اشاره:
گویاترین و جامعترین تعریف عدالت که پارسی آن دادگری است، فرموده حضرت علی(ع) است: ((العدل یضع الامور مواضعها))
عدالت فطری است و دو نشانه بر فطری بودن آن ذکر شده است:
1ـ عشق به صلح و عدالت
2ـ انتظار عمومی برای رهانندهای بزرگ
عدالت گستری از اصول مهم برنامه رهبران الهی است. از این رو در تورات نیز آمده است:
((روح خداوندی بر من استوار است؛ زیرا خداوند مرا مسح کرده است و به من رسالت داده است بینوایان را بشارت دهم که به بند افتادگان را اعلام رهایی و نابینایان را آزاد کنم و خوش سالی خداوند را بشارت دهم))
یهود و مسیحیت نیز منتظر موعودند و اصلیترین انتظاری که از موعودشان دارند عدالت گستری اوست. علاوه بر این که عقل حکم میکند، کسی رهاننده بزرگ و ناجی بشریت است که ظلم ستیز و عدل گستر باشد و این همه انتظار زیبندهی چنین موعودی است، آیههای بسیاری از عهد عتیق و عهد جدید بر آن دلالت میکند، و حتی در گنجینهای از تلمود آمده است که تامین سعادت بشر به واسطه موعود قسمتی از نقشه خداوند در آغاز آفرینش جهان بوده است.
گستره عدالت گستری موعود گستردهتر از جامعه بشری است از این رو موجودات دیگر نیز از حکومت عدل محور او بهرهمند میشوند.
عدالت که لغت پارسی آن دادگری است، در قاموس کتاب مقدس به معنی دو نیم کردن[1] و در مفردات به معنای مساوات آمده است[2]، ولی از آنجا که دو نیم کردن و مساوی پخش کردن همیشه عادلانه نیست و گاهی عین بیعدالتی است، به نظر میرسد گویاترین و کوتاهترین و جامعترین تعریف عدالت، فرمودة حضرت علی7 است: ((العدل یضع الامور مواضعها؛ عدالت هر چیزی را به جای خودش میگذارد)).[3]
در این سخن، دو نیم کردن و تساوی که در قالب عدالت بگنجد، وجود دارد و تقسیمِ برابری که به شوره زار ظلم ختم شود، طرد شده است.
بنابراین، عدالت آن است که هر چیزی به ((جای)) واقعی خود بنشیند و به بیانی دیگر، هر چیز به حق خود برسد یا حق هر کس و هر چیز به وی داده شود.
فطری بودن عدالت
هر مسئلهای از دو راه قابل بحث و بررسی است:
از طریق ((عقل و خرد)) و از طریق ((عاطفه و فطرت))
فطرت همان الهام و درک درونی است که نیاز به دلیل ندارد؛
یعنی بدون استدلال و برهان انسان آن را پذیرا میشود و به آن ایمان دارد.
این گونه الهامات باطنی گاهی امواجش از داوریهای خرد نیرومندتر و اصالتش بیشتر است؛ که اینها ادراکات ذاتی است و آنها معلومات اکتسابی...
آیا در مسأله مورد بحث، یعنی پایان گرفتن جهان با جنگ و خونریزی و ظلم و بیدادگری، یا حکومت صلح و عدالت و امنیت، الهامهای فطری میتواند به ما کمکی کند یا نه؟
پاسخ این سؤال مثبت است. زیرا دو نشانه قابل ملاحظه وجود دارد که میتواند ما را به حقیقت رهنمون گرداند:
1-عشق به صلح و عدالت
عشق به صلح و عدالت در درون جان هر کسی هست؛ همه از صلح و عدل لذّت میبرند؛ و با تمام وجود خودخواهان جهانی مملو از این دو هستند.
با تمام اختلافهایی که در میان ملّتها و امّتها در طرز تفکّر، آداب و رسوم، عشقها و علاقهها، خواستها و مکتبها وجود دارد، همه بدون استثنا سخت به این دو علاقهمندند و گمان میکنم دلیلی بیش از این بر فطری بودن آنها لزوم ندارد؛ چه اینکه همه جا عمومیّت خواستهها، دلیل بر فطری بودن آنهاست. آیا این یک عطش کاذب است؟ یا نیاز واقعی که در زمینة آن، الهام درونی به کمک خرد شتافته؛ تا تأکید بیشتری روی ضرورت آن کند؟ (دقّت کنید)
آیا همیشه تشنگی ما دلیل بر این نیست که آبی در طبیعت وجود دارد؟! و اگر آب وجود خارجی نداشته باشد، آیا ممکن است عطش و عشق و علاقه به آن در درون وجود ما باشد؟ ما میخروشیم، فریاد میزنیم، فغان میکنیم، و عدالت و صلح میطلبیم؛ و این نشانه آن است که سرانجام این خواستهها تحقق میپذیرد و در جهان پیاده میشود. اصولاً فطرت کاذب مفهومی ندارد؛ زیرا میدانیم آفرینش و جهان طبیعت یک واحد به هم پیوسته است، و هرگز مرکّب از یک سلسله موجودات از هم گسسته و از هم جدا نیست... به هر حال، فطرت و نهاد آدمی به وضوح صدا میزند که سرانجام، صلح و عدالت جهان را فرا خواهد گرفت و بساط ستم برچیده میشود؛ چرا که این خواست عمومی انسانها است.[4]
اشاره:
گویاترین و جامعترین تعریف عدالت که پارسی آن دادگری است، فرموده حضرت علی(ع) است: ((العدل یضع الامور مواضعها))
عدالت فطری است و دو نشانه بر فطری بودن آن ذکر شده است:
1ـ عشق به صلح و عدالت
2ـ انتظار عمومی برای رهانندهای بزرگ
عدالت گستری از اصول مهم برنامه رهبران الهی است. از این رو در تورات نیز آمده است:
((روح خداوندی بر من استوار است؛ زیرا خداوند مرا مسح کرده است و به من رسالت داده است بینوایان را بشارت دهم که به بند افتادگان را اعلام رهایی و نابینایان را آزاد کنم و خوش سالی خداوند را بشارت دهم))
یهود و مسیحیت نیز منتظر موعودند و اصلیترین انتظاری که از موعودشان دارند عدالت گستری اوست. علاوه بر این که عقل حکم میکند، کسی رهاننده بزرگ و ناجی بشریت است که ظلم ستیز و عدل گستر باشد و این همه انتظار زیبندهی چنین موعودی است، آیههای بسیاری از عهد عتیق و عهد جدید بر آن دلالت میکند، و حتی در گنجینهای از تلمود آمده است که تامین سعادت بشر به واسطه موعود قسمتی از نقشه خداوند در آغاز آفرینش جهان بوده است.
گستره عدالت گستری موعود گستردهتر از جامعه بشری است از این رو موجودات دیگر نیز از حکومت عدل محور او بهرهمند میشوند.
عدالت که لغت پارسی آن دادگری است، در قاموس کتاب مقدس به معنی دو نیم کردن[1] و در مفردات به معنای مساوات آمده است[2]، ولی از آنجا که دو نیم کردن و مساوی پخش کردن همیشه عادلانه نیست و گاهی عین بیعدالتی است، به نظر میرسد گویاترین و کوتاهترین و جامعترین تعریف عدالت، فرمودة حضرت علی7 است: ((العدل یضع الامور مواضعها؛ عدالت هر چیزی را به جای خودش میگذارد)).[3]
در این سخن، دو نیم کردن و تساوی که در قالب عدالت بگنجد، وجود دارد و تقسیمِ برابری که به شوره زار ظلم ختم شود، طرد شده است.
بنابراین، عدالت آن است که هر چیزی به ((جای)) واقعی خود بنشیند و به بیانی دیگر، هر چیز به حق خود برسد یا حق هر کس و هر چیز به وی داده شود.
فطری بودن عدالت
هر مسئلهای از دو راه قابل بحث و بررسی است:
از طریق ((عقل و خرد)) و از طریق ((عاطفه و فطرت))
فطرت همان الهام و درک درونی است که نیاز به دلیل ندارد؛
یعنی بدون استدلال و برهان انسان آن را پذیرا میشود و به آن ایمان دارد.
این گونه الهامات باطنی گاهی امواجش از داوریهای خرد نیرومندتر و اصالتش بیشتر است؛ که اینها ادراکات ذاتی است و آنها معلومات اکتسابی...
آیا در مسأله مورد بحث، یعنی پایان گرفتن جهان با جنگ و خونریزی و ظلم و بیدادگری، یا حکومت صلح و عدالت و امنیت، الهامهای فطری میتواند به ما کمکی کند یا نه؟
پاسخ این سؤال مثبت است. زیرا دو نشانه قابل ملاحظه وجود دارد که میتواند ما را به حقیقت رهنمون گرداند:
1-عشق به صلح و عدالت
عشق به صلح و عدالت در درون جان هر کسی هست؛ همه از صلح و عدل لذّت میبرند؛ و با تمام وجود خودخواهان جهانی مملو از این دو هستند.
با تمام اختلافهایی که در میان ملّتها و امّتها در طرز تفکّر، آداب و رسوم، عشقها و علاقهها، خواستها و مکتبها وجود دارد، همه بدون استثنا سخت به این دو علاقهمندند و گمان میکنم دلیلی بیش از این بر فطری بودن آنها لزوم ندارد؛ چه اینکه همه جا عمومیّت خواستهها، دلیل بر فطری بودن آنهاست. آیا این یک عطش کاذب است؟ یا نیاز واقعی که در زمینة آن، الهام درونی به کمک خرد شتافته؛ تا تأکید بیشتری روی ضرورت آن کند؟ (دقّت کنید)
آیا همیشه تشنگی ما دلیل بر این نیست که آبی در طبیعت وجود دارد؟! و اگر آب وجود خارجی نداشته باشد، آیا ممکن است عطش و عشق و علاقه به آن در درون وجود ما باشد؟ ما میخروشیم، فریاد میزنیم، فغان میکنیم، و عدالت و صلح میطلبیم؛ و این نشانه آن است که سرانجام این خواستهها تحقق میپذیرد و در جهان پیاده میشود. اصولاً فطرت کاذب مفهومی ندارد؛ زیرا میدانیم آفرینش و جهان طبیعت یک واحد به هم پیوسته است، و هرگز مرکّب از یک سلسله موجودات از هم گسسته و از هم جدا نیست... به هر حال، فطرت و نهاد آدمی به وضوح صدا میزند که سرانجام، صلح و عدالت جهان را فرا خواهد گرفت و بساط ستم برچیده میشود؛ چرا که این خواست عمومی انسانها است.[4]
2-انتظار عمومی برای یک مصلح بزرگ
تقریباً همة کسانی که در این زمینه مطالعه دارند متّفقند که: تمام اقوام جهان در انتظار یک رهبر بزرگ انقلابی به سر میبرند، که هر کدام او را به نامی مینامند، ولی همگی در اوصاف کلّی و اصول برنامههای انقلابی او اتفاق دارند. بنابراین... مسألة ایمان به ظهور یک نجاتبخش بزرگ... یک اعتقاد عمومی و قدیمی، در میان همة اقوام و مذاهب شرق و غرب است... و این خود دلیل و گواه دیگری بر فطری بودن این موضوع است.[5]
3-عدالتگستری از اصول مهم برنامه رهبران الهی
ایجاد عدالت، اقوام اصلی و سرلوحة همة برنامههای امام منجی حضرت مهدی4 است، چنان که این اصل از نخستین هدفها و اصلیترین برنامههای همة پیامبران بوده است که در گذشته تاریخ، اجتماعات و مردم را بدان فرا خواندند و در راه تحقق آن فداکاریهای فراوان کردند. میتوان گفت بیشترین درگیری و مبارزة پیامبران بر سر اجرای عدالت بوده است، و اصول شرایع آنان از آن جهت دچار موانع میگشته و با کار شکنیهای فراوانی روبرو شده است که ماهیتی ظلم ستیز و دادگرایانه داشته است. وگرنه صرف اعتقاد به اصول و مبانی دینی، بیآنکه در حرکت اجتماعی دخالت داشته باشد و با بیداد و ستم درگیر شود و برنامههای اقتصادی و مالی را کنترل کند و ... درگیری و ستیزی را در پی نخواهد داشت.[6]
در تورات نیز همدردی خداوند با بینوایان، هسته رسالت مسیح را تشکیل میدهد. مسیح عشق ویژه خداوندی به بینوایان است. با استناد به آیه 61 یسایا آمده است:
روح خداوندی بر من استوار است؛ زیرا خداوند مرا
مسح کرده است و به من
رسالت داده است، بینوایان را بشارت دهم که به بند
افتادگان را اعلام رهایی و نابینایان را مژده به نور دیده
میدهد. آمدهام پایمال شدگان را آزاد کنم و خوش سالی خداوند را بشارت دهم.[7]
حال که عدالتگستری، اصلی از اصول مهم برنامه همه رهبران الهی است، و از طرفی،
این اصل محوری به علت
موانع عدیدهای که وجود داشته است به صورت همه جانبه و
گسترده به اجرا در نیامده است، عطش فطری جامعه جهانی برای
اجرا و گسترش همه جانبة عدالت محفوظ مانده است. از این رو، همگان در انتظار منجی بزرگ و عدالت گستر به سر میبرند. به ویژه اگر
شاهد ظلم و زور ظالمان باشند که در این زمان، بر اساس فطرت ذاتی خویش از خواب گران بیدار میشوند و همه کس
و در همه جا در چنین
موقعیتهایی بیش از پیش تشنه موعود و عدالت جهانی او
میشوند.
ناگفته نماند در دوران ظهور موعود، موانع گوناگونی که برای رهبران گذشته الهی بوده است، وجود نخواهند داشت و زمین و زمان و همه مردم، زمینه پذیرش عدالتگستری را پیدا خواهند کرد و این را میتوان یکی از امتیازهای دوران موعود دانست.
اینک این پرسش مطرح است که آیا یهود و مسیحیان نیز در انتظار موعود منجی هستند؟ و در صورتی که چنین انتظاری را داشته باشند، آیا آن منجی موعود، عدالت گستر هم هست؟ و در فرضی که عدالتگستر باشد آیا گستره عدالت او به گستردگی جامعه بشری است یا برکت عدالت او همگانی است و حتی شعاع عدالتگستری او موجودات دیگر را هم در بر میگیرد؟
4-انتظار موعود در آیین یهود و مسیحیان
پیش از آن که به بحث انتظار بپردازم، تذکر این نکته ضروری است که پرداختن به مقوله انتظار در محدوده محدودی که بیان شده است از دو جهت اهمیت دارد: نخست این که در لابهلای همین فرازهایی که در باب انتظار آمده، نکتههایی نیز در باب دادگستری موعود وجود دارد و از این زاویه مربوط به بحث و موضوع مورد نظر است.
از سوی دیگر، اگر آفتابی شود که اهل کتاب نیز چون دیگر ملل در دایره انتظارند (علاوه بر نقل و بشارتهای عهدین) از عقل نیز یاری میگیریم که اگر قومی در حوزه انتظار داخل شدند و از چشم به راهی موعودشان گفتند، بیدرنگ اصلیترین انتظاری که از موعودشان دارند ظلم ستیزی و عدالت گستری او است و عقل میگوید: هر آن کس که منتظر آمدن موعود است، منجی بودن و ظلم سوزی او را نیز لحاظ کرده است و هرگز نمیتوان گفت منتظر موعودی هستند که پس از ظهورش در اندیشه عدالتگستری نیست یا برای عدالتپروری برنامهای ندارد.
از سویی، اگر آن موعود جهانی ظهور کند و پس از آمدنش دست روی دست بگذارد و نظاره کننده تبعیضها و ستم ستمکاران به تودهی ضعیف و بیپناه باشد، هرگز نمیتوان او را ناجی بشر خواند در حالی که اهل کتاب به ویژه یهود، همه سختیها را به امید آیندهای تحمل میکنند که با برگشت موعودشان، آرمان شهری از عدالت بنا نهاده شود و به همین سبب این عبارت کتاب مقدس میان یهودیان رایج بود:
((اگر چه ابتدایت صغیر بود عاقبت تو بسیار رفیع میگردد((
در دایرة المعارف کتاب مقدس آمده است: به آمدن ثانوی مسیح برای سلطنت در قسمتهای زیادی از عهد عتیق و عهد جدید اشاره شده است. تثنیه 30:3؛ مرموز 2؛ اشعیا 63:1 و... ویژگیهای روزهای پیش از آمدن ثانوی مسیح را بیان میکند و خود واقعه به شکل زیبایی در متن (24:27ـ30) ترسیم گردیده است. آمدن ثانوی مسیح یک واقعه مخفی نخواهد بود، بلکه هر چشمی آن را خواهد دید. بنابر متی:
(25: 31ـ46.) مسیح پس از ظهور ثانوی خود تخت پادشاهی خود را برقرار خواهد نمود و امتها را داوری مینماید.
کتاب مکاشفه، از بسیاری جنبهها مهمترین بخش درباره آموزه ظهور ثانوی مسیح است. حقیقت بالا در مکاشفه (1:7) چنین بیان شده است:
))اینک با ابرها میآید و هر چشمی او را خواهد دید و آنانی که او را نیزه زدند و تمامی امتهای جهان برای وی خواهند نالید))
حضرت
مسیح در حالی تصویر گردیده است که سوار بر اسب سفید و
همراه با لشکریان آسمان میآید تا به عنوان شاه شاهان و ربالارباب، زمینی را که مملو از شرارت است داوری نماید و سلطنت هزارساله
خود را به همراه مقدسین آغاز نماید. در این مدت، هزارسال شیطان بسته شده و به چاه هاویه افکنده
میگردد تا
در سرتاسر این مدت از فعالیت او جلوگیری شود.[8]
سپس مینویسد: باید
توجه داشت که ربوده شدن کلیسا و ظهور ثانوی مسیح بر زمین
دو واقعه مختلف هستند، اگر چه در هر دو واقعه ((خداوند)) میآید ولی در واقعه ربوده
شدن، او تنها به جو زمین
میآید تا مقدسین را به آسمان ببرد در حالی که در ظهور
ثانوی مسیح، به روی زمین میآید و سلطنت هزارساله را بر
روی زمین برقرار میسازد.[9]
از سویی، اندیشه مسیحا ماهیتاً یهودی است. یهودیان پس از نخستین ویرانی شهر قدس، همواره در انتظار یک رهبر الهی فاتح بودهاند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سلیمان برگرداند. شخصیت مورد انتظار، ماشیح (مسح شده) خوانده میشد... دلهای بنیاسرائیل از عشق مسیحای موعود لبریز بود و در مقابل حاکمان ستمگر، همواره در کمین چنین رهبر رهایی بخشی بودهاند. در باب دوم انجیل متی میخوانیم که: هیرودیس کبیر، پادشاه فلسطین پس از زاده شدن حضرت عیسی درصدد قتل او برآمد. اما چون وی را به فرمان الهی به مصر بردند خطر را از سر گذراند.[10]
مستر هاکس درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک ((منجی بزرگ جهانی)) در میان قوم ((یهود)) مینویسد:
عبرانیان منتظر قدوم مبارک ((مسیح)) نسلاً بعد نسل بودند و وعدة آن وجود مبارک، مکرراً در ((زبور)) و کتب پیامبران علیالخصوص در کتاب ((اشعیا)) داده شده است. تا وقتی که ((یحیای تعمیددهنده)) آمده، به قدوم مبارک وی بشارت داده، لیکن یهود آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده، با خود همی اندیشیدند که ((مسیح)) سلطان زمان خواهد شد و ایشان را از ذلّت جورپیشگان و ظالمان رهایی خواهد داد و به اعلا درجة مجد و جلال ترقّی خواهد کرد.[11]
موعود و عدالتگستری در عهدین
حال که بیان شد یهود و مسیحیان در صراط انتظار موعودند و آن موعود را، شاه شاهان میدانند، اینک به این پرسش و پاسخش میپردازیم که آیا اهل کتاب، آن موعود جهانی را عدالتگستر هم میدانند؟
شور و التهاب انتظار موعود در تاریخ پر نشیب و فراز یهود و مسیحیان موج میزند. یهودیان در سراسر تاریخ محنتبار خود هرگونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کردهاند که روزی مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانروای جهان گرداند.[12]
مهمترین مژده مسیحایی و عدالت گستریاش در کتاب ((اشعیاء)) نبی آمده است که تصویر روشنی از عدالتپروری او را به نمایش میگذارد.
بشارتهای کتاب اشعیاء به عدلگستری موعود
در کتاب ((اشعیای نبی)) که یکی از پیامبران پیرو تورات است آمده است:
نهالی از تنه یسی (پدر داوود) بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت. مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود. جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کشت. کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت.[13]
در فراز دیگری از این کتاب آمده است:
موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق گوشهای خود تنبیه نخواهد نمود.[14]
کیست کسی را از مشرق برانگیخت، که عدالت او را نزد پاهای وی میخواند، امتها را به وی تسلیم میکند و او را بر پادشاهان مسلط میگرداند و ایشان را مثل غبار به شمشیر وی و مثل کاه که پراکنده میگردد و به کمال وی تسلیم خواهد شد نمود. ایشان را تعقیب نموده، به راههایی که با پاهای خود نرفته، به سلامتی خواهد گذشت.[15]
از این فرازها چنین برمیآید که انسانی فوقالعاده و ممتاز ظهور میکند و بر همه جهان مسلط میشود و دنیا پر از عدل و داد میگردد به گونهای که کسی جرأت ظلم به دیگران را در خود نمیبیند؛ زیرا از آن میترسد که گزارش داده شود و در چنگال عدالت گرفتار گردد.
در بخشی دیگر از همین کتاب آمده است که آن موعود جهانی، عدالت اجتماعی را برقرار خواهد کرد و امنیت عمومی به وجود خواهد آمد. همانند همین بند:
آن گاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد و عدالت
در بوستان مقیم خواهد گردید، و عمل عدالت، سلامتی و نتیجه عدالت، آرامی و اطمینان خاطرخواهد بود تا ابدالآباد و قوم من در
مسکن سلامتی و در مساکن مطمئن و در منزلهای آرامی ساکن خواهند شد.[16]
جمیع امتها به سوی او روان خواهند
شد... او امتها را داوری خواهد نمود و قومهای بسیاری را
تنبیه خواهد کرد...
امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند
آموخت.[17]
بشارتهای کتاب زبور
تورات و انجیل فعلی نیز از ناجی موعود خبر دادهاند و قرآن کریم نیز از بشارت تورات و زبور داوود به ظهور نبی و به میراث رسیدن زمین به صالحان خبر داده است و میفرماید:
((و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون))[18]
((ما علاوه بر ذکر (تورات) در ((زبور)) نوشتیم که در آینده، بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد))
عین همین عبارت در زبور فعلی موجود است. اینک متن زبور:
زیرا که شریران منقطع میشوند؛ امّا متوکّلان به خداوند وارث زمین خواهند شد. (10) و حال اندکست که شریر نیست میشود که هر چند مکانش را جستجو نمایی ناپیدا خواهد بود. (11) اما متواضعان وارث زمین شده، از کثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد. (12) شریر به خلاف صادق، افکار مذمومه مینماید و دندانهای خویش را بر او
میفشارد. (13) خداوند به او متبسم است؛ چون که میبیند که روز او میآید. (14) شریران شمشیر را کشیدند و کمان را چلّه کردند تا آن که مظلوم و مسکین را بیندازند. و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد. (16) کمی صدّیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است. (17) چون که بازوهای شریران شکسته میشود و خداوند صدّیقان را تکیهگاه است. (18) خداوند روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد بود. (19) در زمان بلا، خجل نخواهند شد و در ایام قحطی سیر خواهند بود. (20) لکن شریران هلاک خواهند شد و دشمنان خداوند مثل پیه برهها فانی بلکه مثل دود تلف خواهند شد. (21) زیرا متبرّکان خداوند وارث زمین خواهند شد؛ اما ملعونان وی منقطع خواهند شد
. (29) صدّیقان وارث زمین شده، ابداً در آن ساکن خواهند شد. (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگهدار که تو را به وراثت زمین بلند خواهند کرد و در وقت منقطع شدن شریران، این را خواهی دید. (38) اما عاصیان عاقبت مستأصل، و عاقبت شریران منقطع خواهند شد.[19]
در این بندها که از کتاب زبور بیان شد، به ظهور منجی اعظم و سرکوب ظالمان تصریح شده است. این متن مقدس در باب عدالت گستری روشن است و نیازی به توضیح بیشتر دیده نمیشود. به یقین، اگر صالحان وارث زمین شوند که وعده قرآن نیز هست و چلّه کمان ظالمان شکسته شود و نسل آدمهای شرور قطع شود، آرمان شهری از عدالت تحقق پیدا میکند.[20]
گفتنی است نویدهای زبور فراوان است و در پیش از 35 بخش از مزامیر (150) گانه نویدظهور آن موعود منجی عالم موجود است و بر طالب تفصیل است که به عهد عتیق مراجعه کند.[21]
بشارت انجیل مرقس
و چون او ـ عیسی ـ از هیکل بیرون میرفت یکی از شاگردانش به او گفت: ای استاد! ملاحظه فرما چه نوع سنگها و چه عمارتهاست؟
حضرت عیسی (ع) در جواب وی گفت: آیا این عمارتهای عظیمه را مینگری. بدان که سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد مگر آن که به زیر افکنده شود. و چون او بر زیتون مقابل هیکل نشسته بود... از وی پرسیدند: ما را خبر ده که این امور کی واقع میشود؟ آن گاه عیسی در جواب ایشان گفت: زنهار! کسی شما را گمراه نکند. زیرا که بسیاری به نام من آمده و خواهندگفت که من هستم و بسیاری را گمراه خواهند نمود.[22]
بشارت عدلگستری موعود در انجیل متی
اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خویش آید، آنگاه بر
کرسی جلال خود خواهد
نشست. و جمیع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از
همدیگر جدا میکند به گونهای که شبان میشها را از بزها
جدا میکند... آنگاه پادشاه
به اصحاب طرف راست گوید: بیایید ای برکت یافتگان از پدر من، و ملکوتی را که از ابتدای عالم برای شما
آماده شده است به میراث گیرید.[23]
از این چند بندی که نقل شد، فهمیده میشود که آن موعود جهانی پس از تشکیل حکومت، بر مسند داوری مینشیند و سعادت
عمومی به دست توانای آن حضرت بر پا میشود و در ضمن همین مطالب به اقتدار آن رهبر جهانی اشاره شده است.
گفتنی است مستر هاکس
مینویسد: کلمه ((پسر انسان)) 80 بار در انجیل و ملحقات آن
در عهد جدید به کار رفته است که فقط 30 مورد آن با حضرت
عیسی قابل تطبیق است و 50 مورد دیگر از ((مصلح)) و نجاتدهندهای سخن میگوید که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد.[24]
در گنجینهای از تلمود آمده است:
اعتقاد عموم بر این است که ظهور ماشیح و فعالیتهای او در راه بهبود وضع جهان و تامین سعادت بشر، قسمتی از نقشه خداوند در آغاز آفرینش جهان بوده است. از این رو در اینباره آمده است: ((پیش از آن که عالم هستی به وجود آید، هفت چیز آفریده شد: تورات، توبه، باغ عدن، جهنم، اورنگ جلال الهی، بیت همیقداش و نام ماشیح)).[25]
سپس مینویسد: دانشمندان یهود این نکته را به مردم یادآوری میکردند که پیش از ظهور ماشیح، آشفتگی و فساد در جهان به حد اعلی خواهد رسید و مشکلات و سختیهای زندگی تقریبا غیر قابل تحمل خواهند شد. و در نهایت، اثری که دوران ماشیح بر وضع دنیای آینده خواهد گذشت متذکر میشود و آن آثار را در اثرهای ذیل خلاصه میکند:
او خود جهان را به نور خویش روشن خواهد کرد چنان که مکتوب است. بار دیگر آفتاب در روزِ نورِ تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد تابید. زیرا که یهوه، نور جاودانی تو و خدایت، زیبایی تو خواهد بود.[26]
تمام شهرهای ویران شده را از نو آباد خواهند کرد و در جهان جایی ویرانه
یافت نخواهد شد. حتی شهرهای سدوم و عمورا نیز در زمان ماشیح آباد خواهند شد. و خواهرانت شهر سدوم و
دخترانش (دهات اطرافش) به
حالت نخستین خود باز خواهند گشت.[27]
صلح جاویدان در سراسر طبیعت حکمفرما خواهد شد:
گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم. طفل کوچک آنها را خواهد راند. گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد. و طفل شیرخوار بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت. و در تمامی کوه مقدس من ضرری و فسادی نخواهند کرد.
زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل
آبها که دریا را میپوشاند.[28]
خداوند، تمام حیوانات و خزندگان را فراخوانده و با آنها و با تمام اسرائیل عهد خواهد بست، چنان
که گفته شده است: در آن روز جهت ایشان با پرندگان و حیوانات صحرا و خزندگان زمین عهد بسته و کمان و
شمشیر و جنگ
را از زمین خواهم شکست و ایشان را به امنیت خواهم خوابانید.[29]
گریه و شیون و زاری در جهان نخواهد بود و آواز
و گریه و فغان و صدای ناله و فریاد دیگر در آن شنیده نخواهد شد.[30]
دیگر نه آه و ناله به گوش خواهد رسید و نه فریاد و فغانی؛ نه غم و اندوهی
وجود خواهد داشت و نه
حزن و ماتمی؛ بلکه همه شادمان و خوشحال خواهند بود، چنان
که آمده است: و فدیه شدگان خداوند بازگشته و با ترنم به
صهیون خواهند آمد، و خوشی جاودانی بر سر ایشان خواهد بود و شادمانی و خوشی را خواهند یافت و
غم و ناله فرار خواهد
کرد.[31]
در جهان امروزی هنگام شنیدن خبرهای خوش چنین میگوید: متبارک است خدایی که نیک
است و نیکی میکند و هنگام استماع خبرهای بد باید بگوید ((متبارک است داور حقیقی)) و در جهان آینده فقط
این را خواهند شنید
((متبارک است خدایی که نیک است و نیکی میکند)).[32]
گفتنی است که بر این نکته تأکید شده است که ماشیح، دورانی از صلح پایدار و بیزوال و شادمانی و خرسندی را در سراسر
جهان پدید خواهد آورد.
ناگفته نماند یهود عقیده دارند:
بیش از همه ملتها، ملت اسرائیل با ظهور ماشیح خوشبخت خواهد شد. ظلم و جوری که از جهانیان تحمل کرده است، پایان خواهد یافت و به مقام عالی که خداوند برایش مقدر کرده است خواهد رسید. دگرگونی بخت ملت اسرائیل از بدی به خوبی، و ترقی و سعادت ایشان به حدی قابل توجه و شگفتانگیز خواهد بود که بسیاری از غیر یهودیان کوشش خواهند کرد تا به جامعه ایشان بپیوندند، ولی چون محرک اصلی آنان سهم بردن از سعادت اسرائیل است و نه گرویدن به دین آنان، از این جهت آنان را در جامعه یهود نخواهند پذیرفت... زیرا دانشمندان گفتهاند: در دوران ماشیح اگر کسی بخواهد به دین یهود درآید او را نمیپذیرند.
یا اینکه مینویسد:
ماشیح، جمعآوری و اتحاد اسرائیل را عملی خواهد کرد... و پیش از گردآمدن مجدد اسباط پراکنده اسرائیل، واقعه شگفتانگیز دیگری رخ خواهد داد و آن تجدید بنای شهر مقدس اورشلیم است. اگر کسی بگوید که پراکندگان ملت اسرائیل گرد آمدهاند و هنوز اورشلیم آباد نگشته است، سخنش را باور مکن. چرا؟ زیرا که مکتوب است: ((خداوند اورشلیم را بنا میکند)) و سپس گفته شده: ((او پراکندگان اسرائیل را جمعآوری مینماید)).[33]
و در پایان مینویسد:
از آنجا که دوران ماشیح چنین خوبیها و چنین سعادت عظیمی را با خود خواهد آورد، پس حق آن است به نیکوکارانی که از جهان گذشتهاند اجازه داده شود تا در آن شرکت جسته و شریران و بدکاران از آن محروم گردند. در نتیجه، اعتقاد به ظهور ماشیح با ایمان به حقیقت رستاخیز مردگان در صورتی که شایسته چنین پاداش و موهبتی باشند، همراه است.
درباره کسانی که زندگی ناشایسته و پر از فساد دارند چنین آمده است:
در (فصل رستاخیز مردگان) است: ((نزدیک ایام
ماشیح، طاعون عظیمی به جهان خواهد آمد و شریران با آن نابود خواهند شد)).[34]
موجودات دیگر نیز از عدالت او بهرهمند خواهند شد. در
کتاب تورات پس از آن که از دادگری موعود سخن میگوید، آمده است:
کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت. گرگ
با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و...[35]
از این بندها و بندهای پیش گفته به خوبی فهمیده میشود که موجودات دیگر
نیز از برکت عدالت آن
حضرت بهرهمند میشوند و درندگان خونی، خوی وحشیانة خود
را از دست میدهند و با هم سازشی عادلانه دارند. از اینرو
موجودات دیگر نیز از برکت عدالت گستری او بهرهمند میگردند.
اختلاف نظر مسیحیان و یهود در هویت رهبر موعود الهی
یهود و مسیحیان معتقدند که وی از ذریة اسحاق، از فرزندان یعقوب و از نوادگان داوود است. مسیحیان میگویند: این رهبر ] موعود [ اسرائیلی، مسیح بن مریم است که به دست یهود کشته شد. خدای متعال، وی را زنده کرد و از میان مردگان برانگیزاند و به آسمانش بُرد و در آخر دنیا، وی را میفرستد تا توسط وی، وعدهاش را تحقق بخشد.
یهودیان میگویند: وی ] = رهبر موعود[ هنوز زاده نشده است.
آیة 20 صحاح ] = سوره [ 17 سِفر تکوین ] = پیدایش[ به وعدة خدای متعال به اسماعیل7 اشاره دارد:
ای اسماعیل! سخنت را دربارة وی ] = رهبر موعود[ شنیدم. منم آن که مبارکش میگردانم و رشدش میدهم و توانش را بسیار بسیار میکنم و دوازده رهبر میزاید و امت عظیمی قرارش میدهم.[36]
))حنان ایل))؛ مفسّر یهودی در حاشیه بر این آیه مینویسد:
از پیشگویی این آیه 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله اسماعیل) ] با ظهور
اسلام در سال 624 م[ امتی
عظیم گردند. در این مدت، اسماعیل مشتاقانه منتظر بود
وعدة الهی محقق شود و عرب بر حاکم چیره گردند. ولی ما که
ذریة اسحاق هستیم، تحقق وعدة الهی که به ما داده شده بود به سبب گناهانمان به تأخیر
افتاد، اما
حتماً وعدة الهی در آینده محقق خواهد شد. پس نباید نومید شویم.[37]
------------------
پی نوشت ها
[1] قاموس کتاب مقدس، ترجمه مستر هاکس آمریکایی، طبع بیروت، 1928. ص 599
.[2]. راغب اصفهانی، مفردات، المکتبة المرتضویه، ص 325 .
[3]. آه بشته ـ س ـ م، میردامادی، گفتوگو، عدالت در روابط بینالملل و بین ادیان از دیدگاه اندیشمندان مسلمان و مسیحی، انتشارات
بینالمللی المهدی، چ اول، ص 28.
[4]. ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی حضرت مهدی4، قم، انتشارات نسل جوان، چ 11، ص 51.
[5]. همان.
[6]. محمد حکیمی، عصر زندگی، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چ 5، ص 24.
[7]. گفتوگو، ص 28.
[8]. بهرام محمدی، (ویراستار و مسئول گروه ترجمه)، دایرة المعارف کتاب مقدس، تهران: سرخدا، ص 521 .
[9]. همان.
[10]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول بهار 79، ص 100ـ101.
[11]. قاموس کتاب مقدس، ص 806.
[12]. آشنایی با ادیان بزرگ، ص 101.
[13]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی، دارالسلطنه لندن، مطبوع سنه1932، باب 11، ص 1031، بند 1ـ6 .
[14]. همان.
[15]. همان، باب 41، بندهای 2ـ4، ص 1057.
[16]. همان، باب 32، بندهای 16ـ 18.
[17]. همان، باب دوم، بندهای 2ـ6، ص 1009.
[18]. انبیاء، 105.
[19]. کتاب عهد عتیق و جدید، مرموز، 37، بندهای 9ـ38.
[20]. واضح است میراث بردن زمین مژده ویژهای است به صالحان که آینده زمین از آن آنان خواهد بود و این صاحب اختیاری منحصر به منطقهای یا مقطعی از زمان نخواهد بود و قابل زوال و بازگشت به عقب نیست.
[21]. سید اسدالله هاشمی شهیدی، ظهور حضرت مهدی (عج) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، انتشارات جمکران، ص 310.
[22]. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متی، باب 24، بندهای 1ـ8، 23، 28ـ29، ص 41
[23]. همان، باب 25، بند 31ـ34، ص 44.
[24]. قاموس کتاب مقدس، ص 219.
[25]. راب، دکتر، 1، کهن، گنجینهای از تلمود، ترجمه از متن انگلیسی، امیر فریدون گرگانی، تصحیح چاپ، غلامرضا ملکی به اهتمام امیرحسین صدری پور، ص 352، (به نقل از پساحیم، 54 الف.)
[26]. گنجینهای از تلمود (به نقل از ملاکی4: 2 یا 3:19).
[27]. همان، (به نقل از اشعیاء، 60:19).
[28]. گنجینهای از تلمود، (به نقل از اشعیا، 6،7،11،18 و.
.. ).[29]. همان، (به نقل از هوشع، 2: 20).
[30]. همان، (به نقل از اشعیاء، 65:19).
[31]. همان، (به نقل از اشعیاء، 35ـ10، شموت ربا، 15ـ21).
[32]. همان، ص 358 ـ359 (به نقل از پساحیم 150 الف).
[33]. گنجینهای از تلمود، ص 360 (به نقل از مزامیر داود 147:2).
[34]. همان، ص 361 (شیر هشیرم ربا، مربوط به آیه سیزدهم از فصل دوم غزل غزلهای سلیمان).
[35]. کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی، بندهای 6ـ9.
[36]. انتظار، فصلنامة علمی ـ تخصصی ویژه امام مهدی4، سال اول، شماره اول، پاییز 1380، مقالة مهدی منتظر4 و نشانههای ظهور، نوشته سامی بدری، ص 175.
[37] . همان؛ به نقل از The Stone edtion, The chvmash, by R.hosson Scherman, First.