آنچه از تجربه سایر کشورها در خصوص حذف صفرهای پول ملی برداشت میشود، این است که این کشورها در مواجهه با بروز ابرتورم در مقاطع زمانی کوتاه جنگی یا در مقابل تورمهای بالا و پایدار بیثباتکننده در دوران گذار اقتصادی، دست به کار اصلاح واحد پول ملی یا تغییر آن زدهاند و هدف این بوده است که یا بعد از اعمال سیاستهای تثبیت یا بعد از برطرف شدن شرایط بیثباتکننده جنگی، با این اقدام به جامعه علامت بدهند که دوران بد قبلی سپری شده و زمان پایداری، ثبات و اعتماد فرا رسیده است یا حتی در حین مواجهه با تورمهای بالا و حاکمیت انتظارهای بیثبات، به عنوان ابزار تثبیتکننده انتظارات تورمی یا مکمل سیاستهای پولی، مالی و اقتصادی، اقدام به تغییر واحد پولی خود کردهاند.
تجربه این کشورها نشان میدهد که به لحاظ جایگاه واقعی، تغییر واحد پولی ملی در جایگاه معلول قرار دارد و نه علت. یعنی این سیاست فقط نشان از پشت کردن به شرایط بیثبات و روآوردن به ثبات از طریق اصلاحات پولی، حقیقی و نهادی است و بنابراین این سیاست ماهیت علامت دهنده و مکمل نهایی دارد. همچنین تا وقتی اقتصاد با سیاستهای تثبیت و اقدامهای حقیقی و نهادی مستعد با ثبات نشده است، اقدام به تغییر واحد پول ملی به نتیجه مطلوب منجر نمیشود و تورم همچنان پابرجا میماند و به نوعی شرایط برای تکرار تغییر واحد پول ملی تکرار میشود.
اگر به تجربه دو گروه از کشورها که اقدام به این عمل کردهاند، توجه کنیم با کشورهایی که در جنگ تورمهای بسیار بالا را تجربه کردهاند و کشورهایی که اصلاحات اقتصادی انجام دادند و در پایان اصلاحات حذف سه صفر را بهعنوان یک عمل مکمل و یک نشانه از تغییر وضعیت انجام دادهاند، مواجه میشویم. این گروه موفق هم بودند مثلا آلمانها بعد از جنگ جهانی اول به این دلیل که درگیر تورمهای بسیار بالا شدند، چندین صفر از پول خود را حذف کردند که سریع جواب داد و به تثبیت اوضاع کمک کرد. کشورهایی بودهاند که با تجربه تورمهای مستمر فکر میکردند که اگر چند صفر از پول ملی خود حذف کنند از تورم نجات مییابند، اما اساسا کار حذف چند صفر، حذف تورم نیست.
دولتها اگر قبلا بسترها را فراهم کرده باشند به آرامش فضا کمک میکند، اما اینطور نیست که در کوران تورم بخواهند از حذف سه صفر بهعنوان ابزار و عامل ثبات استفاده کنند و نتیجه بگیرند؛ چنانچه تجربه اول روسیه بعد از فروپاشی شوروی ناموفق بود، ولی تجربههای بعدی این کشور وقتی که ساختار خود را سروسامان داد با موفقیت مواجه شد در جایی که تمام قیمتها مضربی از چند صفر، یعنی مضربی از هزار، صد هزار و یک میلیون باشند هم این کار جواب میدهد و دولتها توانستهاند بهراحتی و بدون هزینه اسکناسها را کوچک کنند.
تجربه ناموفق آرژانتین در حذف صفر از پول ملی هم دلایل متعدد داشت. این کشور چندین بار پیاپی اقدام به تغییر واحد پول خود کرده است. ابتدا در سال 1970 در کوران تورم خود اقدام به حذف دو صفر از پول ملی کرد که به علت عدم همراهی با اصلاحات واقعی، تغییر یادشده نتیجه نداد و تورم دوباره شتاب گرفته و ارزش پول ملی این کشور روند نزولی خود را ادامه داد. در سال 1983 این کشور اقدام به حذف چهار صفر از پول خود میکند، اما تورم و بیثباتی فروکش نکرده و به این سبب در سال 1985 دوباره این کشور سه صفر از پول خود را حذف کرد و باز هم نتیجه حاصل نشد و تورم و بیثباتی ادامه یافت. این تجارب بیانگر آن است که سیاست حذف صفرهای پول ملی به خودی خود منتج به نتایج مطلوب نخواهد شد اما متعاقب سیاستهای پولی، مالی و اصلاحی ابتدای دهه 1990، حذف چهار صفر از پول ملی در آرژانتین به نتیجه مطلوب منجر شد و تورم را در این کشور به شدت کاهش داد.
لذا کشورهایی که در شرایط نامطمئن و بیثبات بدون اصلاحات سیاستی و تثبیتی اقدام به تغییر صفرهای پول خود کرده اند، به نتایج موردنظر دست نیافته اند، اما کشورهایی که با اقدامهای اصلاحی و تثبیتی، زمینه را برای تغییر واحد پولی فراهم کردهاند و از تغییر واحد پولی خود به عنوان یک اقدام مکمل، نهایی و ارسال یک نشانه به بازار و مردم استفاده کرده اند، به هدف خود رسیدهاند.
در مجموع ایجاد فضای رقابتی و عمیقتر کردن بازارها؛ محدودکردن قدرت قیمت گذاری عوامل اقتصادی؛ انضباط و شفافیت در بودجه دولت و رفتار مالی دولت؛ اصلاح نظام مالیاتی و کاهش وابستگی اقتصاد کشور و بودجه دولت به درآمد نفت؛ محدودکردن فعالیتهای نامولد و تثبیت نسبت مبادلات مرتبط و نامرتبط با تولید ناخالص داخلی؛ ایجاد نظام مدیریت اصلاح قیمت و نظارت بر تغییرات قیمت هنگام شوک درمانی؛ نظارت بر اعطای اعتبار و بازدریافت وامهای معوقه و انضباط پولی، پیش شرط بسیاری از اقدامهای اصلاحی به شمار میروند و تا زمانی که درمورد آنها فکری نشود، نمیتوان به موفقیت هر نوع اصلاحاتی از جمله اصلاح واحد پول ملی امیدوار بود.
استاد: عباس شاکری
منبع: انتخاب
مرا در تن بود تا جان علی گویم علی جویم
بجنبد تا رگم در جان علی گویم علی جویم
ز پیدا و ز پنهانم همین یک حرف را دانم
که در پیدا و در پنهان علی گویم علی جویم
اگر اهل خراباتم و گر شیخ مناجاتم
به هر آئین ، به هر دستان علی گویم علی جویم
علی دین است و ایمانم ،علی درد است و درمانم
چه با درد و چه با درمان علی گویم علی جویم
علی حلال مشکل ها ،علی آرامش دلها
کند تا مشکلم آسان علی گویم علی جویم
اگر در خانقه افتم وگر در میکده خفتم
به هر معموره و ویران علی گویم علی جویم
ز مهر او سرشت من ، جمال او بهشت من
هم اندر روضه ی رضوان علی گویم علی جویم
علی باب الله عرفان ،علی سرالله سبحان
به نور دانش و عرفان علی گویم علی جویم
اگر درویش و مسکینم وگر دیندار و بی دینم
چه با کفر و چه با ایمان علی گویم علی جویم
اگر تسبیح می گویم وگر زنار می جویم
به هر اسم و به هر عنوان علی گویم علی جویم
ز سوره سوره ی قرآن ، ز یاسین و ز الرحمان
به هر آیه ز هر تبیان علی گویم علی جویم
اگر از وصل خوشحالم وگر از هجر نالانم
چه با وصل و چه با هجران علی گویم علی جویم
به محشر چون برآرم سر ، به نزد خالق اکبر
به گاه پرسش و میزان علی گویم علی جویم
شاعر:موافق
این مرد کسی است که تمام کره زمین را تحت تاثیر قرار داده و مسیر تاریخ را عوض کرد.
به خانه ای بنگرید که در آن زندگی کرده است.
او یکی از پیروان مکتب علــی(ع) است
راستی علـــــی چگونه بوده است؟
نگاهی به اعمال شب قدر
یکی از مواردی که باید به آن فکر کند این است که اگر از باری تعالی دریافتی داشت (که به حتم دارد)، چگونه آن را حفظ کند، چرا که دریافت همیشه آسان تر از حفظ نعمت های او است. شاید شب قدر را درک کنیم و معنویتی کسب نمائیم اما حفظ آن نیاز به توجّه، تمرین و ممارست دارد.
حقیقت شب قدر
شب قدر شبی است که انسان اگر بخواهد می تواند به اوج برسد و وسیله نیل به این اوج، خود انسان است که باید بیندیشد: کیست و چیست؟ تفکّری در احوال و وجود خود بکند.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: "أتزعم أنّک جرمٌ صَغِیر، و فِیکَ انطَوی العَالم الأَکبَر"؛ آیا تو می پنداری جرم کوچکی هستی؟ در حالی که در تو عالم بزرگتری پیچیده شده است. دعاهایی که انسان می کند در همین مسیر است که آدمی به کمال و اوج انسانیّت برسد.
در مورد فیض و رحمت الهی نیز باید بدانیم که فیض خداوند متعال، مطلق است و عمومی؛ اما اگر از طرف بندگان مشکل ایجاد شود، ربطی به فیّاضیت پروردگار ندارد که فاعل در فاعلیّت خود تامّ و تمام است. او که مشکلی ندارد و مشکل از قابل است که خود را محدود کرده و هم او باید به فکر اصلاح خود باشد؛ چرا که او علی الدوام رحمت خود را ارزانی می دارد، به ویژه در این ماه که چکیده تمام سال و این شب که خلاصه همه ماه است.
فکر و جایگاه آن:
فکر واندیشه بعد از ذکر، از مستحبات مؤکّد شب های قدر است و برای این استحباب دارد که انسان در احوال خود اندیشه کند و قابلیّت خود را اصلاح کرده و در مسیر دریافت لطف الهی قرار گیرد. توجّه باشد که تا توان ذکر و عبادت دارد به ذکر و عبادت بپردازد و در مرحله بعد که احساس خستگی کرد، فرصت ها را به فکر و اندیشه زنده کند. بنابراین، جایگاه فکر پس از ذکر است ولی فکر خود جهت دهنده و کیفیّت بخش به ذکر و عبادت است.
یکی از مواردی که باید به آن فکر کند این است که اگر از باری تعالی دریافتی داشت (که به حتم دارد)، چگونه آن را حفظ کند، چرا که دریافت همیشه آسان تر از حفظ نعمت های او است. شاید شب قدر را درک کنیم و معنویتی کسب نمائیم اما حفظ آن نیاز به توجّه، تمرین و ممارست دارد.
آمادگی برای شب قدر:
برای این که ان شاء الله
انسان شب قدر را خوب تر و با
کیفیّتی
عالی به سر برد، به جا است که اموراتی را برای آمادگی درک شب های قدر تدارک ببیند که جمله
ای از آن بر مبنای بیان میرزا جوادآقا ملکی تبریزی
(اعلی
اله مقامه الشریف) از قرار زیر است
1)دعا برای توفیق شبهای قدر و شب عید فطر. در خواست خود زمینه توفیق را بیشتر و بهتر فراهم می سازد.
2)مراقبت ویژه شبهای قدر. باید از خود کشیک کشید، مبادا فرصت ها ضایع گردد و به امور دنیا مشغول گردد. پس قبل از آن باید در خود آمادگی ایجاد کرد و در زمان ورود به این شب به خوبی فرصت ها را قدر شناسی کند.
3)انتخاب مناسبترین اعمال. دربین اعمال فراوان این شب ها بنگرد که کدام عمل با حال او بیشتر سازگاری دارد، به همان مبادرت ورزد.
4)تفکّر و به خود اندیشیدن. تفکّر و اندیشه در این که از کجا آمده ام، کجا هستم؟ و به کجا رهسپار خواهم بود؟ و برای آن سفری که در پیش دارم چه آماده ساخته ام؟
5)از خود غافل نبودن. چه کسی بهتر و مهم تر از خویشتن خویش است که مسئولیّت اوّل ما بیش از همه نسبت به خود است که فرمود: "قُوا أنفُسَکُم" خود را نگهبان باشید و خود نگهداری کنید.
6)تذلّل و زاری. اگر در اندیشه و فکر موفّق باشیم به ذلّت خوبش پی می بریم که جایگریه و زاری دارد و به آن می پردازیم.
7)در طول سال سعی کند مکان، لباس مناسب و بوی خوش برای این شب تهیه کند. این خود نوعی خود آماده سازی است که از زمانی زودتر برای جهش و پرش، خیز گرفته است.
8)مالی برای صدقه دادن در نظر بگیرد. البته صدقه جزء اعمال این شب دانسته شده که با پرداختنش نیّت رفع بلا و قضا از مولای عزیز یعنی حضرت صاحب (سلام الهظ علیه) داشته باشد که محبوب ترین است.
9)مناجاتی مهیّج برای گفتگو تهیه کند. که این نیز نکته برازنده ای است که در این فرصت با حضرت دوست صحبت کند.
10)افطاری دادن به روزهداران. که این خود عامل ثواب فراوان و باز کردن توفیقات بعدی است که بندگان خداوند مسرور شده و با سرورشان خداوند خوشحال می شود.
11)فقراء مخصوص، برای تصدق دادن در این شب در نظر گیرد. برای این که در این شب معطّل برای این امور نشود، پولی را کنار گذاشته و به همان فقرائی که در نظر گرفته پرداخت کند تا که هم خود از خطر بگذرد و هم درک آن شب بر او آسان تر گردد.
12)مهمانهای مناسب برای افطاری بخاطر بسپارد. اهل تقوا و تدیّن را برای افطار این ایّام درنظر بگیرد که أجر آن مضاعف گردد.
13)برای رسیدن به معرفت شب قدر: سوره دخان را در هر شب صد مرتبه تا شب 23 ماه تلاوت کند. اگر نه به جای آن هر شب تا شب 23 رمضان 1000 مرتبه سوره قدر را تلاوت کند. تلاوت قرآن انسان را به خداوند متعال، پیوندی ناگسستنی می دهد که قدرش را باید داشت و اگر نتوانست هر شب 1000 مرتبه سوره قدر تلاوت کند، دست کم، شب قدر این کار ر ابکند که به کلی همه چیز از دست نرود.
اعمال شب قدر:
1)غسل بجای آورد. تطهیر و پاکی ظاهر و باطن را مقرون سازد.
2)خواندن دعای «اِلهى اِن کُنتُ غَیرَ مُستَأهِلٍ... ». توجّه به این که اگر ما اهل نیستیم تو ای خدا به اهلیّت خود با ما رفتار کن!
3)شب بیداری، موجب قرب الهی است. بیداری شب قدر عبادت است، اگر نمی تواند همه شب را بیدار باشد، اوّل شب قدری بخوابد ولی از دوسوّم شب به سحر را بیدار باشد.
4)خواندن دو رکعت نماز: حمد + اخلاص 7 مرتبه + بعد از نماز 70 مرتبه «اَستَغفِرُالله وَ اَتوبُ اِلَیهِ» + طلب حاجت کند. این نماز توبه است که راه بین عبد و او باز گردد و آشتی حقیقی ان شاء الله صورت گیرد.
5)خواندن صد رکعت نماز که پنجاه نماز دورکعتی است و خواندن دعاهایی که مملو از علوم ارزنده است، بین هر نماز وارد شده است. تلاش کند که این دعاها را به حالت زنده بخواند.1
6)قرآن به سر گرفتن و دعای مخصوص آن را تلاوت کند. از خداوند بطلبد که عقلش به تکمیل علوم قرآنی کمال یابد. توجّه کند که زیر سایه قرآنِ خداوند و چهارده معصوم را شفیع خود ساخته، پس همیشه عمر، قدر قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) را سخت پاسدارد.
7)زیارت امام حسین (علیه السلام) به زیارتی که از اهلبیت (علیهمالسلام) رسیده است. یکی از برترین اعمال این شب زیارت امام حسین (علیه السلام) به ذکر مصیبت، تلاوت عاشورا و دعاها و زیارات وارده در این شب است.
8)در پایان شب های قدر توسّل به معصوم همان شب. هر شبی متعلّق به معصومی از حضرات ائمه اطهار (علیهم السلام) است که در آخر کار توسّل به امام عزیز کارساز است.
9)دیدار و درک لذّت شب قدر.
10)بعد از ذکر وقتی را برای فکر، که خالی از خواب و ... باشد در نظر بگیرد. از فکر کردن و اندیشه کردن به حال خود و آینده خویش غفلت نکند که باید خود را تحت ولای اهل بیت (علیهم السلام) قرار داد تا که بهترین را بر ما رقم بزنند.
منبع: http://www.shrshr.blogfa.com
بی قــرار تــوام ودر دل تنــــگم گلـــه هاست
آه بی تاب شـــدن عادت کم حوصله هاست
مـثل عکــس رخ مهــتاب که افـــــتاده در آب
در دلم هستی و بین من وتو فاصله هاست
آســمان با قفس تنــگ چـــه فــــــرقی دارد
بال وقـــتی قفـــس پــر زدن چلچله هاست
بی تـو هر لحظه مـــرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پــرســمت از مسـئله دوری وعشق
و ســکوت تــو جــواب هـمه مسئله هاست
فاضل نظری
منبع: http://olden-love.persianblog.ir
1- اعتماد سازی سالها بطول می انجامد، اما ممکن است در عرض چند ثانیه از میان برود.
2- در این دنیا اهمیت ندارد که چه چیزهایی دارید، بلکه این مهم است که چه کسی را در زندگی خود دارید.
3- هنگامی که خود را با دیگران مقایسه میکنید در واقع ارزش وجودی خود را زیر سوال میبرید. ما همگی افرادی بی همتا و منحصر بفرد میباشیم.
4- شما میتوانید کاری را در یک لحظه انجام دهید که تا پایان عمر موجب پشیمانی و اندوه شما گردد.
5- برای رسیدن به شخص آرمانی و ایده آل خودتان به روندی مادام العمر نیاز است.
6- با بهره گیری از فرصتهاست که ما شجاعت را می آموزیم.
7- یا باید رفتار و نگرش خود را کنترل کنید و یا آنکه تحت فرمان رفتار خود در خواهید آمد.
8- ما نسبت به کرده خود مسئول میباشیم، صرفنظر از اینکه چگونه آن را توجیه کنیم.
9- هر چقدر هم که آغاز یک رابطه پر حرارت و عاشقانه باشد، علاقه و احساسات آتشین فرو خواهد نشست و بهتر است چیز دیگری جای آن را بگیرد.
10- قهرمانان افرادی هستند که عملی را که میبایست انجام پذیرد را انجام می دهند، صرفنظر از پیامدهای آن.
11- پول ابزاری نامناسب برای امتیاز دهی میباشد.
12- میزان کمال و پختگی به نوع تجارب و میزان درس گیری شما از آن تجارب بستگی دارد و نه به میزان سن شما.
13- این با خارج گشتن از محدوده آسایش است که ما رشد میکنیم.
14- هر مقدار هم که دوست شما خوب باشد، بر خی اوقات احساسات شما را جریحه دار خواهد کرد، و شما باید وی را مورد بخشش قرار دهید.
15- این تنها کافی نیست که دیگران را مورد بخشش قرار دهید، برخی اوقات شما خودتان را هم باید ببخشید.
16- هر اندازه هم که قلب شما شکسته شده باشد، جهان برای اندوه شما از حرکت نخواهد ایستاد.
17- پیشینه و شرایط شما قطعا در آنچه که هستید تاثیر گذار بوده اند، اما شما در شکل گیری شخصیت آینده خود مسئول میباشید.
18- دو فرد ممکن است به یک چیز واحد و کاملا یکسان نگاه کنند و چیزهایی کاملا متفاوت ببینند.
19- کیفیت ارتباط برقرار کردن شما تعیین کننده کیفیت زندگی شما خواهد بود.
20- شما قادر هستید به هر چه که میخواهید برسید، بشرط آنکه ایمان داشته باشید که استحقاق آن را دارید و وقت، انرژی و ذهن خود را وقف آن کنید.
21- شما می باید اهداف خود را بر اساس خواسته های خود تعیین کنید، و نه خواسته های دیگران.
22- زندگی در گذشته و آینده از زندگی امروز شما میکاهد.
23- اگر تناسب اندام خود را حفظ نکنید در دراز مدت تاوان آن را خواهید پرداخت.
24- در هر کجا از عرصه زندگی که شما برای آن انرژی صرف نمیکنید، زیان خواهد دید.
25- شما قادر نمیباشید دیگران را وادار کنید تا شما را دوست داشته باشند، تنها کاری که میتوانید انجام دهید آنست که فردی دوست داشتنی گردید.
26- اگر شما از انتظارات و نیازهای خود به دیگران چیزی نگویید، تنها چیزهایی را که آنها حدس میزنند شما به آن نیاز دارید را در اختیارتان قرار خواهند داد. و این ممکن است با خواسته های شما بسیار متفاوت باشد.
صفات کلی:
رسول خدا(ص):
مؤمن کسى است که مؤمنان وى را بر اموال و امور خودشان امین مى دانند.
مسلمان آن کسى است که مسلمانان از دست و زبان او در امان هستند. یعنی چه با دست و چه با زبان مسلمانان را آزار نمی دهد.
تفاوت مومن و مسلمان در مهاجرت است. و مهاجر کسى است که از بدی ها هجرت کند و آنچه را خداوند حرام فرموده ، ترک گوید.
حضرت آیت الله مروجی
نگاه به چهره مومن عبادت است
امام رضا(ع):
مؤمن کسى است که از کار خوبش شادمان و از کار بدش پشیمان شود.
صفات جزیی:خصلت های مومن از رسول خدا(ص):
امام سجاد(ع):
مومن هرگز چیزى را که در آن شائبه ریا هست ، انجام نمى دهد و به دلیل خجالت و حیا کار درست را ترک نمى گوید.
منبع:www.monajat.org
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با گدایی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد: ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای. پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفــتم ای یار عـــزیز
کاین گــره بگـشای و گندم را بریز
آن گره را چــون نیارستی گـشود
این گــره بگشوندنت دیگر چه بود
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی کیسهای از زر ریخته شده است. پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.
تو مبین انــدر درخــتی یا به چاه
تو مـــرا بین که مـنم مفـــتاح راه
( مولانا)
نصوح مردى بدون ریش؛ همانند زنان بود. دو پستان داشت و در یکى از حمامهاى زنانه زمان خود کارگرى مى کرد. او کیسه کشى و شستشوى این زن و آن زن را بر عهده داشت .به اندازه اى چابک و تردست بود که همه زنها مایل بودند کار کیسه کشى آنان را، او عهده دار شود.
کم کم آوازه نصوح به گوش دختر پادشاه وقت رسید و اومیل کرد که وى را از نزدیک ببیند. فرستاد حاضرش کردند، همین که دختر پادشاه وضع او را دید پسندید و شب او را نزد خود نگه داشت .
روز بعد دستور داد حمام را خلوت کنند واز ورود افراد متفرّقه جلوگیرى نمایند، آنگاه نصوح را به همراه خود به حمام برد وتنظیف خودش را به او واگذار کرد. وقتى کار نظافت تمام شد، دست قضا در همان وقت ،گوهر گرانبهایى از دختر پادشاه گم شد و او چون آن را خیلى دوست مى داشت در غضب شد و به دو تن از خدمتکاران مخصوصش فرمان داد همه کارگران را بگردند، تا بلکه آن گوهر پیدا شود.
طبق این دستور، ماءموران کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد بازدید خود قرار دادند،همین که نوبت به نصوح رسید، با این که آن بیچاره هیچ گونه خبرى از گوهر نداشت ولى از این جهت که مى دانست تفتیش آنان سرانجام کارش را به رسوایى مى کشاند،حاضر نمى شد او را بگردند.
لذا به هر طرفى که ماءمورین مى رفتند تا دستگیرش کنند او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او آن طور نشان مى داد که گوهر را او ربوده است. و از این نظر ماءمورین براى دستگیرى او اهمیّت بیشترى قائل بودند. نصوح هم چون تنها راه نجات را این دید که خود را میان خزانه حمام پنهان کند، ناچار خودش را به داخل خزانه رسانید و همین که دید ماءموران براى گرفتنش به خزانه وارد شدند، و فهمید که دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود،به خداى متعال متوجّه شد و از روى اخلاص توبه کرد و دست حاجت به درگاه الهى درازنمود، و از او خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
به مجرّد این که نصوح حال توبه پیدا کرد، ناگهان از بیرون حمّام
آوازى بلند شد که دست از آن بیچاره بردارید که دانه گوهر پیدا شد.
منبع: http://www.askdin.com
پسر بچهای یک برگ کاغذ به مادرش داد.
مادر که در حال آشپزی بود، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود:
صورتحساب!!!
کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
بیرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهی شما به من: 12.000 تومان!
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام شبهایی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
بابت غذا، نظافت تو، اسباب بازی هایت هیچ
و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که: هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است.
وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه میکرد. گفت:
مامان... دوستت دارم.
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلاً به طور کامل پرداخت شده!!!
قابل توجه اونهایی که هیکل درشت کرده اند و فکر میکنند مرور زمان آنها را بزرگ کرده.
بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم... کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.
نتیجه گیری منطقی: جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!
مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره:
جمع بدهی میشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان!!!
منبع: http://www.arefan.com
٢ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی وا گذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
٤ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.
شگفتانگیزترین آدمها.
در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم، باز میشناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
منبع: http://raheiman.blogfa.com
ساعات روزه در ماه رمضان حدود ۱۶الی ۱۷ساعت طول میکشد،مهمترین اصل در این زمان حفظ آب بدن روزه داران است.
حدود یک ساعت بعد از افطار و نیم ساعت قبل از سحر آب فراوانی بنوشند.
روزه داران از خوردن چای پُررنگ، قهوه و کاکائو خودداری کنند.
خوردن مواد غذایی پر فیبر از جمله سبزیجات و میوهها هنگام سحر باعث میشود روزه داران در طول روز کمتر احساس تشنگی کنند.
با توجه به اینکه ساعات روزه داری ماه رمضان امسال در مقایسه با سالهای گذشته بیشتر است ممکن است افراد تصور کنند خوردن آب زیاد در سحری موجب جلوگیری از تشنگی آنان در طول روز شود، اما این تصور اشتباه است.
همچنین مصرف میوهها و سبزیجات باعث جلوگیری از افزایش ناگهانی قند خون و ترشح انسولین بالای بعد از آن می شود و قند موجود در میوهها در بدن دیرتر از قندهای ساده جذب میشود و فرد دیرتر احساس گرسنگی خواهد کرد.
روزه داران سعی کنند مواد غذایی سرخ شده، پرچرب و شیرین و ادویه جات در سحری مصرف نکنند چون تشنگی را در طول روز را افزایش می دهد.
● نوشیدن آب زیاد هنگام افطار باعث اخلال در هضم غذا
مصرف آب زیاد به هنگام صرف افطار سبب اختلال در هضم مواد غذایی میشود.
یکی از عادات غلط غذایی روزهداران این است که به دلیل تشنگی زیاد در هنگام شروع افطار آب سرد و نوشابه استفاده میکنند که توصیه میشود افراد روزهدار افطار خود را با کمی آب گرم یا چای آغاز کنند.
پس از آن میتوانند از خرما یا کشمش استفاده کنند زیرا این دو باعث کنترل اشتها میشود و از زیاد خوردن به هنگام افطار ممانعت میکند و علاوه بر آن مصرف خرما در ماه مبارک رمضان در تنظیم قند خون بسیار مفید است.
توصیه میشود که در وعده افطار ۳ تا ۵ عدد خرما مصرف شود که خرما منبع خوبی از مواد مغذی، قند، فیبر و پتاسیم است و از مصرف بیش از حد خرما نیز مانند سایر شیرینیها پرهیز شود.
توصیه میشود به جای مصرف انواع شیرینیها مثل زولبیا و بامیه که فقط حاوی انرژی و فاقد مواد مغذی هستند، از مواد غذایی طبیعی شیرین مثل خرما، کشمش و انواع میوه استفاده شود که افراط در مصرف انواع شیرینی به هنگام افطار چاقی و اضافه وزن را به دنبال خواهد داشت.
مصرف آب زیاد به هنگام صرف افطار باعث اختلال در هضم مواد غذایی میشود که بعد از صرف سحری نیز بسیاری از روزه داران از بیم تشنگی در طول روز به مقدار فراوان آب مصرف میکنند که کار درستی نیست.
در وعدههای سحری و افطار از پرخوری، مصرف غذاهای چرب و سرخ کردنی و غذاهای حاوی مقادیر زیاد قندهای ساده مثل قند و شکر پرهیز شود و از نوشیدن بیش از اندازه چای در وعده سحری خودداری کنند چون چای باعث افزایش دفع ادرار و از دست رفتن نمکهای معدنی که بدن شما در طول روز به آن احتیاج دارد، میشود.
روزهداران از مصرف تنقلات زیاد در فاصله افطار تا سحر پرهیز کنند که این قبیل مواد دیر هضم هستند و باعث میشوند که به هنگام سحر به دلیل پر بودن معده میل به غذا کاهش پیدا کند.
منبع: http://www.afghanpaper.com
منبع: http://agheli.blogfa.com
فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد ، با مقاومت های سرداری محلی مواجه شد
و مزاحمت های سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت . بنابراین او تعداد
زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد . عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیرو
های فرمانروا در آمدند و برای محاکمه و مجازات به پایتخت فرستاده شدند .
فرمانروا از
سردار پرسید : ای سردار ، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم ، چه می کنی ؟
سردار پاسخ
داد : ای فرمانروا ، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر
فرمانبردار تو خواهم بود .
فرمانروا پرسید : و اگر از جان همسرت در گذرم ، آن گاه چه خواهی کرد ؟
سردار گفت : آن
وقت جانم را فدایت خواهم کرد !
فرمانروا از
پاسخی که شنید آن چنان یکه خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید ، بلکه او را به عنوان استاندار
سرزمین جنوبی انتخاب کرد .
سردار هنگام
بازگشت از همسرش پرسید : آیا دیدی سرسری کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود ؟ دقت کردی صندلی فرمانروا
از طلای ناب ساخته شده بود ؟
همسر سردار
گفت : راستش را بخواهی ، من به هیچ چیز توجه نکردم .
سردار با
تعجب پرسید : پس حواست کجا بود ؟ همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت : تمام
حواسم به تو بود . به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش
را فدا کند !
منبع: http://www.pandamoz.com
خدایا! برای تو روزه گرفتیم و با روزی تو افطار می کنیم. پس این روزه را از ما بپذیر که به راستی تو شنوا و دانا هستی.
خدایا! ای پروردگار روشنی سترگ و ای پروردگار جایگاه بلند! تویی معبود هرکس که در آسمان هاست و معبود هر کس که در زمین است و جز تو معبودی در میان آن ها نیست و تویی قاهر و مسلط بر هر که در آسمان ها و هر که در زمین است.
از تو می خواهم که در کار من آسانی و گشایشی مقرّر فرمایی و مرا بر دین محمد که درود بر او باد، پا برجا و ثابت قدم بداری و عمل و کردار مرا در فراز جایگاه پذیرفته قرار دهی. زیرا من به تو ایمان دارم و بر تو توکل می کنم و به درگاه تو زاری می نمایم.
می دانم که بازگشتم به سوی توست و هرآنچه خیر و خوبی است از تو می خواهم که همه را برای من و پدر و مادر و خاندان و فرزندانم گردآوری و هرآنچه بدی است همه را از ما بازگردانی.
ای خدا! تویی مهر پیشه و نعمت بخش، پدید آرنده ی آسمان ها و زمین، عطا فرمایی خیر و خوبی را به هر که خواهی و بگردانی آن را از هر که خواهی. پس به مهر و رحمت خویش بر من منّت بنه ای مهربان ترین مهربانان!
منبع: http://hesamghazi.persianblog.ir
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟ مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟
منبع: http://www.askdin.com
حتماً این شعر را شنیده اید.
گـنه کـــــرد دربلـــــخ آهنــــگری به شوشتر زدند گردن مسگری
یکی از حکایتهای دادگاه بلخ:
مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می گیرد که ( والله، بالله من زنده ام! چطور می خواهید مرا به خاک بسپارید؟)اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و می گویند: پدرسوخته ی ملعون دروغ میگوید. مُرده!
مسافری دیگر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: این مردِ فاسق، تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس درمحضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعامی کند که زنده است. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش میبریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعاً جایز نیست!
منبع: http://www.rasekhoon.net
داستانی که در زیر نقل میشود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» برای نگارنده نقل کرد:
ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد (احمد شاه)
تحصیل میکردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام
نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند
و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوریم که عدۀمان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک
دانشجو در اینجا تحصیل میکند و همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملی خود را خواهد
خواند.
چارهای نداشتیم. همۀ ایرانیها دور هم جمع شدیم و گفتیم
ما که سرود ملی نداریم، و اگر هم داریم، ما بهیاد نداریم. پس چه باید کرد؟
وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم
که مشکل را چگونه حل
کنیم... یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمیدانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوئیم همین سرود ملی
ما است... کسی نیست که
سرود ملی ما
را بداند و اعتراض کند...
اشعار مختلفی که از سعدی و حافظ میدانستیم، با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد بهصورت سرود خواند. بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم: بچهها، عمو سبزیفروش را همه بلدید؟.. گفتند: آری. گفتم: هم آهنگین است، و هم ساده و کوتاه. بچهها گفتند: آخر عمو سبزیفروش که سرود نمیشود. گفتم: بچهها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم:«عمو سبزیفروش . . ...
بله. سبزی کمفروش . . . بله. سبزی خوب داری؟
. .. . بله» فریاد شادی از بچهها برخاست و شروع به تمرین
نمودیم. بیشتر تکیۀ شعر روی کلمۀ «بله» بود که همه با صدای بم و زیر میخواندیم. همۀ شعر را نمیدانستیم. با توافق همدیگر، «سرود ملی»
به اینصورت تدوین شد:
عمو سبزیفروش! . .. . . بله
سبزی کمفروش! . ... .. .. بله
سبزی خوب داری؟ . .. . بله
خیلی خوب داری؟ . . .. . بله
عمو سبزیفروش! . .. . . بله
سیب کالک داری؟ .. .. . بله
زالزالک داری؟ . . . . . .. بله
سبزیت باریکه؟ ... . . . . . بله
شبهات تاریکه؟ .... . . . . بله
عمو سبزیفروش! . . . . . بله
…
این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه، با یونیفورم یکشکل
و یکرنگ از مقابل امپراطور آلمان ، «عمو سبزیفروش» خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند.. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند
و «بله» را با ما همصدا شدند، بهطوری که صدای «بله» در استادیوم طنینانداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد
فرمودند و داستان بهخیر گذشت».
منبع: http://sava.blogfa.com
ریشه همه مشکلات جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ضعف تقوا و عدم رعایت کردن مسائل دینی است.
دروغ، ریا، تکبر، خیانت به مردم اگر در جامعه ای نشو ونما کرد، ارزشها به انزوا کشیده می شوند. در چنین جامعه ای مدیران نالایق و متملق و ریاکاران پست ها را در اختیار می گیرند و افراد لایق منزوی می شوند فقر، تبعیض و بی بند و باری رشد می کند. فاصله طبقاتی نمایان و مرفهان بی درد سکاندار جامعه می گردند.
چنین جامعه ای دچار عفونت اجتماعی است و برای نجات از دست عفونت آنتی بیوتیک قوی لازم است.
قوی ترین آنتی بیوتیک برای نجات جامعهی آلوده آگاهی دادن همراه با تقویت تقواست.
روزه قوی ترین آنتی بیوتیک و بهترین تمرین برای تقویت تقواست و مدیران و کارگزارانی که متقی هستند، از حق الناس می ترسند چرا که در لحظات تصمیم گیریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آتش جهنم را در برابر خود می بینند و لذا عمداً به خطا نمی افتند و از آنجا که قرآن می فرماید:« ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا» خدا راه شناخت را به آنها نشان می دهد و خطای سهویشان نیز بسیار ناچیز و در حد صفر است.
یک فوتبالیست زمانی می تواند در مسابقات گلهای زیبا بزند که در تمرینات زیاد گل زده باشد. یک کشتی گیر زمانی می تواند حریفش را ضربه فنی کند که روی تشک تمرین زیادی داشته باشد. یک معلم تازه کار معلم خوبی نیست. با سرکلاس رفتن و تمرین زیاد پس از سالها معلمی توانمند خواهد شد و می تواند به نحو احسن در تعلیم و تربیت کارآزموده گردد.
یک روزه دار بخصوص در چنین فصلی از سال که فصل گرماست خیلی دوست دارد خود را از عطش نجات دهد. دوست دارد بیاشامد. نفسش به او فرمان می دهد به سمت گناه برود. اما روزه دار واقعی با اینکه خیلی علاقه دارد به سمت آن چیزهایی که از آن منع شده است برود، از آنها پرهیز می کند. هر لحظه چیزی او را وسوسه می کند اما او مقاومت می کند. همین مقاومت ها تمرینی است که در برابر ناآرامی ها درونی اش وجود او را کمک می کند.
لذا در جامعه می بینیم ناهنجاری های اجتماعی از کسانی سر می زند که اهل تقوا نیستند و یا تقوایشان ضعیف است و ضعف تقوا در تمرین نکردن آن است.
بنده هرگز نمی گویم کسی که اهل روزه است خطا نمی کند. اما درصد خطای آنها بسیار کم و در حد هیچ است. با نگاهی به آمار و داشتن اطلاعات از میزان بزهکاری های اجتماعی در بین دختران و پسران می بینیم بزهکاران اهل روزه نیستند.
فردا سه شنبه یازدهم مردادماه آغاز ماه مبارک رمضان ،ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههای سال است در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته میشود، و عبادت در همه شبهای آن پرارزش ترین و بخصوص در یکی از شبهای آن که شب قدر نام دارد بهتر از عبادت هزار ماه است. هزار ماه یعنی سی هزار شب و از این هم بهتر و بیشتر است. هر کس از این ماه خوب بهره برداری کند، مورد آمرزش خداوند قرار می گیرد. بیاییم تصمیم بگیریم، این یک ماه را خوب زندگی کنیم. آنطور که خدا و پیامبر خدا می خواهد تا مورد بخشش خداوند قرار گیریم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است:
« ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.بر مهمانی خداوند فراخوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید.در این ماه، نفسهای شما ذکر خداست، خواب شما عبادت خداست ، عملهایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.پس با نیتای درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»
سفارش پیامبر اکرم(ص) به روزه داران :
1-صدقه بر فقیران
2-احترام به سالخوردگان
3-ترحم به کودکان
4-حفظ زبان و چشم و گوش از حرام
5-مهربانی به یتیمان
6-عبادت و سجده های طولانی
7-نماز
8-توبه
9-صلوات
10-تلاوت قرآن
11-فضیلت اطعام
منبع: http://daneshnameh.roshd.ir
بخـــوان دعای فــــــرج را،دعـا اثــــــر دارد
دعا پرنــده عشــق است و بال و پــر دارد
بخــوان دعــای فـــــرج را و عــافیت بطلب
کــه روزگـــار بسـی فتــنه زیــر ســر دارد
بخـــوان دعای فـــرج را و نا امــــید مباش
بهـــشت پـــاک اجـــــابت هـــــزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خــــدای را،شب یلــدای غـــم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شـــوق روز وصال
مـســـافر دل مــا،نیــــــت ســــــــفر دارد
بخـــــوان دعای فـــرج را که یوسف زهرا
ز پشــت پـــــرده غیــبت به ما نــظر دارد
بخوان دعــای فرج را که دسـت مهر خدا
حـجاب غیــــبت از آن روی مـــاه بــــردارد
منبع: http://ramin765.blogfa.com
نمی دانم تا به حال جایی بوده اید که سرو صدا در آنجا زیاد باشد و چون خودتان با آن مکان انس گرفته اید، کمتر متوجه سروصدا بشوید؟ اما یک نفر از بیرون وارد آن مکان که شما در آنجایید بشود و به شما بگوید چگونه چنین صدایی را تحمل می کنید؟
یا اینکه شما در مکانی باشید که بوی تعفن آنجا را فراگیرد و شما که در آن مکان هستید، چون با آن بو انس گرفته اید، کمتر متوجه بوی تعفن بشوید تا اینکه یک نفر از بیرون بیاید و به شما بگوید چطور این بوی تعفن را متوجه نمی شوید؟ و چگونه چنین بویی را تحمل می کنید؟
امروز جمعه هفتم مرداد در نماز جمعه یکی از دانشجویان غیربومی را دیدم. این دانشجو میهمان و از شهری بسیار دور که خارج از این استان است، برای گذراندان 5 واحد درسی در ترم تابستان به کوهدشت آمده اند.
ایشان امروز به بنده گفتند که چرا شهرتون اینجوریه؟
گفتم مگه شهرمون چشه؟
گفت: این شهر خیلی معتاد داره. امروز رفتم داخل یکی از پارکها تعداد زیادی معتاد دورم را گرفتند و چیزی نمونده بود که وسائلم را ببرند.
داستان ما داستان همان فردی است که در مکانی پر از سر و صداست و یا در مکانی است که بوی تعفنش همه جا را فرا گرفته است و ما چون با آن سر و صدا و آن بو انس گرفته ایم، نه صدایی می شنویم و نه بویی احساس می کنیم.
واقعیت این است که بوی تعفن بیکاری و فقر و اعتیاد نابود کننده همه جای این شهر را گرفته است، اما چون ما با آن انس گرفته ایم، مانند یک فردی که از بیرون وارد این شهر می شود آنها را درک نمی کنیم.
روزگاری عده ای بودند که به آنها چل سرخون (چهل سرخان) می گفتند.این آدمها که چهل نفر بودند بسیار شیاد و حقه باز بودند. آنها آدم های ساده را گیر می آوردند و با کلک و حقه لختش می کردند و دار و ندارش را می گرفتند.یک روز یک نفر الاغی به بچه اش داد و گفت: این را به بازار ببر وبفروش. وبه بچه سفارش کرد که آن را کمتر از سی تومان نفروشد. شب عید بود و می خواستند با پول آن لباسی و کفشی و چیزی بخرند.گفت:"اگر بیشتر زورت رسید بفروش اما کمتر از سی تومان به هیچ وجه نفروش چون این الاغ بیشتر از سی تومان ارزش دارد"
چل سرخون عادتشان این بود که راهی یا گذری را به فاصله مثلا حدود صد یا دویست متر بین خود تعیین می کردند.می ایستادند ودیگر کسی جرعت عبور از آنجا را نداشت چون امکان نداشت که سالم از دست آنها بیرون برود. پسر افسار الاغ را بدست گرفت و به راه افتاد. آمد و آمد تا به نفر اول از چل سرخون رسید. اولی به او گفت :"پسر بزت را چند می فروشی" پسر دور وبرش را نگاه کرد و گفت :"من که بز ندارم ! کدام بز؟" چل سرخون گفت :"همین بزی که بندش را در دست داری" پسر گفت :" این که بز نیست عمو این خر است ".گفت :"چشمت را بمال تو می گویی این بز خر است؟ خوب اگر فکر می کنی که خر داری برو به سلامت". پسر به راهش ادامه داد تا به چل سرخون دومی رسید. دومی گفت:" به به پسر عمو آمد. پسر عمو این بزت را چند می فروشی؟" پسر به الاغ نگاه کرد و با خود گفت:" پناه بر خدا این ها مگر کورند که .... (بقیه در ادامه مطلب)
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
حال که مرگ من فرا رسیده است ایران را مقتدر ترین کشور آسیا به دست شما می سپارم. من به خاطر ندارم در هیچ جهادی برای عزّت و سربلندی ایران زمین مغلوب شده باشم. تمام آرزوهایم برآورده شد و سیر زمان پیوسته به کام من بود ولی در تمام مراحل زندگی از شکست و ضعف در هراس بودم و هیچگاه مغرور نشدم و خودپسندی را هرگز به خود راه ندادم. در پیروزی های بزرگ، هیچگاه پا از دایره اعتدال بیرون ننهادم و حتی شادمانی بی جهت ننمودم. حال که آخرین لحظات زندگی را سپری می کنم خود را بسی خوشبخت و سعادتمند می دانم زیرا فرزندانم همگی عاقل و نیرومند هستند و وطنم ایران از همه جهت مقتدر و با شکوه است. آیندگان از من و کشورم به نیکی یاد خواهند کرد. آیا با چنین موفقیتهایی نباید با خیالی آسوده چشم از جهان فروبندم. ای پسران عزیزم .......
(بقیه در ادامه مطلب)
رئیس کل بانک مرکزی گفت: "با حذف چهار صفر از پول ملی کشور، هر یک ریال معادل یک دلار خواهد شد."
یکی از کارشناسان با تبریک این موفقیت بزرگ گفت: "چه باحال! حالا که اینطوریه پیشنهاد می دم به جای چهارصفر، شیش تا صفر از پول ملی حذف کنیم که یک ریال معادل 100 دلار بشه و بدین ترتیب حال خارجی ها اساسی بره توی قوطی!"
رئیس کل بانک مرکزی همچنین گفت: "برخی چنین تصور میکنند که حذف صفرهای پول سبب کاهش ارزش پول ملی میشود، در حالی که نه تنها دخالتی در این زمینه ندارد بلکه سبب کاهش تورم هم می گردد."
در این زمینه بایدگفت:"دم مسئولان بانک مرکزی گرم که راه به این آسونی برای کاهش تورم پیدا کردن! پیشنهاد می کنیم دولت اینقدر زحمت اضافی نکشه و تنها سالی دو سه تا صفر حذف کنیم تا تورم کاهش پیدا کنه، به همین آسونی.
منبع: http://niksalehi.com
پادشاهی که بر یک کشور بزرگ حکومت می کرد ولی باز هم از زندگی خود راضی نبود اما خودش نیز علت را نمی دانست !
روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد و هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد ، صدای ترانه ای را شنید و متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد ...
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید : چرا اینقدر شاد هستی ؟ آشپز جواب داد ........
قربان ، من فقط یک آشپز هستم و تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم ؛ ما خانه حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم ؛ بدین سبب من راضی و خوشحال هستم ...
پس از شنیدن سخن آشپز ، پادشاه با وزیر در این مورد صحبت کرد و وزیر به پادشاه گفت : قربان ، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست ! اگر او به این گروه نپیوندد ، نشانگر آن است که مرد خوشبختی است !
پادشاه با تعجب پرسید : گروه 99 چیست ؟!!
وزیر جواب داد : اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست ، باید این کار انجام دهید : یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید و به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست ...!
پادشاه براساس حرفهای وزیرفرمان دادیک کیسه با 99سکه طلا رادر مقابل درخانه آشپزقرار دهند آشپز پس از انجام کارها به خانه بازگشت ودرمقابل درکیسه را دید ، با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد و با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته وشوریده گشت !!!
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد : 99 سکه ؟!!
آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است و بارها طلاها را شمرد ، ولی واقعا 99 سکه بود ! او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست و فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد : اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد ، اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد ...
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند ! تا دیروقت کار کرد ، به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکرده اند ...
آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند و فقط تا حد توان کار می کرد . پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسرآشپز آورده است وعلت را از وزیر پرسید
وزیر جواب داد : قربان ، این آشپز رسما به عضویت گروه 99 درآمد!
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند : آنان زیاد دارند اما راضی نیستند ، تا آخرین حد توان کار می کنند تا بیشتر بدست آورند ، می خواهند هر چه زودتر " یکصد " سکه را از آن خود کنند و این علت اصلی نگرانی ها و آلام آنان است ...
منبع:http://beloz.mihanblog.com
تنها با زنده نگاه داشتن عشق است که زندگی انسان نجات مییابد و بار دیگر جان تازهای میگیرد. کافی نیست که فقط در ذهن عاشق همسرتان باشید. باید با اشتیاق فراوان از او مواظبت و مراقبت کنید. هرگاه احساس کردید کاملاً مورد توجه قرار گرفتهاید و احساس خوبی از درون دارید مطمئن باشید که کارتان را به خوبی انجام دادهاید و به اندازه کافی به یکدیگر توجه و علاقه نشان دادهاید. اگر به راستی عاشق یکدیگر باشید،
باید بهطور ناخودآگاه نیازهای عاطفی یکدیگر را برآورده میکنید. صداقت، وفاداری، تعهد و احترام، همگی از اموری هستند که در یک ازدواج موفق میتوان شاهد بود. اما وقتی عشق کمرنگ میشود این موارد بسیار غیرطبیعی جلوه میکنند و شخص قادر به انجام آنها نیست. بنابراین زندگی چنین افرادی به زودی به جدائی میرسد. من در این مقاله میخواهم برای افرادی که به این وضعیت رسیدهاند و دیگر دوست ندارند به یکدیگر عشق بورزند اصول مهمی را مطرح کنم که با به کارگیری آنها بار دیگر شاهد زنده شدن عشق در زندگی مشترکشان باشند و تا آخر عمر نیز با همین وضعیت زندگی کنند.
● اصل اول: بانک عشق همسرتان را پر نگاه دارید.
بهترین روش برای نجات یک زندگی سرد و بیروح و همچنین احیاء عشق از دست رفته اجرای همین اصل مهم در زندگی مشترک است. من این اصل مهم را بانک عشق نامیدم تا به راحتی به زوجین بیاموزم، چگونه آنها عاشق یکدیگر میشوند و چهطور عشقشان را به راحتی از دست میدهند. این اصل بیشتر از اصول دیگر به آنها کمک میکند تا متوجه شوند هر کاری چه مثبت و چه منفی که در طول روز انجام میدهند مستقیماً بر روی همسرشان اثر میگذارد. بنابراین با کمی هوشیاری و درایت میتوانید زندگی مشترکتان را حفظ کرده و با عشق زندگی کنید. در درون همه ما بانک عشق وجود دارد که رفتار و منش دیگران بر روی آن بسیار تأثیرگذار است. تمام اطرافیان نزد ما حساب بانکی دارند. گاهی اوقات با رفتار خوب خود عشق را در درون ما پسانداز میکنند و گاهی نیز با اعمالشان تنفر را جایگزین آن میسازند. بهطور ناخودآگاه شما همواره به سمت افرادی جذب میشوید که شادی خاطر شما را فراهم میکنند و به شما عشق و محبت میدهند. هرگاه در زندگی مشترک، بانک عشق در وجودتان به یک سطح مشخصی رسید، آن موقع میتوانید ادعا کنید عاشق شدهاید. تا موقعی که توازن در بانک عشق برقرار باشد و سطح آن در بالاترین حد قرار گرفته باشد روابطتان گرم و صمیمی است ولی بهمحض اینکه این توازن به هم بخورد و سطح عشق در درونتان پائین بیاید دیگر نمیتوانید عاشق باشید و اعمال عاشقانه را خود بروز دهید. بنابراین هر چهقدر بیشتر در بانک همسرتان، عشق و محبت پسانداز کنید عشق و علاقه در زندگیتان کمرنگ شده و سریعتر از یکدیگر از لحاظ عاطفی جدا میشوید و بهتدریج نیز حالات تنفر و انزجار در وجودتان شکل میگیرد. تصور کنید با فردی زندگی میکنید که از او متنفرید! حاضرید تمام زندگیتان را بدهید تا یک لحظه هم او را نبینید. احتمالاً در این وضعیت، جدائی تنها راهحل منطقی است که به ذهنتان میرسد. معمولاً زوجها وقتی به این مرحله حاد در زندگی خود میرسند تازه به دنبال راهکار میروند. اغلب از من سئوال میکنند که در این مرحله چه کاری بهتر است انجام دهند. خوشبختانه وظیفه اصلی من نیز همین است، به آنها آموزش میدهم چگونه دوباره عاشق یکدیگر شوند. مشتاقانه به آنها توضیح میدهم که به جای برداشت عشق از بانک عشق شریک زندگیتان تنها عشق پسانداز کنید و بس ...........
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...با گذشت 82 سال از رسمیت "ریال" به عنوان واحد پول ملی، هنوز عموم مردم و حتی مسئولین از بکارگیری واژه نامأنوس و اروپائی "رئال" یا "ریال" امتناع کرده و در مراودات مالی خود از واحد غیررسمی ولی متداول "تومان" استفاده می کنند که همین دوگانگی موجبات اشتباه، سوءتفاهم و سردرگمی مردم می شود. آنها هر گاه قیمتی را به ریال میشنوند باید تبدیل به تومان بکنند، وقتی می شنود فلان طرح با اعتبار چند میلیاردی اجرا شده نمی دانند منظور گوینده ریال است یا تومان؟
ایستاده از راست:میرزا زیدی-میرزاکرم حسین وند-استاداکبر امرایی
حاج شرف آزادی - شهید صادق یارمحمدی
نشسته از راست: نامشخص- حاج علی کورانی فر
بقیه عکسهارا در ادامه مطلب ببینید
ادامه مطلب ...
ریاضیات زندگی
Smart man + smart woman = romance
مرد باهوش + زن باهوش = عشقولانه
Smart man + dumb woman = affair
مرد باهوش + زن خنگ = روابط نامشروع
Dumb man + smart woman = marriage
مرد خنگ + زن باهوش = ازدواج
Dumb man + dumb woman = pregnancy
مرد خنگ + زن خنگ = حاملگی
حسابرسی اداری
Smart boss + smart employee = profit
رییس باهوش + کارمند باهوش = سود
Smart boss + dumb employee = production
رییس باهوش + کارمند خنگ = تولید
Dumb boss + smart employee = promotion
رییس خنگ + کارمند باهوش = ترفیع
Dumb boss + dumb employee = overtime
رییس خنگ + کارمند خنگ = اضافه کاری
ریاضیات خرید کردن
A man will pay $2 for a $1 item he needs.
یک مرد بابت یک کالای 1 دلاری که نیاز دارد 2 دلار می پردازد
A woman will pay $1 for a $2 item that she doesn't need.
یک زن بابت یک کالای 2 دلاری که نیاز ندارد 1 دلار می پردازد
آمار و برابری عمومی
A woman worries about the future until she gets a husband..
یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند
A man never worries about the future until he gets a wife.
یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد
A successful man is one who makes more money than his wife can spend.
یک مردموفق مردیست که درآمدش بیشترازمبلغی باشدکه زنش خرج می کند
A successful woman is one who can find such a man.
یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند
شادمانی
To be happy with a man, you must understand him a lot and love him a little.
برای اینکه با یک مرد شاد باشید باید او را کاملا درک کنید و کمی دوست داشته باشید
To be happy with a woman, you must love her a lot and not try to understand her at all.
برای اینکه با یک زن شاد باشید باید او را کاملا دوست داشته باشید و اصلا سعی نکنید که او را درک کنید
طول عمر
Married men live longer than single men do, but married men are a lot more willing to die.
مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر می کنند در عوض مردان متاهل بیشتر آرزوی مرگ می کنند.
گرایش به تغییر
A woman marries a man expecting he will change, but he doesn't.
زمانی که یک زن با مردی ازدواج می کند انتظار دارد که او تغییر کند ولی اینگونه نمی شود
A man marries a woman expecting that she won't change, and she does..
زمانی که یک مرد با زنی ازدواج می کند مطمئن است که آن زن تغییر نمی کند و اینگونه می شود
ادبیات گفتگو
A woman has the last word in any argument.
یک زن در بحث حرف آخر را می زند
Anything a man says after that is the beginning of a new argument.
بعد از آن، هر حرفی که مرد بزند، شروع یک بحث جدید است
با تشکر از دوست عزیزم آقای مجید ناری خسروشاهی از تبریز
«دانشجوی سابق دانشگاه نوآوران کوهدشت»
ادامه مطلب ...در نخستین ارتباط وحیانی آخرین رسول خدا با مبدأ هستی در غار حرا، سخن از قلم است و نوشتن و تعلیم، خداوند خود را این گونه معرفی می کند:«الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ آن که با قلم آموخت.»
خداوند به قلم سوگند میخورد، زیرا قلم نشانه آگاهی و تفکر می باشد. قرآن متفکرین را دوست دارد. قلم وسیله انتقال علم است به همین خاطر قرآن برای قلم ارزش والایی قایل است. قلم در فرهنگ ما، نمادی از نعمت های بزرگ خدا به انسان است. قلم زبان خداست، قلم امانت خداست که به آدم سپرده شده، قلم ودیعه عشق است. نباید قلم را به هرزگی کشید. هرزگی قلم در دفاع نکردن از مظلوم، خانواده های مظلوم، مردم مظلوم است.
شمـــع بــــزم محـفل شاهان شــدن ذوقــی نـــدارد
ای خوش آن شمعی که روشن می کند ویرانه ای را
قلم نباید شمع بزم محفل شاهان باشد.قلم باید ویرانه ها و کاشانه هارا روشن کند. قلم نباید دل مظلومان و ضعیفان را بشکند.خدا در اولین آیه سوره قلم، به قلم و آنچه مینویسد،سوگند می خورد،ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ. قلم بزرگ ترین و والا ترین نعمت است. بزرگترین افتخار ما مسلمانان این است که کتاب مان قرآن قلم را سمبل آگاهی، تفکر و علم دانسته و به آن سوگند خورده و مقام قلم را گرامی می دارد ارزش قلم در نوشتن درد است، دردهای مردم و حقایق بزرگی مثل خدا، قرآن، پیامبر، عشق به خاندان پیامبر، و دفاع از مظلومیت ها، حق ها، ارزش ها، علم و صاحبان اندیشه و...
اسامی مندرج در لیست زیر اعضای کمیته علمی یک همایش در مشهد مقدس و اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد هستند. کدامیک از این چهرهای علمی از شهرستان کوهدشت می باشند؟
«بگویید و جایزه بگیرید»