یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد
یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد

زن جدید و زن قدیم

صبح ساعت ۵

قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.

صبح ساعت ۶

قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.

جدید: بازهم خوابیده است

صبح ساعت ۷

قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.

جدید: هنوز کپیده است.

صبح ساعت۱۱

قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.

جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی صورتش است

ظهر ساعت ۱۲

قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.

جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع مدیتیشن صحبت می‌کند

ظهر ساعت ۱۳

قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون طشت وسط حیاط خلوت میباشد.

جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است.

ظهر ساعت ۱۴

قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.

جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکرفر بوده و در همان حال در حال تماشای Farsi1 می‌باشد.

ظهر ساعت ۱۵

قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.

جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

عصر ساعت ۱۶

قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.

جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

عصر ساعت ۱۷

قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.

جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

عصر ساعت ۱۸

قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.

جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

شب ساعت ۱۹

قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.

جدید: هنوز در حال خرید است.

شب ساعت ۲۰

قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوضه خانه است.

جدید: کماکان در حال خرید است.

شب ساعت ۲۱

قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.

جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

شب ساعت ۲۲

قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

منبع: http://blog.motavali.ir

یک جوان شریف و زحمتکش


هادی شرفی

جوان زحمتکشی که با تاسیس خدمات رایانه ای خود در صدد بدست آوردن لقمه حلال است.

برای او و خانواده اش و تمام جوانان زحمتکش این دیار آرزوی موفقیت دارم.

امروز سالگرد درگذشت دکتر شریعتی است.

امروز29خرداد سال1390 سی و چهارمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی است.



تشییع جنازه دکتر شریعتی


شخصیتی که جوانان امروز گرچه در زمان حیات آن بزرگ نبوده اند، اما چنان با او مانوسند که انگار سالها در کلاس های درس آن معلم انقلاب حضور داشته اند.

نوشتن در مورد شریعتی سخت است چرا که بزرگانی چون شهید چمران و امام موسی صدر بهتر از افراد حقیری چون ..... در مورد او سخن گفته اند.

لذا در این پست به سه مورد بسنده می کنیم:


همراه دانشجویان دانشکده ادبیات سال 1346


مورد اول: سخنرانی سال 1356 شهید چمران:

«ای علی ! همیشه فکر می کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت ، و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می خوانم !
ای علی ! گفتی که هر کس گفتنی هایی دارد ، و شخصیت هر انسانی به اندازه ناگفتنی های اوست ، و من اضافه می کنم که درجه دوستی و محبت من با انسانی دیگر ، به اندازه ناگفتنی هایی است که می توانم با او در میان بگذارم ؛ و از این نا گفتنی ها که می خواستم با تو بگویم بی نهایت داشتم.

ای علی ! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ بنت جبیل رفته بودم ، و چند روزی را در سنگرهای متقدّم تل مسعود در میان جنگندگان امل گذراندم ، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن کویر تو بود ؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت ،و مرا به آسمان ها می برد و به ازلیت و ابدیت متصل می کرد ؛ کویری که در آن ندای عدم را می شنیدم ، از فشار وجود می آرمیدم ، به ملکوت آسمان ها پرواز می کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می رسیدم ؛ کویری که گوهر وجود مرا ، لخت و عریان ، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده ، می گداخت و همه ناخالصی ها را دود و خاکستر می کرد و مرا در قربانگاه عشق ، فدای پروردگار عالم می نمود ...

یک شهید نمی بینی که چه شیرین و چه آرام می میرد؟


قسم به شهادت ، که تا وقتی که فداییان از جان گذشته ، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می کنند ، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهید *»

http://sa-sae.blogfa.com

مورد دوم سخنان امام موسی صدر در مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت است.بادر نظر داشتن اختلاف در بعضی از دیدگاه ها ، علل احترام خود را به این معلم شهید اینگونه بیان می دارد :

«... چون‌ خوب‌ به‌ افق‌ می‌نگریم‌ می‌بینیم‌ که‌ مردی‌ به‌ نام‌ دکتر علی‌ شریعتی‌ ظاهر شده‌ است‌ که‌ می‌تواند به‌خوبی‌ انقلاب‌ اصیل‌، افکار اصیل‌ و ایدئولوژی‌ اصیلِ منطقة‌ ما را توضیح‌ دهد. بنابراین‌، او برای‌ ما ثروتی‌ است‌ که‌ با هیچ‌ قیمتی‌ قابل‌ تعویض‌ نیست‌. از افکار بزرگ‌ و اصیل‌ او استفاده‌ می‌کنیم‌ و به‌ او احترام‌ می‌گذاریم‌. افکار او توانسته‌ تجربة‌ عظیم‌ تاریخی‌ ما را که‌ تاریکیها را به‌ نور و کفرها را به‌ ایمان‌ و پراکندگیها را به‌ هماهنگی‌ تبدیل‌ کرده‌ است‌ نشانمان‌ دهد. کلمات‌ دکتر علی‌ شریعتی‌ با تمام‌ وضوح‌ ثروت‌ عظیمی‌ در مقابل‌ ما می‌گذارد...

...احترام‌ دکتر شریعتی‌ برای‌ اصالت‌ فکریِ اوست‌. او و کسانی‌ که‌ این‌ راه‌ را می‌روند می‌توانند نیروهای‌ عظیمی‌ را که‌ در حال‌ حاضر در جهان‌ راکد مانده‌ است‌، برانگیزانند. بسا نیروهایی‌ که‌ در مساجد و معابر و دکانها و در کوچه‌پس‌کوچه‌های‌ زندگی‌ راکد و مهمل‌ مانده‌اند بتوانند این‌ افکار را از حالتِ فکریِ صرف‌ به‌ در آورند و از آنها نیروی‌ عظیمی‌ بسازند...
...
ما دراینجا به‌ دکتر شریعتی‌ احترام‌ می‌گذاریم‌ زیرا دکتر شریعتی‌ یک‌ مبارزِ نمونه‌ و نمایندة‌ یک‌ مبارزة‌ اصیل‌ و عظیم‌ است‌ و به‌ همین‌ علت‌ نیز تسلی‌ می‌یابیم‌ زیرا فکر دکتر شریعتی‌ در بین‌ ما درخشان‌ است‌ و فکر دکتر شریعتی‌ افکارِ مبارزِ جهان‌ را در هر جا که‌ باشند به‌ دور یکدیگر جمع‌ کرده‌ است‌. بنابراین‌، دکتر شریعتی‌ در مرگِ خود به‌ ما موهبت‌ دیگری‌ عطا کرد که‌ ما را دور هم‌ جمع‌ کرد و توانستیم‌ با هم‌ و در کنار هم‌ بنشینیم‌ و به‌ دشمنان‌ خود بیندیشیم‌ و سعی‌ کنیم‌ افکار خود را با یکدیگر در میان‌ بگذاریم‌ و وضع‌ بهتری‌ برای‌ خود و مردم‌ خود در نظر بگیریم‌ و ایجاد کنیم‌... » **

دستگیری در سال 1352

«و تو ای خدای بزرگ ! علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشق بازی و فداکاری را به ما بیاموزاند ؛ چون «شمع» بسوزد و راه ما را روشن کند . و ما به عنوان بهترین و ارزنده ترین هدیه خود ، او را به تو تقدیم می کنیم ، تا در ملکوت اعلای تو بیاساید و زندگی جاوید خود را آغاز کند  *»

http://sa-sae.blogfa.com

مورد سوم وصیت نامه آن معلم بزرگ:

وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است چه خواهد بود؟ جز این که همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماما واگذار میکنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوت قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتاب هایم و نوشته هایم و آن چه دارم و ندارم بپردازد؛ که چون خود میداند، صورت ریزَش ضرورتی ندارد.

همه امیدم به“احسان” است در درجه اول، و به دو دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آنها و امل بودن من است ــ به خاطر آن است که در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است، که دو راه بیشتر ندارد و به تعبیر درست؛ دو بیراهه:


ادامه مطلب ...

ارزش یک ساعت را عاشقی می داند که انتظار معشوق را می کشد.

تصور کنید حساب بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز می گردد و شما فقط تا اخر شب فرصت دارید تا همه پول ها را خرج کنید چون اخر وقت حساب شما خود به خود خالی می شود.


در این صورت شما چه خواهید کرد ؟


البته سعی می کنید تا آخرین ریال را خرج کنید!

هر یک از ما یک چنین حساب بانکی داریم ؛ حساب بانکی زمان!

هر روز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه واریز و تا پایان شب به پایان می رسد .

هیچ برگشتی در کار نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.


ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده، می داند.


ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا آورده ، می داند.


ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند.


ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد.


ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده .


ارزش یک ثانیه را آن که از تصادفی مرگبار جان به در برده ، می داند.


ارزش یک عمر را کسی می داند که دم مرگ است و حسرت می خورد که چرا عمرش را به بطالت گذراند و عبادت خدا رو نکرد و عمل صالح کم انجام داده است.


باور کنید هر لحظه گنج بزرگی است !

گنجتان را آسان از دست ندهید!


به یاد داشته باشید: زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند!


فراموش نکنید:

دیروز به تاریخ پیوست.

فردا معما است.

و امروز هدیه است!

منبع: http://azadivaandishe.blogsky.com

لعنت بر این آبرو شلوار می فروشم !‌!‌‌!‌!

خانم بخر قشنگ است ..گیتار می فروشم

باور کنید این را ناچار می فروشم


آقا بخر اصیل است؛ یک عمر (دست) من بود

چون کار نیست ناچار، آچار می فروشم  


آقاپسر مضرّ است این را نخر عزیزم

لعنت به من که ناچار، سیگار می فروشم


همسایه آش نذری آورده است امشب

مردم! زنم مریض است، افطار می فروشم!


یک ذره شیمیایی ست اما هنوز خوبند

کلیه از برای، بیمار میفروشم


خانه خراب گشتم عکاس ها کجایید؟!

چیزی نمانده..عکس آوار می فروشم


بچه گرسنه مانده.. جز آبرو نمانده..

لعنت به این آبرو .. شلوار می فروشم !!! ! !



منبع: http://javadyavari.blogfa.com

روانشناسی ازدواج

ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار می‌رود. نتایج اطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانی و روان شناختی تأکیده کرده‌اند. در دهه‌های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان بالینی و خانواده به کیفیت روابط زناشویی ، رضایت زوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلی آنچه در مباحث روانشناسی ازدواج مورد توجه است بررسی عوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرایط کیفی ازدواج است که مباحثی چون نقش عوامل مادی ، فرهنگی ، روانی ، شخصیتی را بر تصمیم گیری ازدواج و رضایت ازدواج را در بر می‌گیرد.


ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالی مقوله‌ای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال 1930 بر می‌گردد، که بطور گسترده‌تر در سال 1950 تغییراتی عمیق در پروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی می‌تواند بین ازدواج موفق و نا‌موفق داشته باشد.

بطور کلی می‌توان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی مورد توجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقع به مرحله تصمیم گیری برای ازدواج می‌شود، در دسته دیگر مطالبی را شامل می‌شود که به مراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی از آنها می‌پردازیم.

در این مرحله تلاش می‌شود سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که یک فرد چگونه می‌تواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چه اولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایط خانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه می‌تواند ازدواج موفقی را پیش بینی کند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودن این خصوصیات؟ چگونه می‌توان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگر تناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی به سؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائه داده و نتایج یافته‌های خود را در فرآیند مشاوره ازدواج در اختیار افراد قرار دهد.

آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایت اصل تناسب و اصل اولویت بندی است. بر اساس اصل تناسب گفته می‌شود هر اندازه افراد از لحاظ شرایط مادی ، فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواج موفقتری خواهند داشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالا با فردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت را به همراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلات عمیق را بروز خواهد داد.

تصور کنید ازدواج یک فرد با ویژگی شخصیتی برونگرایی با فردی با ویژگی شخصیتی درونگرایی را. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونی مثل برقراری روابط اجتماعی ، حضور در جمع و غیره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشتر می‌پسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهند داشت. بر اساس اصل الویت بندی گفته می‌شود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که از تمام جنبه‌ها مطابق با شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه می‌شود با اولویت بندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبه‌های مورد ملاک ، تصمیم گیری را آسانتر انجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.

در این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار می‌گیرند که آغاز یک ازدواج موفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار می‌دهند. با توجه به اینکه دو فردی که با امر ازدواج تصمیم می‌گیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند، تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن به تفاوتهای زن و مرد و بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و ... باز می‌گردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل می‌رسد. البته در اوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، این مشکلات هر چند وجود دارند اما شاید کمتر به چشم بخورند.

در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهای جوان مطالبی را که معمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطه همسران شناخته می‌شوند بشناسند و در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک می‌کنند آموزش بینند. روان شناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روند حل مسأله ، مواجهه با تغییرات اساسی ، شیوه تعاملات مناسب را آموزش می‌دهد.

 

عوامل زیر در عدم موفق ازدواج تأثیرات اساسی دارند:

عدم تناسب فرهنگی ، اجتماعی ، شخصیتی و اقتصادی

عدم آشنایی زوجها با برقراری ارتباط مناسب و تعاملات سازنده: زوجهایی که روابط متعادلتری برقرار می‌کنند، معمولا موفقتر هستند. زوجهای ناموفق افرادی بوده‌اند که یک یا هر دو آنها توان برقراری رابطه مثبت را نداشته‌اند یا بیش از حد به این روابط بها داده‌اند، بطوری که به نوعی وابستگی کشانده شده‌اند. به عبارتی به همان اندازه که سردی در روابط عمدتا مشکل آفرین است، علاقمندی مفرط و خارج از حد که به صورت وابستگی و چسبندگی ظاهر می‌شود مشکل آفرین خواهد بود.

عدم آشنایی زوجها با فرآیندهای حل مسأله و مواجهه با تغییرات اساسی زندگی: با توجه به اینکه هر فردی در طول زندگی خود با مسائل و مشکلاتی مواجه می‌شود، برای حل این مسائل فنونی را بکار می‌برد. برخی از این فنون منفی و برخی دیگر مثبت هستند. هر چه زوجها توان حل مشکلات را به شیوه مثبت داشته باشند و مثلا بجای قهر ، داد و بیداد و غیره که شیوه‌های منفی هستند، به شیوه مؤثرتری مثل بحث و گفتگوی آرام و ... مسائل ما بین خود را حل و فصل کنند، موفقتر خواهند بود.

ازدواج قبل از 20 سالگی و یا پس از 30 سالگی

زوجین بعد از یک اتفاق یا حادثه ناراحت کننده ازدواج کرده باشند.

یک یا هر دو شریک زندگی در صدد فاصله گرفتن از خانواده اصلی خود باشند، یا یکی یا هر دو آنها به خانواده خود وابسته باشند.

عروسی غلامرضا تختی

زوجین دارای منظومه‌ای از برادران و خواهران ناسازگار باشند.

زوجین در محلی بسیار نزدیک یا بسیار دور از هر یک از خانواده‌های اصلی خود سکونت داشته باشند.

زوجین از نظر مالی ، فیزیکی و یا عاطفی به خانواده خود وابسته باشند.

زوجین قبل از یک دوره آشنایی 6 ماهه و یا پس از دوره نامزدی سه ساله ازدواج کرده باشند.

جشن ازدواج بدون حضور اعضاء خانواده یا دوستان برگزار شده باشد.

زن پیش از ، یا در طول اولین سال ازدواج باردار شده باشد.

هر یک از زوجین با برادران ، خواهران و یا والدین خود رابطه ضعیفی داشته باشد.

هر یک از زوجین دوران کودکی یا نوجوانی خود را دوران ناخوشایند تلقی می‌کنند.

الگوها در هر یک از خانواده‌های زوجین بی‌ثبات باشد.

منبع: http://daneshnameh.roshd.ir

بازنشستگی شیطان

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند

شیطان گفت: خود راباز نشسته کرده ام. . . .  پیش از موعد!

گفتم:به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا را به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم بعضی از انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟



شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.

منبع: http://ashpaz.bloglor.com

 

مکاتب مختلف به زبان ساده

سوسیالیسمدو گاو دارید، یکی را نگه می دارید، دیگری را به همسایه خود می دهید .

کمونیسمدو گاو دارید، دولت هر دو آنها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرشان شریک سازد.

فاشیسمدو گاو دارید، شیر را به دولت می دهید. دولت آنرا به شما می فروشد.

کاپیتالیسمدو گاو دارید، هر دو آنها را می دوشید، شیر ها را بر زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند .

نازیسمدو گاو دارید، دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می گیرد .

آنارشیسمدو گاو دارید، گاو ها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند .

سادیسمدو گاو دارید، به هر دوی آن ها تیر اندازی می کنید و خودتان را در میان ظرف شیر ها می اندازید .

آپارتایددو گاو دارید، شیر گاو سیاه را به سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید .

دولت مرفهدو گاو دارید، آنهارامی دوشید و بعد شیرشان رابه خودشان می دهید تابنوشند.



بوروکراسی :دو گاو دارید،برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم رادر سه نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید .

سازمان مللدو گاو دارید، فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو می کند. آمریکا و انگلیس گاو ها را از شیر دادن به شما وتو می کنند. نیوزلند رای ممتنع می دهد .

ایده آلیسمدو گاو دارید، ازدواج می کنید. همسر شما آنها را می دوشد .

رئالیسم :دو گاو دارید، ازدواج می کنید، اما هنوزهم خودتان آنها را می دوشید .

رمانتیسمدو گاو داریم، عاشق هم می شوند .

متحجریسمدو گاو دارید، زشت است شیر گاو ماده را بدوشید .

فمینیسمدو گاو دارید، حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید .

پلورالیسمدو گاو نر و ماده دارید، از هر کدام شیر بدوشید فرق نمی کند .

لیبرالیسم :دو گاو دارید، آنها را نمی دوشید چون آزادیشان محدود می شود .



دموکراسیدو گاو دارید، از همسایه ها رای می گیرید که آنها را بدوشید یا نه .

سکولاریسمدو گاو دارید، پس نیازی به خدا نیست .

کارگزاراندو گاو داریم، وام میگیریم. یک دستگاه شیر دوشی می خریم .

جناح راستدو گاو داریم، حیف، کلی گاو داشتیم .

جناح چپ دو گاو داریم، اوه! چندتا گاو کم داریم .

مشارکتدو گاو داریم، برای همه ایرانیان

هیئت مؤتلفه دو گاو داریم، با یک معامله چهارتاش می کنیم .

نهضت آزادی دو گاو داریم، هر دوشون از ما مسلمان ترند .

دفتر تحکیم دو گاو داریم، در نتیجه ما تجمع می کنیم .

شعارگرایاندو گاو داریم، می گوییم ده تا فیل داریم .

تساهل و تسامح:دو گاو داریم، با خودمان می شود سه نفر .

قرائت های مختلف(هرمنوتیک):دو گاو داریم،یکی شان تخم می گذارد زیرا قرائتش از شیر دادن متفاوت است .

مدعیان روشن فکری:دو گاو داریم،هردو رامی فروشیم به جای آن هایک گاو نو می خریم.

منبع: http://goldoni.freeweb.pk

انسانهای بزرگ متوسط کوچک

انسان های بزرگ در باره عقاید  سخن می گویند.

انسان های متوسط در باره وقایع سخن می گویند.

انسان های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند.



انسان های بزرگ درد دیگران را دارند.

انسان های متوسط درد خودشان را دارند.

انسان های کوچک بی دردند.
انسان های بزرگ عظمت دیگران را می بینند.

انسان های متوسط به دنبال عظمت خود هستند.

انسان های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند.



انسان های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند.

انسان های متوسط به دنبال کسب دانش هستند.

انسان های کوچک به دنبال کسب سواد هستند.

انسان های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند.

انسان های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد.

انسان های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند.



انسان های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند.

انسان های متوسط به دنبال حل مسئله هستند.

انسان های کوچک مسئله ندارند.

انسان های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند.

انسان های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند.

انسان های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند.

با تشکر از دانشجوی عزیزکیانوش غلامیان

خواستگاری

به نظر می‌رسد که قبل از اقدام به خواستگاری، شایسته است فرد از آمادگی‌های شناختی خانوادگی و اقتصادی برخوردار باشد و به عبارت دیگر، فرد باید از معیارهای یک ازدواج موفق، آگاهی کافی داشته باشد و ویژگی‌های یک همسر شایسته و لایق را بشناسد و از ملاک‌های اساسی و غیراساسی، اطلاع کافی داشته باشد؛ تا هنگام جمع‌بندی و تصمیم‌گیری، بتواند ملاک اساسی را فدای ملاک غیراساسی نکند.

برای این کار، باید با مطالعه یا با مشورت با افراد با تجربه، از هدف ازدواج، شرایط ازدواج و معیارهای همسر لایق و مناسب، شناخت لازم را به دست آورده؛ نه این که به محض مشاهدة فردی که به چشم ظاهربین او مناسب آمد، در فکر ازدواج با او غوطه‌ور شود و خواستگاری از او را طراحی کند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم به سراغ او رفته، دربارة چگونگی طرح درخواست خود از او، برنامه‌ریزی کند.



خانواده‌ها و والدین نیز باید آمادگی کافی برای خواستگاری را داشته باشند. هر خانواده‌ای از جایگاه و موقعیت اجتماعی خاصی برخوردار است و عزت و شأن خانوادگی آنها، از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر برای فرزندشان اقدامی می‌کنند، نمی‌خواهند با پاسخ صریح و غیرمناسب - با عزت و شخصیت خانوادگی و اجتماعی‌شان – رو‌به‌رو شوند؛ بلکه می‌خواهند اگر اقدامی کردند و پاسخ منفی هم گرفتند، شأن و منزلت اجتماعی و خانوادگی‌شان زیر سؤال نرود. بنابراین، قبل از اقدام به خواستگاری، باید دربارة احتمال توافق و پاسخ مثبت طرف مقابل و عدم توافق، فکر کند. اگر خانواده‌ها به علت‌های مختلف، نتوانند دربارة ازدواج فرزندشان در زمان حاضر بیندیشند، سخن از خواستگاری، بیهوده به نظر می‌رسد. بنابراین، یا باید آن را به تاخیر اندازد یا به فکر فراهم کردن شرایط باشند.


خواستگاری، محرمانه باشد.

مراسم خواستگاری اولیه، در حد ممکن، باید خصوصی و محرمانه باشد؛ بدین معنی که غیر از دو خانوادة پسر و دختر، افراد دیگری، نباید از موضوع خواستگاری مطلع شوند و به قول معروف، بهتر است از ابتدا قضیة خواستگاری را جار نزنند و بر سر زبان‌ها نیندازند؛ تا اگر - به هر دلیلی - توافقی حاصل نشد، یا طرفین همدیگر را نپسندیدند و ازدواج پا نگرفت، افراد به گمانه زدن‌های بی‌مورد و بی‌دلیل نپردازند؛ زیرا گاهی با مطرح شدن احتمالات بی‌اساس و غیرواقعی و تهمت زدن‌های مختلف، زمینة کاهش اعتبار فردی و خانوادگی یکی از دو طرف به وجود می‌آید و باعث لطمه زدن به آبروی اجتماعی افراد و خانواده‌ها می‌شود؛ مثلاً می‌گویند: لابد در دختر یا پسر عیبی بوده که او را نپسندیده‌اند و ازدواج سر نگرفته است و با تبدیل کردن کاه به کوه و بزرگ‌نمایی موضوع و ارتباط مسئله‌ای فرعی و غیرمرتبط با اصل ماجرا، آینده یکی از دو طرف را خراب می‌کنند و چه بسا شایعه‌سازی‌های دیگری را به دنبال داشته باشد و زمینة توافق‌های موارد بعدی را نیز از بین ببرد و به طور کلی، به اعتبار و آبروی حداقل یکی از دو خانواده، لطمه وارد می‌شود. بر همین اساس است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دربارة چگونگی خواستگاری می‌فرماید:

«اظهر انکاح و احفظ الخطبه؛ ازدواج و مراسم نکاح و عروسی را آشکارا برگزار کنید؛ ولی خواستگاری را محرمانه و خصوصی نگاه دارید».

خواستگاری مستقیم نباشد

مرد نباید درخواست و تقاضای ازدواج با فرد مورد نظر را به طور مستقیم با او درمیان بگذارد؛ بلکه باید اجازه دهد تا از طریق خانواده‌اش یا فرد دیگری- که از اعتبار اجتماعی کافی و موقعیت و جایگاه مناسب برخوردار است - این تقاضا مطرح شود؛ زیرا ازدواج، امر مقدسی است. بنابراین، خوب است که مقدمات آن هم بر پایه‌های صحیح اخلاقی و ارزشی و در هاله‌ای از حیای پسندیده قرار گیرد.

ازدواج دکترشریعتی


ازدواج، یک معاملة مادی و تبادل کالا نیست که با هر کلام و عملی که نشانة رضایت دو طرف باشد، بتوان آن را انجام داد و به اجرا درآورد؛ بلکه مقدمة یک زندگی طولانی و دارای جنبه‌های مختلف روانی و معنوی است که زمینة آرامش و تکامل دو طرف را فراهم می‌کند. پس پایه‌ها و مقدمات آن - مانند خواستگاری - نیز باید در یک محیط آرام، بدون احساسات و مبتنی بر عقل و اندیشه، شکل گیرد.

معمولاً خواستگاری‌های مستقیم، برخاسته از شور و اشتیاق غیرعقلانی است و سیطرة احساسات زودگذر در آنها کاملاً به چشم می‌خورد.

این نوع خواستگاری‌ها که معمولاً مخفیانه و به دور از اطلاع و آگاهی خانواده‌ها انجام می‌گیرد، به جای این که زمینة ازدواج موفق را فراهم کند؛ تا به آشنایی با یکدیگر منجر شود، تنها موجب ارضای نیازهای جنسی و جسمی شده، وابستگی دو طرف را به هم شدت داده، در نتیجه، چشم و گوش هر یک از دو طرف را از شناخت دقیق و آگاهی از نقاط ضعف و قوت طرف مقابل، مسدود می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا آنان دربارة نقایص، کمبودها و ضعف‌های طرف مقابل بیندیشند؛ زیرا با عینک محبت و علاقه به طرف مقابل، به شناسایی یکدیگر می‌پردازند و طبیعی است که چنین عینکی، مانع از شناخت صحیح، دقیق و مناسب خواهد شد.

بنابراین، توصیة می‌شود که خواستگاری به طور رسمی و از طریق خانواده‌ها و با نظارت و آگاهی آنها انجام گیرد

خواستگاری باید از طرف مرد باشد

خواستگاری باید از سوی مرد و خانوادة او انجام گیرد؛ زیرا چنین اقدامی، منطبق با حفظ شئونات و احترام به شخصیت و ویژگی‌های زن و جنس مؤنت است. در طبیعت زن، حیا و میل به محبوب واقع شدن، نهادینه شده است و در طبیعت مرد جلب و تمنا و کشش به سوی زن، سرشته شده است. می‌توان گفت که تقریباً در تمام فرهنگ‌ها و جوامع، بر اساس این اصل فطری و طبیعت انسانی، به کرامت، عزت و حیای زن، ارج ‌نهاده می‌شود و زن ضمن پذیرش این طلب و تمنا، عزت، شخصیت و احترام را محفوظ داشته، خود را از ابتذال و بی‌بند و باری، دور نگاه می‌دارد. جنس ماده در همة موجودات، بر مبنای اقتضای طبیعی و غریزی که خداوند در همة جانداران به ودیعه گذاشته، پذیرای عشق و ناز و جلوه‌گری است. به هر حال، طلب و تقاضا از طرف مرد و رضایت یا مخالفت از سوی زن، در اولین اقدام برای تشکیل خانوده، یعنی خواستگاری، آشکار می‌شود. بنابراین، خواستگاری باید با در نظر گرفتن شخصیت و حفظ حیثیت و ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد هر یک از دو طرف - که مطابق با امور غریزی و طبیعی هر یک از دو جنس مذکر و مؤنث است - انجام می‌گیرد. استاد شهید مطهری در تحلیلی زیبا و با تکیه بر جنبه‌های زیستی و جنبه‌های روان‌شناختی، چنین می‌نویسد: «این که قدیم الایام مردان به عنوان خواستگاری نزد زن می‌رفته‌اند و از آنها تقاضای همسری می‌کرده‌اند، از بزرگ‌ترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبیعت، زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه، قرار داده است. این، یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزة مرد، نیاز و طلب و در غریزة زن، ناز و جلوه، قرار داده است؛ ضعف جسمانی زن را در مقابل نیرومندی جسمانی مرد، با این وسیله، جبران کرده است. خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود؛ [اما] برای مرد، قابل تحمل است که از زن خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آن گاه از زن دیگری خواستگاری کند و جواب رد بشنود؛ تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند؛ اما برای زن که می‌خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد، تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.



حال ممکن است:

1-کسی این سوال را در ذهن داشته باشد که اتفاق می افتد پسری از ترس اینکه جواب رد را از دختری خاص بشنود به خواستگاری نرود در صورتی که آن دختر تمایل ازدواج با آن پسر را داشته باشد. اگر دختر اقدام کند امکان ازدواج وجود دارد و درغیر اینصورت امکان ازدواج از بین می رود.

2-ممکن است دختری در محدوده شناخت جغرافیایی و محل زندگی  اصلا خواستگار نداشته باشد.

در این دو حالت چه باید کرد؟

در حالت اول می توان اطرافیان با زیرکی خاص و ترتیب اقداماتی مسئله را عملی کنند.

در حالت دوم باید گفت که با پیشرفت تکنولوژی و ابزار اطلاع رسانی و آگاهی و استفاده از ابزار و امکانات تا حدود زیادی مشکل حل شده است.

زن و مرد هر دو محدوده ای برای معرفی شان به جامعه وجود دارد، هرچه این محدوده گسترش و توسعه یابد و بزرگتر شود. تقاضا برای خواستگاری بیشتر می شود.

دختری که فقط در فضای خانه است، فقط فامیل های درجه اول او را می بینند.

دختری که به کلاس های مختلف از جمله دانشگاه و یا در کلاس های دیگری شرکت می کند، در معرض خواستگاری بیشتری قرار می گیرد.

هرچه این محدوده بزرگتر و بزرگتر شود، احتمال خواستگاری و ازدواج بیشتر و بیشتر خواهد شد.

اینترنت فضایی است که انسان را از محدود محله و شهری خودش فراتر می برد و ضریب پیوند را افزایش می دهد. ناگفته نماند که هرچه شناخت های دو نفر از هم بیشتر باشد خطر ناپایداری پیوند هم کمتر است و از این لحاظ خطر ناپایداری پیوندهای اینترنتی هم بیشتر خواهد بود. زیرا هرچه دو نفری را که از طریق اینترنت  با هم آشنا می شوند از هم شناخت پیدا کنند، بازهم مسائلی مبهم برای طرفین باقی می ماند.

در پایان لازم می دانم سایت (ایران زندگی) را که بصورتی مطلوب و زیبا در صدد افزایش پیوند جوانان همت گماشته است، معرفی نمایم.

http://www.iranzendegi.com/fa/default.aspx

تا زنده ایم . . .

آماده ی رفتنم  دیر آمده ای

   در حال شکستنم دیر آمده ای

       این را که به روی شانه ها می آرند

           تابـوت دل  من  است دیــر آمــده ای

تابوت دل

شاخه گل رزی که درزمان حیات به کسی می دهید ، به مراتب بهتر ازیک دسته گل ارکیده ای است که روی سنگ قبر او می گذارید.

در زمانی که وفا قصه برف به تابستان است و صداقت گل نایابی است و در آئینه چشمان شقایق ها نیز، عابر ظالم و بی عاطفه ی غم جاریست، به چه کس باید گفت: با تو خوشبخت ترین انسانم؟؟!!

زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست . . .

زنی که یکی از میلیاردرهای ایران است.

سیده فاطمه مقیمی، اولین بانوی زن ایرانی است که توانست یک شرکت بین المللی حمل و نقل را به نام خود ثبت کند. در زمانی که انجام این کار بسیار دشوار می نمود و باورهای جامعه این هنجار را نا به هنجاری می پنداشت او توانست با روحیه خستگی ناپذیر و ایمان قوی آن را به انجام برساند.


او کسی است که نه فقط فعل خواستن بلکه فعل توانستن را برای خود صرف کند و این موفقیت را مرهون تلاش ها و پیگیری ها خود و حمایت های همه جانبه همسر خود می داند.

زنی مهربان که دوست دارد تجربیات خود را در اختیار زنان و دختران جوان قرار دهد.

سمت هایی که او تاکنون داشته و دارد سه دوره عضویت در هیئت مدیره انجمن صنفی شرکت های حمل ونقل بین المللی، دوازده سال عضویت و ریاست بخش حل اختلاف و رسیدگی به شکایات تجار و شرکت ها و تجار با هم و رانندگان از تجار و ... است که برای او جای بسی افتخار است که توانسته بیش از 95% این پرونده ها را با صلح وسازش طرفین مختومه کند.

او همچنین عضو انجمن های دوستی ایران و کشورهای مختلف و مدیرعامل انجمن ملی زنان کارآفرین وعضو گروه مطالعاتی و تحقیقاتی کریدور شمال- جنوب است. او تنها بانوی عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران و ایران است.

او می گوید:

من درسال 1358 دریک شرکت حمل و نقل بین المللی ابتدا در بخش ترجمه و بعد در بخش کامیون داری کارم را شروع کردم که مدت سه سالی که درآن شرکت بودم دوره کارآموزی برای من محسوب می شد. تا اینکه در سال 1361 تصمیم گرفتم به صورت مستقل کارکنم که این تصمیم تا مرحله اجرایی شدن دو سال طول کشید.

دلیل تأخیر در اخذ مجوز ثبت شرکت، سلیقه های شخصی و فکری بود و اینکه تا آن زمان در زمینه حمل و نقل هیچ زنی وارد بازار کار نشده بود. با وجود اینکه درقانون ذکر نشده که ممنوعیتی برای ثبت یک شرکت حمل و نقل بین المللی برای بانوان وجود دارد. بعد از دو سال هر وقت به دربسته می خوردم از پنجره وارد می شدم.  مراجعه به نهادهای مختلف درسال 1363 توانستم شرکت حمل و نقل خود را به ثبت برسانم.

دراین صورت شما اولین زن ایرانی هستید که مدیریت یک شرکت بین المللی حمل و نقل را به عهده گرفتید.؟

بله. درنظر بگیرید که هم ثبت و هم مدیریت شرکت حمل ونقل بین المللی.

تأثیر فعالیت های اقتصادی بر زندگی خانوادگی شما چگونه بود وچطور توانسته اید فعالیت های اقتصادی و امور زندگی را با هم بیامیزید؟

من منافاتی درعملکرد و یا کارکرد یک زن در بیرون از خانه و پذیرش مسئولیت درمنزل نمی بینم. درطول سنوات گذشته یک سری شغل های خاص برای خانم ها تعریف شده بود، مثل شغل معلمی چرا که اینطور تصور می شد یک معلم خانم هر روز تعداد ساعات مشخصی سر کار است و سه ماه تابستان را استراحت می کند و تعطیلات نوروز را هم درکنار خانواده است.

اما من تصور می کنم با برنامه ریزی دقیق و تنظیم برنامه می توان همه برنامه های خود را هماهنگ کرد. چه بسا خانم خانه داری که درخانه است و در بیرون از منزل کار نمی کند ولی همیشه احساس می کند از انجام کارهای خانه عقب افتاده است. من به عنوان زنی که تا دیرهنگام بیرون از خانه کارمی کند به صورت مرتب و منظم کار منزل را انجام می دهم. بطوریکه اگر کسی سرزده وارد خانه ام شود محال است که با خانه ای نامرتب روبرو شود.

به همین دلیل اعتقاد دارم که اگر مدیریت زمان و زمان بندی داشته باشیم راحتر می توانیم برنامه ها و کارهای خود را در ساعت تعیین شده انجام دهیم.

نقش خانواده ها را در امر کارآفرینی چگونه ارزیابی کنید؟

خانواده رکن اصلی یک جامعه است. اگر کسی بر اصول خانواده اعتقادی نداشته باشد نمی تواند به اصل جامعه هم اعتقاد پایدار داشته باشد.

بنابراین اگر کاری را شروع می کنیم در ابتدا باید به پایه و اساس زندگی که همان خانواده است توجه داشته باشیم. از طرفی اگر کسی به عنوان کارآفرین بخواهد وارد بازار کار شود تا حمایت خانواده را به همراه نداشته باشد موفق نمی شود. بنابراین این دومقوله تفکیک ناپذیرند.

در همه شغل ها و تجربیات کاری زنان درجامعه این مسأله مصداق دارد. حتی آن معلمی که مثال زدم اگر همکاری همسر و فرزندان خود را در انجام امور زندگی نداشته باشد، نمی تواند آن شرایط ایده آل و مطلوب را که در نظر همه خانواده ها است ایجاد کند.

پس خانمی که در بیرون از منزل کار می کند زمانی که وارد منزل می شود انتظار همکاری از سوی فرزندان و همسر خود را دارد.

آیا تاکنون بررسی هایی درخصوص پیشینه کارآفرینی درایران صورت گرفته است؟

تاکنون تحقیق و بررسی درمورد پیشینه کارآفرینی درایران به صورت جدی و عملی انجام نپذیرفته است. باید در نظرداشت که مقوله کارآفرینی با فرهنگ کارآفرینی در چند سال اخیر در جامعه رایج شده است. اگر چه در سالیان دور هم کارآفرینی زنان وجود داشته ولی به این نام نبوده است.

شاید نام آن جسارت بوده است! به عقیده من هرکس که به کاری مشغول است کارآفرین محسوب می شود. حتی آن خانمی که خانه دار است هم به عنوان یک نیروی انسانی کارآفرین نامیده می شود.باید دید که انسانها کارآفرینی را چگونه تعریف می کنند؟ من کارآفرینی را نو آفرینی تعریف می کنم، جسارت و شکستن قیود می دانم. اصولاً   کارآفرینی زنان از دو مؤلفه تشکیل شده است. یکی سنت شکنی یک سری قیدها که در باور جامعه معمول نبوده و دیگری ایجاد اشتغال و کارآفرینی برای دیگران که این نگاه و طرز فکر به کارآفرینی در قدیم هم وجود داشته ولی بسیار محدود بوده است. مثلاً نسل های قبل، یک دار قالی می زدند و چند نفر با بافتن آن هم امرار معاش

می کردند و هم هنر فرش باقی را زنده نگه می داشتند. تا اینکه کسی پیدا شد که تصمیم گرفت این هنر و کار خود را که مثلاً فرش بافی، دامداری و یا کشاورزی و هر کار رایج آن زمان را در بیرون از خانه عرضه کند تا دیگران هم از محصول کارش بهره مند شوند و به این صورت بود که کم کم کارآفرینی زنان به متن جامعه وارد شد.

درمورد حرفه من هم همین اتفاق افتاد. درمقوله حمل و نقل، یک زن اصلاً جایگاهی نداشت از طرفی ممنوعیت قانونی هم نداشت.

درمورد گرفتن تصدیق پایه یک رانندگی هم همین شرایط حکمفرما بود. زمانی که من در سال 1366 تصمیم به گرفتن گواهینامه پایه یک رانندگی گرفتم با من به شدت برخورد شد و حدود دو سال پرونده من را مرجوع می کردند. زمانی که از مسئولین می پرسیدیم دلیل امتناع شما از دادن این گواهی نامه به من چیست؟ می گفتند: چون زن نمی تواند! می پرسیدم: چرا؟ دلیل قانونی این نتوانستن چیست؟

من می دیدم که سلیقه و طرز فکر آن مسئول است که این ممنوعیت را ایجاد می کند و در هیچ جای قانون دلیلی برای اخذ نکردن این اعتبار توسط یک خانم وجود ندارد. بالاخره با پافشاری و  روحیه خستگی ناپذیری که داشتم توانستم آن ها را مجاب کرده و گواهی نامه پایه یک رانندگی را بگیرم.

شرایط جامعه ایران را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای کارآفرینی زنان چگونه ارزیابی می کنید؟

به عقیده من جامعه ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه کارآفرینی زنان بسیار متحول شده و خیلی از مسائل برای زنان پذیرفته شده است.از جمله اخیراًسرویس های تاکسی تلفنی بیسیم بانوان،استفاده از دختران جوان در طرح های آماری و غیره ...

ضمن اینکه دنیا در حال پیشرفت و تعالی است. در این پیشرفت و تعالی، هم زنان و هم مردان سهیم هستند و دیگر نمی توان انسان ها را در خانه و محله و شهر خود محصور کرد. بلکه باید با تمام دنیا در ارتباط بود که این همان بحث جهانی شدن است که امروزه مطرح می شود.

اگر این پیشرفت را در صدر کارها بخواهیم قرار دهیم برای تحقق آن ابزار لازم داریم. این ابزار، انسانها هستند که برای ورود به کار باید به سلاح مهارت مجهز باشند. اینجاست که دیگر نباید فرق جنسیتی درنظر گرفته شود بلکه باید قابلیت ها، استعدادها و مطالعات انسانها مطرح می شود.

 چه برنامه ها و پروژه هایی در مورد کارآفرینی زنان و جوانان دنبال می کنید؟

یکی از اصلی ترین کارهای در دست اقدام ما، بحث فرهنگی مستند سازی است. چون درحال حاضر اشاعه فرهنگ کارآفرینی در بین زنان وشناسایی کارآفرینان دراین مقطع زمانی بسیار مثمر ثمر است.

دغدغه مهم دیگر ما، اشتغال جوانان است. ما تلاش می کنیم که به جوانان و زنانی که تحصیلات دانشگاهی دارند و حتی آنهایی که به دانشگاه نرفته اند عامل خود باوری را القا کنیم تا بتوانند توانایی های خودشان را شناسایی کنند. ما باید به جوانان و زنان خود یاد بدهیم که با یک مکان کوچک وبا سرمایه اندک و ابزار اولیه هم می توان پیشرفت کرد و قطعاً موفق شد. باید به زنان و جوانان آموخت که با خودباوری و قدرت ریسک پذیری می توان هر سدی را شکست.

ازهمکاری با چه نهادهایی مثل دانشگاه ها و یا وزارتخانه ها بهره مند هستید؟

ما با هیچ ارگان یا سازمان دولتی به صورت مستمر در ارتباط نیستم. چون متأسفانه در وزارتخانه ها مرکزی مهیا شده تبادل نظریات و تجربیات وجود ندارد. به طور مثال من چندین بار با دانشگاه ها و آموزش و پرورش مکاتبه داشتم تا فرصتی را در اختیار من قرار دهند تا به صورت رایگان در زنگ های تفریح و زمان های کوتاه تجربیات انجمن را در اختیار آنها قراردهم که متأسفانه استقبال نشد!

هدف من و همکارانم این است که با ایجاد انگیزه و تحرک و خودباوری در دختران وزنان، آنها بتوانند قابلیت های خود را شناخته و به کار گیرند.

شما چند فرزند دارید؟ و در چه مقطعی تحصیل می کنند؟

من یک فرزند پسر و یک فرزند دختر دارم. پسرم دانشجوی سال آخرمهندسی عمران و دخترم امسال در مقطع پیش دانشگاهی تحصیل می کند.

چقدر خانواده و مخصوصاً همسرتان در موفقیت شما نقش داشته اند؟

صد درصد. من در طول سالیانی که به کار مشغول بودم بارها و بارها دلسرد و ناامید می شدم که همسرم همیشه به من امید می داد و من را به ادامه راه تشویق می کرد.

من هر روز خود را قوی تر و قدرتمند تر از روز قبل می بینم چون به آینده امیدوارم  واین قوت و قدرت را بعد از لطف خداوند مدیون همسرم هستم.

منبع: http://narges-kw.blogsky.com

ازدواج جوان دانشجو با مادر همکلاسیش

روزی که دانشگاه قبول شدم فکر می کردم تمام مشکلات زندگی ا م حل شده است و خیلی خوشحال از شهرستان راهی مشهد شدم تا در دانشگاه درس بخوانم. من که با ورود به شهری بزرگ احساس غربت می کردم در همان روز های اول ترم، با یکی از هم کلاسیهایم صمیمی شدم وکم کم دوستی ما باعث شد تا پا به خانه آنها بگذارم که ای کاش پاهایم قلم می شدند و هیچ وقت به آن جا نمی رفتم! پسر جوان در حالی که اشک می ریخت به کارشناس اجتماعی کلانتری میدان جهاد مشهد گفت چهار خواهر و برادر دارد و چند سال قبل پدرش را از دست داده بود .من از همان لحظه اول که وارد منزل آنها شدم متوجه رفتار عجیب و غریب و محبت بی حدو اندازه مادر وی شدم اما فکر نمی کردم در چه تله ای افتاده باشم! چون مادر دوستم از نظر سنی جای مادر خودم بود. مدتی گذشت و وابستگی خانواده پیام به من خیلی زیاد شد تا جایی که اگر یک روز به خانه شان نمی رفتم مادرش تماس می گرفت و حالم را می پرسید.او بالاخره یک روز با مکر و حیله مرا که پسری 22 ساله هستم رادرحلقه هوس های شیطانی گرفتار کرد و گفت:

   می توانیم با هم ازدواج موقت کنیم !با شنیدن این حرف از زنی که مادر دوستم بود ناراحت شدم می خواستم گوشی را قطع کنم که او مرا خام کرد و با وعده و وعید سرم را کلاه گذاشت . چند ماه از این ازدواج موقت گذشت و او که با محبت های خودش مرا گول زده بود گفت باید با هم ازدواج دائم کنیم . دیگر نمی فهمیدم چکار می کنم و چه بلایی قرار است به سرم بیاید لذا دست زنی که 21 سال از من بزرگتر است را گرفتم و با هم به محضر رفتیم و او را با مهریه 1000 سکه طلا به عقددائم خودم درآوردم.اما چشمتان روز بد نبیند چون از فردای آن روز مشکلات من شروع شد و همسرم سر ناسازگاری گذاشت . از طرفی مادر و پدرم از شهرستان مدام تماس می گرفتند و می گفتند دختر یکی از اقوام را می خواهیم به عقد تو در بیاوریم زودتر بیا و شناسنامه ات را هم بیاور.الان من و همسرم با هم درگیر هستیم و جالب این جاست که دوستم پیام نیز که حالا پسر خوانده ام شده است نسبت به این ماجرا و اختلافات ما هیچ گونه حساسیت و عکس العملی نشان نمی دهد . شاید باور نکنید من دو سه بار از دست این زن کتک مفصلی خورده ام . او شناسنامه ام را گرفته است و می گوید با پدر و مادرت تماس بگیر تا بیایند و عروس شان را ببینند و مهریه ام را نیز با خود بیاورند چون باید مرا طلاق بدهی! تازه می فهمم این حیله برای نقد کردن مهریه ای سنگینی است که طوق آن را بگردن نهاده ام. امروز به کلانتری آمده ام تا راهنمایی بگیرم ضمن این که از آبرویم خیلی می ترسم و نمی دانم جواب پدر و مادرم که این قدر برایم زحمت کشیده اند و با هزار امید و آرزو مرا به دانشگاه فرستاده اند را چه بدهم و چه طور توی چشمان شان نگاه کنم.

کارشناس ارشد روان شناسی معتقد است در بروز این مشکل، پسر دانشجو به خاطر ضعف درقدرت « نه» گفتن، ناآگاهی از مهارت های اجتماعی و بین فردی و تشخیص موقعیت ها، عقده های ناگشوده دوران نوجوانی و عدم گذار موفقیت آمیز از بحران های دوران نوجوانی که پیش نیاز موفقیت در دوران جوانی( همسر گزینی) می باشد و همسر وی نیز به دلایلی مانند جبران شکست ها و ناکامی های قبلی که باعث ترغیب وی به ازدواج شده است نقش دارند . وی توصیه کرد افراد و به ویژه جوانان بایستی مولفه های مهارت ابراز وجود که برخی از آنها عبارتست از جلوگیری از پایمال شدن حقوق خود و رد تقاضا های نامعقول دیگران، برخورد درست و موثر با واقعیت ها، حفظ اعتماد به نفس و انتخاب آزادانه، مواضع خود را بیاموزند وآنها را در زندگی به کار بندند تا شاهد این گونه موارد نباشیم!

منبع: http://www.pcparsi.com

کلاه برداری مدرن

تجارت‌ الکترونیکی‌ یکی‌ از عمده‌ترین‌ کاربردهای‌ اینترنت‌ در دنیا است‌،اما بسیاری‌ از افراد سودجو با سوءاستفاده‌ از این‌ امکان‌ به‌ کلاهبرداری‌ اینترنتی‌ می‌پردازند و قبل‌ از آنکه‌ مسوولان‌ و قانونگذاران‌ به‌ فکر تدوین‌ و تصویب‌ قانون‌ برای‌ این‌ نوع‌ تجارت‌ باشند سودجویان‌ و کلاهبرداران‌ از امکانات‌ این‌ شبکه‌ استفاده‌ کرده‌ و با اجرای‌ طرح‌های‌ مردم‌ فریب‌ به‌ خالی‌ کردن‌ جیب‌ مردم‌ مشغول‌ شده‌اند.مسوولین‌ نیز وقتی‌ متوجه‌ این‌ کلاهبرداری‌ها می‌شوند که‌ تعداد زیادی‌ از مردم‌ سرمایه‌های‌ بی‌زبان‌ خود را به‌ دست‌ عده‌یی‌ کلاهبردار سپرده‌ و زمانی‌ به‌ خود آمده‌اند که‌ به‌ قول‌ معروف‌ جا تر بوده‌ و خبری‌ از بچه‌ نیست‌!

تازه‌ آن‌ موقع‌ است‌ که‌ اطلاعیه‌های‌ هشداردهنده‌ پشت‌ سر هم‌ صادر می‌شود،اما چه‌ فایده‌?چرا که‌ بازندگان‌ اصلی‌ این‌ ماجرا کسانی‌ هستند که‌ بخاطر ترس‌ از آبروریزی‌ یاحفظ‌ اسرار شخصی‌ یاجلوگیری‌ از مشکلات‌ بعدی‌ حتی‌ از شکایت‌ صرف‌نظر می‌کنند.

گلدکوئیست‌، تجارت‌ الماس‌، ای‌بی‌ال‌ و... نمونه‌هایی‌ از این‌ کلاهبرداری‌های‌ اینترنتی‌ هستند که‌ با استناد به‌ عقیده‌ برخی‌ مراجع‌ تقلید آن‌ را از لحاظ‌ شرعی‌ حرام‌ می‌دانند، اما مدافعان‌ این‌ شیوه‌ها با تکیه‌ بر ماهیت‌ درآمدزایی‌ این‌ طرح‌ها آن‌ را باعث‌ رشد و شکوفایی‌ اقتصادی‌ و ایجاد اشتغال‌ برای‌ جوانان‌ معرفی‌ می‌کنند. حسنعلی‌ قنبری‌ عضو هیات‌ علمی‌ دانشگاه‌ شهید بهشتی‌ فعالیت‌ شرکت‌هایی‌ از نوع‌ گلدکوئیست‌ و ای‌.بی‌.ال‌ را مصداق‌ کلاهبرداری‌ مدرن‌ می‌داند و می‌ گوید: متاسفانه‌ برخی‌ افراد همواره‌ به‌ دنبال‌ شانس‌ هستند و منتظرند تا دری‌ به‌ تخته‌ بخورد و بخت‌شان‌ باز شود. در عین‌ حال‌ افرادی‌ نیز وجود دارند که‌ از ساده‌ لوحی‌ و بیچارگی‌ این‌ افراد سوءاستفاده‌ کرده‌ و آنها را فریب‌ می‌دهند.حتی‌ افرادی‌ دیده‌ شده‌اند که‌ هزینه‌ دانشگاه‌ خود را صرف‌ خرید محصولات‌ شرکت‌های‌ مذکور می‌کنند.قنبری‌ می‌گوید: رویکرد مردم‌ به‌ این‌ گونه‌ شرکت‌ها ناشی‌ از نبود فرصت‌های‌ شغلی‌ مناسب‌ است‌ وجوانانی‌ که‌ زمینه‌یی‌ برای‌ فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ با سرمایه‌ اندک‌ نمی‌بینند سرمایه‌ خود را روانه‌ شرکت‌هایی‌ می‌کنند که‌ هدف‌ و مکانیزم‌ آن‌ برپایه‌ کلاهبرداری‌ است‌.سیستم‌ کنترل‌ کننده‌ جرایم‌ اینترنتی‌ در ایران‌ یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف‌ و ناکارآمد است‌. دنیای‌ اینترنت‌، دنیای‌ پیچیده‌، پرسرعت‌ و گسترده‌یی‌ است‌ و در این‌ فضای‌ مجازی‌ معمولا کلاهبردارها سریع‌تر از قانونگذاران‌ و مجریان‌ می‌جنبند. آنها راهکارهای‌ فرار را خوب‌ بلد هستند و از خلاهای‌ قانونی‌ حداکثر سوءاستفاده‌ را می‌کنند. در خصوص‌ جرایم‌ کلاهبرداری‌، قانونگذار باید مصادیق‌ کلاهبرداری‌ را همزمان‌ با توسعه‌ روش‌های‌ فریب‌ و نیرنگ‌، گسترش‌ دهد تا بزهکاران‌ و کلاهبرداران‌ نتوانند با تمسک‌ به‌ وسایل‌ پیشرفته‌ و تکنولوژی‌ جدید امنیت‌ اقتصادی‌ جامعه‌ را به‌ خطر بیندازند.

اما از کلاهبرداری‌ اینترنتی‌ که‌ بگذریم‌ به‌ روش‌های‌ دیگر کلاهبرداری‌ می‌رسیم‌ که‌ امروزه‌ زنان‌ و مردان‌ بسیاری‌ با توسل‌ به‌ این‌ شیوه‌ها افراد ساده‌لوح‌ و زودباور را به‌ دام‌ می‌اندازند.یکی‌ از شیوه‌های‌ کلاهبرداری‌، سوءاستفاده‌ از صندوق‌های‌ قرض‌ الحسنه‌ است‌. چندی‌ قبل‌ زنی‌ در قائمشهر به‌ جرم‌ کلاهبرداری‌ ۵۰۰ میلیون‌ تومانی‌ از مردم‌ تحت‌ عنوان‌ صندوق‌ قرض‌ الحسنه‌ دستگیر و روانه‌ زندان‌ شد.منوچهر ناصحی‌ دادستان‌ دادسرای‌ عمومی‌ و انقلاب‌ این‌ شهرستان‌ درباره‌ این‌ زن‌ گفت‌: طی‌ یک‌ هفته‌ ۸ مورد شکایت‌ از سوی‌ شهروندان‌ قائمشهری‌ علیه‌ یک‌ زن‌ ۴۰ ساله‌ به‌ نام‌ سیما مطرح‌ شد. پس‌ از شناسایی‌ و دستگیری‌ سیما وی‌ به‌ ۵۰۰ میلیون‌ تومان‌ کلاهبرداری‌ اعتراف‌ کرد. این‌ زن‌ با برپایی‌ جلسات‌ مذهبی‌ و سفره‌های‌ نذری‌ باسوءاستفاده‌ از احساسات‌ و عواطف‌ مردم‌ بخصوص‌ خانم‌ها، اعتماد آنها را جلب‌ و سپس‌ با تشکیل‌ یک‌ صندوق‌ قرض‌الحسنه‌ اقدام‌ به‌ گرفتن‌ پول‌ یا حق‌ عضویت‌ از آنها می‌کرد سپس‌ بتدریج‌ با گسترش‌ فعالیت‌ خود ضمن‌ راه‌اندازی‌ صندوق‌های‌ متعدد غیرقانونی‌ قرض‌الحسنه‌ و انجام‌ قرعه‌کشی‌های‌ ماهیانه‌ با مبلغ‌ حداکثر ۱۰۰هزار تومان‌ پول‌های‌ کلانی‌ از مردم‌ می‌گرفت‌ و کسانی‌ که‌ در قرعه‌کشی‌ برنده‌ می‌شدند و ۱۰۰ هزار تومان‌ را می‌بردند به‌ بهانه‌ سرمایه‌گذاری‌ در یک‌ شرکت‌ پول‌ را از آنها پس‌ می‌گرفت‌ و بدین‌ ترتیب‌ کلاهبرداری‌ می‌کرد. این‌ زن‌ حتی‌ چک‌های‌ امانی‌ مردم‌ را هم‌ خرج‌ می‌کرد و آنها را به‌ دردسر می‌انداخت‌. اما کلاهبرداری‌های‌ زنان‌ دست‌ کمی‌ از مردان‌ ندارد به‌ نمونه‌ دیگر این‌ کلاهبرداری‌ها توجه‌ کنید: نسرین‌ زن‌ دیگری‌ است‌ که‌ با معرفی‌ خود به‌ عنوان‌ نوه‌ یکی‌ از جواهرفروشان‌ معروف‌ ایرانی‌ میلیاردها تومان‌ از مردم‌ کلاهبرداری‌ کرده‌ است‌. این‌ زن‌ پس‌ از آشنایی‌ با یک‌ طلافروش‌ از وی‌ خواست‌ تا چند عدد سکه‌ و شمش‌ طلا به‌ او بفروشد. نسرین‌ از مرد طلافروش‌ خواست‌ تا سکه‌ها و طلاها را به‌ خانه‌ او ببرد و تحویلش‌ دهد و وقتی‌ مردطلافروش‌ به‌ خانه‌ نسرین‌ رفت‌ و طلاها را تحویلش‌ داد نسرین‌ به‌ بهانه‌ آوردن‌ پول‌ به‌ طبقه‌ بالا رفت‌ اما طلافروش‌ هر چه‌ منتظر ماند از بازگشت‌ نسرین‌ خبری‌ نشد وقتی‌ به‌ جست‌ وجوی‌ او پرداخت‌ فهمید نسرین‌ از در دیگر ساختمان‌ فرار کرده‌ است‌ و آن‌ خانه‌ هم‌ بمدت‌ یک‌ هفته‌ از سوی‌ نسرین‌ اجاره‌ شده‌ بود. وقتی‌ نسرین‌ سال‌ها بعد دستگیر شد ماجراهای‌ کلاهبرداری‌های‌ او از افراد مختلف‌ فاش‌ شد. مرد دیگری‌ که‌ از تولیدکنندگان‌ فرش‌ دستباف‌ در ایران‌ است‌ یکی‌ از شاکیان‌ این‌ زن‌ بود وی‌ گفت‌: این‌ زن‌ خودش‌ را شیما معرفی‌ کرده‌ و پس‌ از جلب‌ اعتماد من‌ آلبوم‌ اسکناس‌ و سکه‌های‌ قدیمی‌ ام‌ را که‌ حدود ۱۴۰ میلیون‌ تومان‌ ارزش‌ داشته‌ سرقت‌ کرد. همچنین‌ سنگی‌ به‌ وزن‌ ۳۲ قیراط‌ به‌ ارزش‌ بیش‌ از ۲ میلیون‌ تومان‌ را به‌ بهانه‌ اینکه‌ برادرش‌ در آلمان‌ زندگی‌ می‌کند و می‌تواند برای‌ جواهرات‌ و اشیای‌ نفیس‌ شناسنامه‌ تهیه‌ کند از او گرفته‌ و قصد فروش‌ آن‌ را داشته‌ است‌.سرانجان‌ نسرین‌ یا شیما بالاخره‌ توسط‌ پلیس‌ دستگیر شد و با قرار یک‌ میلیارد تومانی‌ روانه‌ زندان‌ شد.و اما کلاهبرداری‌ تحت‌ عنوان‌ خریدار یا فروشنده‌ اتومبیل‌، وکیل‌ دادگستری‌، مامور دولت‌، آژانس‌ مسکن‌، شرکت‌های‌ لیزینگ‌ خودرو و... از دیگر نمونه‌های‌ کلاهبرداری‌ است‌ که‌ متاسفانه‌ با وجود هشدارهای‌ مکرر پلیس‌ و مراجع‌ قضایی‌ همچنان‌ هر روز شاهد آن‌ هستیم‌ و کافی‌ است‌ برای‌ گرفتن‌ یک‌ آمار سطحی‌ سری‌ به‌ اداره‌ سیزدهم‌ و چهاردهم‌ اداره‌ آگاهی‌ تهران‌ بزنیم‌ تا با فوج‌ عظیم‌ پرونده‌های‌ شکایت‌ کلاهبرداری‌ روبرو شویم‌.اکثر کلاهبرداران‌ برای‌ جلب‌ طعمه‌های‌ خود شروع‌ به‌ درج‌ آگهی‌ در روزنامه‌ها می‌کنند. آگهی‌هایی‌ نظیر پیش‌فروش‌ آپارتمان‌، اتومبیل‌ یا سرمایه‌گذاری‌ در شرکت‌های‌ مختلف‌. سپس‌ وقتی‌ افراد کم‌تجربه‌ و زودباور به‌ آنها مراجعه‌ می‌کنند. با چرب‌زبانی‌، مظلوم‌نمایی‌ یا وعده‌ سودهای‌ کلان‌ آنها را به‌ سپردن‌ سرمایه‌هایشان‌ تشویق‌ می‌کنند و درست‌ زمانی‌ که‌ پول‌ هنگفتی‌ جمع‌ شده‌، بسرعت‌ برق‌ با پول‌های‌ مردم‌ فرار می‌کنند و حالا مالباختگان‌ مانده‌اند و خاکستر نشینی‌ و بدبختی‌.یکی‌ دیگر از روش‌های‌ کلاهبرداری‌ درج‌ آگهی‌ استخدام‌ منشی‌ در روزنامه‌ها است‌.این‌ روزها با توجه‌ به‌ اینکه‌ جوانان‌ به‌ دنبال‌ شغل‌ و کسب‌ درآمد مناسبی‌ هستند و متاسفانه‌ پیدا کردن‌ آن‌ بسیار مشکل‌ است‌ با دیدن‌ آگهی‌های‌ استخدام‌ در روزنامه‌ها برای‌ اینکه‌ به‌ خیال‌ خودشان‌ این‌ فرصت‌ استثنایی‌ را از دست‌ ندهند بسرعت‌ با تلفن‌ اقدام‌ به‌ پرس‌وجو و ؤبت‌نام‌ می‌کنند.معاون‌ آگاهی‌ بوشهر نیز طی‌ اطلاعیه‌یی‌ به‌ شهروندان‌ هشدار داد، تا فریب‌ این‌ قبیل‌ آگهی‌ها را نخورند. سرهنگ‌ هادئی‌ گفت‌: بتازگی‌ عده‌یی‌ سودجو و کلاهبردار تحت‌ عنوان‌ استخدام‌ منشی‌ مکاتبه‌یی‌ مبادرت‌ به‌ درج‌ آگهی‌ در روزنامه‌ها می‌کنند وقتی‌ با طعمه‌ خود به‌ عنوان‌ منشی‌ قرارداد بستند، این‌ بار برای‌ فروش‌ محصولات‌ خود از قبیل‌ وسایل‌ خانگی‌، سی‌دی‌های‌ آموزشی‌ و... در روزنامه‌ها آگهی‌ می‌دهند و شماره‌ تلفن‌ منشی‌ را می‌دهند و او را مسوول‌ رسیدگی‌ و پاسخگویی‌ به‌ درخواست‌های‌ مردم‌ می‌کند.با توجه‌ به‌ جعلی‌ بودن‌ شرکت‌ها، اشخاص‌ کلاهبردار وقتی‌ پول‌های‌ متقاضیان‌ را جمع‌ کردند متواری‌ می‌شوند و این‌ در حالی‌ است‌ که‌ منشی‌ موردنظر قربانی‌ کلاهبرداری‌ آن‌ فرد سودجو می‌شود و مالباختگان‌ هم‌ به‌ سراغ‌ منشی‌ می‌روند و او را به‌ عنوان‌ کلاهبردار به‌ پلیس‌ معرفی‌ می‌کنند.پلیس‌ آگاهی‌ به‌ شهروندان‌ هشدار داد تا مراقب‌ اینگونه‌ کلاهبرداری‌ها باشند و مراتب‌ را به‌ پلیس‌ معرفی‌ کنند.نوشتن‌ از پدیده‌ کلاهبرداری‌ به‌ ذکر ده‌ یا بیست‌ مورد ختم‌ نمی‌شود بلکه‌ به‌ تعداد تمام‌ انسان‌ها می‌توان‌ شگردها و روش‌های‌ کلاهبرداری‌ را مشاهده‌ کرد. روی‌ آوردن‌ به‌ این‌ جرم‌ قدیمی‌ ولی‌ متنوع‌ که‌ با پیشرفت‌ علم‌ و صنعت‌ بسرعت‌ خود را «به‌ روز» می‌کند دلایل‌ گوناگونی‌ دارد از جمله‌ فقر که‌ مادر تمام‌ مفاسد است‌. کلاهبرداری‌ هم‌ نوعی‌ سرقت‌ است‌ اما افراد کلاهبردار اغلب‌ برخلاف‌ دزدان‌ و جیب‌بران‌، ظاهری‌ مردم‌پسند و عوام‌ فریب‌ دارند و از قدرت‌ جاذبه‌ فراوانی‌ برخوردارند که‌ براحتی‌ می‌توانند دیگران‌ را خام‌ و خواسته‌ خود را به‌ آنها تحمیل‌ کنند. پس‌ مراقبت‌ و هشیاری‌ در مقابل‌ این‌ افراد بسیار سخت‌ تر از حفاظت‌ اموال‌ از گزند سارقان‌ است‌. از قدیم‌ گفته‌اند: چو دزدی‌ با چراغ‌ آید، گزیده‌تر برد کالا!

