یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد
یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد

نامه یک ریاضیدان به معشوقه اش


عزیز جفاکار به بطلمیوس سوگند که نیروی عشقت کسر عمرم را معکوس نموده و به خرمن هستی‌ام آتش زده است. انگار عمر من تابع وفای توست.

قامت رعنایم از هجر تو منحنی شده و تیر عشقت همچو برداری که موازی اّرزوهایم تغییر مکان داده باشد شلجمی قلبم را ناقص ساخته است.

شب‌های فراق که با حرکتی تناوب مانند مکعبی این رو و اّن رو می شود چنان نحیفم ساخته که هرگاه به مزدوج خویش در آئینه می‌نگرم خیال می کنم از زیر رادیکال بیرونم اّورده‌اند.

در دایره عشقت اسیرم و مرکزی نمی یابم که آنی فارغ از خیال تو معادله n مجهولی زندگی‌ام را حل کنم. . .



دیشب فیثاغورث را به خواب دیدم که از وجود سرگشته‌ام مشتق میگرفت، خدا خدا کردم که ریشه‌ای نیابد تا همیشه سیری صعودی به سوی تو پیدا کنم.

 اما ناگهان خیال کردم که تابع نیستم و چون این سخن با وی در میان نهادم فرجه لبهایش به مسطحه 90 درجه از هم به خنده‌ای جنون آمیز گشوده گشت و گفت: «ای حیران وادی سینوس عشق مگر ندانی که پرانتز وجودت بستگی مستقیم به تغییرات دل معشوق دارد؟

لذا از بی خبری خویش معذرت خواسته از محضرش بخشایش طلبیدم .

هر شب چون پلک‌هایم به هم مماس می شود و حدی به بینها یت می‌یابم تو را می بینم با زیبایی ونوس به قوه n به سویم میل داری و  زمانی که شکل بعلاوه پیدا می کنم در می یابم که منحنی های آرزوی من و وصال تو نقطه ی برخوردی ندارند ولی شاید بر اساس هندسه ی اقلیدسی مانند دو خط موازی باشند که در بی نهایت به هم می رسند.

اَنگاه که بر محور تانژانت ناامیدی سرگردان هستم عشقت برایم مبدأ امید‏‏‏ است و زمانیکه از کسینوس‌های بی وفاییت فاکتور می‌گیرم از کروشه رخسارت چشمکی دلفریب به وفای مجهول و ممتنع نویدم می‌دهی.

اوه! دلدار بی وفا زمانی که اپسیلن های وعده های تو را در بینهایت‌های امیدهای خود ضرب می کنم و از بی وفایی و جفاهای تو به تعداد نامحدود انتگرال می‌گیرم باز هم خوشحال هستم چون حدی دارد و جهت باقیمانده هنوز مثبت است.

زمانی که در می یابم صورت کسر وصالت صفر شده و امید من برابر هیچ خواهد شد و قطره های اشک با تصاعدی هندسی بر انحنای گونه‌ام نزول می کند، امیدوارم که جدول جفایت غلط باشد. اما افسوس حتی با حساب احتمالات هم امید وصلت از محالات است. دیگر بیش از این به فرمول وجودت دست نمی برم اما امیدوارم که تالس بزرگ دل سنگینت را نسبت به من نرم نماید و بیش از این محتاجم نسازد که در لگاریتم اندیشه به دنبال اندازه ی تقریبی وفایت بگردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد