدالله جدلى روایت کرده که مى گوید: وارد شدم بر على(علیه السلام) فرمود: اى ابا عبدالله مى خواهى تو را از آن حسنه و ثوابى که موجب بهشت و سیئه و گناهى که موجب جهنّم مى شود و هیچ عملى از او پذیرفته نخواهد شد آگاه کنم؟

گفتم: آرى بفرمایید، فرمود: آن حسنه محبت ما اهل بیت و آن سیئه و گناه نیز بغض و عداوت ما مى باشد. بنابراین بهترین پاداش و اجر براى دوستان اهل بیت(علیهم السلام) در قیامت در امان بودن از عذاب الهى خواهد بود.

بهترین اعمال از نظر شیخ بهایی

همه روز روزه بودن همـه شـــب نماز کردن

                      همه ساله حـج نمودن سفر حــجاز کــردن

ز مدینـه تا بــه کعبه ســـر و پـا برهنه رفتن

                      دو لـب از بــــــرای لبیک به وظیفه باز کردن

به مســاجد و معــابد همه اعتکاف جسـتن

                      ز ملاهی و مــناهــی همه احـــتراز کـــردن

شب جمــعه ها نخــفتن به خـدای رازگفتن

                       ز وجــود بـی نیــازش طلـــــب نیــاز کـــردن

بـه خدا که هیچ کــس را ثــمر آنـقدر نباشد

                      کــه بـــــروی ناامـــیـدی در بســته باز کـردن

مستحبات و مکروهات ازدواج و زفاف (دم بخت ها و متاهل ها حتما بخوانند)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

1-خواندن خطبه پیش از عقد مستحب است و بهتر است شامل حمد و ثناى خداوند و توصیه به تقوا باشد. شایسته است هر آنچه را زن و شوهر و حضار نیاز دارند، مانند اصول دین و محاسن اخلاق و آداب در خطبه یادآورى شود..

2-در حدیثى از امام صادق علیه السلام منقول است که هر گاه کسى اراده خواستگارى کرد، دو رکعت نماز بگزارد و حمد اللهى بگوید و دعاى وارده براى طلب ازدواج و همسر نیکو را بخواند.

3-در حدیثى معتبر آمده است که مستحب است ازدواج در شب واقع شود.

4-در حدیثى آمده است که خوب است عقد در ماه شوال خوانده شود.

5-خوب است هنگام عقد، قمر در عقرب نباشد. چرا که اگر چنین باشد، زن و مرد عاقبت نیکو نبینند.

6-از امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که روز جمعه براى خواستگارى و نکاح خوب است .

7-مستحب است که در موقع ازدواج گواهانى را بر آن گرفت تا نسب و ارث ثابت گردد.

8-مستحب است در ازدواج (آن هم به دور از زیاده روى و ریا) ولیمه داده شود و باید از این طعام به فقرا نیز داده شود و تنها به توانگران و شخصیت ها محدود نشود. از پیامبر صل الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: اطعام هنگام ازدواج از سنتهاى پیامبران است

همچنین فرمودند:

ولیمه در روز نخست ، حق است ، در روز دوم نیکى و افزون بر آن ریا و شهرت طلبى است

 9-مستحب است که دادن ولیمه در روز و ازدواج در شب باشد.

10-اسلام خوش نمى دارد ساعات گرمى براى زفاف برگزیده شود.

11-ازدواج هنگام محاق ماه (روزهاى پایانى ماه هاى قمرى ) نیکو نیست . امام حسن عسگرى علیه السلام مى فرماید: کسى که هنگام محاق ماه ازدواج کند باید تسلیم سقط جنین شود.

12-مستحب است که مرد هنگام آمیزش و دخول ، وضو داشته باشد و دعاهاى وارده را بخواند.

13-هنگام نزدیکى شایسته نیست که زن را به شتاب اندازد و تا وقتى که نیاز زن برآورده نشده ، نباید او را رها سازد.

14-مستحب است اگر مردى با دیدن زنى دیگر غریزه اش به هیجان آمد، سراغ همسر خویش برود و از او کام بگیرد. امام على علیه السلام فرمودند: هر گاه از شما زنى را دید که از او خوشش آمد، از زن خود کام گیرد. زیرا زن او همان دارد که آن زن دارد. پس نباید در قلبش براى شیطان راهى قرار دهد که نگاه او را از زنش متوجه آن دیگرى کند.

پیامبر صل الله علیه و آله مى فرمایند: اى على ! با شهوت زن دیگرى با همسرت نزدیکى مکن . زیرا در این صورت من بیم دارم که اگر نطفه فرزندى منعقد گردد، کودک شما نامرد و بى عقل باشد.

15-برخى از فقها هنگام میل و رغبت زن ، آمیزش با او را مستحب مى دانند و حدیث پیامبر صل الله علیه و آله را مى آورند که به مردى فرمود: آیا با روزه وارد صبح شدى ؟ عرض کرد:

خیر. فرمود: پس تهیدستى را اطعام کردى ؟ عرض کرد: خیر. پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند: پس نزد همسرت برو و با او آمیزش کن که آن براى تو به منزله صدقه است .

16-نگاه کردن به شرمگاه همسر در هنگام آمیزش کراهت دارد.

17-سخن گفتن در حال آمیزش کراهت دارد. چرا که براى فرزند، لالى را در پى دارد.

18-نگاه کردن به فرج زن در هنگام آمیزش مکروه است . زیرا براى فرزند، کورى به بار مى آورد.
19
-آمیزش در زیر آسمان نیز مکروه است .

20-مستحب است که هر یک از زن و شوهر پس از جماع براى پاک کردن خود از دستمالى جداگانه استفاده کنند و یک دستمال به کار نبندند. پیامبر اسلام صل الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام مى فرمایند: با همسرت نزدیکى مکن مگر آن که تو دستمالى داشته باشى و او دستمالى و خود را با یک دستمال تمیز نکنید تا مبادا شهوت روى شهوت قرار نگیرد که این کار دشمنى میان شما را در پى دارد.

21-به هنگام حصر- یعنى نیازى که انسان را به شتاب اندازد - جماع کراهت دارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: انسانى که خضاب کرده جماع نمى کند. راوى عرض کرد: فدایت گردم ! چرا انسان خضاب کرده جماع نمى کند؟ فرمودند: زیرا در حصر است.

22-بلافاصله بعد از خوردن غذا و با شکم پر نباید همبستر شد. امام صادق علیه السلام فرمودند.

سه چیز بدن را ویران مى کند و چه بسا آدمى را بکشد: با شکم پر به حمام رفتن ، با شکم پر با همسر آمیزش کردن و ازدواج با پیرزنان.

 23-از امام باقر علیه السلام پرسیدند: آیا زمانى وجود دارد که جماع حلال در آن مکروه باشد؟

حضرت علیه السلام فرمودند: آرى ، بین طلوع فجر و طلوع آفتاب ، از غروب آفتاب تا غروب شفق (سرخى آسمان )، در شب و روز خسوف و کسوف (ماه گرفتگى و خورشید گرفتگى )، در شب یا روزى که باد سیاه یا سرخ یا زرد بوزد و هنگامى که زمین لرزه پیش آید، جماع حلال مکروه است .

24-پیامبر صل الله علیه و آله از این که در شب اول ماه هاى قمرى همبسترى کنند، نهى مى فرماید و به على علیه السلام مى فرمایند: اى على ! در شب اول ماه ، شب نیمه ماه و شب آخر ماه همبسترى مکن ! زیرا هر کس چنین کند، بیم آن مى رود که فرزندش کودن گردد.

25-از نظر اسلام کراهت دارد که مرد بلافاصله بعد از بازگشت از سفر، شبانگاه بر خانواده اش وارد شود. پس بهتر است تا صبح شکیبایى کند.

26-کراهت دارد که مرد شب مسافرت که غالبا با اضطراب همراه است و احتمال ضعف مى رود با همسرش همبستر شود. پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند: اى على هنگامى که براى سفرهاى کوتاه به مدت سه شبانه روز از خانه خارج مى شوى با همسرت درنیامیز که اگر فرزندى از شما پدید آید، یار ستمگر خواهد شد.

27-اسلام دستور مى دهد که همبستر شدن در پنهان صورت پذیرد، نه در حضور هوو یا فرزندى که صداى آنها را مى شنود و اندامشان را مى بیند.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: پیامبر صل الله علیه و آله فرموده است : سوگند به خدایى که جان من در ید قدرت اوست ، اگر مردى با زنش درآمیزد در حالى که کودکى بیدار آن دو را مى بیند و صدایشان را مى شنود و صداى نفسهاى زن و شوهر به گوش او مى رسد، این کودک روى رستگارى نخواهد دید؛ پس اگر پسر باشد، زناکار خواهد شد، و اگر دختر شد، زانیه خواهد شد. این حدیث مى افزاید: هر گاه على بن الحسین علیه السلام آهنگ همبستر شدن داشت ، در را مى بست و پرده ها را مى انداخت و خدمتگزاران را بیرون مى کرد.

28-جماع کردن روى بام ساختمان یا در برابر خورشید یا زیر درختان میوه دار مکروه است .

29-همبستر شدن رو به قبله یا پشت به قبله ، و در حال برهنگى کامل و در کشتى یا بر سر راه کراهت دارد.

30-جماع کردن در حالت ایستاده نیز مکروه است. زیرا در احادیث آمده است که این عمل ، کار دراز گوشهاست .

31-جماع کردن پس از احتلام (جنب شدن ) نیز مکروه است . از احادیث استفاده مى شود که این کار باعث پدید آمدن فرزند دیوانه مى شود.

32-اسلام دستور مى دهد که هنگام مباشرت و جماع به خدا توجه شود و از شر شیطان به او پناه برده شود.

33-اسلام توصیه مى کند که پیش از مباشرت با زن حامله ، وضو گرفته شود.

34-اسلام از این که مرد براى مدتى با همسرش آمیزش جنسى نداشته باشد، نهى کرده است . چه بسا این کار موجب فساد و تباهى زن گردد.

35-نزدیکى کردن از پشت زنان کراهت دارد.

36-جماع کردن در شب اول ماه رمضان مستحب است .

37-جماع کردن در شب عید فطر کراهت دارد که اگر فرزندى بوجود آید، شرى بسیار از او ظاهر شود.

39-جماع کردن در شب عید قربان کراهت دارد که اگر فرزندى بوجود آید، شش انگشت یا چهار انگشت در دست خواهد داشت .

39-جماع کردن در بین اذان و اقامه مکروه است که اگر فرزندى بوجود آید، در ریختن خون جرى خواهد شد.

40-جماع کردن در شب مکروه است که اگر فرزندى حاصل شود، شوم باشد و در رویش نشان سیاهى پدید آید.

42-آمیزش در شب دوشنبه مستحب است ، چرا که اگر فرزندى پدید آید، حافظ قرآن و راضى به قسمت خدا باشد.

44-نزدیکى نمودن در شب سه شنبه استحباب دارد. زیرا اگر فرزندى حاصل شود، دهانش خوشبو، دلش رحیم ، دستش جوانمرد و زبانش از غیبت و بهتان پاک باشد.

43-آمیزش و نزدیکى در شب پنج شنبه مستحب است و اگر فرزندى حاصل شود، حاکمى از حکام شریعت یا عالمى از علما باشد و اگر در روز پنج شنبه ، وقتى که آفتاب در میان آسمان باشد نزدیکى شود و فرزندى پدید آید، شیطان نزدیک او نشود تا پیر شود و خداوند سلامتى در دنیا و دین را به او روزى مى کند.

44-مجامعت در شب جمعه مستحب است و اگر فرزندى حاصل شود، خطیب و سخنگو گردد و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع شود و فرزندى به وجود آید از دانایان مشهور شود.

45-جماع کردن در ساعات اول شب کراهت دارد. زیرا اگر اگر فرزندى به وجود آید، بیم آن است که ساحر شود و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.

46-در حدیثى از امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که هر گاه کسى را دردى در بدن به هم رسد یا حرارت بر مزاجش غالب شود، پس با زن خود جماع کند تا ساکن شود.

47-جماع کردن در حالى که انگشترى همراه مرد یا زن باشد که نام خدا بر آن نقش کرده باشند، کراهت دارد.

48-جماع کردن در سفر در صورتى که آب غسل نداشته باشند، مکروه است . لازم به ذکر است که اسلام در دوران باردارى مراقبتهاى زیادى را را براى مادر چه از نظر معنوى ، چه بهداشتى و چه تغذیه سفارش کرده است ؛ همچنین اسلام سفارشاتى از نظر معنوى و تغذیه پدر، جهت پدر شدن دارد.

منبع: همه چیز در مورد مستحب و مکروه

اهمیت نماز روز عاشورا

1-درس عبادت و بندگى

امام حسین علیه السلام و اصحابش درس عبادت و بندگى کامل را به بشریت آموختند، خیلى ها ادعا مى کنند ما خداوند را عبادت و بندگى مى کنیم ولى هنگام امتحان مردود مى شوند.

این شعار را مى دهیم ، اى کاش ما در کربلا بودیم ، امام حسین علیه السلام را یارى مى کردیم و سینه خود را سپر نماز قرار مى دادیم ، اما گویا واقعا اینطور هستیم . خود را امتحان کنیم .

2-اهمیت نماز اول وقت

سید الشهداء، در سخت ترین شرایط و در حین جنگ ، نماز را در اول وقت اقامه نموده و هیچ چیز نتوانست مانع نماز اول وقت ایشان شود، نمى گوید اول جنگ و بعد نماز، او این درس را از پدر بزرگوارش على علیه السلام آموخت . که روزى در جنگ صفین حضرت على علیه السلام در حالى که مشغول جنگ بود مرتب به خورشید نگاه مى کرد، ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمومنین ! این چه کارى است که شما انجام مى دهید؟

حضرت فرمود: نگاه مى کنم تا موقع فرا رسیدن ظهر، نماز را (در اول وقت) بخوانم .

ابن عباس گفت : آیا حالا وقت نماز است ؟ ما مشغول جنگ هستیم .

حضرت فرمود: مگر ما براى چه چیزى مى جنگیم ؟ به درستى که ما براى نماز جنگ مى کنیم .

ابن عباس گفت : نماز شب على علیه السلام حتى در لیلة الهریر هم ترک نشد بیاییم مثل اصحاب امام حسین عمل کنیم ، هنگام ظهر بشتابیم به سوى نماز، و نماز را به یاد بیاوریم تا مشمول دعاى امام حسین علیه السلام شویم : ذکرت الصلوة جعلک الله من المصلین الذاکرین ؛ نماز را یاد کردى خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد

3-اقامه نماز

اقامه نماز اشاره به این است که نه تنها خودشان نماز مى خوانند بلکه کارى مى کنند که این رابطه محکم با پروردگار همچنان و در همه جا برپا باشد. در زیارت نامه امام حسین علیه السلام مى خوانیم .

اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة ؛ گواهى مى دهم که با کشته شدنت نماز را برپا کردى .)) و در زیارت مخصوص آن حضرت آمده است که سلام بر تو اى فرزند گرامى پیامبر! گواهى مى دهم که تو نماز را آن چنان که حقیقت آن مى باشد به پا داشتى و زکات را پرداختى و به حق و حقیقت فرا خواندى و از تباهى و ناپسندى ها نهى کردى و قرآن را چنانکه باید تلاوت نمودى و در راه خدا چنانکه شایسته بود جهاد کردى او به راستى نماز را به صورت بى نظیرى به پا داشت ، به گونه اى که مخصوص او بود و نه دیگرى .

4-برپایى نماز جماعت

سالار شهیدان ، در سرزمین کربلا با همه مشکلات و در مقابل چند هزار دشمن و ناله هاى زن و بچه ها، نماز جماعت را اقامه کرد،

امام مى توانست نماز را کنار فرزندانش در داخل خیمه به فرادى بخواند، و بعد به میدان برود، و در ضمن از تیرهاى دشمن نیز محفوظ مى ماند و چند لحظه اى را هم کنار فرزندانش لذت مى برد؛ ولى امام ، نماز جماعت را ترجیح داد و آن را در مقابل دشمن برپا نمود و یکى از اصحابش سینه خود را سپر قرار داد و به خاطر نماز به شهادت رسید.

6-محافظت بر نماز

نمازگزار در هر شرایطى چه در حالت عادى و یا خطر، از نماز باید محافظت کند، امام حسین علیه السلام و اصحابش از ستون دین یه خوبى پاسدارى کردند و در پایان جان خود را فداى نماز نمودند تا اسلام باقى بماند.

مروى است حضرت حسین علیه السلام پس از پایان نماز اصحاب را به جهاد ترغیب کرد و سپس فرمود: این بهشت است که درهایش باز شده و جوى هایش متصل و میوه هایش رسیده و قصرهایش زینت شده است و بچه ها و حورى هایش جمع شده اند و این رسول الله و شهدایى است که با او کشته شده اند و پدر و مادرم نیز هستند که انتظار قدوم شما را دارند و شما را بشارت مى دهند و آنها مشتاق شما هستند از دینتان حمایت کنید و از حرم رسول خدا و امامتان و پسر و دختر پیامبرتان دفاع نمایید. چرا که خدا شما را امتحان کرده ، شما در جوار جد ما هستید و نزد ما بزرگوارید، دفاع کنید خداوند شما را خیر دهد.

6-ترویج نماز

امام حسین علیه السلام هم براى دشمن، هم براى اصحابش، و هم براى آیندگان درس نماز داد، امام درحالى که خودش و اصحابش و فرزندانش ‍ تشنه بودند، از دشمن در خواست آب نکرد، ولى براى نماز و مناجات یک شب مهلت خواست .

از این در خواست امام علیه السلام مى توان به اهمیت نماز و دعا و نیایش و تلاوت قرآن پى برد که آن حضرت تا آنجا به این مسائل علاقه دارد که از دشمن ناجوانمردش در خواست مهلت مى کند تا یک شب دیگر از عمر خویش را با این اعمال بگذارند و چرا چنین نباشد که حسین علیه السلام براى ترویج و زنده ساختن نماز و قرآن و سفار الهى به اینجا آمده است و مناجات و نیایش با پروردگار بهترین و لذت بخش ترین دقایق زندگى اوست و باید هر ملتى که براى خدا قیام مى کند، همین اعمال را شعار و ملاک عمل خویش قرار بدهد.

7-درس عمل به آیات نماز

خداوند سبحان آیات فراوانى در مورد نماز در قرآن بیان نموده و عمل به آن واجب است و سبب رستگارى انسان مى شود.

8-درس احیاى اذان

امام در آن بحبوحه اذان گفتن را فراموش نمى کند، و شعار توحید را یک بار در گوش ها و دل ها زنده مى کند و همانقدر پیامبر به بلال مى فرمود: ((یا بلال فارحنا بالصلاوة ؛ اى بلال ! خوشحال کن ما را به نماز.)) به خاطر مى آورد، و هنگام ظهر امام ، به فرزندش مى گوید اذان بگو.

9-درس آزادى نماز و نمازگزار

امام معتقد بود انسان آزاد آفریده شده و دیگران حق ندارند او را بنده خود سازند خود او نیز این حق را ندارد که خود را برده دیگران سازد، نماز در کربلا، نشانگر آزادى امام و یارانش بود. هم نماز و هم نمازگزار آزاد است .

احدى نمى تواند جلو نماز و نمازگزار را بگیرد. امام به دشمنان نشان داد که شما اسیر نفس و دنیا هستید.

10-استعانت از نماز

حسین بن على علیه السلام پس از نماز صبح در روز عاشورا آرى ، پس از نماز صبح ! دو نکته را تذکر مى دهد: یکى اصل کشته شدن که به امر پروردگار است و دیگرى پایدارى و استقامت در برابر دشمن که هر دو نکته با نماز ارتباط مستقیم دارد، زیرا اگر در قرآن مجید حکم نماز درآیات متعدد آمده و نماز یکى از علائم اسلام و ایمان است ، در شرایط خاص جنگ و جهاد و حتى در آن مرحله اى که شکست ظاهرى و کشته شدن ، قطعى و مسلم است طبق فرمان الهى واجب است و اگر احیانا کسانى نماز بخوانند و حکم جهاد را فراموش کنند ازمصادیق کسانى خواهند گردیدکه قرآن مجید با تعبیر ((نومن ببعض ونکفر ببعض ))نکوهش مى کند.

و اماروح استقامت و پایدارى در جهاد نیز باید از همان نماز و ارتباط با پروردگار به دست بیاید و از عبادت و معنویت مدد و نیرو بگیرد که :
و استعینوا بالصبر و الصلوة

11-درس هدفدارى

ارزش وجودى هر انسان به ارزش هدف او بستگى دارد، امام به همه نشان داد که هدف ما خدا است و هدف ما احیاى روح و حقیقت نماز است امام در قتلگاه هدف خدایى خود را در نظر داشت و مى گفت : ((الهى رضا بقضائک ))

12-درس رمز و راز موفقیت

امام حسین چگونه پیروز شد، باید گفت یکى از عوامل مهم آن ، نماز و عبادت و اخلاص و دعاى امام و یارانش بود. همانطور در دوران جنگ تحمیلى رزمندگان اقتداء به امام حسین کردند.

13- شهادت در حال نماز

حضرت سید الشهداء علیه السلام به برادرش فرمود که : اگر من به لانه حیوانات پناه ببرم بنى امیه بر من دست پیدا مى کنند. مى داند که او را مى کشند و جناب امیرالمومنین علیه السلام مى دانست او را شهید مى کنند، من عالم مى دانم که مرا مى کشند حالا که مى داند خوب چرا توى خانه ؟ چرا توى دهلیز؟ چرا توى یک بیابانى بى اطلاع ؟ خوب . حالا که مرا مى کشند طورى کشته و شهید شوم که خون من هدر نرود، مظلومیت من برملا بشود، آنها که بالاخره على علیه السلام را مى کشتند؛ لذا مى رود به مسجد، اگر مسجد هم نمى رفت آن شب او را مى کشتند.

به یک وجه دیگر چه بهتر که حقانیتشان را بر مردم معلوم کنند، در مسجد سر نماز (مسجد ماءمن مردم است ) که قساوت و شقاوت را خوب برساند این را اختیار کرد، این مسیر را برگزیده است . نباید گفت چرا على امیرالمومنین تن به تهلکه داده چرا؟ قرآن که مى فرماید: لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة .

انسان بالاتر از این حرف هاست .

اینها دست از امام حسین برنمى داشتند به هر طریقى او را مى کشتند، ولى امام جهاد و شهادت را اختیار کرد، و در میدان جهاد، درس استقامت و آزادى و شهادت و بندگى و معنویت و مناجات و عبادت و برپایى نماز براى تمام انسان ها داد.

نماز حقیقى را امام در شب ، صبح و ظهر عاشورا به تصویر کشید، اگر چه فیلمبردار آنجا نبود، ولى انسان با چشم بینا مى تواند الان هم ببیند چونکه آنها حق بودند و حق هم نابود شدنى نیست ، تا ابد این فیلم نماز کربلا زنده و پایدار است .

در قیامت خداوند تمام صف کربلا را به عالم محشر نشان مى دهد، واقعا رکوع و سجود امام دیدنى است . واقعا آنها چقدر قسى القلب بودند، که به قلب نماز و به قلب نمازگزار تیر زدند.

دشمنان با این کار ثابت کردند که نمازگزار واقعى نیستند، بلکه نمازگزار واقعى امام حسین و یارانش مى باشند، اگر آنها نمازگزار واقعى بودند به نماز و نمازگزار تیر نمى زدند.

14-درس امانت دارى

امام به ما آموخت که نماز امانت الهى است ، انسان باید به نحو احسن از آن امانتدارى کند.

هنگامى که وقت نمازمى شدعلى علیه السلام به خود مى پیچید،مى لرزید به او مى گفتند:اى امیر المومنین !تو را چه شده است؟

مى فرمود: وقت اداى امانتى رسیده است که خداوند آن را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد و آنها از تحمل آن ابا کردند و از آن بیمناک شدند

15-درس احترام به مقدسات

نماز عبادتى مقدس و ارزنده است و حسین علیه السلام به ما درس داد که چگونه در برابر این مقدسات باید موضع داشت . او در روز نهم محرم جنگ را به تاءخیر انداخت و به دشمن پیام داد که من نماز و قرآن را دوست دارم شبى را به من مهلت دهید! در روز عاشورا او مى توانست نماز را در میان خیمه ها بخواند و حتى آرامش نسبى براى خانواده خود فراهم کند و دیدید که در وسط میدان در میان تیرها و سنگ اندازى ها نماز را به اتمام رسانید و نشان داد که نماز در حین جنگ هم تعطیل بردار نیست .

16-درس اخلاص

امام حسین علیه السلام به ما درس اخلاص داد، کارى که انسان براى خدا مى کند باید خالصانه و با قصد قربت باشد، خلوص حسین خلوصبى شائبه و به دور از هرگونه ریب بود.

در هدف او ذره اى ریا آوازه گرى و خود خواهى و خودبینى نمى بینیم او براى خدا قیام کرد و تنها رضاى او را طلبید و در این طلب راست گفت و به صواب عمل کرد.

همین خلوص و اخلاص حسین بود که کارسازى کرد و نام او را تا حال زنده داشته و از این پس نیز زنده خواهد داشت و همین اخلاص و قصد قربت بود که خون او را خون خدا کرد و تربت او موجب شفاء شد و او به همین خاطر ثارالله است .

نماز او سراسر خلوص بود، اگر چه در میدان جنگ ، و در مقابل جمعیت بود، نماز او چه آشکار عین هم است ، در همه حال او را مى بیند. امام مصداق این آیه بود:

قل ان صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین

17-درس شب زنده دارى

امام حسین علیه السلام در میدان جنگ هم سحرخیزى و شب زنده دارى را به ما آموخت ، یک شب جنگ را به تاخیر انداخت ، که با نماز شب و سحرخیزى وداع کند، شب عاشورا، در خیمه ها تماشایى بود، امام و یارانش در دل شب با معبود خود مناجات مى کردند.
امام چقدر عاشق نماز شب است ، در آخرین وداع او در روز عاشورا به خواهرش مى فرماید: خواهرم ! در شب مرا فراموش مکن و در آن هنگام برایم دعا کن . یعنى امام حسین از زینب التماس دعا داشت .

18-درس غیرت دینى

او به ما درس داد که چگونه از دین و قرآن و نماز دفاع کنیم ، و در مقابل تیرهاى دشمن نماز را برپا کردند و از هیچ چیز نترسیدند، و به هر شکلى نماز را خواندند. رزمندگان ما در دوران جنگ تحمیلى به مولایشان سید الشهداء علیه السلام اقتدا کردند.

19-حتى در جنگ ، نماز ترک نشد

حتى در میدان جنگ به ما گفتند، اصل عبادت ولو به صورت نماز خوف را فراموش نکنید، اینکه نماز مسافر شکسته است اصلش در قرآن کریم در مورد نماز خوف رزمندگان است ، در میدان جنگ و در حال حمله چگونه نماز بخوانند، از مکتب عاشورا درس نماز مى گیریم ، که انسان در هر صورتى باشد نماز از او برداشته نمى شود.

امام در مقابل تیرهاى دشمن نماز را اقامه نمودند، تا براى آیندگان درس ‍ باشد. نماز نشانگر اطاعت عبد از معبود و عاشق از معشوق است . و تمامى این درجات از عبادت یعنى اخلاص در بندگى در نماز تبلور مى یابد. اگر قرار بر این باشد که در لحظات سخت و جانفرسایى چون جنگ نماز انسان ترک شود این دیگر اطاعت از نفس اماره است . و حتى اگر این جنگ بر مبناى دفاع از کیان و سرزمین اسلامى صورت گرفته باشد بدون نماز ارزشى نخواهد داشت ؛ و عینا به معناى نفى اولین پایه از فروع دین است .

20-درس در همه حال به یاد خدا بودن

امام حسین علیه السلام به ما آموخت که در بحرانى ترین حالات و پیشامدها یاد خدا باشیم ، و با یاد او که به دل ها آرامش مى بخشد آرامش ‍ قلب پیدا نموده و این اطمینان قلبى را به یاران و خانواده اش نیز منتقل کرد، خطبه هایش با نام و یاد خداست ، امام در روز عاشورا در اوج سختى ها یک لحظه از یاد خدا غاقل نبود و پیوسته نام آن محبوب را بر زبان جارى مى کرد و به واسطه ذکر آن محبوب قطره وجودش را به دریاى الهى متصل مى ساخت . در روایت آمده که روز عاشورا امام حسین پیوسته و مداوم خدا را یاد مى کرد و مى گفت :

لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم .

21-درسى به پیکارگران در راه حق

این بود راه و رسم حسین بن على علیه السلام و یارانش در روز عاشورا که ((نماز)) همه مسائل را تحت الشعاع قرار مى دهد و آن حضرت به هنگام نماز همه چیز را فراموش مى کند و از دشمن خونخوارش درخواست آتشبس مى نماید.
و این درسى است به همه پیکارگران در راه حق ، درسى است که پدر ارجمندش امیر مومنان علیه السلام در صفین و در بحبوحه جنگ به پیروانش یاد مى دهد، آنگاه که ابن عباس دید آن حضرت مراقب و منتظر وقت نماز است ، سوال نمود: یا امیرالمومنین ! مثل اینکه نگران مطلبى هستید؟

فرمود: آرى ! مراقب زوال شمس و داخل شدن وقت نماز ظهر مى باشم .

ابن عباس گفت : ما در این موقع حساس نمى توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم .

امیر مومنان علیه السلام در پاسخ وى فرمود: ((انما قاتلناهم على الصلوة ))؛ ما براى نماز با آنان مى جنگیم .))

آرى ! در جنگ صفین نماز صفین نماز شب على علیه السلام نیز ترک نمى گردید و حتى در لیلة الهریر

22-دفاع از نماز و نمازگزار

یکى از درس هاى آموزنده نهضت سالار شهیدان حضرت حسین بن على علیه السلام پیوند آن با عبادت و نماز است ، به گونه اى که ظهر خونین عاشورا براى همیشه ، همراه با کلمه نورانى((نماز)) در خاطر تاریخ مانده است و یکى از شهداى کربلا نیز در هنگامى به شهادت رسید که از امام حسین علیه السلام محافظت مى کرد تا آن اسوه نمازگزاران نماز بخواند. این درس است که اهمیت نماز را بیان مى کند و غفلت از آن هرگز روا نیست .

http://www.nooreaseman.com/forum347/thread11626.htmlمنبع:

ایام البیض چیست؟

ایام جمع یوم است. یوم به معنی روز و ایام به یعنی روزها می باشد. بیض در عربی به معنی سفید است. پس ایام البیض به معنی روزهای سفید است. چون ماه ( قمر) در روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم کامل درخشند است، این سه روز در هر ماه از سال هجری قمری روزهای سفید نام گرفته اند.معمولا چون سه ماه رجب، شعبان و رمضان سه ماه از ماه های خاص می باشند و رفتار عبادی انسان در این ماه با ماه های دیگر متفاوت است، لذا بیشتر مردم فکرایام البیض مختص سه روز از این ماه ها می باشد.


دعای یا من ارجو ماه مبارک رجب

«سیّد بن طاووس» از محمّد بن ذکوان (معروف به محمّد سجّاد، که بر اثر سجده هاى طولانى به این نام، نامیده شده بود) روایت کرده است، که به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: این ماه، ماه رجب است، به من دعایى بیاموز که خداوند متعال مرا با آن منفعت بخشد
امام(علیه السلام) فرمود: بنویس بسم الله الرّحمن الرّحیم و بگو در هر شب و روز از ماه رجب، پس از هر نماز:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْر، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ، یا مَنْ یُعْطِى

اى که براى هر خیرى به او امید دارم و از خشمش در هر شرى ایمنى جویم اى که مى دهد (عطاى)

الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ، یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ، یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ

بسیار در برابر (طاعت) اندک اى که عطا کنى به هرکه از تو خواهد اى که عطا کنى به کسى که از تو نخواهد و نه تو

یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً، اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ، جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا

را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى عطا کن به من به خاطر درخواستى که از تو کردم همه خوبى دنیا

وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ، جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا

و همه خوبى و خیر آخرت را و بگردان از من به خاطر همان درخواستى که از تو کردم همه شر دنیا

وَ شَرِّ الاْخِرَةِ، فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوص ما اَعْطَیْتَ، وَ زِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ

و شر آخرت را زیرا آنچه تو دهى چیزى کم ندارد (یا کم نیاید) و بیفزا بر من از فضلت اى بزرگوار

سپس آن حضرت، محاسن شریف خود را، با دست چپ خود گرفت و در حالى که انگشت سبّابه دستِ راستِ خود را حرکت داد، با حالت تضرّع و التجا این دعا را خواند. سپس گفت:

یاذَا الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ،یاذَا النَّعْمآءِ وَالْجُودِ،یاذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ، حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّارِ

اى صاحب جلالت و بزرگوارى اى صاحب نعمت و جود اى صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ

منبع:وبلاگ مذهبی اهل فوز

سرمایه گذاری مطمئن

اگر به وضع اقتصادی مردم نگاه کنیم. مشاهده می شود که عده ای بسیار فقیر و عده ای بسیار ثروتمندند. و عده ای هم بینابین و جزو اقشار متوسط، متوسط به بالا و متوسط به پایین هستند. آنها که وضع زندگیشان بسیار خوب است، سالها قبل بفکر آیندشان که امروز است بوده اند و برای امروزشان سرمایه گذاری کرده اند و آنها که وضع زندگی بدی دارند، سالهای گذشته بفکر امروزشان نبوده اند. اگر در گذشته در امور اقتصادی مطمئن سرمایه گذاری می کردند. امروز راحت تر زندگی می کردند سرمایه گذاری از طریق همین پس اندازها صورت می گیرد و بین مصرف و پس اندازه یک رابطه اله کلنگی وجود دارد.انسان هرچه مردم بیشتر مصرف کند، پس اندازش کمتر و بلعکس هرچه کمتر مصرف کند، پس اندازش بیشتر و در نتیجه سرمایه گذاریش بیشتر است. 

  

f6bv12q 

چشم پوشی از مصرف امروز یعنی بهتر مصرف کردن در آینده. وقتی شما امروز از مصرف یکصدهزار تومان چشم پوشی کنید و آنرا را کاری مطئن سرمایه گذاری کنید، قطعا در آینده مصرف بهتری خواهید داست.

بهترین نوع سرمایه گذاری، سرمایه گذاری در دنیای دیگر است. اگر زنی زیبا را در خیابان دیدید و به زیبایی او خیره شدید و یا به کامجویی پرداختید، مصرفتان افزایش یافته و هیچ پس انداز نکرده اید. اما اگر موقعیت های ویژه برای کامجویی یافتید ولی استفاده نکردید، مصرفتان بشدت کاهش و پس اندازتان بشدت افزایش یافته است. شما وقتی زنی بسیار زیبا را در خیابان مشاهده کردید و سرتان را پایین انداختید و نگاه نکردید همین عمل شما خواستگاری از حوریان بهشتی است و خداوند یک حوری بهشتی در بهشت برای شما آماده می کند.

در زندگی انسان موقعیت های ویژه این چنینی اعم از رفتار با جنس مخالف و یا مسائل اقتصادی و حقوق فردی و اجتماعی، خانوادگی و . . . .فراوان پیش می آید. انسانی که از لقمه حرام صرف نظر می کند، خداوند میوه ها و غذاهای بهشتی برایش فراهم می کند. خداوند می فرماید هرلحظه شما را مورد امتحان قرار می دهیم و ما در این دنیا میلیونها لحظه داریم. بعنوان مثال در اداره ای کار می کنیم و ارباب رجوع برای انجام کارش به ما مراجعه می کند، نیت و نحوه انجام کار ارباب رجوع و برخورد ما با وی یکی از امتحانات است. حتی خود ارباب رجوع هم در همان لحظه مورد امتحان است.

کاخ ها، همسران زیبا، غذاها و اتومبیل های مجلل و هر آنچه ما در این دنیا مشاهده می کنیم. بهترین نوع و در حد اعلایش در دنیای دیگر وجود دارد. هرچه در این دنیا کمتر از حرام خدا مصرف شود، در آخرت پس انداز بیشتری خواهیم داشت. و کسی که از حرام خدا در این دنیا بیشتر مصرف کند، پس اندازش در دنیای دیگر کمتر است.

مشکلات سفر

 (سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاً) یعنی سلام بر یحیی روزی که به دنیا آمد و روزی که می میرد و روزی که زنده مبعوث می شود. سوره مریم آیه 23

سفارش امام مجتبی(ع)به جناده : استعدّ لسفرک و حصِّل زادک قبل حلول اَجَلک یعنی قبل از فرا رسیدن مرگت برای سفر آخرت آماده شو و زاد و توشه سفر را آماده کن.

مقدمه: در هنگام خروج از عالم دنیا و ورود به عالم برزخ پنج مشکل اساسی بر سر راه انسان وجود دارد که اگر بتواند سلام و سلامت از این پنج مشکل نجات پیدا کند سلامٌ علیه یوم یَمُوت می گردد و زندگی برزخی خود را با سلام و سلامت در وادی السلام برزخ تا روز قیامت آغاز می کند و در روضه و باغی از باغهای بهشت برزخ خود را سپری خواهد کرد.

مشکلات سفر به برزخ:

1-سختی جان دادن:

2-بی ایمان از دنیا رفتن یا عدیلة الایمان.

3-هول و وحشت ورود به قبر.

4-فشار قبر.

5-سؤال نکیر و منکر.

تذکر مهم : برای هر یک از این مشکلات به طور جداگانه عوامل و سبب هایی و همنیطور موانع و رفع کننده هائی ذکر شده است ولی به خاطر رعایت اختصار و به خاطر اینکه بعضی از این عوامل و موانع مشترک هستند ما همه را باهم ذکر می کنیم.

الف : عوامل به وجود آمدن یا ازدیاد این مشکلات:

1- ظلم به دیگران مخصوصا اگر حاکم باشد.

2-خوردن مال یتیم به ناحق.

3-شهادت دروغ دادن.

4-عاق پدر و مادر شدن.

5-حسادت.

6-نمامی.

7-شرب خمر و لو از روی اضطرار .

8-دلبستگی هر مقدار شدیدتر باشد .

9-ندادن زکات واجب .

10-نرفتن به حج یا تأخیر انداختن آن

11- رعایت نکردن نجاست بول .

12- غیبت کردن .

13- دوری کردن از خانواده و بد اخلاقی با آنها .

14- تبذیر و اسراف .

15- برآورده نکردن حاجت مؤمنی که میتواند حاجت او را بر آورد.

ب : موانع و روافع این مشکلات :اینها هم دو قسم هستند

* قسمی که باید خود انسان انجام دهد :

1-در دل شب نماز خواندن .

2-اطعام به ویژه شیرینی و پوشاندن کسی به ویژه برهنه .

3-تلاوت سوره یس مخصوصا شب جمعه .

4-روزه ماه رجب به طور کلی و روزه روز 24 آن به طور خاص .

5-تلاوت سوره زلزلت در نماز ها و غیره .

6-هر روز ده مرتبه بگوید «أعدَدْتُ لِکُلّ هول لا إله إلاّ الله، وَلِکُلّ هَمٍّ وَغَمٍّ ماشاء اللهُ، وَلِکُلّ نِعمَة الحَمدُ للهِ، وَلِکُلّ رَخاء الشُّکرُ للهِ، وَلِکُلِّ اُعجُوبَة سُبحان اللهِ، وَلِکُلٍّ ذَنب أستَغفِرُ الله، وَلِکُلّ مُصیبَة إنا لله وإنا الیه راجعون، وَلِکُلّ ضیق حَسبیَ اللهُ، وَلِکُلّ قَضاء وَقَدَر تَوَکَّلتُ على الله، وَلِکُلّ عَدُوٍّ اعتَصَمتُ باللهِ، وَلِکُلّ طاعَة وَمَعصِیَة لا حَولَ ولا قوةَ إلاّ بالله العَلیِّ العظیم»

7-ذکر «یا أسمع السامعین ویا أبصر الناظرین ویا أسرع الحاسبین ویا أحکم الحاکمین»

8-به ودیعه گذاشتن ایمان نزد خداوند تعالی با خواندن دعای عدیله تا هنگام مرگ خداوند این امانت را به انسان برگرداند .

9-بعد از نماز واجب بخواند ـ رَضیتُ باللهِ ربّاً وَبِمحمَّد صلى الله عَلَیه وآلهِ نَبیّاً وبالاسلام دیناً وَبِالقُرآنِ کِتاباً وَبالکَعْبَةِ قِبْلَةً وَبِعَلِیٍّ وَلیّاً واِماماً وَبِالحَسَنِ والحُسَینِ وَعَلی بن الحسینِ وَمُحمَّدِ بن علی وجَعفَرِ بن مُحَمَّد وَموُسى بن جَعفَر وَعَلیِّ بن موُسى ومُحَمَّدِ بن عَلیٍّ وعَلیِ بن مُحَمَّد وَالحَسَنِ بنِ عَلىِّ والحُجَّةِ بن الحَسَنِ صَلواتُ الله عَلَیْهِم أَئِمَةً، اللُّهمَّ إنّی رَضیتُ بِهِمْ أئِمَّةً فارْضِنی لَهُمْ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیء قدیرٌ ـ .

10- رعایت اوقات نماز های پنج گانه

11- حق خدا را در نعمتها بزرگ بداند و آنها در مسیر خواست الهی استفاده کند.

12- مغرور نشدن در مقابل حلم خداوند تعالی .

13- گرامی داشتن و اکرام کسی که مدعی محبت اهل بیت است و لو به دورغ .

14- مداومت برذکرـ یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا رحمن و یارحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبناعلی دینک.

15- مدامت بر ذکر تسبیحات حضرت زهرا3.(34 مرتبه الله اکبر و 33 مرتبه الحمدلله و 33 مرتبه سبحان الله)

16- استفاده از انگشتر عقیق .

17- خواندن سوره مؤمنون در هر شب جمعه .

18- هفت مرتبه بعد از نماز صبح بگوید ـ بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قورة الا بالله العلی العظیم ـ.

19- کامل انجام دادن رکوع .

20- هر روز صد مرتبه بگوید ـ لا اله الملک الحق المبین ـ

21- عیادت مریض .

22- نماز لیلة الرغائب .

23- شیعه علی4 بودن.

24- محب علی4 بودن.

25- صد رکعت نماز در شب 23 رمضان المبارک.

26- خضاب کردن محاسن.

27- تلاوت سوره صافات.

28- تلاوت سوره نساء در هر جمعه.

29- مداومت بر تلاوت سوره زخرف.

30- تلاوت سوره ن والقلم در نمازها.

31- تلاوت سوره تکاثر در وقت خواب.

32- خواندن کلمات فرج یعنی ـ لا اله الا الله الحلیم الکریم لا اله الله العلی العظیم سبحان رب السموات السبع و رب الارضیین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمد لله رب العالمین ـ .

* قسمی که دیگران باید انجام دهند :

1-دفن در تربت نجف .

2-دفن در حریم ائمه به ویژه امام حسین و امام رضا.

3-نماز وحشت به دو صورت بعد از دفن و شب اول:

صورت اول : دو رکعت است در رکعت اول حمد و دو مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم حمد و ده مرتبه سوره تکاثر و بعد از سلام سه صلوات و اللهم ابعَث ثوابَ هذهِ الصلوةِ اِلی قبر .... نام شخص را می آورد .

صورت دوم : دو رکعت است در رکعت اول حمد و یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم حمد و ده مرتبه سوره قدر و بعد از سلام سه صلوات و اللهم ابعَث ثوابَ هذهِ الصلوةِ اِلی قبر .... نام شخص را می آورد .

4-مرطوب کردن خاک قبر.

5-گذاشتن دو چوب جریدتین پهلوی میت.

6-خواندن سوره مُلک بر قبر او.

7-خواندن تلقین قبل از گذاشتن لحد و بعد از دفن.

8-مردن از ظهر پنج شنبه تا ظهر جمعه .

9-بعد ازدفن میت نزدقبرمیت این دعاسه مرتبه خوانده شودـ اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد اَن لاتُعَذِّبَ هذَا المَیّت.

 

داستان گاو حضرت موسی

ماجرای گاو بنیاسرائیل، مختلف نقل شده، ما در اینجا نظر شما را به ذکر یکی از آن روایات، با توجّه به روایات دیگر و آیات 67 تا 73 سوره بقره، جلب میکنیم.

مرد نیکوکاری به پدر و مادر خود احترام میکرد. در یکی از روزها که پدرش در خواب بود معامله پر سودی برایش پیش آمد، ولی مغازهاش بسته بود و کلید مغازه نزد پدرش بود و پدرش نیز در آن وقت خوابیده بود. فروختن کالا، بستگی به بیدار کردن پدر داشت، تا کلیدی را که در نزد پدر بود بگیرد. مرد نیکوکار آن معامله پرسود را به خاطر بیدار نکردن پدر، انجام نداد (و به خاطر احترام به پدر، از سود کلانی که معادل 70 هزار درهم بود، گذشت) و مشتری رفت. وقتی پدر بیدار شد و از ماجرا اطّلاع یافت، از پسر مهربانش تشکّر کرد و گاوی را که داشت به پسرش بخشید و گفت: «امیدوارم خیر و برکت بسیار، از ناحیه این گاو به تو برسد«



این از یک سو، و از سوی دیگر یکی از جوانان نیک بنیاسرائیل از دختری خواستگاری کرد، به او جواب مثبت دادند، پسرعموی او که جوان آلوده به گناه بود، از همان دختر خواستگاری کرد. خواستگاری او را رد کردند، او کینه پسرعمویش را به دل گرفت تا اینکه شبی او را غافلگیر کرده و کشت و جنازهاش را در یکی از محلّهها انداخت. فردای آن روز کنار جنازه آمد و با گریه و داد و فریاد، تقاضای خونبها کرد و گفت: «هر کس او را کشته، خونبهایش به من میرسد، و اگر قاتل پیدا نشد، اهل آن محل باید خونبها را بپردازند

موضوع پیچیده شد و اختلاف، شدید گردید، چون تعیین قاتل از طریق عادی ممکن نبود و ادامه این وضع ممکن بود موجب فتنه و قتل عظیم شود،

نزد موسی ـ علیه السلام ـ آمدند تا او از خدا بخواهد قاتل را معرّفی کند.

موسی علیه السلام ـ حلّ مشکل را از درگاه خدا خواست،خداوند دستوری به او داد، موسی ـ علیه السلام ـ آن دستور را به قوم خود چنین بیان کرد:

خداوندبه شمادستور میدهد ماده گاوی را ذبح کنید وقطعهای از بدن آن را به مقتول بزنید، تا زنده شود و قاتل را معرّفی کند و درگیری پایان یابد.

بنیاسرائیل: آیا ما را مسخره میکنی؟

موسی: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم.

بنیاسرائیل اگر کار را در همین جا ختم میکردند، زود به نتیجه میرسیدند، ولی بر اثر سؤالهای مکرّر، خودشان کار خود را دشوار نمودند، به موسی گفتند: «از خدا بخواه برای ما روشن کند که این ماده‌ گاو، باید چگونه باشد؟»

موسی: خدا میفرماید: ماده گاوی که نه پیر و از کار افتاده، و نه جوان باشد، بلکه میان این دو باشد، آنچه به شما دستور داده شد زود انجام دهید.

بنیاسرائیل: از خدا بخواهد که چه رنگی داشته باشد.

موسی: خداوند میفرماید: گاوی زردرنگ که رنگ آن بینندگان را شاد سازد.

بنیاسرائیل: از خدا بخواه بیشتر توضیح دهد، زیرا چگونگی این گاو برای ما مبهم است، اگر خدابخواهد ما هدایت خواهیم شد.

موسی: خداوند میفرماید: گاوی باشد که برای شخم زدن رام نشده، و برای زراعت آبکشی ننموده است و هیچ عیب و رنگ دیگری در او نیست.

بنیاسرائیل: اکنون مطلب روشن شد. حقّ مطلب را برای ما آوردی.

بنیاسرائیل به جستجو پرداختند تا گاوی را با همین اوصفا بیابند، سرانجام چنین گاوی را از خانه همان مرد نیکوکاری که به پدر و مادر احترام میکرد و پدرش گاوی به او بخشیده بود یافتند، آن گاو را پس از چانهزنیهای مکرّر به قیمت بسیار گران یعنی به پُر بودن پوست آن از طلا، خریدند و گاو را آوردند. به دستور موسی ـ علیه السلام ـ آن گاو را ذبح کرده، دم او را قطع کردند و به مقتول زدند، او به اذن خدا زنده شد و گفت:

«فلان پسرعمویم که ادّعای خونبهای مرا دارد، قاتل من است»

معمّا حل شد و قاتل به مجازات رسید و مقتول زنده شده با دختر عموی خود ازدواج کرد و مدّت زمانی با هم زندگی کردند و آن مرد نیکوکار، که به پدر و مادر نیکی میکرد به سود کلانی رسید و پاداش نیکوکاریش را گرفت، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فرمود:

«اُنْطُرُوا اِلی الْبِرِّ ما بَلَغَ بِاَهْلِهِ؛ به نیکی بنگرید که چه پاداش سودمندی به صاحبش میبخشد»

منبع: اندیشه قم

قدیمی ترین مسجد ایران

این مسجد از بناهای قدیمی و کم نظیر فرهنگ و تمدن اسلامی است که بنا بر منابع مکتوب متعلق به قرن اول هجری است که در روستای فهرج(25 کیلومتری جنوب‌شرقی یزد و در کنار راه اصلی یزد-بافق) قرار دارد.

نقشه‌ مسجد بسیار ساده است؛ شبستانی با سه دهانه دارد که دهانه‌ی میانی بزرگتر از دو دهانه‌ی چپ و راست آن است. میان‌سرای کوچک مسجد، از جنوب به سه دهانه‌ی شبستان و از شرق و غرب هر یک به دو دهانه به هم راه دارد. پوشش صفّه‌ها همچون نیم‌گنبدی ساده است؛ درست مانند آن‌که یکی از گنبدهای ساسانی را به دو نیم کرده باشند. جای محراب اصلی شبستان، نخست یک تو‌رفتگی راست گوشه بوده که بعدها محراب کاه‌گلی را درون آن کنده‌اند.



یکی ازویژگی‌های جالب این مسجدسه درنمای گلین است که باگچ‌بری روی دیوار شرقی نگاشته شده وبارنگ اُخرایی تزیین شده است.

تک مناره‌ی این مسجد علاوه بر زیبایی چشم‌گیرش، جزو معدود مناره‌های گلینی است که در قرن پنجم ه.ق به مسجد اضافه شده است.
مجموعه شهدای فهرج نیز در واقع یادگاری از اولین شهدای اسلام(سال 32 ه.ق) در یزد است.

از جمله‌ی این شهدا می‌توان به «حویطب‌بن هانی» (خواهرزاده‌ی حضرت علی(ع) و «عمربن عاصم» اشاره‌ کرد.

در قرن هشتم ه.ق امیر مبارزالدین محمد(سر سلسله‌ی حکومت آل مظفر) بقعه و ضریحی در این مکان ساخت و موقوفاتی بر آن مقرر کرد.
امروزه در این مجموعه علاوه بر بقعه‌ی حویطب‌بن هانی، آب انبار و صفه‌هایی در مجاورت آن دیده می‌شود.

منبع: انتخاب

عوامل افزایش و کاهش رزق و روزی

رزق و روزی بخشش هایی است که خداوند به انسان در دنیا و آخرت می دهد تا بدان نیازهای مادی و معنوی خود را پاسخ دهد. البته واژه رزق بیشتر در امور مادی به کار می رود و از همین روست که برخی ها رزق را تنها به معنای غذا، طعام، خوراکی ها، نوشیدنی ها و قوت روزانه می دانند که وارد شکم می شود و به نیازهای جسمی انسان پاسخ می دهد. اما مفهوم رزق و روزی فراتر از این مقولات است و همه ضروریات زندگی را شامل می شود. 

زندگی انسان در دنیا و آخرت برپایه رزق ساماندهی می شود. از همین رو، مهمترین و اصلی ترین دغدغه انسان را تشکیل می دهد. از آن جایی که رزق و روزی از سوی خداوند تعیین و مشخص می شود، هرکسی بر آن است تا بداند چگونه می تواند از کاهش آن رهایی یابد و شیوه های افزایش آن را به دست آورد. برهمین اساس نویسنده در مقاله حاضر براساس آموزه های وحیانی اسلام بر آن است تاپاسخ اسلام را درباره علل و عوامل افزایش و کاهش رزق و روزی را تبیین کند. 

  

jfr543 

رزق و روزی تعیین شده از سوی خدا

«رزق» واژه عربی است که در فارسی به «روزی» ترجمه می شود. رزق در فرهنگ قرآن، همه عطایای جاری دنیا و آخرتی است که از سوی خداوند به انسان و یا هر موجودی بخشیده می شود. البته برخی آن را تنها در دایره محدود غذا، طعام، خوردنی ها، آشامیدنی ها و قوت روزانه یعنی هر آنچه که وارد شکم می شود معنی می کنند.  

خداوند به حکم الوهیت (مائده، آیه ۸۸)، خالقیت (روم، آیه ۴۰؛ فاطر، آیه۳) و ربوبیت روزی موجودات ازجمله انسان را تامین می کند. (بقره، آیات ۲۱و ۲۲، اسراء، آیه۳۰) و براساس قدرت و علم تقسیم می کند و روزی را بسط و قبض می دهد. (سبا، آیات ۳۶ و ۳۹) 

بنابراین، تفاوت روزی انسانها براساس حکمت و علم و آگاهی خداوند به احوال بندگان و مشیت و تدبیر الهی در حق بندگان است (رعد، آیه ۲۶، اسراء آیه۳۰؛ عنکبوت، آیه۶۲؛ روم، آیه ۳۷) ولی هرگز این تفاوت در رزق به معنای تفاوت در شرافت نیست، از همین رو لازم است تا علی رغم تفاوتها در ثروت و فقر، مساوات در میان انسانها مراعات شود (نحل، آیه۷۱)

عوامل افزایش روزی

اکنون که دانسته شد روزی و رزق بندگان در دست خداوند وبراساس حکمت و مشیت و تدبیر الهی است؛ این پرسش مطرح می شودکه عوامل دیگر چه تاثیری می تواند در افزایش و یا کاهش روزی داشته باشد؟  

در پاسخ باید گفت که خداوند در اصل برای هر انسانی روزی مقدر شده ای قرار می دهد، ولی عواملی موجب می شود که دیر یا زود به دست آدم برسد، یا کیفیت بهره مندی آن تغییر کند و این نعمت ها به شکل خیر و مثبت مورد استفاده شخص قرار نگیرد و یا موجبات نقمت و گرفتاری او شود. به عنوان نمونه تقوا براساس آیات ۲ و ۳ سوره طلاق موجب می شود تا در رزق آدمی برکت داده شود.    

 

 fde321xc

 

پس با تقوا می توان کیفیت روزی را تغییر داد و موجب شد تا برکت در رزق ایجاد شود و بهره مندی انسان از آن افزایش یابد. پیامبر(ص) با اشاره با عامل دیگری چون سحرخیزی می فرماید که چنین عملی موجب برکت بخشی به رزق می شود. ایشان در این باره می فرماید: باکروا طلب الرزق و الحوائج فان الغدو برکه و نجاح؛ در پی روزی و نیازها، سحرخیز باشید؛ چرا که حرکت در آغاز روز و سحر خیزی مایه برکت و موفقیت است. (المعجم الاوسط، ج ۷، ص ۱۹۴، حدیث ۷۲۵۰)

پیامبر(ص) خشنودی و رضایتمندی را از عوامل برکت بخشی به روزی دانسته و می فرماید:

هرکس روزی ای دارد که حتما به او خواهد رسید. پس هر کس به آن راضی شود، برایش پر برکت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هرکس به آن راضی نباشد، نه برکت خواهد یافت و نه او را بس خواهد بود. روزی در پی انسان است، آن گونه که اجلش در پی اوست. ( اعلام الدین، ص ۳۴۲) 

آنچه به عنوان عوامل مطرح می شود، ناظر به برکت و نیز بهره مندی از همان چیزی است که به عنوان لایحتسب (طلاق، آیات ۲ و ۳) مطرح شده است.    

۱- عدالت: بی گمان دنیا برپایه عدالت بنیاد نهاده شده است. هرگونه رفتاری بیرون از دایره عدالت موجب خروج از نظام احسن الهی است و به عنوان ظلم موجبات بدبختی شخص و دیگران را فراهم می آورد.بر همین اساس باید همه زندگی را بر مدار عدالت سامان داد تا در نظام احسن به درستی از همه چیز بهره مند شویم. از این رو مهمترین عامل در جذب و افزایش روزی را عدالت دانسته اند. امام صادق(ع) می فرماید:

اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بی نیاز می شوند و به اذن خداوند متعال آسمان، روزی خود را فرو می فرستد و زمین برکت خویش را بیرون می ریزد (کافی، ج۳، ص۵۶۸،حدیث ۶)

2- خوش خویی: از مهم ترین علل و عوامل افزایش روزی خوش خلقی است. امام علی(ع) در این باره می فرماید: فی سعه الاخلاق کنوز الارزاق؛ گنج های روزی در وسعت اخلاق نهفته است. (کافی، ج۸، ص۲۳)

3- خوشی خویی با خانواده: همان طوری که گذشت خوش خویی عامل جلب نعمت و افزایش برکات و روزی است؛ ولی خوش خویی در خانواده تاثیرات مهمتری دارد و تاثیر آن فوری تر و بهتر است. امام صادق(ع) درباره نقش خوش خلقی در خانواده می فرماید: من حسن بره باهل بیته زید فی رزقه؛ کسی که به خانواده اش خوب احسان کند روزی اش زیاد می شود. (بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰) 

 

 poooooolele

4-نیت خوب: نیت خوب یعنی داشتن حسن فاعلی که خود نشانه ای از ایمان و اخلاص است، از علل و عوامل افزایش روزی است. نیت خوب و خوش خویی در کنار هم مهم ترین عواملی است که امیر مومنان علی(ع) به آنها اشاره داشته و می فرماید: انسان، با نیت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد، دست می یابد. (غررالحکم، ح ۱۰۷۰۷) امام باقر(ع) نیز در این باره می فرماید: من حسنت نیته زید فی رزقه؛ هر که خوش نیت باشد، روزی اش افزایش می یابد. (بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج ۵۷، ص ۱۷۵) 

5- صله رحم: با نگاهی به آیات و روایات این معنا به دست می آید که عوامل تنها در افزایش و کاهش کیفیت نقش ندارد، بلکه در افزایش و کاهش اصل رزق و روزی و کمیت آن نیز مؤثر است. به عنوان نمونه امام صادق(ع) می فرماید: صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاکیزه جان می نماید و روزی را زیاد می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد. (کافی، ج۲، ص۱۵۱، حدیث ۶) پس صله رحم نقش اساسی در افزایش روزی از نظر کمیت دارد.

6- زیارت قبر امام حسین(ع): از دیگر عواملی که روزی را زیاد می کند، زیارت قبر امام حسین(ع) در کربلا است. امام صادق(ع) درباره تاثیر زیارت امام حسین(ع) در افزایش روزی می فرماید: زیارت امام حسین(ع) را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند و زندگی ات را همراه با سعادت می کند و جز سعادتمند نمی میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می کند. (کامل الزیارات، ص ۲۸۶) امام باقر(ع) در بیان چرایی تاثیر فوق العاده زیارت امام حسین(ع) در افزایش روزی می فرماید:

حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیبت زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه ای و هیچ بلا دیده ای به خدا روی نمی آورد و نزد قبر حسین(ع) دعا نمی کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمی سازد، مگر اینکه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده می کند و گناهش را می بخشد و عمرش را طولانی و روزی اش را گسترده می سازد. پس ای اهل بینش، درس بگیرید! (بحارالانوار، ج۱۰۱، ص ۶۴، حدیث ۵)

۷-صداقت در گفتار و انصاف در رفتار: پیامبر(ص) در این باره می فرماید: هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تاخیر می افتد، روزی اش زیاد می گردد، از عقلش بهره مند می شود و هنگام سوال (ماموران الهی) پاسخ لازم به او تلقین می گردد. (اعلام الدین، ص ۲۶۵)

۸-تقوای الهی: چنان که گفته شد، یکی از عوامل افزایش روزی تقواست. البته تقوا هم در کیفیت تاثیر می گذارد و موجب برکت می شود و هم میزان آن، دگرگون می کند، چرا که خداوند افزون بر آنچه که در حساب اوست، به او عنایت خاص خواهد کرد. پیامبر(ص) درباره نقش تقوا در افزایش روزی انسان ها می فرماید: من سره ان ینساله فی عمره و یوسع له فی رزقه فلیتق الله و لیصل رحمه؛ هر کس دوست دارد که عمرش طولانی و روزی اش زیاد شود، تقوای الهی پیشه کند و صله رحم نماید. (بحارالانوار، ج۴۷، ص ۱۰۲، حدیث ۶۵) 

 

 jjuiyh76

۹- امر به معروف و نهی از منکر: همان گونه که انسان باید اهل تقوا باشد باید دیگران را نیز بدان تشویق کند که همان امر به معروف و نهی از منکر است تا از خسران ابدی رهایی یابد. (سوره عصر) البته برخی بر این گمان باطل هستند که عمل به این وظیفه و تکلیف عقلی و شرعی موجب می شود که رزق و روزی آنان کاسته شود و امکان بهره مندی از نعمت های الهی در دنیا را از دست بدهند، چرا که انجام این کار به معنای دشمن خریدن و ناخشنود کردن مردمان است. اما باید دانست که امر به معروف موجب کاهش روزی نیست بلکه وضعیت را برای شخص بهتر می کند و از خسران و زیان در سرمایه رهایی می بخشد. امام علی(ع) این باره می فرماید: امر به معروف و نهی از منکر نه اجلی را نزدیک می کند و نه از روزی کم می نماید، بلکه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ می سازد و برتر از امر به معروف و نهی از منکر سخن عادلانه ای است نزد حاکمی ستمگر. (غررالحکم، ج۲، ص۶۱۱، حدیث ۳۶۴۸)

۰۱- نماز ویژه نماز شب: انجام فرایض الهی به ویژه نماز از موجبات افزایش روزی است. پیامبر(ص) در این باره می فرماید: نماز، آیین های دین است و رضای پروردگار در آن است و آن راه پیامبران است. برای نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزی است. (خصال، ص۵۲۲، ح۱۱) البته نماز شب برکات و آثار بیشتری در زندگی بشر دارد. از این رو در بیان فواید و آثار نماز شب به افزایش روزی و برکت آن اشاره می شود.

۱۱- امانت داری: بی گمان اعتماد، مهمترین سرمایه اجتماعی هر انسانی است. انسان با امانت داری و اموری از این دست به این سرمایه اجتماعی دست می یابد و شریک مال مردم می شود. البته امانت داری خود تاثیر مستقیمی در افزایش رزق و روزی افراد دارد. امام علی(ع) درباره نقش امانت داری می فرماید: امانتداری روزی می آورد و خیانت در امانت فقر. (بحارالانوار، ج۷۸، ص۶۰، حدیث۱۳۸) امام موسی کاظم(ع) نیز در این باره می فرماید: ادای امانت و راستگویی، روزی را زیاد می کند و خیانت و دروغگویی باعث فقر و نفاق می شود (بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۷۲).

۲۱- روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید: برخی از رفتارهای انسان که نشانه ای از شکرگزاری است خود موجب افزایش روزی است. همان گونه که رفتارهای کفرآمیز و ناسپاسی مانند بخل موجب می شود که خداوند بر آن بنده سخت گیرد، انجام برخی از کارهایی که نشانه احسان و بخشش است، موجب می شود که خداوند درهای روزی را به سوی بنده بگشاید؛ چرا که اگر شکر کنیم بر میزان آن می افزاید. امام صادق(ع) با اشاره به یکی از رفتارهای نیک که موجب افزایش روزی می شود می فرماید: خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و از فقر و تظاهر به فقر بیزار است. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد: چگونه؟ فرمودند: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه اش را گچکاری کند، جلوی در حیاط خود را جارو کند، حتی روشن کردن چراغ قبل از غروب خورشید فقر را می برد و روزی را زیاد می کند. (امالی طوسی ص۲۷۵، حدیث ۵۲۶)

۳۱- نظافت و بهداشت: از دیگر عواملی که موجب افزایش روزی می شود، نظافت و بهداشت است. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: شستن ظروف و جارو زدن جلو در منزل، باعث جلب روزی می شود. (خصال، ص۴۵، حدیث۳۷)

۴۱- سفر و هجرت: از دیگر عوامل افزایش و برکت در رزق و روزی باید به سفر و هجرت از وطن اشاره کرد. امام علی(ع) در این باره فرموده است: برای کسب بلند مرتبگی، از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی و همنشینی با بزرگواران. (مستدرک الوسائل، ج۸، ص ۱۱۵، ح ۹۱۹۹)

51- نومیدی از غیرخدا: پیامبر(ص) در این باره می فرماید: هر کس از غیر خدا ببرد، خداوند، هزینه زندگی او را تامین می کند و از جایی که انتظار ندارد، روزی اش می دهد؛ اما هر کس چشم امیدش به دنیا باشد، خداوند، او را به دنیا وامی گذارد.(نهج الفصاحه، حدیث ۳۰۰۴)

61-٫ استغفار و توبه: بسیاری از مشکلات بشر به سبب گناهان است. استغفار و توبه موجب می شود تا انسان به مسیر درست بازگردد و خود را سرزنش کند که مسیر نادرستی را پیموده است. از این رو در آیات قرآنی استغفار به عنوان عامل مهم در دفع بلا و رفع بلا و جلب نعمت معرفی شده است. از جمله کارکردهای استغفار افزایش رزق است که در آیات آمده و امیرمؤمومنان علی(ع) نیز درباره آن می فرماید: الاستغفار یزید فی الرزق؛ استغفار روزی را زیاد می کند.(بحارالانوار ج۷۳ ص ۳۱)

عوامل کاهش روزی

اما عواملی که موجب می شود تا انسان دچار کاهش روزی شود و هم از کمیت و هم از کیفیت محروم گردد، همان چیزهایی است که گفته شد. به این معنا که هرگونه بی تقوایی یا قطع رحم یا ارتکاب گناهانی مثل زنا و دروغ و غیره موجب می شود که انسان دچار کاهش روزی شود.

1- قطع رحم: امام صادق علیه السلام درباره نقش گناهان در زندگی بشر از جمله نقش گناه بزرگ و کبیره قطع رحم به کاهش روزی قطع کنندگان رحم اشاره می کند و می فرماید: اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛گناهی که نعمت ها را تغییر مى دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که پشیمانى مى آورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مى کند، ظلم است. گناهى که آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست. گناهى که مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تیره و تار مى کند، نافرمانى از پدر مادر است.(علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۸۴)

2- زنا : گناهان کبیره که مصداق بی تقوایی بشر است، عامل مهم در خشم الهی است. از این روست که گناهانی چون زنا موجب می شود که انسان گرفتار حبس رزق و محرومیت و یا کاهش در روزی عطایی شود. همان که در حدیث پیشین آمده است زنا عامل مهمی در کاهش روزی یا کلا محرومیت بشر از رزق الهی می شود. پیامبر صلى الله علیه و آله نیز در سخنی به پیامدهای زیانبار زنا اشاره می کند و محرومیت زناکار از رزق الهی را یکی از پیامدهای آن بر می شمارد و می فرماید:فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنیا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنیا فَیَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ یُعَجِّلُ الفَناءَ وَ یَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ ؛ زِنا، شش پیامد دارد: سه در دنیا و سه در آخرت. سه پیامد دنیایى اش این است که: آبرو را مى بَرد، مرگ را شتاب مى بخشد و روزى را مى بُرد و سه پیامد آخرتى اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.(خصال، ص ۳۲۱، حدیث ۳)

3- دروغ: همان گونه که صداقت موجب افزایش روزی است، دروغ نیز موجب کاهش آن است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله در این باره می فرماید:اَلکَذِبُ یَنقُصُ الرِّزقَ؛ دروغ، روزى را کم مى کند.(الترغیب و الترهیب، ج۳، ص۵۹۶، ح۲۹)

4- ناشکیبایی و بی صبری: ناشکیبایی عامل مهم در کاهش روزی است. امیرمومنان امام على علیه السلام در بیان علل محرومیت انسان از رزق حلال می فرماید :إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَرکِ الصَّبرِ، وَلا یُزادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ؛ بنده به سبب بى صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى کند و بیشتر از روزى مقدّر هم نصیبش نمى شود.(شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۶۰)

5- بد خلقی: همان طور که خوش خویی موجب افزایش و برکت در رزق می شود، بدخلقی نیز موجب کاهش آن است. امیرمومنان امام على علیه‏السلام می فرماید:مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ؛هر کس بد اخلاق باشد، روزى‏ اش تنگ مى‏شود. (غررالحکم، ح ۸۰۲۳)

6- عدم توجه به نظافت منزل و نظافت شخصی : یکی دیگر از عوامل کاهنده رزق و روزی عدم توجه به نظافت است. در بعضی خانه ها دیرهنگام نظافت صورت می گیرد بطوری که گوشه اتاق ها تار عنکبوت دیده می شود و یا بعضی اشخاص به نظافت خود توجه نمی کنند. مثلا قبل و بعد از غذا خوردن دستهای خود را با صابون نمی شویند. و یا ناخن های آنها بلند شده است. این عامل نیز یکی از عوامل کاهنده رزق است.

انسان می بایست همواره امیدش به خداوند باشد و بداند که روزی تقسیم شده است و برای افزایش برکت و روزی می بایست امید به خدا داشته و از خلق بریده باشد که او برای بنده بس و کفایت می کند. پس همواره دست به دعا و نیایش به سوی خداوند داشته باشیم و همان ذکر امام صادق علیه‏السلام را برزبان جاری سازیم و بگوییم :اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَسَمتَ لى مِن قِسمٍ اَو رَزَقتَنى مِن رِزقٍ فَاجعَلهُ حَلالاً طَیِّبا واسِعا مُبارَکا قَریبَ المَطلَبِ سَهلَ المَخَذِ فى یُسرٍ مِنکَ وَ عافَیةٍ وَ سَلامَةٍ وَ سعادَةٍ اِنَّک عَلى کُلِّ شَى ءٍ قَدیرٌ؛ خدایا! بر محمّد و خاندان او، درود فرست و آنچه را برایم قسمت کرده و یا روزى نموده اى، حلال، پاک، فراوان، با برکت، دست یافتنى و آسان به دست آمدنى قرار بده، با راحتى، عافیت، تندرستى و خوش بختى از سوى خود مقرر کن! به درستى که تو بر هر چیز توانایى.(بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۳۷۷، حدیث ۶۶)

امیرمومنان امام على علیه‏السلام نیز از خداوند می خواهد تا در همه احوال با او باشد و به زندگی اش برکت دهد. آن حضرت می فرماید :اَللّهُمَّ ارْزُقنى عَقْلاً کامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا وَ قَلْبا زَکیّا وَ عِلْما کَثیرا وَ اَدَبا بارِعا وَاجْعَلْ ذلِکَ کُلَّهُ لى وَلا تَجْعَلْهُ عَلَىَّ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ؛خدایا مرا عقلى کامل ، تصمیمى نافذ، خردى برتر، دلى پاک، دانشى فراوان و ادبى والا روزى کن و تمام اینها را به سود من قرار ده نه به زیانم،اى مهربان‏ترین مهربانان.(غرر الحکم، ح ۳۸۱۳)

التبه باید توجه داشت هر که بامش بیش برف بیش تر،‌به این معنا که اگر رزق و روزی تو زیاد شد مسئولیت تو در قبال خود و خدا و خلق نیز افزایش می یابد. پس باید توجه داشت که هر افزایش روزی سودمند نیست چرا که مسئولیت های دوچندانی بر گرده و گردن شما خواهد آمد که اگر پاسخ گو نباشی می بایست در قیامت پاسخ گو باشی. پس اصل را در برکت خواهی بگذارید و از خداوند بخواهید تا به همان کم شما را قانع سازد و برکت دهد تا بهره خود را از دنیا برگرفته و در آخرت سعادتمند ابدی شوید. امام رضا علیه السلام می فرماید: مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل؛ هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود.(بحـارالانـوار،ج ۷۸،ص ۳۵۷)

انسان باید همواره امیدش به خداوند باشد و بداند که روزی تقسیم شده است و برای افزایش برکت و روزی باید امید به خدا داشته و از خلق بریده باشد که او برای بنده کفایت می کند.

البته باید توجه داشت هر که بامش بیش برفش بیشتر، به این معنا که اگر رزق و روزی تو زیاد شد مسئولیت تو در قبال خود و خدا و خلق نیز افزایش می یابد. پس باید توجه داشت که هر افزایش روزی سودمند نیست چرا که مسئولیت های دوچندانی بر گرده شما خواهد آمدکه می بایست در قیامت پاسخ گو باشید. پس اصل را در برکت خواهی بگذارید و از خداوند بخواهید تا به همان کم، شما را قانع سازد و برکت دهد تا بهره خود را از دنیا برگرفته و در آخرت سعادتمند ابدی شوید. امام رضا(ع) می فرماید: من رضی عن الله تعالی بالقلیل من الرزق رضی الله منه بالقلیل من العمل؛ هر کس به رزق و روزی کم از خدا راضی باشد، خداوند از عمل کم او راضی خواهد بود.(بحارالانوار، ج۸۷، ص ۳۵۷).

منبع: ساموس

زیارت امام حسین(ع) را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند و زندگی ات را همراه با سعادت می کند و جز سعادتمند نمی میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می کند. (کامل الزیارات، ص ۲۸۶) امام باقر(ع) در بیان چرایی تاثیر فوق العاده زیارت امام حسین(ع) در افزایش روزی می فرماید:
 
براساس آموزه های وحیانی قرآن، روزی و رزق تنها در دست خداوند است (ملک، آیه ۲۱، ذاریات ۵۸) و خداوند است که روزی هرکسی را در اختیارش قرار می دهد. در هستی جز خداوند روزی دهنده نیست و خداوند روزی انسان ها را از آسمان و زمین تامین می کند. (یونس ، آیه ۳۱ و آیات دیگر)

فضیلت و خواص سوره توحید

سوره توحید یکصد و دوازدهمین سوره قرآن کریم است که مکی و 4آیه دارد.این سوره را«اخلاص،صمد،اساس،برائة جمال،معرفت،مانع،نور،تفرید،تجرید،ولایت»نیزمی گویند.

هر کس سوره توحید را قرائت نماید با خواندن آیه اول، خداوند هزار نگاه به او می کند و با خواندن آیه دوم، خداوند هزار دعای او را مستجاب می کند و با آیه سوم هزار خواسته اش را به او می دهد و با آیه چهارم، هزار حاجت از حاجت های دنیا و آخرتش را روا می کند.

این سوره از ارزشمندترین سوره های قرآن است که به قرائت و ارتباط با آن بسیار سفارش شده است و آثار و فواید بیشماری دارد.

امام باقر علیه السلام فرموده اند: سوره توحید برابر با یک سوم قرآن است.

امام رضا علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره توحید را بخواند و به آن ایمان داشته باشد توحید را شناخته است.

  

 tyzas

رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرموده اند این سوره را زیاد بخوانید زیرا این سوره نور قرآن است.

هم چنین از ایشان نقل شده است: هر کس سوره توحید را قرائت نماید با خواندن آیه اول، خداوند هزار نگاه به او می کند و با خواندن آیه دوم، خداوند هزار دعای او را مستجاب می کند و با آیه سوم هزار خواسته اش را به او می دهد و با آیه چهارم، هزار حاجت از حاجت های دنیا و آخرتش را روا می کند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: هر کس سوره توحید و قدر را در روز یا شبش 100بار قرائت نماید خداوند پس از مرگش نوری در قبر او قرار می دهد و نوری در پیش و پس او قرار گرفته و او را تا بهشت همراهی می کند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سه روز بر او بگذرد وسوره توحید را نخواند خوار شده و بند ایمان از او برداشته می شود و اگر در آن حال بمیرد در حال کفر مرده است.

و نیز می فرمایند: هر که روزی بر او بگذرد و در نمازهای 5 گانه اش سوره توحید را نخواند به او گفته می شود تو از نمازگزاران نیستی.

قرائت این سوره در بسیاری از مکان ها و زمان ها مانند پس از نماز صبح، بعد از هر نماز واجب، هنگام خواب و... سفارش شده است.

از امام باقر علیه السلام نقل شده: هر گاه احساس درد دندان کردی سوره حمد و توحید را بخوان در حالی که دست خود را بر موضع درد گذاشته ای و پس از ان ایه 88 سوره نمل را قرائت کن دردش ارام می گیرد.

آثار و برکات سوره

1)شفا دهندگی

در این باره در سخنی از امام باقر علیه السلام آمده است: هر کس سوره حمد و سوره توحید او را شفا ندهد هیچ چیز دیگری او را شفا نخواهد داد همه بیماری ها با این دو سوره درمان می شود.

2)درمان تب

هر کس که حضرت زهرا سلام الله و فرزندانش را دوست دارد و دچار بیماری تب شود سوره توحید را 1000 بار بخواند آنگاه خداوند را به حق فاطمه قسم دهد که شفا خواهد گرفت.

3)درد چشم

از امام صادق علیه السلام نقل شده است: هر کس این سوره را بر درد چشم بخوانند به قدرت خداوند دردش آرام می گیرد.

4)درد دندان

از امام باقر علیه السلام نقل شده: هر گاه احساس درد دندان کردی سوره حمد و توحید را بخوان در حالی که دست خود را بر موضع درد گذاشته ای و پس از ان ایه 88 سوره نمل را قرائت کن دردش ارام می گیرد.

5)امنیت

امنیت خواهی و پرهیز از خطرات و حوادث ناگوار از خواسته های اولیه و همیشگی انسان هاست و مردم از هر گونه حادثه و بدی ای که زندگی آرام و بی دردسر آنها را دچار تشویش و گرفتاری کند مخالفند و در پی دستاویز هایی برای امان جویی از این ناگواری ها هستند. سوره توحید از این دستاویزهای محکم الهی است که به وسیله آن می توان خود را در آغوش امیت الهی قرار داد . مواردی که به امنیت جویی از سوره توحید سفارش شده است از این قرار است:

الف: هنگام سفر

از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده: هر کس که می خواهد به سفری برود دو طرف چهارچوب در را بگیرد و 11 بار توحید را قرائت نماید خداوند پاسبان او خواهد بود تا به منزلش بازگردد.

ب: هنگام خروج از خانه

امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس هنگام خرج از منزل 10 مرتبه سوره توحید را بخواند هموراه در حفظ و حراست خداوند است تا به خانه بازگردد.

ج: وارد شدن بر حاکم یا قدرتمند

از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده: هر وقت بر حاکم یا ستمگری وارد شوی در حالی که به او نگاه می کنی سوره توحید را سه مرتبه بخوان و دست چپت را مشت کن و برا این حال باشد تا از نزد او بیرون می روی.

امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: هر کس پیش از رفتن به نزد قدرتمند و زورگویی سوره توحید را قرائت کند خداوند به واسطه آن مانع زیان دیدن او می شود.

د: هنگام خواب

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: هر کس هنگام خوابش سوره توحید را قرائت نماید خداوند50 فرشته را مأمور حراست و نگهبانی او قرار می دهد.

6)رفع فقر و تنگدستی

از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده است: هر وقت وارد منزل می شوید سوره تحید را بخوانید زیرا این کار فقر را از بین می برد.

7)بخشش گناهان

قرائت سوره توحید از عوامل پاک شدن گناهان است . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: هر کس در شب یا روز جمعه ، 200 مرتبه سوره توحید را در نماز 4 رکعتی (2تا دو رکعت) بخواند یعنی درهر رکعت بعد از حمد 50 بار توحید را بخواند گناهانش بخشیده می شود هر چند به اندازه دریا باشد.

در فقه الرضا آمده است: هر کس سوره توحید را 21 بار بخواند خداوند قصری در بهشت برای او بنا می کند و هر کس 41 بارقرائت کند خداوند همه گناهانش از گذشته و اینده را می آمرزد.

امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: هر کس این سوره را در هنگام خواب بخواند خداوند گناهان 50 سال گذشته اش را می بخشد.

8)استجابت دعا

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بیان شرایط یک نماز فرمودند: در رکعت اول پس از حمد توحید را بخواند زیرا دعای پس از آن مستجاب می شود و بدین وسیله دعای قنوت آن نیز مستجاب می گردد.

در سخن امام باقر علیه السلام آمده است: هر کس سوره توحید را یک بار بخواند مایه ایجاد برکت بر او می شود و هر کس این سوره را دو بار بخواند بر او و خانواده اش برکت داده می شود و اگر آن را سه بار قرائت نماید به او و خانواده و همسایگانش برکت داده می شود.

9)امان از گناه

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: هر کس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و سوره توحید را 11 مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمی شود هر چند شیطان به سوی او طمع کند.

10) برکت

ایجاد برکت در عمر، زندگی ، کار ، مطالعه،... از عوامل موفقیت در این کارهاست. عوامل بسیاری برای انسان ایجاد برکت می کنند و اسباب زیادی مانع برکت هستند. قرائت سوره توحید از عوامل ایجاد برکت است.

در سخن امام باقر علیه السلام آمده است:هر کس سوره توحید را یک بار بخواند مایه ایجاد برکت براو می شود و هرکس این سوره را دوبار بخواند بر او و خانواده اش برکت داده می شود و اگرآن را سه بار قرائت نمایدبه او وخانواده و همسایگانش برکت داده می شود.

ختومات مجرب

از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: در روز 5شنبه چهار رکعت نماز بجای آورد یعنی در هر دو رکعت یک سلام و به این شکل عمل کند:

1- رکعت اول: سوره حمد و11 مرتبه توحید

2- رکعت دوم: سوره حمد و 21 مرتبه توحید

3- رکعت سوم: سوره حمد و 31 مرتبه نوحید

4- رکعت چهارم: سوره حمد و 41 مرتبه توحید را بخواند و بعد از فارغ شدن از نماز، 51 مرتبه توحید را بخواند و 51 مرتبه صلوات بفرستد و پس از آن به سجده رود و در سجده 100 مرتبه بگوید: «یا الله یا الله» بعد از آن دعا کند به آنچه می خواهد می رسد.

پیامبر فرمودند: کسی که این نماز را بجا آورد و از خداوند بخواهد که کوه ها از همدیگر زوال پیدا کنند خواهد شد یا نزول باران را بخواهد خواهد شد و اینکه حجابی میان او و پروردگار نخواهد بود و اینکه خداوند هر آینه غضب خواهد کرد به کسی که این نماز را به جای آورد و حاجت خود را نخواهد.

ختم «الله الصمد» در شب جمعه 41 هزار بار بسیار مجرب است.

جهت توانگری:

در 3 شب جمعه هر شبش دو رکعت نماز بگذارد و در هر رکعت 10 مرتبه سوره حمد و 11 مرتبه سوره توحید را بخواند و بعد از سلام 100 مرتبه صلوات بفرستد.

نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام (ضحی 1,2-
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی. (یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام (انبیا 87)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)



پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی. ( احزاب 10)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118)

وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می‌مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام 63-64)

این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده‌ای.(اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)

غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)

پس کجا می روی؟ (تکویر26)

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)

چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6) مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم 48)

من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)

من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می‌دهم. (قریش 3)

برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29)

تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)

منبع:صداقت دل

خواص و فضیلت سوره فرقان

فرقان و نام دیگرش «تبارک»(1)، بیست و پنجمین سوره قرآن است که مکی و 77 آیه دارد.

از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و سلم روایت شده است: هر که سوره فرقان را قرائت نماید، در روز قیامت، در حالی مبعوث می شود که به آمدن در قیامت ایمان داشته و هیچ شکی ندارد که آنان که در قبرند، مبعوث می شوند و بدون حسابرسی وارد بهشت می شود.(2)

امام کاظم علیه السلام نیز در این باره فرمودند: قرائت سوره فرقان را رها مکن، زیرا هر کس سوره فرقان را در شب تلاوت کند، خداوند هیچ وقت او را عذاب نمی کند و از او حسابرسی نمی کند و او را در فردوس اعلی منزل دهد.(3)



از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که : هر کس این سوره را شب یا روز بخواند خانواده اش هرگز گرد فجور نگردند و چون بمیرد 70 هزار ملک او را همراهی کنند و اینها همه جهت او را دعا و استغفار کند تا او را در قبر نهند.(4)

آثار و برکات سوره

1)آسان شدن امر ازدواج

اگر فرد مجردی دوست دارد که ازدواج کند سه روز روزه بگیرد و در هر شب آن پیش از رفتن به رختخواب 21 بار آیات 74 -76 سوره فرقان را بخواند و از خداوند بخواهد تا خواسته اش را برآورده سازد خداوند امر ازدواج او را آسان میکند.(5)

2) درمان تنگی نفس

به جهت تنگی نفس (آسم یا آلرژی) آیه 11 سوره فرقان را بخواند.(6)

زیرنویس:

(1) درمان با قرآن، ص65

(2) مجمع البیان، ج7، ص278

(3) ثواب الاعمال، ص109

(4) درمان با قرآن، ص66

 (5) مستدرک الوسائل، ج14، ص211

(6) درمان با قران، ص66

منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی محسن آشتیانی، سید محسن موسوی؛ و درمان با قرآن،محمدرضا کریمی»

منبع: تبیان

امروز اربعین است

اربعین به معنای چهلم است.

اربعین بیستم ماه صفر است که چهل روز بعد از روز عاشورا است. مسلمانان شیعه در این روز مراسم سوگواری به یاد حسین بن علی، نوه پیغمبر اسلام و ۷۲ تن از یارانش را که در روز عاشورا به دست لشکریان یزید کشته شدند، برگزار می‌کنند. در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار می‏شود. در تقویم رسمی ایران این روز تعطیل می‌باشد. همه ساله در اربعین حسینی شیعیان دنیا در کربلا محل دفن حسین و یارانش جمع می‌شوند و به عزاداری می‌پردازند در سال ۲۰۱۱ حدود ۱۱میلیون نفر در کربلا گرد هم آمده بودند



مورخان نوشته‌اند که جابر بن عبدالله انصاری، همراه عطیه عوفی در همان اولین اربعین پس از عاشورا به زیارت حسین رفتند.

در برخی منابع اسیران شام یعنی بازماندگان کشته‌شدگان کربلا در چهملین روز کشته شدن حسین بن علی به کربلا رسیدند.

منبع: http://www.tabadol12.com

انسان در جهان آخرت به چه شکل و در چه سنی است؟

انسان هاى خوب و بدى که امروز در دنیا هستند, بهشتیان و دوزخیان فردا در عالم آخرتند, با این تفاوت که بشر تا در این عالم زندگى مى کند, محکوم به قوانین و سنن طبیعى این عالم است و چون در عالم آخرت قدم مى گذارد, مقهور و مسخّر قوانین و مقررات آن عالم خواهد بود. طبق قانون حیات دنیوى , ولادت بشر از شکم مادر به صورت نوزادى ضعیف و ناتوان است که به تدریج رشد مى کند و نیرومند مى گردد, اما در عالم آخرت قانون حیات به مشیت الهى عوض مى شود و بشر از آغاز به صورت انسانى جوان و توانا از شکم خاک بیرون مى آید و به عرصهء محشر قدم مى گذارد و در معرض بازپرسى و محاسبه قرار مى گیرد.

مولاى متقیان امام على(ع) در وصف بهشت مى فرماید: درجات متفاضلات , و منازل متفاوتات,لا ینقطع نعیمها و لا یظعن مقیمها و لا یهرم فالدها و لاییأس ساکنها بهشت داراى درجاتى است که بر یکدیگر برترى دارد و داراى منزل هایى است که از هم امتیازدارد.

نعمت هایش پایان نمى پذیرد, و ساکن آن هرگز از آن جا کوچ نکنند. جاویدانند که پیر نمى شوند, و ساکن آن فقیر ونومید نمى شوند.

مرحوم شیخ صدوق در کتاب اعتقادات خود مى فرماید: اعتقاد ما دربارهء بهشت این است که بهشت سراى جاودان و جایگاه سلامت است و مرگ و پیرى و بیمارى و رنج و آفت و زوال در آن راه ندارد.

رسول اکرم فرمود:موقعى که بهشتیان دربهشت مستقر مى شوند,منادى ندا مى دهد. سرنوشت و مقدر الهى درباره شما این است که همیشه زنده بمانید و هرگز نمى میرید. پیوسته از نعمت سلامت برخوردار باشید و هیچ گاه بیمار نشوید. همیشه جوان بمانید و پیر و فرسوده نگردید. همیشه در نعمت و رفاه به سر برید و از اندوه و ناملایم مصون و محفوظ بمانید.

درمجلسى که مأمون حضور داشت،«یحیى بن اکثم» به امام محمد تقی(ع)گفت:روایت شده که ابابکر و عمر سیّد وآقاى پیران بهشتند. نظر شمادر مورد این روایت چیست؟

حضرت جواب داد: این خبر و روایت محال است درست باشد, زیرا همه بهشتیان جوانند و در بین آنان پیر وجود ندارد.

این روایت ازمجعولات بنى امیه است که در مقابل خبرى که رسول الله فرمود:حسن و حسین سید و آقاى جوانان بهشتند,درست کرده اند اهل عذاب نیز در عالم آخرت همانند بهشتیان وضعشان پابرجا و ثابت است.آنان هم نمى میرند و ناراحتى و دردشان کاهش نمى یابد وبى هوش نمى شوند و به خواب نمى روند. البته اکثر دوزخیان پس از پاک شدن از گناهان و زودوده شدن زنگ معصیت از دوزخ خارج مى شوند و به بهشت مى روند.

منبع: سایت پاسخگو

نام های خدا

الله - الرحمن بخشاینده رحمت عام - الرحیم مهربان رحمت خاص - الملک پادشاه - القدوس پاک و مقدس - السلام درود - المؤمن اطمینان دهنده - المهیمن نگهدارنده - العزیز شکست ناپذیر - الجبار توانگر - المتکبر دارای کبریا و بزرگی - الخالق آفریننده - البارئ درست - المصور نگارگر، صورتگر - الغفار همیشه بخشاینده - القهار فروکاهنده - الوهاب نیک بخشاینده - الرزاق همیشه روزی دهنده - الفتاح گشاینده پیروزکننده - العلیم داناترین - القابض میراننده، بیرون کشنده جان‌ها - الباسط گستراننده، فراخ کننده روزی - الخافض پست کننده، خوار کننده - الرافع به سوی خود بالا برنده - المعز عزیزکننده - المذل خوارکننده - السمیع - شنواترین - البصیر بیناترین - الحکم دادگر - العدل بینهایت عادل - اللطیف آن‌که بر بندگانش لطف دارد - الخبیر آگاه‌ترین - الحلیم بسیار بردبار - العظیم بی‌انتها - الغفور بسیار بخشاینده - الشکور بسیار سپاسگزار و پاداش دهنده - العلی بلند مرتبه - الکبیر بزرگ‌ترین - الحفیظ نگهدارنده - المقیت خوراک دهنده - الحسیب شمارنده - الجلیل بسیار گرانقدر و پرشکوه - الکریم بسیار بخشنده و صاحب کرامت - الرقیب نگهبان، بیننده و آماده - المجیب پاسخگو - الواسع گسترده، پهناور - الحکیم فرزانه، بسیار خردمند - الودود دوست - المجید بسیار لایق ستایش - الباعث برانگیزنده مردگان - الشهید گواه و شهادت دهنده - الحق راست، درست - الوکیل وکیل - القوى نیرومند - المتین سخت و پاینده - الولى دوست، سرپرست - الحمید ستوده - المحصى شمارنده - المبدئ آغازگر، نخستین آفریننده - المعید بازگرداننده، دوباره زنده کننده - المحیى زندگی بخش، هستی بخش - الممیت میراننده، نابود کننده - الحی زنده - القیوم قائم به ذات - الواجد یابنده، دارا - الماجد بزرگوار - الواحد یکتای بی‌همتا - الاحد یگانه - الصمد بی‌نیاز - القادر توانا - المقتدر تعیین کننده قضا و قدر - المقدم فراپیش کشنده - المؤخر فراپس دارنده - الأول نخستین - الأخر واپسین - الظاهر آشکار - الباطن پنهان - الوالی کاردار - المتعالی خود ستوده - البر نیکوترین - التواب همیشه توبه پذیر- المنتقم دادستان - العفو درگذرنده آمرزنده - الرؤوف بسیار دلسوز و مهربان - المالک صاحب - ذوالجلال و الاکرام دارای شکوه و بخشش - المقسط عادل - الجامع گردآورنده - الغنى توانگر و بی‌نیاز - المغنى بی‌نیاز کننده ازغیر - المانع بازدارنده - الضار آزار دهنده گناهکاران - النافع سودمند - النور روشنی - الهادی رهنما - البدیع سنجش ناپذیر، ابداع خلقت - الباقی ماندگار و تغییرناپذیر - الوارث وارث - الرشید راهنما – الصبور

منبع: ویکیپدیا

آداب خوابیدن

اوقات خواب

خوابیدن  بعد از اذان صبح تا طلوع آفتاب و میان نماز شام و خفتن بعد از عصر مکروه است و پیش از ظهر در وقت گرمى هوا و بعد از نماز ظهر تا عصر، خواب قیلوله است و سنت است.

ازحضرت على‏ بن الحسین علیه‏السلام منقول است که به ابى حمزه ثمالى فرمود:خواب مکن پیش ازطلوع آفتاب،که من ازبراى تو دوست نمى‏دارم،زیراکه حق تعالى روزى بندگان رادراین وقت قسمت مى‏نمایدو هرکه دراین وقت درخواب است از روزى محروم مى‏شود.

از حضرت رسول مروى است که زمین به سوى خدا ناله و فریاد مى‏کند از سه چیز:

1- از خون حرامى که بر آن ریخته شود.

2- غسلى که از زنا کند بر روى آن.

3- یا خواب کردن بر آن پیش از طلوع آفتاب.

حضرت رسول فرمود: هر که در جاى نماز خود بنشیند از طلوع صبح تا طلوع آفتاب، خدا او را مستور گرداند از آتش جهنم. در حدیث دیگر فرمود: مثل ثواب حج کننده خانه کعبه داشته باشد و گناهانش آمرزیده شود.

اما در چند حدیث، تجویز وارد شده است که اگر نماز بکند و قدرى تعقیب بخواند و پیش از برآمدن آفتاب بخواند باکى نیست چنان چه در حدیث صحیح منقول است که جناب امام رضا علیه‏السلام به شخصى فرمود: فردا بعد از طلوع آفتاب بیا که من بعد از نماز صبح خواب مى‏کنم. و از حضرت صادق علیه‏السلام منقول است که به شخصى فرمود: چون نماز صبح کردى و ذکر خدا خواندى، اگر پیش از طلوع آفتاب به خواب روى، باکى نیست.

وضو ساختن پیش از خواب

از حضرت صادق علیه‏السلام منقول است که هر که وضو بسازد و به رختخواب برود، براى او حکم مسجد داشته باشد و اگر در میان رختخواب به یادش آید که وضو ندارد، از لحاف تیمم کند، اگر با وضو یا تیمم بخوابد، تا به یاد خداست، چنان است که نماز مى‏کند.

از حضرت امیر المؤمنین علیه‏السلام منقول است که نخوابد مسلمانى، در حالى که جنب باشد و نخوابد مگر با وضو و اگر آب نیابد براى غسل و وضو، تیمم کند به خاک، زیرا که روح مؤمن را در وقت خواب به آسمان مى‏برند و حق تعالى او را قبول مى‏نماید، برکت بر او مى‏فرستد. پس اگر اجلش رسیده است، او را در گنجینه‏هاى رحمت خود مى‏سپارد، اگر نرسیده است با امینان خود از ملائکه به بدن او برمى‏گرداند.

در حدیث معتبر دیگر منقول است که روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم به اصحاب خود فرمود: کدام یک از شما تمام سال روزه مى‏دارید؟ سلمان گفت: من. فرمود: کدام یک از شما شب را احیا مى‏کنید؟ سلمان گفت: من. فرمود: کدام یک از شما هر روز ختم قرآن مى‏کنید؟ سلمان گفت: من. پس عمر به خشم آمد و گفت: این مردى است از فارس، مى‏خواهد بر ما که از قریشیم فخر کند و دروغ مى‏گوید، در اکثر روزها روزه نیست و در اکثر شب خواب است و در اکثر روزش خاموش مى‏باشد. حضرت فرمود: او مانند و شبیه لقمان حکیم است، از او سؤال کن تا جوابت بگوید. عمر پرسید، سلمان فرمود:

اما روزه سال: من ماهى سه روز روزه مى‏دارم و حق تعالى مى‏فرماید: هر که حسنه‏اى بکند ده برابر به او ثواب مى‏دهم.

این برابر روزه سال مى‏شودبا آن که ماه شعبان را روزه مى‏گیرم و باماه رمضان پیوند مى‏کنم.

امابیدارى شب:هرشب با وضو مى‏خوابم و ازحضرت رسول صلى الله علیه وآله وسلم شنیدم که مى‏فرمود:هرکه باوضو بخواب،چنان است که تمام شب را به عبادت،احیا کرده باشد.

و اما ختم قرآن: در هر سه روز، سه مرتبه «قل هو الله احد» را مى‏خوانم.

و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که به حضرت امیر المؤمنین علیه‏السلام مى‏فرمود: یا على! مثل تو در میان امت، مثل قل هو الله است، هر که سوره قل هو الله را یک بار بخواند، چنان است که ثلث قرآن را خوانده است و هر که دوبار بخواند، چنان است که دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، چنان است که قرآن را ختم کرده است. پس هر که تو را به زبان دوست دارد ثلث ایمان در او کامل شده است و هر که تو را به زبان و دل دوست دارد و به دست خود تو را یارى کند، تمام ایمان در او کامل شده است. یا على! به حق خداوندى که مرا به راستى فرستاده است سوگند که اگر تو را اهل زمین دوست مى‏داشتند، چنان چه اهل آسمان تو را دوست مى‏دارند، خدا هیچ کس را به آتش جهنم عذاب نمى‏کرد. پس عمر ساکت شد، که گویا سنگى به دهانش گذاشتند.

مکان خوابیدن و آداب پیش از خوابیدن

مشهور میان علما آن است که خوابیدن در مساجد مکروه است و ظاهر احادیث آن است که مکروه نیست، مگر در مسجدالحرام و مسجد رسول صلى الله علیه و آله و سلم و در آن‏ها نیز تجویز واقع شده است.

در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سه کس را لعنت کرد:

1- کسى که تنها چیزى بخورد

2- کسى که تنها به سفر رود.

3- کسى که تنها در یورد  بخوابد

فرمود: اگر کسى تنها بخوابد، بیم آن است که دیوانه شود.

از حضرت امام موسى علیه‏السلام منقول است که هر که در خانه‏اى یا بیابانى تنها بخوابد، بگوید: «اللهم انس وحشتى و اعنى على وحدتى»

سایر آداب خوابیدن

سنت است که بر دست راست رو به قبله بخوابد و دست راست را زیر رو بگذارد و بر دست چپ خوابیدن و بر رو خوابیدن مکروه است چنان چه از حضرت امیر المؤمنین علیه‏السلام منقول است که خواب بر چهار قسم است:

الف: پیغمبران بر پشت مى‏خوابند و دیده‏هاى ایشان به خواب نمى‏رود و منتظر وحى پروردگار خود مى‏باشند.

ب: مؤمن بر دست راست مى‏خوابد رو به قبله.

ج:پادشاهان و فرزندان ایشان بر دست چپ مى‏خوابند، که آن چه خورده‏اند گوارا شود.

د:شیطان و برادران او و هر دیوانه و مبتلایى بر رو در افتاده مى‏خوابد.

درحدیث معتبر دیگر فرمود: آدمى بر رو نخوابد و هر که را بینید که بر رو خوابیده است،او را بیدار کنید و مگذارید بر آن حال.فرمود:

هر گاه کسى اراده خواب کند، باید که دست را بر زیر جانب راست رو بگذارد. به درستى که نمى‏داند که از این خواب بیدار خواهد شد یا نه. احادیث در فضیلت خوابیدن بر دست چپ بسیار وارد شده است.

آداب و ادعیه‏اى که پیش از خواب باید خوانده شود

در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر علیه‏السلام منقول است که هر گاه کسى دست را در زیر سر گذاشته، بخوابد،بگوید:

«بسم الله اللهم انى اسلمت نفسى الیک و وجهت وجهى الیک و فوضت امرى الیک و الجات ظهرى الیک و توکلت علیک رهبة منک و رغبة الیک لا ملجا و لا منجا منک الیک امنت بکتابک الذى انزلت و برسولک الذى ارسلت»

و بعد از آن تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام بخواند.

در حدیث صحیح دیگر فرمود: ترک نکند در وقت خواب این دعا را:

«اعیذ نفسى و ذریتى و اهل بیتى و مالى بکلمات الله التامات من کل شیطان و هامة و من کل عین لامة»

که به این دعا تعویذ مى‏فرمود حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم امام حسن و امام حسین- صلوات الله علیهما- را.

در حدیث صحیح دیگر فرمود: هر که بعد از خوابیدن در رختخواب سه مرتبه بگوید: «الحمد لله الذى علا فقهر الحمد لله الذى بطن فخبر و الحمد لله الذى ملک فقدر و الحمد لله الذى یحیى الموتى و یمیت الاحیاء و هو على کل شى‏ء قدیر. » از گناهان بیرون مى‏آید، مانند روزى که از مادر متولد شده بود.

از حضرت امام رضا علیه‏السلام منقول است که هر که آیه الکرسى در وقت خواب بخواند، از فالج  ایمن گردد.

از حضرت صادق علیه‏السلام منقول است که هر که سوره یس پیش از خواب بخواند، حق تعالى هزار ملک به او موکل گرداند که او را از شر شیاطین و هر بلایى حفظ کند.

از حضرت امام محمد باقر علیه‏السلام منقول است که هر که سوره «اذا وقعت الواقعة» هر شب پیش از خواب بخواند، در قیامت روى او ماند ماه شب چهارده باشد

http://www.eteghadat.com/forum/forum-f53/topic-t240.html
پی نوشتها :

=======
[1]
خانه.

[2] پناه دادن، پناه آوردن، دعایى که بر کاغذ مى‏نویسند.

[3] فلج

منبع: ir.http://www.nahj135


فرزندان آدم علیه السلام

خداى متعال پس از خلقت آدم ، حوّا را نیز آفرید تا ضمن این که آدم را از تنهایى مى رهاند، وسیله اى طبیعى براى ازدیاد نسل او در زمین فراهم سازد. آن دو به فرمان خداى سبحان با هم ازدواج کرده و داراى فرزند شدند.

در تواریخ واحادیث ، تعداد فرزندانى که آدم از حوّا پیدا کرد مختلف نقل شده است . برخى آن ها را چهل فرزند در پاره اى از روایات صدنفر و برخى بیش از صدها فرزند ذکر کرده اند که از آن جمله در پسران نام هاى : هابیل ، قابیل و شیث (یاهبة اللّه ) و در دختران نام هاى : عناق ، اقلیما، لوزا و... ذکر شده است .

اختلاف دیگرى که در این جا به چشم مى خورد، درباره کیفیت ازدواج فرزندان آدم و چگونگى ازدیاد نسل او در زمین است .
بیشتر تاریخ نویسان و راویان اهل سنت گفته اند: حوّا در دو نوبت چهار فرزند زایید. نخست قابیل و خواهرش اقلیما و سپس هابیل و خواهرش لوزا به دنیا آمدند - یا بالعکس - و پس از آن که به حد رشد و بلوغ رسیدند، خداوند سبحان امر فرمود (یاخود آدم به این فکر افتاد) که هر یک از دختران را به عقد برادر دیگرى درآورد؛ یعنى اقلیما را به عقد هابل درآورد و لوزا را به ازدواج قابیل . به دنبال این مطلب گفته اند: چون دخترى که سهم هابیل شده بود زیباتر از همسر قابیل بود، قابیل به این تقسیم و ازدواج راضى نشد و زبان به اعتراض گشود. سرانجام قرار شد هر کدام جداگانه قربانى اى به درگاه خدا ببرند و قربانى هر کدام که قبول شد، آن دختر زیبا سهم او شود.

ولى روایات شیعه عمومااین مطلب را نادرست خوانده و گفته اند: خداوند براى همسرى هابیل حوریه اى فرستاد و براى قابیل همسرى از جنیان انتخاب کرد و نسل آدم از ان دو پدید آمد، علاوه بر این در چند حدیث همسر شیث را نیز حوریه اى از حوریه هاى بهشت ذکر کرده اند.

در برخى از روایات نیز آمده که همسر هابیل یا شیث از همان زیادى گل آدم و حوّا خلق شد،و موضوع اختلاف قابیل و هابیل را-که منجر به قتل هابیل گردید- موضوع وصیت و جانشینى آدم دانسته اند.

و اجمال آن چه از ائمه بزرگوارِ ما در این باره رسیده این است که ازدواج برادر و خواهر در همه ادیان حرام بوده و آدم ابوالبشر نیز چنین کارى نکرد و همان خدایى که خود آدم و حوّا را از گِل آفرید، این قدرت را داشت که افراد دیگرى را نیز براى همسرى پسران آدم خلق کند یا از عالم دیگرى بفرستد.

از جمله حدیث هاى کاملى که در این باره داریم،حدیثى است که عیاشى در تفسیرخود ازسلیمان بن خالد روایت کرده که گوید :

به امام صادق(ع)عرض کردم: قربانت گردم مردم مى گویند که حضرت آدم دختر خود را به پسرش ‍تزویج کرد؟حضرت صادق(ع) فرمود: مردم چنین مى گویند، امّا اى سلیمان ! آیا ندانسته اى که پیغمبر فرمود: اگر من مى دانستم آدم دختر خود را به پسرش تزویج کرده بود، من هم (دخترم ) زینب را به پسرم (قاسم )مى دادم و از آیین آدم پیروى مى کرد ...

سلیمان گوید: گفتم قربانت گردم ! مردم مى گویند سبب این که قابیل هابیل را کشت ، آن بود که به خواهرش رشک برد.

امام فرمود: اى سلیمان چگونه این حرف را مى زنى . آیا شرم ندارى که چنین سخنى را درباره پیغمبر خدا آدم مى گویى؟

عرض کردم: پس علت قتل هابیل به دست قابیل چه بود؟

حضرت فرمود: درباره وصیّت بود. آن گاه ادامه داده فرمود: اى سلیمان!خداى تبارک و تعالى به آدم وحى فرمود که وصیّت و اسم اعظم را به هابیل بسپارد با این که قابیل از او بزرگ تر بود. قابیل که از موضوع مطّلع شد، غضبناک گشت و گفت : من سزاوارتر به وصیت بودم و از این رو آدم بر طبق فرمان الهى به آن دو دستور داد تا قربانى کنند، و چون به درگاه خداوند قربانى بردند، قربانى هابیل قبول شد، ولى از قابیل پذیرفته نگشت . همین ماجرا سبب شد که قابیل بر وى رشک برد و او را به قتل برساند.

عرض کردم : قربانت گردم ! نسل فرزندان آدم از کجا پیدا شد؟ آیا به جز حوّا زنى و به جز آدم مردى بود؟

حضرت فرمود: اى سلیمان ! خداى تبارک و تعالى از حوّا قابیل را به آدم داد و پس از وى هابیل به دنیا آمد. هنگامى که قابیل به حدّ بلوغ و رشد رسید، زنى از جنّیان براى او فرستاد و به حضرت آدم وحى کرد تا او را به ازدواج قابیل در آورد. آدم نیز این کار را کرد و قابیل هم راضى و قانع بود تا این که نوبت ازدواج هابیل شد و خدا براى او حوریه اى فرستاد و به آدم وحى فرمود که او را به ازدواج هابیل در آورد.

حضرت آدم این کار را کرد و هنگامى که قابیل برادرش هابیل را کشت ، آن حوریه حامله بود و پس از گذشتن دوران حمل،پسرى زایید و آدن نامش را هبة اللّه و به حضرت آدم وحى شد که وصیت و اسم اعظم را به او بسپارد.

حوّا نیز فرزند دیگرى زایید و حضرت آدم نامش را شیث گذارد. وقتى او به حدّ رشد و بلوغ رسید، خداوند حوریّه دیگرى فرستاد و به آدم وحى کرد او را همسرى شیث درآورد. آدم نیز این کار را کرد و شیث درآورد. آدم نیز این کار را کرد و شیث از آن حوریه دخترى پیدا کرد و نامش را حورة گذارد. وقتى آن دختر بزرگ شد، او را به ازدواج هبة اللّه در آورد و نسل آدم از آن دو به وجود آمد. در این وقت هبة اللّه از دنیا رفت و خداوند به آدم وحى کرد که وصیت و اسم اعظم را به شیث بسپارد و حضرت آدم نیز این کار را کرد.

منبع: http://www.askquran.ir/thread

آثار تلاوت قرآن در زندگی

تلاوت به معنای خواندن و تدبر در معنای آن در خصوص کتاب های آسمانی از جمله قرآن، می بایست به عنوان امری روزانه انجام شود؛ زیرا خواندن و تدبر در آیات قرآن افزون بر ایجاد شناخت نسبت به هستی، فرمان هایی را نیز به خواننده منتقل می کند که بر پایه آن می تواند به سعادت دنیا و آخرت دست یابد و زندگی خویش را به درستی مدیریت نماید. به ویژه آن که قرآن از سوی خداوندی فرو فرستاده شده است که آفریدگار و پروردگار هستی و انسان است و خیر و صلاح وی را بیشتر می داند و می خواهد.

قرائت به معنای خواندن مطلق است ولی تلاوت به معنای خواندنی خاص است که شخص آیات و یا سوره های قرآنی را پشت سر هم می خواند.

قرآن کریم افزون بر بیان ارزشمندی تلاوت (یونس آیه 61 و صافات آیه3) و توصیه بدان (احزاب آیه 34) به آثار تلاوت عموم کتب آسمانی و آثار تلاوت قرآن و تأثیر آن و نیز موانع تأثیر و آداب تلاوت اشاره می کند. در این نوشتار بخشی از این آیات برای تبیین جایگاه تلاوت و ارزش و آثار آن مورد بحث و بررسی قرار می گیرد تا انگیزه ای برای تلاوت همراه با تدبر پدید آید.

آثار تلاوت آیات آسمانی

قرآن در آیات چندی به مسئله آثار تلاوت آیات در زندگی بشر می پردازد تا افزون بر بیان ارزش و اهمیت آن، کارکردهای تلاوت را بنمایاند. به سخن دیگر بیان آثار تلاوت از سوی خداوند توجه دادن به کارکردهای تلاوت است و انسان می بایست با توجه به این کارکردها به تلاوت آیات بپردازد.از جمله نقش هایی که قرآن برای تلاوت برمی شمارد و آن را از آثار تلاوت می داند، مسئله اتمام حجت است. به این معنا که تلاوت آیات الهی برای مردم از سوی پیامبران به این قصد و منظور انجام می شد که اتمامی حجتی صورت پذیرد و کسی مدعی نشود که به حقایق آگاه نبوده و یا دسترسی به حقایق نداشته و نتوانسته است از حق و حقیقت آگاهی یابد.

ازآن جایی که توبیخ و مجازات می بایست برپایه آگاهی و علم و توان انجام شود و مجازات بدون آگاهی بخشی و ظرفیت سنجی، امری قبیح و از نظر عقل و عقلا نادرست و مذموم می باشد، خداوند از طریق آیات الهی می کوشد تا مردمان را به حق آگاه ساخته و باطل را به ایشان بازشناساند. از این رو هرگونه مجازات و عذاب و سرزنشی را موکول به بیان حکم و تبیین حق و حقیقت نموده است.

خداوند در آیه 59 سوره قصص می فرماید: و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی امها رسولا یتلوا علیهم آیاتنا و ماکنا مهلکی القری الا و اهلها ظالمون.

تلاوت قرآن زمینه ساز آگاهی بخشی

در این آیه به دو مسئله مهم توجه داده شده است: نخست آن که هرگونه مجازات توبیخی و عذابی متوقف بر بیان حکم و آگاهی بخشی از طریق تلاوت آیات الهی و آموزه های وحیانی شده است و خداوند نیز به حکم عقل و سیره عقلایی، مردمان را بدون اطلاع و آگاهی بخشی از حق و باطل، عذاب نمی کند. دوم این که تنها آگاهی برای عذاب و مجازات کافی نیست بلکه می بایست شخص در مقام عمل قرار گیرد و توان عمل به مطلب و حکم را داشته باشد. بنابراین هرگاه قادر به انجام کاری بود ولی باز رفتاری بیرون از حق و دایره قانون تلاوت شده انجام داد می توان وی را مجازات کرد. براین اساس احتمال خلاف و یا نیت عمل به تنهایی موجب نمی شود تا شخصی را حتی اگر به موضوع آگاه بود مجازات کرد. تنها کسانی از سوی خداوند مجازات می شوند که پس از آگاهی، برخلاف حق عمل کرده و با در پیش گرفتن ظلم یعنی تجاوز از حدود بیان شده رفتاری برخلاف قانون انجام می دهند.

بنابراین یکی از کارکردها و اهداف تلاوت آیات الهی بر گناهکاران و مجرمان از سوی خدا و پیامبران اتمام حجت خدا بر ایشان است.

(مؤمنون آیات 103 و 105)

اصلاح افراد

از دیگر کارکردهای تلاوت می توان به اصلاح افراد اشاره کرد. تلاوت آیات الهی بر انسان زمینه ساز اصلاح وی می شود و او از این شایستگی برخوردار می گردد تا به مقام اهل تقوا و رستگاری برسد. (اعراف آیه 35)

قرآن در آیه 113 و 115 سوره آل عمران تلاوت آیات الهی به ویژه در شب را عامل مهمی برای انجام کارهای خیر و تزکیه انسان برمی شمارد.

تلاوت آیات الهی زمینه ساز تقواپیشگی انسان به شمار می رود (اعراف آیه 35) و موجب می شود انسان در زمره صالحان (آل عمران آیه 113 و 114) قرار گیرد.

از نظر قرآن تلاوت آیات الهی به هنگام شب و در حال سجده معیاری برای برتری و فضیلت انسان بر دیگری می باشد (آل عمران آیه 113) و موجبات ازدیاد و افزایش ایمان مؤمنان راستین (انفال آیه 2 و 4) و خشم و غضب کافران (حج آیه 72) را فراهم می آورد.

از آثاری که قرآن برای تلاوت بیان می کند می توان به اظهار ایمان (قصص آیه 52 و 53) اعراض کافران و مشرکان از حق و حقیقت(اسراء آیه 46)، اقرار به حق و حقانیت قرآن (قصص آیات 52 و 53) امیدواری به پاداش همیشگی (فاطر آیه 29)، انذار انسان های دیگر (مریم آیه 97) بشارت و مژده به پرهیزگاران (همان)، بالا بردن ظرفیت و توان انسان ها برای به دوش گرفتن مسئولیت های سنگین (مزمل آیه 4 و 5) تذکر (دخان آیه 58) و تسلیم در برابر حق (قصص آیات 53 و 54) تعلیم معارف الهی به مردم (بقره آیه 129 و 151 و آل عمران آیه 164 و جمعه آیه2)، ایجاد حجاب میان کافران و مؤمنان (اسراء آیه 45) ایجاد خشوع (اسراء آیه 107 و 109) و خضوع (همان)، هدایت (آل عمران آیه 101) و مغفرت (انقال آیه 2 و 4) و جلوگیری از ارتداد (آل عمران آیه 100 و 101) اشاره کرد.

موانع تاثیرگذاری

قرآن از استکبار (مؤمنون آیه 66 و 67)، تمسخر و استهزاء (نساء آیه 140)، غفلت (انبیاء آیه 1 تا 3)، کفر (آل عمران آیه 101)، کوردلی (انعام آیه 25) و گناه (جاثیه آیه 31) به عنوان مهم ترین موانع تاثیرگذاری آیات قرآن یاد می کند.

آداب تلاوت

قرآن، خواندن آیات الهی به هنگام شب را از آداب تلاوت آیات الهی برمی شمارد و مردمان را تشویق و ترغیب می کند تا در این هنگام به تلاوت بپردازند؛ زیرا تلاوت در شب موجب تدبر بیش تر شخص در آیات می شود و امکان دریافت مطالب سنگین و مهم را برای وی فراهم می آورد. (آل عمران آیه 113)

از دیگر آدابی که قرآن برای تلاوت بیان می کند سجده و خضوع در هنگام تلاوت آیات الهی است. (همان و نیز مریم آیه 58)
استعاذه و پناه بردن به خدا از شر شیطان (نحل آیه 98)، تلاوت شایسته آیات قرآن (بقره آیه 121)، تانی و آرامش در خواندن آیات (اسراء آیه 106)، ترتیل آن (بقره آیه 121 و نیز مزمل آیه 4)، رعایت سکوت هنگام شنیدن آیات قرآن ا(عراف آیه 204 و احقاف آیه 29)و آغاز به بسم الله و نام خدا (علق آیه1) و خواندن با صوت زیبا (مزمل آیه 4) از آداب دیگر تلاوت قرآن است.

حمید شریفی

 

منبع: http://www.javanemrooz.com

شرایط دعا کردن و عوامل استجابت دعا

شرایط دعا کردن

ا- قبل ازختم بسم الله الرحمن الرحیم گفته شود.

2-صلوات فرستاده شود قبل و بعد ازدعا و ختم که بهتر است به این شکل باشد:

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم

3-قبل از شروع  استغفار کنید مثلا استغفاری که در تعقیب نماز عصر خوانده میشود.

4-حمد و سپاس و شکر خدا را به جا بیاورید مثلا چند بار بگویید:

الحمد لله کما هو اهله  که ثوابی دارد که ملائکه  از نوشتن آن عاجزند البته اعظم شرایط رزق حلال است

ما در حین این که دعا میکنیم راه ، پیش پای خدا میگذاریم و میگوئیم خدایا از این راه میشود بدهی؛به دل فلانی بینداز این کار را بکند؛فلان چیز را بخرند تا کار ما راه بیفتد و...نظر به اسباب داریم .این دعا مستجاب نمیشود .اگر یکسره از خود خدا بخواهی و چشمت به اسباب نباشد فوری مستجاب میشود.

در دعا اصرار کنید دائم دعا کنید وحاجت را بخواهید تا اجابت شود استقامت داشته باشید،کاری کنید که مورد توجه و لطف و عنایت 14 معصوم صلوات الله علیهم قرار بگیرید مثلا برای تعجیل در فرج امام زمان زیاد دعا کنید یا بعد از گریه برحضرت اباعبدالله برای فرج امام دعا کنید که امام زمان خود فرموده اند اگر کسی این کار را کند حضرت برای حاجت او دعا میکنند

عواملی که دعا را مستجاب میگرداند

1) صلوات در اول و اخر دعا 

2) سعی کند دعای او در خفا و بدون ریا باشد

3) حضور قلب هنگام دعا

4) سعی کند حق الناس به گردن او نباشد زیرا در روایت داریم موسی علیه السلام از جایی عبور می کرد دید کسی با تضرع مشغول دعا است دوباره  زمانی که از جایی بر می گشت دید آن فرد باز هم مشغول دعا کردن است موسی علیه السلام فرمود که به خدا قسم که اگر حاجت او به دست من بود هر اینه انرا به او میدادم نا گاه ندا امد این بنده حق الناس به گردن دارد برای همین دعایش مستجاب نمی شود

5) لباس و جایی که در ان دعا می کند غصبی نباشد. 

6) در روایت داریم زمانی که می خواهید دعایتان مستجاب شود قبل از دعا چهل مومن را دعا کنید.

7) دعا کردن در اوقات شریف مانند شب جمعه و روز جمعه و اعیاد دعا کردن در سحرگاهان و بین الطلوعین و ساعات اخر روز جمعه که دعا مستجاب است

8) دعا کننده باید نماز های خود را اول وقت بخواند 

علامه قاضی فرمودند هرکس نماز های خود را سر وقت بخواند اگر به درجاتی از عرفان نرسید بر من بد بگوید البته کار یک روز دو روز نیست

9) دعا را با ذکر ماشا الله ولا حول ولا قوه ال با الله العی العظیم ختم کند زیرا در ر وایت داریم امام علی علیه السلام فرمودند هر کس دعا را به این ذکر ختم کند محال است دعایش مستجاب نشود..

منبع: http://www.faribaa9999.blogfa.com

برکت و معنویت

ماه مبارک رمضان تنها پرهیز از محرمات، روزه‌داری و روزه‌گشایی نیست؛ در این ماه رخدادهای برجسته و مهمی اتفاق افتاده که اهمیت آن را افزون‌تر می‌سازد؛ نزول قرآن بر قلب پیامبر(ص)، شهادت حضرت‌علی(ع) و شب قدر.

در واقع نزول قرآن و شهادت امام- به روایتی- در شب قدر رخ داده است. از سوی دیگر، در دو سوره قرآن بر فرخندگی و خجستگی چنین شبی تأکید فراوان شده است؛ سوره قدر و سوره دخان. جالب اینجاست که در هر دو سوره به والایی و برتری این شب بر دیگر شب‌های سال و همچنین برکت‌زایی آن اشاره شده است. به همین خاطر، عده‌ای از مفسران و پژوهشگران، با نگاه به رخدادها و مفهوم‌هایی که برای شب قدر برشمرده‌اند، آن را شب تعیین سرنوشت هستی و انسان از جانب خداوند قلمداد کرده‌اند. اگرچه خداوند همواره در کار جهان و انسان است اما در این شب از یک سو با نزول قرآن و از سوی دیگر با سرازیر کردن برکات و نعمت‌های خود در راستای تلاش انسان، دخالت خود را برجسته‌تر می‌سازد. به هر حال، از مجموع روایت‌های به‌جا مانده از این شب می‌توان به قدر و ارزش بیشترآن بر دیگر شب‌ها پی برد.آنچه در پی می‌آید گفت‌وگویی با دکتر سید یحیی یثربی- استاد فلسفه دانشگاه علامه‌ طباطبایی و نویسنده -درباره حقیقت و قدر «شب‌قدر» از منظری عقلانی و با نگاه به آیات قرآن است.

شب قدر در فرهنگ اسلامی از اهمیت و ارزش زیادی برخوردار است. مهم‌ترین و والاترین ارزش آن به نزول قرآن در این شب فرخنده بازمی‌گردد. به نظر شما چه معنایی را می‌توان حول این شب سراغ گرفت؟

شب قدر مفهومی است برگرفته از قرآن کریم؛ مثلا در سوره قدر آمده است که شب قدر از هزار ماه (حدود 83‌سال) برتر و بهتر است البته بیان هزار ماه در این آیه شریفه، ناظر به کثرت است. مقصود از این بیان، تأکید بر اهمیت چنین شبی است. بی‌تردید، این شب، شب بابرکتی است که سرشار از معنویت است؛ اما اینکه در این شب تدبیر حوادث جهان نیز تنظیم می‌شود، اکثر مفسران بر آن همداستان هستند. در سوره قدر آمده است:تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر. در واقع از واژه «قدر» و «من کل امر» چنین استنباط کرده‌اند که چگونگی رویدادها و سرنوشت انسان‌ها در این شب خجسته تعیین می‌شود. در سوره دخان، آیه‌های 3 و 4 هم به چنین مضمونی اشاره شده است البته بدون آنکه از واژه «قدر» نام برده شود. در این آیه‌ها اشاره شده که قرآن در شبی نازل شده که با برکت بوده و کارها در آن سامان می‌یابد. بنابر این، همین مضمون(تعیین حوادث عالم) در این آیات (سوره دخان) خیلی رساتر از سوره قدر بیان شده است. روایت‌های گوناگونی اعم از صحیح، ضعیف و نادرست هم داریم که همه و همه به اهمیت این شب اشاره داشته‌اند.

نزول قرآن و حلول ماه رمضان چه نسبتی با این شب فرخنده دارد؟‌

شب قدر- بنا به آیات و روایات- شبی سرشار از لطف و رحمت خداوند است؛ بی‌شک قرآن یکی از نمونه‌های بارز این لطف و رحمت است. درواقع دست وحی به سوی انسان دراز می‌شود تا به وی یاری رساند. نزول وحی برای آن است که خداوند به فریاد بشر برسد. برخلاف این برداشت عامیانه که در همه ادیان جا افتاده است که انگار وحی می‌آید تا بشر به فریاد خداوند برسد، باید گفت، اصل وحی برای رهایی انسان است. در واقع دست وحی به سوی بشر دراز می‌شود تا مشکل وی را حل و دنیا و آخرت وی را روشن کند و او را به سوی خوشبختی این جهانی و آن جهانی رهنمون سازد. بنابر این بسیار طبیعی است که نزول قرآن یکی از برکت‌های برجسته و بی‌نظیر شب قدر باشد.

آیا می‌توان زمان خاصی را برای این شب در نظر گرفت و یا آنکه در تعیین آن اختلاف زیادی وجود دارد و بنابر این نمی‌توان شب ویژه‌ای را در نظر آورد؟

اکثرعلما و مفسران شب قدر را در رمضان دانسته‌اند البته عده‌ای دیگر، در شب‌های دیگر سال هم آن را احتمال داده‌اند اما از آنجا که دو آیه- یکی درباره نزول قرآن و دیگری درباره شب قدر- وجود دارد می‌توان چنین برداشت کرد که در شب قدر قرآن بر سینه مبارک پیامبر(ص) نازل شده است. بنابر‌این شب قدر با نزول قرآن همراه است. از آن طرف هم در سوره بقره داریم که « ما قرآن را در ماه رمضان نازل کردیم». اگر این دو سوره (بقره و قدر) را کنار هم بگذاریم خیلی راحت به این نتیجه می‌رسیم که شب قدر در ماه مبارک رمضان است و بنابر این بعثت و نزول قرآن هم در این ماه مبارک صورت گرفته است. اینکه عده‌ای گفته‌اند ابتدا قرآن به آسمان اول آمده است، بیشتر مبتنی بر روایاتی است که با توجه به این آیات چندان محل اعتنا نیستند. اصلا معنا ندارد که قرآن ابتدا به آسمان اول بیاید و آنگاه از آنجا به تدریج فرود آید. قرآن از همان مبدأ وحی به تدریج نازل شده و برای یکجا نازل شدن آن دلایلی در دست هست که من آنها را قبول ندارم. با توجه به آیه سوره بقره می‌توان گفت که نزول یکباره قرآن به آسمان دنیا درست نیست بلکه قرآن به طور مستقیم در شب قدر یعنی یکی از شب‌های رمضان بر دل مبارک پیامبر(ص) نازل شده است.

اگر شب قدر در ماه رمضان است، کدامیک از شب‌هاست؟

البته درست است که در تعیین این شب در ماه مبارک رمضان اختلاف وجود دارد اما واقع امر این است که به طور قطع نمی‌توان این شب فرخنده را تعیین کرد. از اول تا آخر ماه رمضان روایت‌هایی در تعیین این شب در دست داریم البته درخصوص نیمه دوم ماه رمضان تا آخر آن، به‌ویژه درشب‌های فرد، روایت‌های بیشتری وجود دارد. در شب‌های فرد هم شب‌های 21، 23 و 27 اتفاق نظر بیشتری نسبت به آنها وجود دارد. با این حال به‌طور محکم نمی‌توان در این باره صحبت کرد.

با توجه به اینکه ضربت خوردن و شهادت حضرت علی(ع) در چنین شبی بوده است، چه ارتباطی میان برکات معنوی این شب با شهادت حضرت وجود دارد؟

البته نمی‌توان گفت که ایشان در شب قدر به شهادت رسیدند. امام در شب 21 رمضان به شهادت رسیدند که یکی از احتمالات در مورد شب قدر است. کما اینکه عده‌ای هم احتمال داده‌اند که این شب در 23 یا 25 و یا 27 رمضان است. به هر صورت، با توجه به آنکه قدر شب رحمت و برکت است، شاید دعای حضرت علی(ع) مستجاب شده که در چنین شبی شهید از دنیا بروند، در حالی که تکلیف‌شان را در برابر خداوند انجام داده‌اند. از دنیا رفتن حضرت برای جامعه بشری به ویژه مسلمانان آسیب و مشکل بزرگی بود. با این حال، ارتباط شهادت حضرت با این شب‌ها، بر معنویت آنها می‌افزاید. در واقع داغداری طرفداران آن حضرت و غم سنگینی که از شهادت مولا بر دل‌های مردم نشسته به آنها(مردم) کمک می‌کند تا در چنین شبی(قدر) حال بهتری داشته باشند. از این رو، مردم می‌توانند با توسل به معنویت مولا شب قدر را بهتر دریابند. نکته‌ای که باید در اینجا ذکر کنم این است که روایت‌های زیادی در خصوص شب قدر وجود دارد که من نمی‌خواهم در اینجا وارد آنها شوم. بی‌تردید هر یک از این روایات،‌ جنبه‌ای از ابعاد معنوی این شب را آشکار می‌سازند.

واژه قدر را به معنای اندازه‌گیری و تعیین تقدیر(انسان) و همچنین ارزش دانسته‌اند. به نظر شما کدامیک از این معانی را با توجه به نکاتی که برای این شب شریف برشمردید، می‌توان برای آن در نظر گرفت؟

به نظرم هیچ یک از دو معنایی که درخصوص شب‌قدر به آنها اشاره کردید، منافاتی با یکدیگر ندارند، بنابراین هر دو معنا را می‌توان برای این شب در نظر گرفت. وقتی قرآن‌کریم می‌فرماید« این شب بهتر و والاتر از هزارماه است» مسلما بر ارزش آن تاکید دارد و وقتی هم که می‌گوید؛‌«تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم» بر تقدیر و دخالت خداوند در تعیین سرنوشت جهان و هستی اشاره دارد. در سوره دخان هم به این نکته اشاره شده است.

مگر خداوند همواره و همیشه در کار جهان و انسان دخالت ندارد؟ شاید دخالت خداوند در این شب از نوع دیگری است. نظر شما چیست؟

نکته ظریف و در عین حال مهمی است که من در اینجا ابتدا می‌کوشم با یک مثال آن را روشن سازم. فرض کنید که فردی شب‌قدر را پیدا کرد و نسبت به آن اطمینان یافت. خب در چنین شبی قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ اولا یکی از استنباط‌ها از دو سوره قدر و دخان می‌تواند این باشد که خداوند در سرنوشت و کار جهان و انسان دخالت می‌کند. استنباط دیگر این است که خداوند درچنین شبی اساس سعادت جهان را تعیین می‌کند که همان هدایت تشریعی یا وحی است. خداوند در این شب یک برنامه عملی برای ما ابلاغ می‌کند که اگر مطابق با آن رفتار کنیم، خوشبخت هستیم. پس درک شب قدر به این معناست که ما معنویت و تقوایی پیدا کنیم که به واسطه آن بتوانیم قرآن را در زندگی خود جاری سازیم. جاری ساختن قرآن در زندگانی این نیست که قرآن را در چاپ‌های نفیس چاپ کنیم یا آن را با آواز خوش بخوانیم. جاری ساختن قرآن در زندگی به معنای عمل دقیق به آن است؛ مثلا در همین ماه رمضانی که همه اطلاع داریم عده‌ای از برادران دینی ما در کشور خود ما و جهان از گرسنگی می‌میرند، آیا هیچ‌گاه شده است که سیره‌علی(ع) را در زندگی الگو قراردهیم؟ بی‌تردید بسیاری از ما مومنانی هستیم که نماز و دعایمان قضا نمی‌شود و همواره به قرائت قرآن مصر هستیم اما آیا به روش زندگی حضرت در توجه به مستمندان توجه می‌کنیم؟آیا ما هیچ‌گاه به یاد حضرت‌محمد(ص) می‌افتیم که به گفته علی(ع) شکمش گرسنه‌تر از دیگران بود؟ یا در نظر آورید وقتی را که حضرت فاطمه(س) پارچه‌ای رنگ و ‌رو رفته را جلوی در خانه خود آویزان کرده بودند تا مبادا داخل خانه دیده شود. پیامبر(ص) همین را هم نپذیرفتند. در همان زمان صدها نفر پرده‌ای را جلوی خانه خود آویخته بودند؛ اما دختر پیامبر نمی‌بایست پارچه‌ای می‌داشت تا آن را جلوی در خانه‌اش بیاویزد. مهم این است که ما به این سیره‌ها و روش زندگانی عمل کنیم. اگر این کار را بکنیم، سعادتمند و خوشبخت خواهیم بود اما اگر به دلخواه خودمان بخوریم، بنوشیم و... این را نمی‌توان شب‌قدر نامید.

شب‌قدر عمل به قرآنی است که عامل نجات ماست. با این حال من منکر این نیستم که خداوند در سرنوشت‌ها دخل و تصرف می‌کند. گرچه توجیه اینگونه مسائل با فلسفه ابن‌سینا و قوانین علیت و علم ازلی خداوند و ... کمی دشوار است اما اگر از این بحث‌های فلسفی درگذریم،‌ می‌توان گفت که خداوند در کار عالم در این شب دخل و تصرف دارد. با این حال خداوند با حساب و کتاب کار می‌کند و همینطور به بهانه شب‌قدر مثلا یکی را از صفر به نهایت پیشرفت نمی‌رساند. خداوند بر همه مهربان است. اگر هم خداوند در شب قدر به غیر از وحی، نعمت‌هایی به بشر ارزانی می‌کند، همه و همه از روی محاسبه است. به این معنا که کسانی به این نعمت‌ها می‌رسند و از آنها سهم می‌برند که درست زندگی کرده باشند. این قبیل افراد، فرصت‌ها را از دست نمی‌دهند اما اگر مردم جامعه‌ای از روی جهل یا هر علت دیگری،‌ فرصت‌های خدادادی را بسوزانند و در راه تعالی و تکامل جامعه گام برندارند، نباید هم انتظار داشته باشند که خداوند در یک شب همه مشکلات آنها را حل کند. خداوند نعمت را به تلاش می‌دهد.

یعنی تعبیر« از تو حرکت از خدا برکت» در این شب بیشتر نمود دارد؟

دقیقا! در واقع اگر بخواهم از تعبیر شما استفاده کنم باید بگویم که برکت شب قدر برای اهل حرکت است. در شب قدر برکت هست اما برای اهل حرکت؛ مثلا اگر ما تلاش کنیم تا تولید در جامعه‌مان بیشتر شود و اشتغال‌زایی صورت گیرد، خداوند هم در چنین شب‌هایی دست ما را می‌گیرد تا در این زمینه پیشرفت کنیم اما اگر برعکس باوجود تمام امکانات روز به روز در جامعه تولید متزلزل و دلالی و رانت‌خواری رایج‌ شود، شب قدر از خداوند چه می‌خواهیم؟ بنابراین خداوند در درجه اول با هدایت تشریعی خود که وحی و نازل کردن قرآن است، بزرگ‌ترین دخالت را در چنین شبی در تعیین سرنوشت جهان و انسان صورت داده. دخالت دیگر خداوند در چنین شبی تغییر سرنوشت انسان است. همانگونه که اشاره شد، این تغییر در راستای تلاش و حرکت خود انسان است. مثلا اینگونه نیست که در طول سال از هوی و هوس‌های خود پیروی کنیم و آنگاه در شب قدر افطاریه بدهیم و مداحی دعوت کنیم تا نمی به چشمانمان بیاورد و بپنداریم که خداوند ما را در صف اول سعادتمندان قرار داده است. نه اینگونه نیست. برکت‌ها حاصل حرکت‌هاست.

منبع: همشهری آنلاین

علی علیه سلام و بر خورد با مقامات متهم

این روزها ، اسامی تعدادی از مقامات ارشد دولتی که اسم و رسم شان نیز بر همه آشکار است ، به عنوان متهمان چند پرونده کلان اقتصادی بر سر زبان هاست و در دادگاه های برگزار شده اخیر نیز مدام از آنان نام برده می شود. مقامات قضایی هم در اعلام صریح این خبر که برخی دولتمردان متهم به فساد مالی اند، ابایی ندارند و تأکید دارند که بر خلاف نظر بعضی ها که برخی افراد را خط قرمز می دانند، هیچ خط قرمزی جز قانون را به رسمیت نمی شناسند.

از آنجا که نظام جمهوری اسلامی ، عدالت مورد نظر خود را منطبق با آموزه های علی علیه السلام تعریف کرده است ، انتظار می رود شعار عدالتگرایی و برابری افراد در برابر قانون با سیره امیرالمومنین سنجیده شود.

یکی از موارد قابل تامل در سیره حکومتی امیر مومنان علی (ع) برخورد ایشان با کارگزاران متخلف است. زیرا همان گونه که رسول خدا(ص) در باره اش فرموده اند: او در اجراى حکم خدا سخت گیر است و اهل مسامحه و سازش نیست. در اینجا به چند نمونه از برخورد قاطع  امام (ع) می پردازیم:

در عهدنامه مالک اشتر نسبت به کارگزاران خائن چنین دستور می دهند:«...اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش بازرسان تو هم آن خیانت را تأیید کردند، به همین مقدار گواهی قناعت کرده، او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه را که از اموال در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار و خیانت کار بشمار و قلاده بدنامی به گردنش بیفکن.»

هنگامى که امیر مومنان علی علیه السلام از خیانت ابن هَرمَه(مأمور بازار اهواز) اطلاع پیدا کرد، به رفاعه(حاکم اهواز) نوشت: وقتى که نامه ام به دستت رسید، فورا ابن هرمه را از مسئولیت بازار عزل کن ، به خاطر حقوق مردم ، او را زندانى کن و همه را از این کار با خبر نما تا اگر شکایتى دارند، بگویند. این حکم را به همه کارمندان زیر دستت ، گزارش کن تا نظر مرا بدانند. در این کار، نسبت به ابن هرمه نباید غفلت و کوتاه شود و الاّ نزد خدا هلاک خواهى شد و من هم به بدترین وجه تو را از کار برکنار مى کنم ، و تو را به خدا پناه مى دهم از این که در این کار، کوتاهى کنى .

اى رفاعه ! روزهاى جمعه ، او را از زندان خارج کن و سى و پنج تازیانه بر او بزن و او را در بازار بگردان ، پس اگر کسى از او شکایتى با شاهد آورد، او و شاهدش را قسم بده ، آن وقت ، حق او را از مال ابن هرمه بپرداز، سپس دست بسته و با خوارى او را به زندان برگردان و برپایش زنجیر بزن ، فقط هنگام نماز زنجیر را از پایش در آور و اگر براى او خوردنى و نوشیدنى و یا پوشیدنى آوردند، مانع نشو و به کسى هم اجازه که بر او داخل شود و راه مخاصمه و طریق نجات را به او بیاموزد و اگر به تو گزارش رسید که کسى در زندان چیزى به او یاد داده که مسلمانى از آن ضرر مى بیند آن کس را مى زنى و زندانى مى کنى تا توبه کند و از عمل خود پشیمان شود.

اى رفاعه ! همه زندانیان را براى تفریح به حیاط زندان بیاور غیر از ابن هرمه را، مگر آن که براى جانش ، بیمناک باشى که در این صورت او را با زندانیان دیگر به صحن زندان مى آورى ، اگر قدرت بدنى دارد هر سى روز، سى و پنج شلاّق بر بدنش مى زنى و قضیه را براى من بنویس و نام جانشین او را هم گزارش کن و حقوقش را قطع کن.

همان طور که ملاحظه می شود ، علی علیه السلام ، بر خلاف زندانیان دیگر که افرادی عادی بوده اند ، بر کارگزار متخلف خود محدودیت هایی جدی حتی در زندان اعمال می کند زیرا وقتی مسوولان نظام به حقوق مردم تعدی می کنند ، تنها یک مجرم معمولی نیستند بلکه علیه کلیت جامعه مرتکب جنایت شده اند و باید به گونه ای مجازات شوند که دیگر مسوولان جرأت خیانت و اختلاس و سوء استفاده نداشته باشند.

در موردی دیگر یکى از فرمانداران اموالی از بیت المال را نزد خود گرفته بود، خبر که به امام رسید ، حضرت فوراً نامه ای تهدید امیز به وی نوشتند: از خدا بترس ، و اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنى و خداوند مرا بر تو چیره سازد، با تو کارى خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواهم داشت، و با شمشیرم که هر کس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم . به خدا سوگند، اگر کارى را که تو کردى حسن و حسین کرده بودند، از من نرمشى نمى دیدند، و به مرادى نمى رسیدند، تا آن که حق را از آنان بازگیرم، و باطلى را که از ستم آن دو پدید آمده، نابود سازم .

حضرت علی ، نه تنها به سوء استفاده مالی مسوولان نظام بسیار حساس بودند ، حواسشان به کاهلی انان در خدمت به مردم هم بود. به عنوان مثال منذر بن جارود فرماندار اصطخر به جای انجام وظیفه به تفریح خوشگذرانی می پرداخت.امام(ع) پس از اطلاع از تخلف وی این گونه نوشت: ... به من خبر رسیده که تو بیشتر اوقات، کار خود را رها کرده ،به شکار و سگ بازى می پردازی و برای تفریح و گردش بیرون می روى. سوگند مى‏خورم که اگر این گزارش حقیقت داشته باشد تو را به سبب این خلافها سخت مجازات می کنم، و ابله ترین فرد قومت بر تو برتری دارد ؛ پس به محض اینکه نامه‏ ام راخواندی،به سوی من شتاب کن والسلام.

امام بر آن بود که کارگزار نظام اسلامی باید در همه شوون ، الگو باشد و اگر کسی در نظام اسلامی خواهان پست حکومتی است ، حتی در زندگی شخصی اش نیز باید ارزش ها را رعایت کند .

قعقاع بن شور فرماندار شهر کسکر از سوی دولت علوی(ع) بود .او علاوه بر تخلفاتی که داشت ، با زنی ازدواج کرد که مهریه اش را بر خلاف سنت نبوی (ص) صدهزار درهم قرار داد -که چنین مبلغی گزاف از سوی کارگزار دولتی بسیار شگفت آور بود و حیرت و ناراحتی مردمان را به دنبال داشت- قعقاع  پس از آنکه فهمید که حضرت(ع) از کارهای خلافش آگاه شده و مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، به سوی شام گریخت.

تجملگرایی مقامات نظام نیز از مسائلی بود حضرت علی بدان حساس بودند. پس از آنکه عثمان بن‏ حنیف فرماندار بصره از ارزشها فاصله گرفته و به اشراف و سفره رنگینشان روی آورده بود و از طبقات محروم دور ماند  امام(ع) نامه توبیخ آمیز به وی می نویسد تاعبرت همه قرارگیرد: اى پسر حُنیف ، به من گزارش دادند که مردى از سرمایه داران بصره ، تو را به مهمانى خویش ‍ فراخواند و تو به سرعت به سوىش شتافتى ، خوردنی هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و کاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو مى نهادند، گمان نمى کردم مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندانشان باستم محروم شده ، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، اندیشه کن در کجایى؟و بر سر کدام سفره مى خورى؟

این تذکر حضرت علی(ع) ناظر به این نکته بود که صاحبان ثروت و موقعیت ، با نزدیک شدن به مقامات دولتی و مهمانی دادن و دوستی با آنان ، عمدتاً به فکر ایجاد کانال هایی برای بهره مندی های خاص هستند و مسوولان باید حواس شان به این امرو باشد.

حضرت همچنین بعد از این که گزارش هایی مبنی بر سوء استفاده یکی از کارگزاران نظام را دریافت کرد ، فوراً از او خواست صورت حساب کارهایش را دقیقاً گزارش کند تا رسیدگی شود: " از تو به من خبر رسیده است که اگر چنان کرده باشی، پرور دگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمانی و در امانت خود خیانت کرده ای . به من خبر رسیده که کشت زمین ها را برداشته و آنچه را می توانستی گرفته و آن چه در اختیار داشتی به خیانت خورده ای . پس هر چه زودترحساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند ازحسابرسی مردم سخت تر است. "

امیر مومنان (ع) طی نامه ای به یکی از کار گزارن خود به نام مصقلة بن هبیره شیبانی که بیت المال را بین بستگان خود تقسیم کرده بود،وی را یه شدت مورد نکوهش قرار داد: گزارشى از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشى ، خداى خود را به خشم آوردى ، و امام خویش را نافرمانى کردى ، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسبهاشان گرد آورده ، و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده ، به اَعرابى که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، مى بخشى!به خدایى که دانه را شکافت ، و پدیده ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده ، و منزلت تو سبک گردیده است ، پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیاى خود را با نابودى دین آباد نکن ، که زیانکارترین انسانى ، آگاه باش ، حق مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوى است ، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند.

همچنین امیر مومنان علی(ع) از تخلفات قضات هم نمی گذشتند. پس از اینکه شریح قاضی  قضاوتی کرده بود و حضرت(ع) آن را درست نمى دانست، فرمود: به خدا سوگند تو را دو ماه به شهر بانقیا تبعید مى کنم تا میان یهودیان قضاوت کنى.

در این میان ، افراد سرشناس متخلفی هم بودند که آوازه نامشان باعث نمی شد علی علیه السلام آنان را مصون از تعقیب بدانند. به عنوان مثال نجاشی شاعر،که دارای موقیعت اجتماعی و فرهنگی رفیعی بود و اشعار و قصایدش در تقویت روحیه سپاه امیرمؤمنان(ع) در نبرد صفین بسیار موثر بود. او درماه مبارک رمضان مرتکب شرب خمر شده بود و حضرت بر او اجرای حکم کرد و از سرزنش دیگران باکی نداشت. سرانجام وی به سبب قتل عمد از ترس عدالت علی(ع) به معاویه پیوست.

همه این ها نشان می دهد که حضرت علی (ع) معتقد بودند ناهنجاریهای برخی از کارگزاران سبب می شود مردم نسبت به دولتمردان و حاکمان بدبین شده، و اعتمادشان را به آنان از دست بدهند و مسلم است که بی اعتمادی مردم نسبت عنوان عنصر تهدیدکننده حکومت به شمار می آید.
حضرت علی علیه السلام ، هرگز در صدد لاپوشانی و کتمان جرم ها و تخلفات مسوولان نظام نبودند و هیچگاه بر این باور نشدند که اگر جرم مسوولی عیان و اثبات شود و مجازات گردد ، مردم بدبین می شوند و آب به آسیاب دشمن می ریزد؛ بلکه برعکس دوام و قوام حکومت و جامعه را در اجرای شدید عدالت و مجازات مسوولان گناهکار می دانستند.

کته قابل توجه این که یکى از ویژگیهاى حکومت جهانى امام زمان(ع) که در روایت بدان اشاره شده،برخورد شدید با متخلفان حکومتی است.
در سیره حکومتی علی علیه السلام ، تخلفات مدیران و کارگزاران هر نظام ، از آفات آن به حساب می آید که همانند یک دمل چرکین از درون، حکومت را به تباهی و سقوط می کشاند که باید آن را سریعا جراحی کرد و از بین برد تا جامعه و حکومت بتوانند به سلامت ادامه حیات دهند و پیشرفت کنند.

اگر امروز تاریخ از برخورد علی علیه السلام با کارگزاران نظام خود به عنوان مصادیق عدالت گستری و پاسداری از حقوق مردم به نیکی یاد می کند ، جمهوری اسلامی نیز برای نیکنامی تاریخی ، چاره ای جز پیمودن راه علی (ع) ندارد و برخورد شدید و بی تعارف با مسوولان مجرم یکی از مولفه های سنجش میزان قرابت جمهوری اسلامی با حکومت امیرالمومنین (ع) است ؛ این یک آزمون تاریخی و قضاوت ساز است. 

محمدعلی فرخی

منبع: انتخاب

شرحی بر دعای ماه رجب

بسم الله الرحمن الرحیم
اگر مومنی را دوست دارید ، اورا از آمدن رجب با خبر کنید

امام باقر علیه السلام

در این ماه
 «یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ » یعنی وقتی به ماه رجب می‌رسی، شما از لحظه شروع ماه رجب دیگه توقع‌ات از خداوند تبارک و تعالی فقط و فقط خیر است .

«وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ » و ایمن هم به شما می‌ده.

چند نکته در اینجا داریم:

1- چه کسانی در این ماه امیدوار باشند؟

2- «و امن سخطه» یعنی چی؟ یعنی در این ماه خداوند تبارک و تعالی بساط سخط – بساط عصبانی شدن - رو کلاً تعطیل می‌کند.

چه قدر فرصت عجیبی است. بعضی وقتها بعضی فرصت‌هایی که در ماه رجب هست، من دقت کردم در خیلی از شب‌های مهم سال هم نیست.

«یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ ». خداوند تبارک و تعالی همیشه این طوریه یعنی شما کاه که می‌برید، کوه بجایش می‌دهد. این خدا خدایست که وقتی خیلی کم می‌بری، خیلی زیاد عکس العمل نشون می‌ده. تا جایی که بعضی وقت‌ها احساس می‌کنیم که با منه!!

«یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ » در این ماه خداوند تبارک و تعالی هر کس که صداش بزنه را جواب می‌ده.

«یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ » اگه یه وقتی شما توی ماه رجب بدونی ماه رجبه، بدونی با ماه‌های دیگه فرق می‌کنه، اما یادت بره دعا کنی، خداوند تبارک و تعالی یه چیزی توی ماه بهت می‌ده.

«و من لم یعرفه» دامنه رو باز می‌کنه؛ حتی کسانی که خدا را نمی‌شناسند، در ماه رجب یه بهره‌ای می‌برند.

پس سه طبقه شد:

1- «مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ » کسانی که خدا را نمی‌شناسند، اینها طبقه‌ای هستند که از رحمت عمومی ماه رجب بهره می‌بردند.

2- «مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ » کسانی که از طبقه خصوصی ماه رجب هم بهره می‌بردند. می‌دونه ماه رجبه ولی حواسش نبوده و صدا نزده .

3- «مَنْ سَئَلَهُ » خاص الخاص هستند. کسانی هستند که چون خدا رو در ماه رجب صدا می‌زنند، این صدا زدنشون باعث میشه خداوند بهشون خاص نگاه کنه . یکی از برترین صداهاش هم در این شعر اومده:

ماه رجب و ماه نزول برکات است پیوسته سرود رجبییون صلوات است

کلاس دعا کردن تو در ماه رجب نسبت به ماه‌های دیگه توفیر می‌کنه.

اگه یه وقتی شما توی ماه رجب بدونی ماه رجبه، بدونی با ماه‌های دیگه فرق می‌کنه اما یادت بره دعا کنی، خداوند تبارک و تعالی یه چیزی توی ماه بهت می‌ده

«اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ »

حالا که خودت در دیزی رو باز گذاشتی و دستور العمل دادی که: ملائکه من در دیزی در ماه رجب باز، حیای گربه هم لازم نیست. یعنی رسماً خدا ابلاغ داده درهای دیزی‌ها در ماه رجب باز، گربه‌های بی حیا هم ممنوع الورود نیستند، تشریف بیارند هر چی دوست دارند بخورند!!

حالا چی می‌خوای بنده من؟

«جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ » هر چه خوبی توی دنیاست و هر چی خوبی در آخرته در این ماه، من از تو می‌خوام .

شما بروید توی کل دعاهای ماه رمضان حتی دعای شب قدر بگردید، این جمله رو پیدا نمی‌کنید.

ماه رمضان خیلی خوبه، اما ماه رجب ماه زرنگ‌هاست. چون زرنگ‌ها کمترن، مشتری ماه رجب هم کمتره

بعد می‌یاد دو قبضه می‌کنه دعا رو . یعنی آخر پُررو بازی یه بنده است. که خیلی هم عالیه.

«وَاصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الاْخِرَةِ » من نبینم مشکلات دنیا و آخرت. «صرف» یعنی روی برگرداندن. من روم برگردونده باشه، هیچ کدام از مشکلات دنیا و آخرت رو نبینم. چرا؟ «تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً » خودت گفتی این ماه، ماه منت گذاشتن، نرم گرفتن، آروم بودن، چشم پوشی کردن، گذشتن، بخشیدن خروار به دینار، بخشیدن کوه به کاه. به این دلیل این جوری شده.

 

«فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ وَ زِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ » برای این که از در خانه تو اگر همه چی رو بهم بدی، سر سوزنی کم نمی‌شه.

ما بنده‌ها اگه در خونه کریم‌ترین کریمان بریم، اگر فقط یک ریال به ما کمک کنه؛ یک ریال از اموالش کم می‌شه. در خونه تو که می‌یایم، هیچی کم نمیشه.

برادرا و خواهرا : تو این ماه پُــررو بازی مطلق، با خیال راحت بیا بشین و بگو:

اومدم غرق در گناهم، هیچی نیاوردم، امیدم اینه که اولاً تمام گناهام رو پاک کنی، ثانیاً همه چی هم بهم بدی .

برید یه دعا پیدا کنید توی ماه رمضان، ماه شعبان، مفاتیحُ زیر و رو کنید ببینید یه جایی هست این گونه بنده اجازه داشته باشه با خدا صحبت کنه .

لذا خیلی قدر ماه رجب رو بدونید.

یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ ؛ اى که براى هر خیرى به او امید دارم.

وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ ؛ و از خشمش در هر شرى ایمنى جویم

یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ ؛ اى که مى‌دهد (عطاى) بسیار در برابر (طاعت) اندک

یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ ؛ اى که عطا کنى به هر که از تو خواهد.

یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ ؛ اى که عطا کنى به کسى که از تو نخواهد.

وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ ؛ و نه تو را بشناسد

تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً ؛ از روى نعمت بخشى و مهرورزى

اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ ؛ عطا کن به من به خاطر درخواستى که از تو کردم

جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ ؛ همه خوبى دنیا و همه خوبى و خیر آخرت را

وَاصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى ؛ و بگردان از من به خاطر همان درخواستى که از تو کردم

اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الاْخِرَةِ ؛ همه شر دنیا و شر آخرت را

فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ ؛ زیرا آنچه تو دهى چیزى کم ندارد(یا کم نیاید)

وَ زِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ ؛ و بیفزا بر من از فضلت اى بزرگوار

یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ؛ اى صاحب جلالت و بزرگوارى

یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ ؛ اى صاحب نعمت و جود

یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّارِ ؛ اى صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ

منبع: وبلاگ مهران گلی

تماشای جان - شرافت ماه رجب

ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی‏رسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته گردد.



از حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است که: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد. و همچنین فرمود که: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد. از امام صادق(علیه السلام) روایت است که حضرت رسول اکرم( صلی الله علیه و آله) فرمود که:

ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "اصب" می‏گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‏شود پس بسیار بگوئید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَسْاَلُهُ التَّوْبَهَ». ابن بابویه از سالم روایت کرده است که گفت:در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم. وقتی نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که آیا در این ماه روزه گرفته‏ای؟ گفتم نه والله ای فرزند رسول خدا فرمود:

که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر از خدا کسی نمی‏داند به درستی که این ماهی است که خدا آن را بر ماه‌های دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است. پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضی از ثواب روزه‏داران آن نائل می‏گردم؟



فرمود: ای سالم هر کس یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر کس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانی بگذرد و هر کس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌های آن روز و برات بیزاری از آتش جهنم به او عطا کنند. و بدان که برای روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْاَعَزِّ الْاَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ اَهْلٌ .

اعمال مشترک ماه مبارک رجباینها اعمالی است که انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصی به روز معینی ندارد و آن چند مورد است

 1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود: "یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْاَلَهٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَهُ وَ اَیَادِیکَ الْفَاضِلَهُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَهُ فَاَسْاَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَقْضِیَ حَوَائِجِی لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ

2- دعایی را که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَی غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ اَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَی الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِی هُدَی الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِی اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِی یَوْمَ الدِّینِ

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که در ماه رجب این خوانده شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی اَسْاَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ اَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ اَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ اَنْتَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ وَ اَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَی فَقْرِی وَ بِحِلْمِکَ عَلَی جَهْلِی وَ بِقُوَّتِکَ عَلَی ضَعْفِی یَا قَوِیُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْاَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِی مَا اَهَمَّنِی مِنْ اَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید



4- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده که: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالی برای او به رحمت و مغفرت و کسی که چهار صد مرتبه بگوید بنویسد برای او اجر صد شهید عطا فرماید

5- از نبی مکرم اسلام روایت است: کسی که در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل برای او صد هزار حسنه

 6- روایت است کسی که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند کند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تُبْ عَلَیَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضی باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند

7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر:

 اَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد.

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فضیلت بسیاری برای خواندن سوره قل هو الله احد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت کرده که هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله احد را بخواند برای او در قیامت نوری شود که او را به بهشت بکشاند.

9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت کرده که: هر کس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیه الکرسی هفت مرتبه و قل هو الله احد پنج مرتبه بخواند، و  سپس ده مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ اَسْاَلُهُ التَّوْبَهَ» حق تعالی برای او از روزی که این نماز را گزارده تا روزی که بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای که خوانده شهری در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضی شود

10- سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا که روایت شده هر کس در یکی از ماه‌های حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالی برای او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد

11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که: هر کس در یک شب از شب‌های ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت حمد و قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.  

اعمال شب و روز اول ماه رجب شب اول

این شب، شب شریفی است و در آن چند عمل وارد شده است

1- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید: اللَّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْاَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَهِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّی وَ رَبُّکَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ. و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است که چون هلال رجب را می‏دید می‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اَعِنَّا عَلَی الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ

2- غسل. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: هر کس ماه رجب را درک کند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می‌شود مانند روزی که از مادر متولد شده است

3- زیارت امام حسین علیه السلام . 4- بعد از نماز مغرب بیست رکعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد. 5- بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز گزارده شود بدین نحو: در رکعت اول حمد و الم نشرح یک مرتبه و توحید سه مرتبه و در رکعت دوم حمد و الم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سی مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سی مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالی گناهان او را بیامرزد مانند روزی که از مادر متولد شده است.  

روز اول رجب

این روز، روز شریفی است و برای آن چند عمل ذکر شده است

1-  روزه . روایت شده که حضرت نوح (علیه السلام) در این روز به کشتی سوار شد و به کسانی که همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر کس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود.

2- غسل.

3- زیارت امام حسین علیه السلام. از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر کس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله.

 

منبع: http://heyatemaktabolbagher.epage.ir

سالروز خجسته میلاد فاطمه زهرا(س) مبارکباد

خداوند متعال نعمتهای فراوانی به پیامبر اکرم(ص) اعطاء نموده است . وقتی حضرت زهرا(س) را به آن حضرت عنایت فرمود، سوره کوثر را بر ایشان نازل فرمود. انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک و انحر.یعنی ای رسول ما، همانا ما کوثر را به تو دادیم.



زهرای اطهر دارای مقام عصمت و حجت الهی است. او در صبر و متانت، حیا و عفت، و پاکی و صداقت، علم و عرفان، زهد و ایثار، الگو و اسوه خدایی است.مقام ایمانی حضرت زهرا آن گونه است که پیامبر گرامی اسلام در منقبت حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها خطاب به اصحاب  مسلمانان سفارش بسیار نموده است  که نمونه هایی از آن را در ذیل می آوریم .هدف از نقل این احادیث شریف ، این است که بر همگان ثابت شود موضوع محبت و یارى آن حضرت ، و یا بغض و دشمنى و اذیت او، عینا همانند محبت و دوستى با پیامبر اکرم (ص ) و یا عدوات و عناد نسبت به مقام نبوت است .

بعدها دیدیم چقدر به وصایای آن حضرت عمل شد !!

روایاتى که در ذیل بیان مى شود، همه آنها عبارات کتب عامه است که شیعه و سنى در صحت آنها متفق القول هستند:



-هر کس اینان (یعنى حسن و حسین و فاطمه و على علیهم السلام ) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است ، و کسى که با اینها دشمنى کند، با من خصومت کرده است .

-هر کس فاطمه را بیازارد، مرا آزرده است ، و هر مرا اذیت کند (گوئى ) خدا را آزرده است  چنان که خداى تعالى مى فرماید:

همانا، آن کسانى که خدا و رسول او را بیازارند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است (از رحمت خود دور فرموده است )، که با توجه به فرمایش پیامبر اکرم (ص ) آزار خدا و رسولش برابر با ایذاء حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیهاست .

فاطمه (ع ) پاره تن من است ، هر کس او را خشمگین کند، مرا به خشم آورده است.

-فاطمه پاره تن من است ، آنچه فاطمه را بیازارد، مرا نیز آزرده مى سازد، و آنچه فاطمه را به خشم آورد، مرا هم غضبناک مى کند.

-فاطمه پاره تن من است، آنچه او را دلگیر کند مرا گرفته خاطر مى سازد، و آنچه او را مسرور گرداند، مرا شاد مى نماید

-فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزرده کند مرا مى آزارد، و آنچه او را به زحمت اندازد مرا دچار مشقت مى نماید.

روایتى است فوق العاده مهم و حیرت انگیز از پیامبر اکرم (ص ) که از آن حضرت فرمود:

همانا، خداوند تبارک و تعالى غضب مى کند هنگامى که فاطمه (ع ) به خشم آید، و راضى مى شود آنگاه که او راضى و خشنود گردد.
و در روایت دیگر به فاطمه علیهالسلام فرمود:

-یا فاطمه ، خدا با غضب تو غضب مى کند، و با رضاى تو راضى مى گردد.

پروردگارا، به حق محمد و آل محمد، ما را از نظر لطف فاطمه زهرا سلام الله علیها دور مکن ، و (پرتو) ولایت او را در قلب ما جایگزین فرما، و با اعتقاد به این مقام ولایت عمر ما را بپایان برسان .خدایا آن به آن  شدت عذاب درد ناکت را بر قاتلین آن حضرت بیفزا. «آمین یارب العالمین»

منبع: http://mo-khosravi.blogfa.com

داستان یک مسجد

زانو‌هاى پیرمرد می‌لرزید. با زحمت نمازش را تمام کرد و از مسجد بیرون آمد. مسجد کوچک با دیوارهاى خشتى و گلى بیرون از آبادى قرار داشت. چهار طرفش بیابان بود و سقفش با چوب پوشیده شده بود. پیرمرد عصا زنان و با قدم‌هایی لرزان، به سمت آبادى رفت. موى سر و محاسنش مثل برف سفید بود. در این هنگام، جوانى به او نزدیک شد:

ـ شیخ حسن! اجازه می‌دهى کمکتان کنم؟



ـ خدا خیرت بدهد جوان!

جوان بازوى پیرمرد را گرفت و با او همراه شد.

ـ رفته بودید مسجد جمکران؟

ـ بله، قیافه‌ات آشنا نیست! نام مرا از کجا می‌دانی؟

ـ از قم آمده‌ام، هاشمى هستم و اهل حجاز. عازم طوس بودم. در قم به حرم حضرت معصومه رفتم و در آنجا داستان مسجد جمکران را شنیدم. به من گفتند شیخ حسن هنوز زنده است. آمدم اینجا تا داستان را از زبان خودتان بشنوم.

ـ باشد جوان، برایت خواهم گفت. به خانه من بیا. تو مهمانی و مهمان، حبیب خداست.

غروب خورشید نزدیک بود. شیخ حسن و جوان در ایوان خانه نشسته بودند. جوان از وراى دیوار کوتاه خانه به چشم انداز مقابلش نگاه می‌کرد. تکه ابرهاى سرخ در افق دیده می‌شدند. کوه «دو برادر» به آرامى در تاریکى شب محو می‌شد. پیرمرد زبان به سخن گشود. جوان با اشتیاق به صورت او چشم دوخت.



بیست و هفت سال پیش بود. شب سه‌شنبه هفدهم ماه رمضان سال 393 خواب بودم. نیمه شب صدایى مرا از خواب بیدار کرد.

ـ شیخ حسن، بیدار شو! امام مهدى صاحب الزمان (عج) تو را می‌خواند.

برخاستم و با عجله لباس‌هایم را پوشیدم. در همان حال گفتم:

ـ صبر کنید الان می‌آیم.

ـ جامه‌اى که پوشیدى از آن تو نیست. لباس خودت را بپوش!

به دقت نگاه کردم. فهمیدم از شدت عجله جامه یکى از اهل خانه را پوشیده‌ام! لباس‌هاى خودم را پیدا کردم و پوشیدم، آن گاه به سراغ کلید در خانه رفتم. دوباره صدا به گوشم رسید:

ـ در باز است، نیازى به کلید نیست!

از خانه بیرون آمدم. گروهى را به انتظار خود دیدم.

ـ سلام.

علیکم السلام. مرحبا شیخ، با ما بیا.



با آن جماعت همراه شدم. از آبادى جمکران بیرون آمدیم. به محلى رسیدیم. منظره‌اى شگفت در مقابل خود دیدم. تخت چوبى بزرگى در میان بیابان بود. روى تخت، فرش بزرگ و زیبایى پهن شده بود. روى فرش نیز پر از بالش‌های زیبا بود. جوانى حدود سى سال مثل قرص ماه، روى تخت به چهار بالش تکیه داده بود. پیرمردى سبز پوش در کنار جوان نشسته بود. کتابى در دست داشت و براى او می‌خواند. اطراف تخت حدود شصت مرد، گروهى با جامه‌هاى سبز و بعضى با جامه‌هاى سفید در حال خواندن نماز بودند. در این موقع پیرمرد نگاهش به من افتاد. کتاب را بست و با دست به من اشاره کرد. یکى از همراهانم گفت:

ـ شیخ حسن! نزدیک برو، حضرت خضر تو را می‌خواند.

با قدم‌هاى آهسته پیش رفتم. کنار حضرت خضر(ع) نشستم. جوان نگاهش را به من دوخت. لبخند زد و گفت:

ـ شیخ حسن! فردا به نزد «حسن مسلم» برو و از جانب ما به او بگو: تو چند سال است در این زمین زراعت مى کنى و گندم و جو می‌کاری. اما ما خراب می‌کنیم. پنج سال زراعت کردی، امسال نیز دوباره مشغول شخم زدن و آماده کردن زمینی. اجازه ندارى بار دیگر در اینجا زراعت کنی. اگر سال‌هاى قبل منفعتى از این زمین برده‌اى بازگردان تا در محل زمین، مسجدى بنا کنند.

در این موقع امام سکوت کرد. اما من محو صورت نورانى و زیبای آن حضرت و در حالت خلسه فرو رفته بودم.

ـ شیخ! به حسن مسلم بگو اینجا زمین شریفی است. خداوند آن را بر زمین‌هاى دیگر برترى داده. چرا آن را جزء زمین‌هاى خودت کردی؟ خداوند دو پسر جوانت را از تو گرفت؛ تنبیه نشدی. اگر باز ادامه دهی، آن گونه تو را بیازارد که خود آگاه نباشی.

امام دوباره سکوت کرد، گفتم:

ـ مولاى من! نشانه‌اى می‌خواهم که مردم حرفم را بپذیرند. آنان سخنان مرا بی‌حجت و نشانه قبول نخواهند کرد.

ـ ما در این زمین علامتى قرار خواهیم داد. فردا به محله موسویان قم نزد «سید ابوالحسن الرضا» برو، و بگو به جمکران بیاید، حسن مسلم را حاضر کند و منافع چند ساله زمین را از او بگیرد و به مردم بدهد تا مسجد را بنا کنند. اگر کفایت نکرد، به روستاى رهق مشهد اردهال برود. آنجا ملک ماست. وجه طلب کند و مسجد را به اتمام برساند. نیمى از رهق را وقف این مسجد کردیم. مردمش هر ساله وجوهات را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند.

ـ چشم، آقاى من!

ـ به مردم بگو: با شوق و رغبت به اینجا بیایند و چهار رکعت نماز بخوانند: دو رکعت نماز تحیت مسجد، و دو رکعت نماز برای من... . حال مى توانى بروی.

برخاستم. دست ادب بر سینه نهادم و دور شدم. در همان حال، امام صدایم کرد:

ـ در گله جعفر چوپان کاشانی، بزى ابلق است، موى بسیار دارد با هفت نشان در بدن. سه نشان در یک سو و چهار نشان سمت دیگر. نشانه‌هاى سیاه و سفیدى چون دِرهم. آن بز را بخر، اگر مردم آبادى پولش را دادند که هیچ، و گر نه از پول خودت بخر. فردا شب بز را به همین محل بیاور و بکش. روز هیجدهم ماه مبارک رمضان گوشت آن را به بیماران بده. خداوند همه را شفا خواهد داد. ما تا چند روز دیگر در اینجا خواهیم بود.

به خانه آمدم. تا صبح نخوابیدم. صبح زود به سراغ همسایه‌ام « على المنذر» رفتم و ماجرا را با او درمیان گذاشتم. با هم به همان محل رفتیم. او گفت:

ـ شیخ حسن! به خدا قسم، نشان و علامتى که امام به تو گفت، همین جاست.

زنجیرها و میخ‌ها را نگاه کن!

هر دو به قم رفتیم. در محله موسویان، خودمان را به خانه سید ابوالحسن الرضا رساندیم. خدمت‌کاران سید که بیرون خانه بودند، به سمت ما دویدند.

ـ شما اهل جمکرانید؟

ـ بله.

ـ کدامتان حسن بن مثله هستید؟

ـ من هستم!

ـ با ما به داخل خانه بیا. آقا از دیشب منتظر شماست.

به نزد سید رفتم. به استقبالم شتافت و گفت:

ـ اى حسن بن مثله! دیشب در خواب شخصى به من گفت مردی صبحگاهان از جمکران به نزد تو می‌آید. هر چه گفت، سخنش را بپذیر و به او اعتماد کن که سخنش سخن ماست. بیدارشدم و تا به حال منتظر تو هستم. حال سخن بگو که جانم به لب رسیده!

همه چیز را برایش تعریف کردم. دستور داد اسب‌ها را زین کردند. به جمکران برگشتیم. بیرون آبادى به جعفر چوپان برخوردیم. گله‌اش را براى چرا به صحرا می‌برد. پیاده شدم و به میان گله رفتم. بز ابلق را پیدا کردم و پیش چوپان بردم.

ـ این بز را چند می‌فروشی؟

ـ به خدا، من تا به امروز این بز را ندیده بودم. صبح متوجه آن شدم. هر چه خواستم، او را بگیرم نتوانستم.

بز را به جایگاه بردیم و کشتیم. سید، حسن بن‌مسلم را حاضر کرد و پول را از او گرفت. وجوهات رهق را آوردند و مسجد را از خشت و گل بنا کردند. رویش را هم با چوب پوشاندند. این هم داستان مسجد جمکران. مسافر حجاز! راضى شدی؟

ـ چه حکایت شگفتی!

ـ سرت را درد آوردم. برخیز، به اندرون برویم، حتماً گرسنه هستی.

پیرمرد و جوان به داخل اتاق رفتند. شب، چادر سیاهش را روی آبادى جمکران کشیده بود.

منبع: http://www.al-shia.org

بار الها توبه کردم

خم شدم از بار عصیان، بارالها توبه کردم

گشتم از کرده پشیمان، بارالها توبه کردم

نفس، سرکش; حرص، غالب; فکر، اندک; وهم، افزون

رفته ام دنبال شیطان، بارالها توبه کردم

               الهی العفو     الهی العفو

رطب و یابس را نوشتى در کتاب خویش، قرآن

گر نخواندم بنده قرآن، بارالها توبه کردم

انبیا و اولیا گفتند هر خوب و بدى را

گر نمودم ترک آنان، بارالها توبه کردم

در اصول و در فروع دین اگر اهمال کردم

برخلاف حکم و فرمان، بارالها توبه کردم

گر به نفس خود ستم کردم و یا بر بندگانت

مى کنم من بعد جبران، بارالها توبه کردم

گر که کردم ترک بیعت، اى خدا، معذور دارم

یا شکستم عهد و پیمان، بارالها توبه کردم

گر زدم بر خلق تهمت یا که هستم اهل غیبت

یا که بودم اهل بهتان، بارالها توبه کردم

از غرور و کبر، نافرمانیى گر سر زد از من

مست بودم، قول رندان، بارالها توبه کردم

بایدم برتر شوم من از مَلَک، امّا نگشتم

بل شدم بدتر زحیوان، بارالها توبه کردم

از در دربار شاهى گر شدستم من فرارى

آمدم با آه و افغان، بارالها توبه کردم

کاروان از پیش رفته، بار من افتاده در گل

مانده تنها در بیابان، بارالها توبه کردم

عذر بدتر از گناه است، از که گریم وز که نالم

خود شدم از اهل عصیان بارالها توبه کردم

راه بنمودى نرفتم، امر فرمودى نکردم

هستم از کرده پشیمان، بارالها توبه کردم

گر گنهکار و پلیدم یا خطاکار و کثیفم

گویم اینک از دل و جان، بارالها توبه کردم

بارالها بنده «مفتون» را به این جرم و گنه ها

عفو کن بر شاه مردان، بارالها توبه کردم

 منبع: http://www.lailatolgadr.net

برای افزایش رزق و روزی حتما بخوانید

معنا و مفهوم رزق

رزق به معنى عطاء و بخشش مستمر است ، و از آنجا که روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته مى شود. البته مفهوم آن تنها در نیازهاى مادى خلاصه نمى شود بلکه هر گونه عطاى مادى و معنوى را شامل مى گردد . بنا بر این هر گونه بهره اى را که خداوند نصیب بندگان مى کند از مواد غذائى و مسکن و پوشاک ، و یا علم و عقل و فهم و ایمان و اخلاص  وفرزند و همسر و خانواده و...به همه اینها رزق گفته مى شود .

قرآن می فرماید « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ »رازق خداست ، رزّاق مثل خبّاز، حدّاد، بنّا، بقّال، کسی که صبح تا به شب کارش این است که نان می‌پزد و با آهن سر و کار دارد و. . . رزّاق یعنی دائماً روزی می‌دهد . «هُوَ الرَّزَّاقُ» ؛ یعنی دائمی است و قدرت هم دارد و به خودی خود قطع نمی شود مگر عاملی سدّ راه آن شود . ما اگر عقیده داشته باشیم که روزی دهنده (دائمی و با قدرت) خداوند است ، دیگر برای هیچ چیز دروغ نمی‌گوئیم . گاهی ممکن است با دروغ و کلک  در ظاهر پول زیادی هم بدست‌ آید، ولی چون رزق او نیست،از دست می‌ رود.



دوم: اندازه گیری هم با خداست.

آیات زیادی داریم که خداوند می فرماید:«یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ» شاید بسط رزقی که خداوند فرموده به هر کس بخواهیم آن را بسط می دهیم ، یک بعدش به این معنا باشد که آن رزق حتماً نباید مادی باشد .نوع رزق برای هرکسی فرق می کند و خداوند برای هرکسی یک نوعی از رزق را گسترش می دهد .

سوم: خداوند ضامن رزق است

ضامن رزق همه ى موجودات و اختیار رزق فقط به دست خداوند است ، نه به دست انسان خداوند.

« نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم .‏

« وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»؛ هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست !

خداوند می‌فرماید حتی موجوداتی که دست و پا هم ندارند من روزی آنها را می دهم.« وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها»

« وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»؛ و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مى‏ شود.

نوازاد در شکم مادر چطور روزی می‌خورد ، خداوند روزی می‌دهد . یک راننده تاکسی تعریف می کرد یک روز به خودم گفتم امروز زرنگی کنم پول کرایه را افزایش بدهم .مردم مجبورهستند که بدهند .این کار را انجام دادم ،همه هم ناراضی بودند اما چون چاره نداشتند می دادند ، اما غروب باد و طوفانی شد و شیشه ی ماشین هم پایین بود ، باد زد و پولها را برد و نقش زمین شد . وقتی رفتم که پول ها را جمع کردم و شمردم ، دیدم فقط توانستم آن مقداری که حق واقعی ام بوده را جمع کنم و بقیه از بین رفته و باد برده بود .

ضامن رزق همه ى موجودات و اختیار رزق فقط به دست خداوند است ، نه به دست انسان خداوند

سوال: چرا رزق کم و زیاد می‌شود؟

دعای پدر و مادر بسیار نقش دارد . گاهی اوقات می بینیم یک کسی هر کاری  ،حتی کوچک انجام می دهد برایش خوب و پربرکت می شود وبه قول معروف دست به خاکستر می زند طلا می شود، اما دیگری  بالعکس ؛ هرچه می دود کمتر به مقصود می رسد.

اینها به خیلی عوامل از قبیل ؛ دعای پدر و مادر یا بالعکس عاق والدین شدن ، وجود یا عدم گناه در زندگی و ... بستگی دارد .

دادن های زیاد و بی رویه و بدون حساب و کتاب گاهی  به خاطر این است که خدا ما را رها کرده و می خواهند ظرفیت پر شود ؛

مثل مریضی را که دکتر جواب کرده و می‌گویند هر چه می‌خواهد بخورد. خداوند نیز با بعضی از فاسقان و جنایتکاران و آنهایی که به راه نمی آیند می فرماید، هر چه می‌خواهند مصرف کنند تا پیمانه ی آنها پر شود.

گاهی دادن ها و یا ندادن ها به خاطر آزمایش هستند .گشایش برای بعضی سبب طغیان است .

«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ». نگوییم چرا خدا به من مثل او نداده ، خوب شاید اگر می داد از خیلی چیزها محروم می شدیم و طغیان می کردیم .

مثل پدری که به  یکی ازفرزندانش سوئیچ نمی‌دهد می‌گوید چون تو شر هستی با ماشین تصادف می‌کنی ، و به دیگری اجازه می‌دهد چون آرام و با وقار است .

داستانی از قرآن

فردی به خدمت رسول الله (ص) آمد که برای توسعه ی رزق او دعا کند. حضرت فرمود: صلاح تو نیست. اصرار کرد

حضرت دعا کرد. اموالش زیاد شد تا برای کنترل آنها  بیرون از مدینه رفت ، تا بالأخره مأمور زکات از طرف حضرت  برای جمع آوری زکات پیش او رفت. او گفت: من زکات نمی ‌دهم. آیه آمد « وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ »

نگوییم چرا خدا به من مثل او نداده ، خوب شاید اگر می داد از خیلی چیزها محروم می شدیم و طغیان می کردیم

عوامل گشایش روزی :

تقوا

برای انسان با تقوا از رزق های حساب نشده و بی گمان می آید . گاهی یک  درخت را هر چه آب می‌دهی برگ زرد و یک درخت توی جنگل بدون آبیاری سبز است . بعضی از رزقها دست ماست ، با فرمول و کار و تلاش و بعضی هم دست ما نیست .

گاهی مثل  یوسف در دل چاه می افتد و همه می خواهند که او خار شود وازبین برو اما خدا می خواهد شاه شود و عزیز . همه خواستند یوسف نباشد ام خدا خواست باشدو برق کشی داخل خانه دست ماست ، ولی کارخانه با ما نیست ،ممکن است ما آماده باشیم ولی کارخانه برق را وصل نکند .



پول خرج کردن(سخاوت) رزق را زیاد می‌کند ؛

روایت داری «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ» ،« مِفْتَاحُ الرِّزْقِ الصَّدَقَةُ ». اگر توسعه می‌خواهی باید سخاوت داشته باشیم . فکر نکنیم اگر ندادیم داریم و اگر دادیم نداریم .

صله رحم روزی را زیاد می‌کند

مراعات بهداشت، شستن دست قبل از غذا روزی را زیاد می‌کند

نماز شب روزی را زیاد می‌کند

حسن خلق روزی را زیاد می‌کند

امین بودن روزی را زیاد میکند. مردم می‌گویند این دست و چشمش پاک است

شکر نعمت روزی را زیاد می‌کند .

بین الطلوعین سراغ کار رفتن روزی را زیاد می‌کند.

خورده نانهای سر سفره را خوردن روزی را زیاد می‌کند.

استغفار عواملی را که باعث می شوند روزی کم شود از بین می برد و روزی را زیاد می کند.

نیت بد و گناه روزی را قطع می‌کند

در سوره قلم داستانی را نقل می کند که چند برادر باغ میوهای داشتند . نیت کردند که از این میوه ها به احدی ندهند . چون پدرشان هر سال از این میوه ها به فقرا می داد. پدر که مُرد بچه ها گفتند ما نمی د هیم . بعد گفتند : فقرا می فهمند می آیند در باغ ، گفتند خوب سحر می رویم میوه ها را می چینیم . نیت کردند به فقرا ندهند ، وقتی خوابیدند صاعقهای آسمانی آمد «فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِینَ »قرآن می گوید سحر بلند شدند و دیدند که باغ آنها خاکستر شده است .

عواملی که رزق را کم می کند و یا باعث فقر می شود.

عوامل فقر و تنگدستی کدامند؟

1ـ گناه

یکی از عوامل کاهش روزی گناه و معصیت الهی است. هر گناهی کیفر و آثاری دارد که در دنیا و آخرت دامن گیر انسان می شود.

امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: «ان مؤمنَ لینوی الذنب فیحرم رزقه»

همانا مؤمن نیت گناه می‌کند و از رزقش محروم می شود.

امام باقـر(علیه السلام) می‌فـرماید:«ان العبد لیذنب الذنب فیزوی عنـه الرزق» بنـده مرتـکـب گنـاه می‌شود، روزی وی ازاو زده می شود.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند:«توقوا الذنوبَ فما من بلیَّه و لانقص رزق الا بذنب حتی الخرش والکبوه و المصیبه»

از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلا و کم شدن روزی حتی خراش‌ها و زخم‌های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی از گناهان سرچشمه می گیرد. هنگامی که انسان با گناه و معصیت های الهی از ساحت مقدس خداوند فاصله می گیرد، رزق و روزی حلال هم که در سایه توجه به خدا به دست می آید، از دسترس او دور می شود و زندگی او رنگ خدایی را از دست داده و رنگ شیطانی و زشتی به خود می گیرد و مصداقی از آیه: «‌و من اعرض عن ذکری فإن له و معیشه ضنکا» ؛ هرکس از یاد من روی گرداند زندگی ذلت باری خواهد داشت می گردد.

حضرت صادق(علیه‌السلام) می فرماید: «مؤمن به خاطر قصد و نیت گناه از روزی خویش محروم می‌شود.

نیت گناه رزق را کم می کند .

2ـ کفران نعمت

از عوامل کاهش روزی، کفران نعمت‌های الهی است، قرآن کریم در این باره می‌فرماید: خداوند قریه‌ای را به عنوان مثال مطرح می نماید که دارای امنیت و آسایش بودند و روزی فراوانی به ایشان می‌رسید، آنان نسبت به نعمت‌های الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند.

هنگامی که شخص کفران نعمت می کند، لیاقت داشتن آن را ندارد، خداوند نیز رحمت و نعمت خویش را از او دریغ می کند. کفران نعمت تنها به ناسپاسی زبانی نیست، بلکه به کار بستن نعمت های الهی در غیر مسیر طاعت و بندگی و خدمت به خلق خدا، از نمونه‌های بارز کفران و ناسپاسی در مقابل نعمت های الهی است.

3- اسراف

اسراف و دور ریختن نعمت و به کارگرفتن اعضای بدن در مسیرگناه، چشم در نگاه به نامحرم، زبان در گفتن ناحق و غیبت و دروغ و… دست در ظلم به دیگران، اندیشه در گناه، گوش در شنیدن آن چه حرام است و استفاده از اموال در گناه و عصیان، همه و همه مصداق کفران و ناسپاسی نعمت پروردگار است.(سوره نحل، آیه 112)

اسراف یعنی خارج شدن از مسیر طبیعی، هنگامی که نعمت‌ها را در غیر مسیر آن به کار بگیریم رشد نمی‌کند، بلکه به سوی زوال پیش می رود.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:« اسراف سبب فقر و نیازمندی است و میانه روی باعث بی نیازی می شود»

4- ربا

از عوامل دیگر فقر ربا خوردن است، خداوند برکت را از سود به دست آمده از معامله و قرض ربوی، برداشته است.

عثمان به عیسی نقل می کند شخصی به امام صادق عرض کرد: خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: یمحق الله الربا و یربی الصدقات؛ خداوند ربا را نابود کرد، ولی صدقات را زیاد می‌کند». ولی می‌بینیم که بعضی ربا می خورند و اموالشان به ظاهر زیاد می شود. امام در پاسخ فرمودند: «چه نابودی از این بالاتر که یک درهم ربا دین انسان را نابود می‌کند و اگر توبه کند، باز هم اموالش از بین رفته و نابود می‌شود»

5- تظاهر به فقر

برخی افراد در هر سخن و صحبتی خویش را فقیر و تهی دست جلوه می‌دهند، این رفتار ناپسند خود ناسپاسی در پیشگاه الهی است، بلکه جلوه ای از زشت ترین درویی‌ها است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «من تفاقر افتقر»  کسی که خود را به فقرو تهی دستی بزند، فقیر و نیازمند می‌شود.

امیرالمؤمنان علی(علیه السلام) می فرمایند:« تظاهر به فقر، سبب فقر می شود»

6-درخواست از دیگران

یکی از عوامـل فقر این است که انسان خدای متعال را فرامـوش کند و تصـور کند که دیگران بدون خواست خداوند می توانند حاجت او را برآورند، خداوند این گونه افراد را به همان کسی واگذار می کند که امید دارند و دیگر یاری خویش را از آنان دریغ می کند.

امیرالمؤمنان علی(علیه السلام) می فرمایند: «درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود می‌کند».

در سخنی از رسول اکرم در این باره آمده است که ایشان فرمودند:«هر کس در خواهش را به روی خویش بگشاید، خداوند نیز در فقر را به سوی او باز می کند».

7- تحقیر نعمت‌ها

نباید به کوچک بودن و کم بودن نعمت نگاه کرد، بلکه باید به فرستنده و عطاکننده‌ی آن نگریست، گاهی شخص بزرگی تنها یک کتاب را به انسان هدیه می‌کند ولی انسان تا آخر عمر از آن محافظت می‌کند و آن را گرامی و سبب افتخار می‌داند. چه بسا نعمت‌های کوچکی که سبب و راهی به نعمت‌های بزرگ می‌شود و بی توجهی و بی ارزش دانستن آنها محرومیت می‌آورد.

امام رضا(علیه السلام) می‌فرمایند: «لاتستقلوا قلیل الرزق فتحرموا کثیره». رزق و روزی کم راناچیز مشمارید، زیرا این کار شما را از نعمت‌های فراوان محروم می سازد.

8- نفرین پدر و مادر

همانطور که نیکی به پدر و مادر انسان را ثروتمند و عاقبت به خیر می‌کند، آزار و رنجاندن آنها سبب فقر و تهیدستی می شود، بی شک نفرین آنها دامن انسان را می‌گیرد و باعث ذلت و خواری و فقر می‌گردد.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید:«از نفرین پدر و مادر دوری کنید، زیرا به طورحتم به اجابت می‌رسد و تأثیر نفرین آن‌ها از شمشیر برنده‌تر است»

حضرت کاظم در بیان آثار نارضایتی و عقوق والدین می‌فرماید: «العقوق یعقب القله و یؤدی الی الذله» عقوق والدین کمی و تنگ دستی را به دنبال دارد و انسان را به ذلت و خواری می‌کشاند.

9- عادت به دروغ و قسم دروغ‌

برخی انسان‌ها برای فروختن جنس خود چند قسم دروغ می خورند و تا آنجا پیش می‌روند که قسم دروغ به عادتی همیشگی برای آنان تبدیل می شود، آنان دروغ می‌گویند تا به اهداف خویش دست یابند، اما غافل از آن که کارگردان عالم وجود، خیر و برکت را در صدق و راستی قرار داده است.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «الکذب ینقص الرزق» دروغ گفتن روزی انسان را کم می‌کند.

10- ولخرجی

یکی از عوامل فقر، ولخرجی و استفاده از ثروت و مال، بدون تفکر و اندیشه است. «ولخرجی» ‌استفاده‌ی نابجا است که تبذیر نیز نامیده می شود.

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «کسی که به تبذیر و ولخرجی افتخار کند با ورشکستگی خوار و ذلیل می‌شود»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز می‌فرمایند: «کسی که در مخارج زندگی میانه روی کند، خداوند رزق و روزی به او عنایت می کند و هر کس را که تبذیر و ولخرجی کند، از روزی محرومش می‌سازد.

11- خواب قبل از طلوع آفتاب

ما بسیاری از رمز و رازهای این عالم را نمیدانیم و از آنچه در اطرافمان رخ می دهد، بی‌خبریم. صبحگاهان، قبل از طلــوع خورشید، فرشتگان در رفت و آمد بین زمین و آسمان هستند و روزی انسان‌ها را بین آنهـا تقسیم می کنند.

امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی این آیه ی قرآن: « فالمقسمات أمراً»؛ قسم به فرشتگانی که امور را تقسیم می کنند، می‌فرماید: «فرشتگان روزی آدمیان را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم می‌کنند، هر کس در این وقت بخوابد از روزی خویش غفلت ورزیده است»

امام صادق(علیه السلام) نیز می‌فرمایند: «خواب بامدادان نیکو و مبارک نیست، روزی را بر می‌گرداند، رنگ انسان را زرد می کند، رنگ صورت را تغییر می دهد، خواب انسان‌های بدبخت است زیرا خداوند روزی انسان‌ها را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم می‌کند، مبادا در آن هنگام درخواب باشی»

امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) نیز در اثر گذاری این خواب بر روزی انسان فرمودند: «خواب قبل از طلوع خورشید سبب فقر و تنگدستی می شود»

منبع: تبیان و آزادی نیوز

دنیا 24 ساله از تهران

عاشق یکی شدم که مدتها کنارش بودم و باهاش زندگی می کردم

بد جوری بهش عادت کرده بودم 

بدجوری برام ناز میکرد و دلم رو می برد

حسابی برام تریپ  گذاشته بود

کلی تحویلم می گرفت 

هر چی من بش می گفتم :  بابا شما خوشگل و زیبائی..

شما همه چی داری...شما پولداری ...شوهر خوب برا شما خیلی بهتر از من هم هست

اما دیدم نه، خانم اصلا به روش هم نمیاره که بابا  مثلا ما خجالت کشیدیم .



چشمشو انداخت تو چشمم و بم گفت: من تو رو دوست دارم و حاضرم برای با تو بودن تمام هستیمو فدات کنم

وای نمی دونین چه حالی شدم !!

آخه یه دیقه خودتونو بذارید جای من ...

بچه ی مثبت .....سر بزیر ...آقا ....با حیا

اونوقت یه نفر بیاد بات اینجوری حرف بزنه ...نه خدا وکیلی چه حالی میشین ؟؟؟

یه جلسه گداشتیم که بشینیم با هم حرفامونو خیلی جدی بزنیم ..

قبول کرد

یه قرار گذاشتیم و با هم مفصل صحبت کردیم ...بابا عجب  خانومه خانومی بود

هر چی بش گفتم ،گفت چشم

هر شرطی گذاشتم قبول کرد .....

تا جائی که گفت من اصلا با مهر هم هیچ مشکلی ندارم ...هر چی شما بگین

آخه من شما رو خیلی دوست دارم ..اصلا مسئله ی مهر مشکلی نیست و به خاطر مهر نباید وصلت رو به هم زد و پسر به این خوبی را از دست داد .....

خوب ما هم دیگه از خدا چی می خواستیم ...نه خدا وکیلی یه خانوم خوشگل و پولدار بیاد خواستگاریتون و با همه ی شروط شما موافقت کنه، چی کار می کنید ؟؟

تازه بگه تمام ثروتش رو هم به نام شما می کنه ....

فکر نکنین که طرف یه پیره دختر بود که به من کچل پیشنهاد ازدواج داد ...نه جوون بود و  زیبا ...باور کنین راست میگم

نگین این پسره رو خیال برداشته ....آخه کدوم دختر تو این دوره زمونه می ره خواستگاری یه پسر؟!!

(بگذریم که البته بعضی از خانومای خوب می رن خواستگاری)

ولی باور کنید همین چند وقت پیش از بیمارستان که مرخص شدم اومد خواستگاریم

خلاصه ...

درد سرتون ندم ...

تمام حرفامونم با هم زدیم و قرار شد که ما بریم تحقیق ...

تا اسم تحقیق رو شنید رنگ از روش پرید

گفت یعنی با این همه اوصاف تحقیق هم احتیاجی هست؟  زودتر قرار عقد و عروس رو بذایم که دیر نشه

منم با خودم گفتم راست می گه بیچاره ..تحقیق احتیاجی نیست

ما که ضرری نمی کنیم ....طرف ظاهر مومنی هم داره ...اصلا به قیافش هم نمی خورد که اهل داستان باشه .....

خلاصه دردسرتون ندم ....قرار بعدی رو گذاشتیم برا دو روز دیگه

به من گفت : آخه آقا سید  من تو این دو روز چه جوری دوریه شما رو تحمل کنم ..

با خودم گفتم بابا این دیگه کیه ؟

آخه از انصاف هم نباید گذشت... این عاشق چیه من شده ؟؟

تا اومدم ازش بپرسم که واقعا شما تو من چی دیدن که عاشق من شدین؛سریع گفت:

بابا شما که فرد مومنی هستید و فرزند حضرت زهرا هم که هستید ؛ چی دیگه از این بهتر ..

من همیشه آرزو می کردم یه همسر مومنی مثل شما داشتم

جاتون خالی ..... کلی از تعریفاش دلم ضعف رفت .....دیگه باورم شد که داره راست میگه طفلک ....



چه دلیلی داره یه خانوم با ظاهری آراسته به تقوی با ظاهری اینقدر زیبا و دلربا بخواد به من دروغ بگه ..؟؟

بش گفتم خلاصه این رسم بزرگاس دیگه ...شما هم اجازه بدین همه چی از طریق رسم و رسومش پیش بره ...

با ناراحتی گفت اشکالی نداره ....طلا که پاکه چه منتش به خاکه

برید تحقیق .....اینم آدرس محل کار من و اینم آدرسه ......

خودم تو دلم می گفتم : نه چک زدم نه چونه ....عروس اومد به خونه

بشکن زنون رفتم  پیش اوستای مشتی خودم ...

داستان رو براش از اول تا آخر تعریف کردم ...اوستای مشتیه ما زد زیر خنده

با خودم گفتم: بابا اوستا هم باورش نمی شه که اومدن خواستگاریم ...خب البته حق داره که باورش نشه ...اون پیر مرده و دیگه این باور براش سخته که یه خانوم به این زیبائی با این همه ثروت با این ظاهر آراسته بیاد خواستگاریم ...

