یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد
یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد

هزینه عشق

پسر بچه‌ای یک برگ کاغذ به مادرش داد.

مادر که در حال آشپزی بود، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.

او نوشته بود:

صورتحساب!!!

کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان

مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان

نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان

بیرون بردن زباله 1000 تومان

جمع بدهی شما به من: 12.000 تومان!



مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:

بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ

بابت تمام شب‌هایی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ

بابت غذا، نظافت تو، اسباب بازی هایت هیچ

و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که: هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است.

وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می‌کرد. گفت:

مامان... دوستت دارم.

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:

قبلاً به طور کامل پرداخت شده!!!

قابل توجه اونهایی که هیکل درشت کرده­ اند و فکر می‌کنند مرور زمان آنها را بزرگ کرده.

بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم... کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.

نتیجه گیری منطقی: جایی که احساسات پا می‌ذاره منطق کور میشه!!!

مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه می‌ذاره:

جمع بدهی میشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان!!!

 

منبع: http://www.arefan.com

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد