آنچه از تجربه سایر کشورها در خصوص حذف صفرهای پول ملی برداشت میشود، این است که این کشورها در مواجهه با بروز ابرتورم در مقاطع زمانی کوتاه جنگی یا در مقابل تورمهای بالا و پایدار بیثباتکننده در دوران گذار اقتصادی، دست به کار اصلاح واحد پول ملی یا تغییر آن زدهاند و هدف این بوده است که یا بعد از اعمال سیاستهای تثبیت یا بعد از برطرف شدن شرایط بیثباتکننده جنگی، با این اقدام به جامعه علامت بدهند که دوران بد قبلی سپری شده و زمان پایداری، ثبات و اعتماد فرا رسیده است یا حتی در حین مواجهه با تورمهای بالا و حاکمیت انتظارهای بیثبات، به عنوان ابزار تثبیتکننده انتظارات تورمی یا مکمل سیاستهای پولی، مالی و اقتصادی، اقدام به تغییر واحد پولی خود کردهاند.
تجربه این کشورها نشان میدهد که به لحاظ جایگاه واقعی، تغییر واحد پولی ملی در جایگاه معلول قرار دارد و نه علت. یعنی این سیاست فقط نشان از پشت کردن به شرایط بیثبات و روآوردن به ثبات از طریق اصلاحات پولی، حقیقی و نهادی است و بنابراین این سیاست ماهیت علامت دهنده و مکمل نهایی دارد. همچنین تا وقتی اقتصاد با سیاستهای تثبیت و اقدامهای حقیقی و نهادی مستعد با ثبات نشده است، اقدام به تغییر واحد پول ملی به نتیجه مطلوب منجر نمیشود و تورم همچنان پابرجا میماند و به نوعی شرایط برای تکرار تغییر واحد پول ملی تکرار میشود.
اگر به تجربه دو گروه از کشورها که اقدام به این عمل کردهاند، توجه کنیم با کشورهایی که در جنگ تورمهای بسیار بالا را تجربه کردهاند و کشورهایی که اصلاحات اقتصادی انجام دادند و در پایان اصلاحات حذف سه صفر را بهعنوان یک عمل مکمل و یک نشانه از تغییر وضعیت انجام دادهاند، مواجه میشویم. این گروه موفق هم بودند مثلا آلمانها بعد از جنگ جهانی اول به این دلیل که درگیر تورمهای بسیار بالا شدند، چندین صفر از پول خود را حذف کردند که سریع جواب داد و به تثبیت اوضاع کمک کرد. کشورهایی بودهاند که با تجربه تورمهای مستمر فکر میکردند که اگر چند صفر از پول ملی خود حذف کنند از تورم نجات مییابند، اما اساسا کار حذف چند صفر، حذف تورم نیست.
دولتها اگر قبلا بسترها را فراهم کرده باشند به آرامش فضا کمک میکند، اما اینطور نیست که در کوران تورم بخواهند از حذف سه صفر بهعنوان ابزار و عامل ثبات استفاده کنند و نتیجه بگیرند؛ چنانچه تجربه اول روسیه بعد از فروپاشی شوروی ناموفق بود، ولی تجربههای بعدی این کشور وقتی که ساختار خود را سروسامان داد با موفقیت مواجه شد در جایی که تمام قیمتها مضربی از چند صفر، یعنی مضربی از هزار، صد هزار و یک میلیون باشند هم این کار جواب میدهد و دولتها توانستهاند بهراحتی و بدون هزینه اسکناسها را کوچک کنند.
تجربه ناموفق آرژانتین در حذف صفر از پول ملی هم دلایل متعدد داشت. این کشور چندین بار پیاپی اقدام به تغییر واحد پول خود کرده است. ابتدا در سال 1970 در کوران تورم خود اقدام به حذف دو صفر از پول ملی کرد که به علت عدم همراهی با اصلاحات واقعی، تغییر یادشده نتیجه نداد و تورم دوباره شتاب گرفته و ارزش پول ملی این کشور روند نزولی خود را ادامه داد. در سال 1983 این کشور اقدام به حذف چهار صفر از پول خود میکند، اما تورم و بیثباتی فروکش نکرده و به این سبب در سال 1985 دوباره این کشور سه صفر از پول خود را حذف کرد و باز هم نتیجه حاصل نشد و تورم و بیثباتی ادامه یافت. این تجارب بیانگر آن است که سیاست حذف صفرهای پول ملی به خودی خود منتج به نتایج مطلوب نخواهد شد اما متعاقب سیاستهای پولی، مالی و اصلاحی ابتدای دهه 1990، حذف چهار صفر از پول ملی در آرژانتین به نتیجه مطلوب منجر شد و تورم را در این کشور به شدت کاهش داد.
لذا کشورهایی که در شرایط نامطمئن و بیثبات بدون اصلاحات سیاستی و تثبیتی اقدام به تغییر صفرهای پول خود کرده اند، به نتایج موردنظر دست نیافته اند، اما کشورهایی که با اقدامهای اصلاحی و تثبیتی، زمینه را برای تغییر واحد پولی فراهم کردهاند و از تغییر واحد پولی خود به عنوان یک اقدام مکمل، نهایی و ارسال یک نشانه به بازار و مردم استفاده کرده اند، به هدف خود رسیدهاند.
در مجموع ایجاد فضای رقابتی و عمیقتر کردن بازارها؛ محدودکردن قدرت قیمت گذاری عوامل اقتصادی؛ انضباط و شفافیت در بودجه دولت و رفتار مالی دولت؛ اصلاح نظام مالیاتی و کاهش وابستگی اقتصاد کشور و بودجه دولت به درآمد نفت؛ محدودکردن فعالیتهای نامولد و تثبیت نسبت مبادلات مرتبط و نامرتبط با تولید ناخالص داخلی؛ ایجاد نظام مدیریت اصلاح قیمت و نظارت بر تغییرات قیمت هنگام شوک درمانی؛ نظارت بر اعطای اعتبار و بازدریافت وامهای معوقه و انضباط پولی، پیش شرط بسیاری از اقدامهای اصلاحی به شمار میروند و تا زمانی که درمورد آنها فکری نشود، نمیتوان به موفقیت هر نوع اصلاحاتی از جمله اصلاح واحد پول ملی امیدوار بود.
استاد: عباس شاکری
منبع: انتخاب