همینجوری گرم افکار خودم بودم که اوستا  منو صدا زد و گفت :

آقا سینا این خانومی که میگی اسمش چیه ؟

با خودم گفتم اوستا هم عجب سوالات ناموسی ای می پرسه ؟؟

آخه این دیگه چه سوالیه ؟

داشتم فکر میکردم که اوستا دوباره منو صدا زد و گفت : می گم اسش چی بود ؟

گفتم : اسمشون دنیا خانومه

گفت: بیا اینجا پیش من

رفتم کنار اوستا نشستم...دیدم نهج البلاغه رو باز کرده و به من می گه بیا بخون

دیدم از قول مولا علی علیه السلام اینجوری نوشته بود که

« دنیا رفیقی ایه که هر چی بیشتر بش اعتماد کنی به تو از پشت محکمتر خنجر می زنه »

 این دنیا خانوم شما جلب اعتماد می کنه ، از طرفی هم ظاهرش ظاهر مومنیه و چهره ی زیبائی هم داره ؛ اما وقتی بش عادت و  اعتماد کردی ، اونموقست که بت خنجر می زنه و کمترتو میشکونه .

سالهاست این دنیا به افراد زیادی از این طریق خیانت کرده...مواظب باش به تو خنجرش رو نزنه....

راستش از شما چه پنهون یه دیقه نشستم و فکر کردم ...دیدم اوستا پر بیراه نمی گه  و به یاد داستان امیر مومنان افتادم که به دنیا فرمودند : برو من تو را سه طلاقه کردم ... و آرزو کردم که منم بتونم دنیا رو طلاق بدم.

 

منبع: پایگاه اینترنتی تخصصی ازدواج 

چهار چیز در چهار چیز - عاشقانه

 -

علی (ع ): خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده است :


 1 – رضای خود را در طاعت ها

پس هیچ عبادتی را کم اهمیت ندانید، شاید همان مورد رضای خداوند باشد و انسان با انجام آن عبادت به بهشت برود.

2 – غضبش را در گناهان

پس هیچ گناهی را کوچک نشمرید ، شاید همان مورد غضب او باشد و انسان با انجام آن گناه به جهنم برود.

3 – استجابت خود را در دعاها

پس هیچ دعایی را اندک مپندارید ، شاید همان مستجاب باشد و آن دعا

4 – دوست خود را در میان بندگانش

پس به هیچ بنده­ای بی ­اعتنایی نکنید، شاید هم او دوست خدا باشد و شما نشناسیدش.


منبع: انعکاس



نمی ارزد - شعر را بخوانید

دلا این عالم فانی به یک ارزن نمی ارزد

به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمی ارزد

اگر صد سال در دنیا همه شهد و شکر نوشی

به آن یک ساعت تلخی جان کندن نمی ارزد

اگر بر فرش ایوان تکیه سازی شب و روز

به خشت زیر سر اندر لحد خفتن نمی ارزد

هزاران سال اگر بر تخت عود بنشینی

به آن یک لحظه در تابوت خوابیدن نمی ارزد

اگر ملک سلیمان را رسد بحرت به آسانی

به مار و مور و عقرب هم قرین گشتن نمی ارزد  

 2mk7az4


(یک شعر دیگر از ملا آقا بابای ملایری)


دلا این عالم فانی به یک ارزن نمی ارزد

به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمی ارزد

اگر بر تخت شاهی تا به روز حشر بنشینی

به خشت زیر سر اندر لحد خفتن نمی ارزد

مسخر گر شود روزی زمینت مثل اسکندر

به تنهائی قبر و وقت جان کندن نمی ارزد 

jju8vvcr4 

جوانان همه عالم اگر گردند قربانی

به خون غلتیدن قد علی اکبر نمی ارزد

اگر دریای این عالم همه شهد و شکر گردد

به آن لعل لب خشک علی اصغر نمی ارزد

اگر خلق زمین و آسمان خون از مژه بارند

به آن زنجیر پای عابد مضطر نمی ارزد

اگر خورشید آید سربرهنه از افق بیرون

به عریان بودن موی سر زینب نمی ارزد 

منبع: http://emam-aj.blogfa.com

شرایط استجابت دعا

1- برای اجابت دعا، باید زمینه آمادگی روحی و شایستگی معنوی لازم در نیایشگر فراهم باشد. مانند: ترک گناه، دوری از اموال غصبی، اجتناب از غذای حرام.

در روایات می خوانیم:«کسی که می خواهد دعایش مستجاب شودباید کسب و خوراک خود را پاکیزه گرداند.و گردن خود را از مظلمه مردم آزاد سازد که خدا دعا و ذکر بنده ای که در شکمش حرام باشد، یا مظلمه مخلوقی در گردنش باشد، را بالا نمی برد.»

2- دعا نباید صرفا از زبان صادر شود، بلکه باید از تمام وجود برخیزد و زبان با دل و همه اعضا و جوارح هماهنگ باشد.

 

 wnbqa

 

شرط بسیار مهم تاثیر اذکار و ادعیه و اوراد و نظایرها طهارت انسان است که صرف لقلقه لسان سودی نبخشد. بلکه مبادا موجب قساوت و بعد هم بشود. زیرا که ذکر عاری از فکر است یعنی قلب بی حضور است، و قلب بی حضور، چراغ بی نور است. و شخص بی نور از ادراک حقایق دور است و مثل ذکر بی حضور مثل کوری است که در دست او مشعل نور است.

3- برای نتیجه گرفتن از دعا و ذکر، باید حداکثر تواناییهای جسمی و روحی خود را به کار گیریم و هرچه از دایره توانمان بیرون است را از راه دعا بخواهیم. به عبارت دیگر، دعا و ذکر هرگز نباید جانشین علل و اسبابی که در دسترس ما است بشود. زیر دعا تنها روزنه امید، استمداد از نیروی مافوق لایزال مبدا جهان هستی، آن هم در کنار تلاش و کوشش انسانی است.

در مواردی که خدا کلید کار و مشکل را بدست خود انسان داده است، برای گشایش کار باید از همان راهی که خدا دستور داده، پیروی کرد، آنگاه دعا نمود تا به مقصد رسید. حال اگر کسی برخلاف آن عمل کند، دعایش مستجاب نیست

 

 rmpaq1

4- باید دانست پدیده ها و قدرتهای جهان در برابر قدرت پروردگار مستقل نیست بلکه این اسباب و عوامل طبیعی هر چه دارند از او دارند و به فرمان او هستند. اگر ما به دنبال دارو می رویم و شفا از آن می طلبیم به خاطر آن است که خدا اثر مخصوص را به آن بخشیده است.

5- برای بهره گیری هر چه بیشتر از ادعیه و اذکار باید شیوه درست استفاده کردن از آنها را آموخت. زیرا هر دعایی ظرفیت خاص خود را نیاز دارد، و آدمی باید توانایی لازم برای خواندن آن ذکر یا دعا را داشته باشد. مثلا دعای صباح، مطالبی ظریف دارد که فرد باید ظرفیت تحمل آن را داشته باشد. حضرت علی (ع) در این دعا از خداوند می خواهد که «خدایا دردی به من عطا کن که در آن لحظات هم از یاد تو غافل نشوم.» بنابراین چنین تقاضایی، توانایی لازم خود را مطلبد.

6- با مداومت و استمرار بر دعا و ذکر است که انسان می تواند آثار عجیب و فوق العاده آن را در خود احساس کند. و در این مورد باید از شتابزدگی (انتظار استجابت فوری) جدا خودداری کرد. کسانی که در این راه تاب استقامت ندارند. به نتیجه نمی رسند و پس از مدتی نیز ممکن است با چشم بدبینی به ادعیه و اذکار بنگرند.

 

etimok 

 دستبرد زدن به صندوق کمیته امداد


به عنوان مثال می توان گفت: تخم مرغ سالم به تنهایی خودش خوب است و هو قابل استفاده و با آن می شود غذاهای مختلفی طبخ کرد ولی هرگاه تخم مرغ را زیر پای مرغ بگذاریم باید صبر کنیم تا مدت معین بماند، و تبدیل به جوجه شود. و تکامل خود را بدست آورد. ولی اگر در نیمه راه آن را برداشتیم هم کیفیت اولیه اش را از دست می دهد و هم فاسد می شود که بوی تعفنش آزار دهنده است.

حال اگر کسی در مسیر ذکر و دعا قرار گرفته، باید بر آن مداومت داشته باشد و نیمه راه رها نکند، و گرنه ممکن است خطراتی او را تهدید کند.

7-باید مواظب بود که دعا و ذکر در روح ما خشکی و غرور ایجاد نکند، بلکه حال «عرفان» و «گشادگی» و «روشنی» به ما بخشد. هرگاه انسان معنای عبادت و ذکر را نفهمد، و تمام توجهش به پوست بی مغز باشد چندان نتیجه ای نمی گیرد.

برگرفته از دعاهای مشکل گشا (م.کتابچی)



منبع: http://www.pcparsi.com

علی علیه السلام و دنیا

امام علی ع فرمودند:هیچ چیز در دنیا ارزش آن ندارد که به خاطرش به ماتم بنشینی و هیچ چیز در دنیا لیاقت آن ندارد که به خاطرش مستانه فریاد شادی سر کنی.

                                                     

hgtr1qaq1

 

پی نوشت:

به خدا قسم اگر تمام آنچه در زیر قبه آسمان است به من بدهند برای‏ اینکه به یک مورچه ظلم کنم به اینکه پوست جوی را از او بگیرم نمی‏کنم.

 

علی جان کمک کن به قدر همان پوست جو بتوانیم همچون تو زندگی کنیم...

 

منبع: http://yadeayaam.persianblog.ir

دکتر شریعتی و انتخابات کوهدشت

خدایا: به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم.

همه سخنان دکتر شریعتی حکیمانه اند. اما این سخن او از جنس دیگری است. دقیقتا تفسیر هشداری های قرآن است.

فرض کنید ما به علت داشتن یک بیماری به پزشک مراجعه کرده و طی یک سری معاینات و آزمایشات متعدد پزشک معالج بیماریمان را لاعلاج  دانسته و پس از تشکیل شورای پزشکی و مشورت با دیگر پزشکان به این نتیجه می رسد که حتی اعزام به خارج از کشور بی فایده است. نهایتاً به ما می گویند باید دار فانی را وداع کنیم.

خودمان را مهیای رفتن خواهیم کرد. در این لحظه به فکر اعمالمان می افتیم. به یاد روزهایی که زندگی می کردیم می افتیم و مانند یک فیلم تمام رفتار و خطاهای گذشته از جلو چشممان عبور می کند. تمام خطاها و گناهانی را که بر خود روا داشته ایم. هر نوع گناه و خطا، تک به تک در مقابل چشم ما مجسم می شوند. و بخاطر ارتکاب آنها حسرت می خوریم. این سخن دکتر شریعتی به ما هشدار می دهد به یاد آن روز مواظب امروز خود باشیم. می گویند در آن لحظات استغفار بی اثر است.

فرعون هم هنگام غرق شدن، استغفار کرد.

خدا می فرماید در تمام لحظات شما را امتحان می کنیم. بعضی از ما که وارد گود انتخابات شده ایم، حتی با اسم و مشخصات کامل کاندیداهای مقابل را تخریب می کنیم که برای نویسندگان آن مطالب خسارت های دنیایی و اخروی فراوان دارد و کاندیدای خود را هم مبرا از خطا می دانیم. این لحظات همان لحظاتی است که بر ما می گذرد و یک روزی بخاطر همین خطاها باید حسرت بخوریم. بیاییم همانطور که دکتر شریعتی در هنگام گفتن این سخن خالصانه از خدا خواسته است زیستنی به او عطا کند تا در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن بر او گذشته است حسرت نخورد، ما نیز بگوییم خدایا در این انتخابات ما را از هرگونه رفتار غیرخدایی بر حذر دار و یاری کن بر بی ثمری لحظاتی که امروز بر ما می گذرد در لحظه دیدار با مرگ حسرت نخوریم.

دعای رفع گرفتاری

بِسْمِ اللّهِ الرًّحْمَن ِالرَّحیِمْ

اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى سِتْرِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ، وَ مُعافاتِکَ بَعْدَخُبْرِکَ، فَکُلُّنا قَدِ اقْتَرَفَ الْعائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَ ارْتَکَبَ الْفاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَساوى فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَیْهِ. کَمْ نَهْىٍ لَکَ قَدْ اَتَیْناهُ، وَ اَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنا عَلَیْهِ فَتَعَدَّیْناهُ، وَ سَیِّئَةٍ اکْتَسَبْناها، وَ خَطیئَةٍ ارْتَکَبْناها، کُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَیْها دُونَ النّاظِرینَ، وَالْقادِرَ عَلى‏ اِعْلانِها فَوْقَ الْقادِرینَ،کانَتْ عافِیَتُکَ لَنا حِجاباً دُونَ اَبْصارِهِمْ، وَ رَدْماً دُونَ اَسْماعِهِمْ. فَاجْعَلْ ما سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ، وَ اَخْفَیْتَ مِنَ الدَّخیلَةِ، واعِظاً لَنا، وَ زاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلْقِ، وَ اقْتِرافِ الْخَطیئَةِ، وَ سَعْیاً اِلَى التَّوْبَةِ الْماحِیَةِ، وَالطَّریقِ الْمَحْمُودَةِ، وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فیهِ، وَ لاتَسُمْنا الْغَفْلَةَ عَنْکَ اِنَّا اِلَیْکَ راغِبُونَ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تآئِبُونَ. وَ صَلِّ عَلى‏ خِیَرَتِکَ اللَّهُمَّ مِنْ خَلْقِکَ: مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الصِّفْوَةِ مِنْ بَرِیَّتِکَ الطّاهِرینَ، وَ اجْعَلْنا لَهُمْ سامِعینَ وَ مُطیعینَ کَما اَمَرْتَ .

به نام خداوند بخشنده مهربان

 خداوندا سپاس تو را که مى‏دانى و پرده مى‏پوشى، و آگاهى و در مى‏گذرى، زیرا هر کدام از ما به ارتکاب زشتیها برخاسته و رسوایش ننمودى، و به اعمال ناروا دست زده و او را مفتضح نکردى، و در پنهانى بدى‏ها مرتکب شده و تو سرّش را فاش نکردى. چه بسا بدیها که مرتکب شدیم، و چه فرمانهایى که ما را بر آنها بازداشتى و ما از آنها تجاوز کردیم، و چه زشتى‏ ها که کسب کردیم، و چه گناهان که به انجامش برخاستیم، در حالى که تو از بین بینندگان بر آن آگاه بودى، و در افشاى آن بیش از همه توانمندان توانا بودی، اما عفو و چشم‏ پوشى تو براى ما در برابر دیدگان ایشان پرده ‏اى، و در مقابل گوششان سدّى بود. پس این پوشاندن عیبها، و پنهان نگاه‏داشتن فسادها را براى ما پنددهنده و باز دارنده‏اى ازبدخویى و ارتکاب معصیت، و وسیله پیمودن راه توبه‏اى که گناه را مى‏زداید، و آن راهى که پسندیده است قرار ده، و زمان پیمودن این راه را نزدیک ساز، و ما را گرفتار غفلت از خود مکن، زیرا که ما به سوى تو مایل، و از معصیت تائبیم. الهى بر انتخاب شده از آفریدگانت: محمد و آلش که از سایر بندگان ممتاز و پاکیزه‏ اند درود فرست، و ما را مطیع و گوش به فرمان آنان همان‏طور که فرمان دادی قرار ده.

منبع:سرزمین آرزوها

امان از آه مظلوم

اگردلی را به ناله آری ز برق آهش امان نداری

بلا درافتد به هرچه داری که چوب یزدان صدا ندارد

چو آه مظلوم کند کمانه سرای ظالم شود نشانه

چو برق بگریز از این میانه که تیر آهش خطا ندارد


ظلم وستم امری نکوهیده ومخالف فطرت انسانی است وانسان ها هیچ گاه آن رابرنمی تابند.درسخنی منسوب به پیامبراکرم(ص)چنین آمده است:(الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم).همین سخن نشان ازآن داردکه ستم پایدارنمی ماند.

ازآن جا که ظلم باسرشت انسان ها سازگارنیست،خداوند درقرآن مجید آیات فراوانی درباره نکوهش ستم وسرانجام ظالمان ومسائل مختلف دیگر درهمین زمینه،نازل کرده است که به عنوان نمونه چندآیه آورده می شود.درمورد اعتماد وتوجه نکردن به ظالمان چنین آمده است:

((ولا ترکنوا الی ظلموا فتمسکم النار و مالکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون.

به ستمکاران،وعده عذاب دردناک داده شده است:

((فویل للذین ظلموا من عذاب یوم الیم.پس وای برستمکاران از عذاب دردآورقیامت(زخرف/65).

ودرجای دیگرخطاب به جائران،چنین گفته شده است:

((وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون:وستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می گردند (شعراء/277).

وراجع به سرانجام ظالمان در قیامت چنین می خوانیم:

((ثم قیل للذین ظلموا ذوقواعذاب الخلدهل تجزون الا ما کنتم تکسبون:آنگاه به ستمکاران گویند:عذاب جاوید را بچشید.آیا نه چنین است که در برابراعمال تان کیفر می بینید؟(یونس/52).

روایات واحادیثی که از پیامبراکرم(ص)وسایرامامان(ع)درموردظلم وعاقبت آن به دست مارسیده بسیار است که در این جا به چندمورداشاره می شود.
پیشوای پرهیزگاران حضرت امیرالمومنین(ع)دربارۀ بدترین نوع ستم می فرمایند:

((...وظلم الضعیف افحش الظلم...وستم برناتوان زشت ترین ستم ست.))

ایشان درعهدنامه ای که برای مالک اشترنوشته اند،خطاب به وی چنین می گویند:

((انصف الله وانصف الناس من نفسک ومن خاصه اهلک ومن لک فیه هوی من رعیتک فانک الا تفعل تظلم ومن ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده ومن خاصمه الله ادحض حجته وکان لله حرباحتی ینزع ویتوب ولیس شیء ادعی الی تغییر نعمه الله وتعجیل نقمته من اقامه علی ظلم فان الله یسمع دعوه المضطهدین وهوللظالمین بالمرصاد. باخدابه انصاف رفتار کن وازجانب خود وخویشان نزدیک وهررعیتی که دوستش می داری دربارۀمردم انصاف را ازدست مده که اگر نکنی ستمکارباشی وکسی که با بندگان خداستم کند خدابجای بندگانش بااودشمن است.

خداباهرکه دشمن باشدبرهان دلیلش رانادرست نماید وتغییرنعمت خداوزودبه خشم آوردن اوراهیچ مؤثرتراز ستمگری نیست،زیراخدادعای ستمدیدگان راشنوا ودرکمین ستمکاران است.

همان کسی که حاضرنیست پوست جوی رابه ستم ازدهان مورچه ای بگیرد.

درمورد گرفتن دادمظلومان ازستمگران با قدرت وقاطعیّت تمام چنین می گوید:

((وایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزامته حتی اورده منهل الحق وان کان کارها:سوگندبه خدابرای گرفتن حق ستمدیده از ستمگرازروی عدل وانصاف حکم می کند وستمکارراباحلقۀبینی اورامی کشم تا این که اورابه آب خورحق واردسازم اگرچه به آن بی میل باشد))

امام صادق(ع)می فرمایند:

((العامل بالظلم والمعین له والراضی به شرکاءثلاثتهم:ستمکار ویاوراووآن که به ستم اوراضی باشدهرسه آنان در ستم شریکند.))

امام باقر(ع)دربارۀچگونگی انتقام گرفتن خداوندازبیدادگران می فرمایند:

((ماانتصرالله من ظالم الابظالم وذلک قوله عزوجل:وکذلک نولی بعض الظالمین بعضاً:خداوندازهیچ ستمکاری انتقام نگیردمگربه وسیله ستمکاردیگری واین است گفتارخدای عزوجل:وبدین سان بگماریم بعضی ازستمگران رابربعضی(انعام/129).

احادیث وسخنان معصومین(ع)ظلم سه قسم است:

اوّل ظلم انسان برنفس خودش

دوم ظلم انسان به خداوند.

سوم ظلم انسان برانسانی دیگر.آنچه دراین اینجا مطرح است،قسم سوم ظلم می باشدکه آثاروتبعات اجتماعی خاص خودرابه دنبال دارد.

ای ستمگر ستم مکن چندان که بمظلوم کار گردد تنگ

زان حذرکن که آوردروزی دامن عدل کردگار به چنگ

00000000

آه مظلوم تیر دلـدوزیســــت که زشست قضــــا رها گردد

گر رسد برنشان عجب نبود تیرازآن شست کی رها گردد


منبع: http://mo-khosravi.blogfa.com

روایت تلخ جان کندن انسان

همه ما دیر یا زود ؛ پیر یا جوان ؛ سالم یا مریض با واقعیتی به نام مرگ مواجه خواهیم شد و لحظه وداع از دنیا و تمام دلبستگی هایی که داریم فرا خواهد رسید و آرزوهایی که داشتیم فنا خواهد شد!

خوب است نکاتی را از مرگ برای یاد آوری خودمان مرور کنیم تا انشاءالله از این خواب گران بیدار شویم:

1- چون فرشته مرگ بر بالین انسان فرا می رسد روح را از تک تک اعضاء بدن مانند پا ؛ دست؛ چشم؛ گوش می گیرد تا جان آدمی به حلقوم او برسد!

سوره واقعه آیات 83-87: پس چگونه خواهد بود هنگامی که جانشان به حلقوم برسد!- و شما در آن لحظه بر بالین آن مُرده حاضرید و می نگرید!- و ما از شما به او نزدیکتریم ولی شما نمی بینید!- پس اگر حیات بدست شماست و شما خدایی ندارید!!- پس روح را به بدن آن مُرده باز گردانید اگر راست می گویید!!!

     2- بر گناهکار ؛ فرشته مرگ بصورت کریه وزشت و هولناک ظاهر می شود و هر چه تعلق خاطر آدمی به دنیا بیشتر باشد ؛ مرگ برای او تلختر و جان دادن دردناکتر خواهد بود.

سوره انعام آیه 93: اگر سختی حال ستمکاران را ببینی آنگاه که در سکرات مرگ گرفتار می شوند و فرشتگان برای گرفتن جان آنها؛ قهرآمیز دست برآورند که: خارج کنید جانهایتان را!! امروز کیفر و خواری می کشید بخاطر سخن ناحقی که بر خدا می بستید و بر آیات او تکبر می ورزیدید!

3–برای انسانهای صالح؛مرگ راچون بوئیدن گل تشبیه کردند.البته اگر انسان مومنی سخت جان دهد آن را به پاک شدن از گناه و کفاره آن منظور می کنند و اگرانسان بدکاری آسان جان دهد آن را به جبران بعضی از کارهای نیک اندکی که انجام داده منظور می کنند!

سوره نحل آیه 32: آنانکه(انسانهای صالح) فرشتگان پاک ایشان را بمیرانند به آنها می گویند: سلام علیکم! اکنون به بهشت داخل شوید بخاطر آنچه که انجام می دادید!

4 –مومن مرگ را دوست دارد زیراملاقات پروردگارش را دوست می دارد!البته مومن دنیا رادوست می دارد زیرا می داند فرصتی است که به او داده شده است تا با انجام اعمال صالح خود را به خدا نزدیکتر کند تادر لحظه جان دادن وملاقات با پروردگار؛آبرومندتر باشد!

سوره کهف آیه 110:ای پیامبر بگو... که خدایکتاست و هرکس به ملاقات پروردگارش امید بسته است باید اعمال صالح انجام دهد و هرگز در پرستش خدا با او شریکی قرار ندهد.

دقت داشته باشیم که منظور از اعمال صالح به غیر از نماز و روزه و حج و خمس و ... هر کار نیک دیگری نیز هست!  اگر با خوشرویی به یک راننده خسته نباشید بگویید؛ یک عمل صالح است! اگر به رفتگر محله خدا قوت بگویید؛  یک عمل صالح است! اگر به یک نفر که آدرسی را می پرسد؛ با حوصله برایش توضیح دهید یک عمل صالح است! خلاصه دایره اعمال صالح وسیع است اگر فقط بخاطر خدا باشد.

زیرا ارزش عمل صالح به مقدار آن نیست!هزار تومان صدقه می‌تواند بسیار بیشتر از صد هزار تومان صدقه باشد اگر فقط برای رضای خدا باشد!

دراینجا دو داستان  که پیرامون لحظه جان دادن و عاقبت بخیری در آن لحظه است را نقل می کنیم:

داستان اول:

فضیل عیاض شاگردی داشت که مریض شد ودر بستر مرگ افتاد.در لحظه مرگ؛بر بالین او نشسته بود و سوره یس می خوانداما شاگرد زیر دستش زد و گفت: نمی خواهم قرآن بخوانی!!!

و شهادتین را هم نگفت ومُرد!!!

بعد از این واقعه فضیل از شدت ناراحتی خانه نشین شد تا اینکه روح آن شاگرد را دید. از او علت بدعاقبتی اش را پرسید. او گفت به سه علت:

1-  نمی توانستم کسی را بالاتر از خود ببینم!!(حسادت)

2-  با پیغام رسانی؛ رابطه دو نفر  را خراب می کردم!!(سخن چینی)

3-  شرابخواری

داستان دوم:

یکی از شاگردان عارف الهی میرزا جواد آقا تبریزی نقل کرده که یک شب توی اتاق در خانه خوابیده بودم که دیدم صدای سوزناکی از حیاط خانه می آید!

هراسان از خواب بیدار شدم وبه حیاط خانه رفتم!دیدم حیاط خانه ما به یک کاروان سرای بزرگی تبدیل شده است!! و دور تا دور آن حجره است!

دیدم صدا از یکی از حجره ها بلند است! رفتم پشت در آن حجره که بسته بود و هرچه کردم آن در باز نمی شد! از شکاف در نگاه کردم و دیدم یکی ار رفقایم که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر سنگ اسیا روی او چیده اند!!! و یک شخص بد هیبت از آن بالا در حلقوم او کاری می کند و او از زیر فریاد سوزناک می زند!

ناراحت شدم! هرچه کردم در باز نشد! هرچه به آن فرد التماس کردم که چرا رفیقم را اذیت می کنی اصلا نگفت تو کی هستی!!

اینقدر ایستادم که خسته شدم! و به اتاق برگشتم ولی از ناراحتی خوابم نبرد!

صبح روز  بعد به پیش استادم آقا میرزا جواد رفتم و واقعه دیشب را تعریف کردم!

آقا میرزا جواد گفت: ها! شما مقامی پیدا کرده اید! این چیزی که شما دیدید مکاشفه نام دارد!  آن رفیق تو هم در آن لحظه در حال جان کندن بوده است!

ساعت این مکاشفه را یادداشت کردم.بعدا خبر از تهران برایم آمد که در همان زمان دوستم در حال جان دادن بوده است!!

اللهم الجعل عواقب امورنا خیرا

(خدایا به حق محمد وآل محمد عاقبت ما را خیر قرار بده!)

منبع: http://100salam.blogsky.com

حسود بدتر از شیطان و فرعون

یکی دیگر از بیماریهای شایع روحی که ان شاء الله در این مرکز درمانی، به درمان آن خواهیم پرداخت مرض مهلک و ایمان برانداز "حسادت" است. اکثر اطباء اخلاقی معترفند که حسادت یکی از آزاردهنده ترین بیماری اخلاقی است.

دودی که از آتش خرمن حسادت برمی خیزد نخست چشم حسود را می سوزاند بعد به دیگران سرایت می کند.

روایت شده که شیطان، به درگاه فرعون آمد، و در را کوبید، فرعون گفت: کوبنده در کیست؟

شیطان گفت: اگر خدا بودی، می‌فهمیدی چه کسی در را می‌کوبد. فرعون گفت: ای ملعون داخل شو.

شیطان گفت: . . .

ادامه مطلب ...