فرناز قلعه‌دار

منبع: http://vista.ir/?view=article&id=202996

 

گویش طوایف لک

لکی گویش طوایف لَک است. گویش لکی از زبان‌های ایرانی شاخه شمال غربی است. زبانشناسان لکی را در شاخه زبان‌های کردی از شاخه زبان‌های ایرانی‌تبار غربی قرار داده‌اندحدود یک‌ونیم میلیون نفر شامل یک میلیون نفر با زبان مادری به این زبان سخن می‌گویند.


محل زندگی گویشوران در غرب ایران


سکونتگاه اصلی لک‌ها شرق و شمال و غرب لرستان، جنوب غربی و غرب استان همدان، شرق استان کرمانشاه و شرق استان ایلام است. لک‌ها بیشتر در شهرهای، الشتر، نورآباد، کوهدشت، هرسین، کنگاور، صحنه، شیروان، چرداول، دره‌شهر، آبدانان، تویسرکان، نهاوند، کرمانشاه و خرم‌آباد و همدان ساکنند. در غرب ایران لک‌ها را پشتکوهی و فیلی نیز میخوانند. حوزه گسترش گویش لکی عبارت است از:

1-بخش چغلوندییا هرو در شرق لرستان.

2-شهرستان سلسله یا الشتر در شمال شرقی لرستان.

3-شهرستان دلفان یا نورآباد در شمال غربی لرستان، بخش کاکاوند و دلفان.

4-شهرستان کوهدشت در غرب لرستان، بخش کونانی با طایفه‌هایی در شمال کوهدشت (اتیوند، اولادقباد-میربگ - نورعلی) و بخش رومشگان با طوایف (امرایی- بازوند- سوری رشنو و پادروند).و در طرهان ( آدینه وند- رییس وند- نورعلی – کوشکی-گراوند ) در کونانی طوایف ( نورعلی- بساط بگی- مه رضا- کت کن- کاکمزن) در مرکز طوایف (آزادبخت، گراوند- شاهیوند- قرعلیوند- خوشناموند- ضرونی – عبدولی- درویش- نورعلی- چهارقلعه- آبباریکی- سوری لکی )

۵-شرق استان کرمانشاه در مناطق کنگاور، صحنه، هرسین.

6-ایلامدر دینور و دره شهر.

7-بخش‌هایی دیگر از طوایف لک در کردستان عراق، کرکوک و خانقین سکونت دارند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است

.

تاریخچه


درتاریخهای گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از شانزده ولایت به عنوان کردستان یاد شده است حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ولایت آن را آورده است:

کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و اذربایجان و دیاربکر پیوسته است. آلان , الیشتر, بهار، خفتیان، دربند، تاج خاتون، دربند رنگی، دزبیل, دینور، سلطان اباد, چمچمال، شهر زور, کرمانشاه )قرمیسین(  هرسین، وسطام.

در اسناد تاریخی قرن شانزده میلادی نیز طوایف لک را بخشی از طوایف کرد میدانند نظیر کتاب شرفنامه شرف‌خان بدلیسی که به فارسی نوشته شده است.

با استقرار مملکت داری به شیوه نوین و تقسیم کشور به واحدهای سیاسی به نام‌های ایالات، ولایات و آنگاه استان‌ها، لک‌ها نیز، بین چندین واحد کشوری تقسیم شدند. امروزه لک‌ها در غرب ایران، عمدتا در استان‌های لرستان، همدان، ایلام و کرمانشاه زندگی می‌کنند

.

ادبیات


دکتر پرویز ناتل خانلری زبان‌های لری و بختیاری راهم خانواده با کردی می‌داند.در کوهستان بختیاری و قسمتی از مغرب استان فارس ایلهای بختیاری و ممسنی و بویراحمدی به گویشهایی سخن می‌گویند که باکردی خویشاوندی دارد، اما با هیچیک از شعبه‌های آن درست یکسان نیست، و میان خود آنها نیز ویژگیها و دگرگونیهایی وجود دارد که هنوز با دقت حدود و فواصل آنها مشخص نشده‌است. اما معمول چنین است که همه گویشهای بختیاری و لری را جزو یک گروه بشمارند.

از ویژگی‌های لکی، داشتن فرهنگ غنی مکتوب است. برخی آثار سرایندگان لک در تذکره به همت مرحوم اسفندیارخان غضنفری امرایی تحت عنوان «گلزار ادب لرستان» گردآوری شده‌است. شاعران برجسته‌ای از حوزه کولیوند(الشتر)مانند ملا پریشان، ملا منوچهر و ملا حف‌علی و اخیرا رضا حسنوند و عزیز بیرانوند(خم گرین) شعرهایی به این زبان سروده‌اند.

از دیگر آثار مکتوب می‌توان به سروده‌های اهل حق نظیر:کلام خان الماس،نامه سرانجام،هفتوانه پهلویانه عسگری عالم وخم گرین عزیز بیرانوند اشاره کرد. دیگر اثر مشهور شاهنامه لکی است که اخیرا انتشارات اساطیر آن را منتشر کرده‌است.


آثار باستانی


آثار باستانی ارزشمندی در مناطق لک نشین یافت شده‌است. غار کلماکره در کوهدشت و تپه‌های باباجان و گندم‌بان در دلفان و تپه گریران در الشتر. بیشتر مفرغ‌ هایی که به مفرغ‌های لرستان معرفند از کاوشگاه‌های باستان‌شناختی منطقه هستند.


منبع: ویکیپدیا

ثروتمندتر از بیل گیتس

از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟

گفت: بله فقط یک نفر.

پرسیدند: چه کسی؟

بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم!

گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یک مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.

گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش می‌بخشی؟!

پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.

به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید؟!

بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته ...

یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛ از او پرسیدم: منو میشناسی؟

گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟

گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.

گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.

جوان پرسید: چطوری؟

گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت می‌دهم.

(خود بیل‌گیتس می‌گوید این جوان وقتی صحبت می‌کرد مرتب می‌خندید)

جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟

گفتم: هرچی که بخواهی!

اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟

بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.

جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!

گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟

گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی.

پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟

جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست.

منبع: http://freeword.blogsky.com

 

خطاهای 10 گانه همسران جوان

زوجهای جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول یادگیری خم وچم زندگی مشترک هستند. آگاهی از اشتباهات معمول در اوایل ازدواج میتواند کمک کند که مانع بروز مجدد آنها شویم. در پیچ و خم دلدادگی و حـرفهای نگفته جوانی، واقعیتهای یک عمرزندگی درکنار یکدیگر، تجربه حوادث تلخ و شیرین و مهارتهای لازم برای شناخت و تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی فراموش میشود. یادآوری چند نکته به همه ما کمک میکند تا مسافتی دورتر از شروع زندگی مشترک و رویاپردازیهای عاشقانه را مشاهده کنیم.
1-فکر نکردن به فردای ازدواج: بعضی از همسران جوان آنچنان سرگرم جشن ازدواج میشوند که نمیدانند درگیر چه مسائلی شدهاند. شما متاهل شده اید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچارید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و تشکیل خانواده دهید. از برنامههای جشن و بازتاب آن، از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام مدت، تصویر بزرگتری را در ذهن داشته باشید.

2- تلاش برای عوض کردن خلقیات همسر: به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کردهاید که عاشقش بودهاید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرز چشمگیری تغییر نمیکنند. پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوتهایی که با دیگران دارد، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحهدار کرده و زندگی مشترک شما را خراب میکند.

3-رابطه بد با خانواده همسر: اگر تا این لحظه به رابطه شما با خانواده همسرتان لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود ببخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار میکند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر میشود، همسرتان است که احساس میکند بین شما گیر افتاده است.

ادامه مطلب ...