یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد
یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد

تماشای جان - شرافت ماه رجب

ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی‏رسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته گردد.



از حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است که: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد. و همچنین فرمود که: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد. از امام صادق(علیه السلام) روایت است که حضرت رسول اکرم( صلی الله علیه و آله) فرمود که:

ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "اصب" می‏گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‏شود پس بسیار بگوئید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَسْاَلُهُ التَّوْبَهَ». ابن بابویه از سالم روایت کرده است که گفت:در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم. وقتی نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که آیا در این ماه روزه گرفته‏ای؟ گفتم نه والله ای فرزند رسول خدا فرمود:

که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر از خدا کسی نمی‏داند به درستی که این ماهی است که خدا آن را بر ماه‌های دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است. پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضی از ثواب روزه‏داران آن نائل می‏گردم؟



فرمود: ای سالم هر کس یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر کس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانی بگذرد و هر کس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌های آن روز و برات بیزاری از آتش جهنم به او عطا کنند. و بدان که برای روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْاَعَزِّ الْاَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ اَهْلٌ .

اعمال مشترک ماه مبارک رجباینها اعمالی است که انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصی به روز معینی ندارد و آن چند مورد است

 1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود: "یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْاَلَهٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَهُ وَ اَیَادِیکَ الْفَاضِلَهُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَهُ فَاَسْاَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَقْضِیَ حَوَائِجِی لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ

2- دعایی را که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَی غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ اَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَی الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِی هُدَی الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِی اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِی یَوْمَ الدِّینِ

3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که در ماه رجب این خوانده شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی اَسْاَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ اَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ اَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ اَنْتَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ وَ اَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَی فَقْرِی وَ بِحِلْمِکَ عَلَی جَهْلِی وَ بِقُوَّتِکَ عَلَی ضَعْفِی یَا قَوِیُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْاَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِی مَا اَهَمَّنِی مِنْ اَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید



4- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده که: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالی برای او به رحمت و مغفرت و کسی که چهار صد مرتبه بگوید بنویسد برای او اجر صد شهید عطا فرماید

5- از نبی مکرم اسلام روایت است: کسی که در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل برای او صد هزار حسنه

 6- روایت است کسی که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند کند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تُبْ عَلَیَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضی باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند

7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر:

 اَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد.

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فضیلت بسیاری برای خواندن سوره قل هو الله احد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت کرده که هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله احد را بخواند برای او در قیامت نوری شود که او را به بهشت بکشاند.

9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت کرده که: هر کس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیه الکرسی هفت مرتبه و قل هو الله احد پنج مرتبه بخواند، و  سپس ده مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ اَسْاَلُهُ التَّوْبَهَ» حق تعالی برای او از روزی که این نماز را گزارده تا روزی که بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای که خوانده شهری در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضی شود

10- سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا که روایت شده هر کس در یکی از ماه‌های حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالی برای او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد

11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که: هر کس در یک شب از شب‌های ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت حمد و قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.  

اعمال شب و روز اول ماه رجب شب اول

این شب، شب شریفی است و در آن چند عمل وارد شده است

1- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید: اللَّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْاَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَهِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّی وَ رَبُّکَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ. و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است که چون هلال رجب را می‏دید می‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اَعِنَّا عَلَی الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ

2- غسل. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: هر کس ماه رجب را درک کند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می‌شود مانند روزی که از مادر متولد شده است

3- زیارت امام حسین علیه السلام . 4- بعد از نماز مغرب بیست رکعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد. 5- بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز گزارده شود بدین نحو: در رکعت اول حمد و الم نشرح یک مرتبه و توحید سه مرتبه و در رکعت دوم حمد و الم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سی مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سی مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالی گناهان او را بیامرزد مانند روزی که از مادر متولد شده است.  

روز اول رجب

این روز، روز شریفی است و برای آن چند عمل ذکر شده است

1-  روزه . روایت شده که حضرت نوح (علیه السلام) در این روز به کشتی سوار شد و به کسانی که همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر کس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود.

2- غسل.

3- زیارت امام حسین علیه السلام. از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر کس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله.

 

منبع: http://heyatemaktabolbagher.epage.ir

شعر مادر تقدیم به همه مادرانی که در زیر خاک اند

آسمان را گفتم

می توانی آیا

بهر یک لحظهء خیلی کوتاه

روح مادر گردی

صاحب رفعت دیگر گردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار


     فرزند کنار قبر مادر

کهکشان کم دارم

نوریان کم دارم

مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم

خاک را پرسیدم

می توانی آیا

دل مادر گردی

آسمانی شوی وخرمن اخترگردی

گفت نی نی هرگز

 من برای این کار

بوستان کم دارم

در دلم گنج نهان کم دارم

***

این جهان را گفتم

هستی کون ومکان را گفتم

می توانی آیا

لفظ مادر گردی

همهء رفعت را

همهء عزت را

همهء شوکت را

بهر یک ثانیه بستر گردی

گفت نی نی هرگز


                        مادر کنار قبر فرزند

من برای این کار

آسمان کم دارم

اختران کم دارم

رفعت وشوکت وشان کم دارم

عزت ونام ونشان کم دارم

 ***
آنجهان راگفتم

می توانی آیا

 لحظه یی دامن مادر باشی

 مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی

 گفت نی نی هرگز

 من برای این کار

 باغ رنگین جنان کم دارم

 آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم

***
روی کردم با بحر

گفتم اورا آیا

می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه

پای تا سر همه مادر گردی

عشق را موج شوی

مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

بیکران بودن را

بیکران کم دارم


           

ناقص ومحدودم

بهر این کار بزرگ

قطره یی بیش نیم

طاقت وتاب وتوان کم دارم

 ***
صبحدم را گفتم

می توانی آیا

لب مادر گردی

عسل وقند بریزد از تو

لحظهء حرف زدن

جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی

 گفت نی نی هرگز

گل لبخند که روید زلبان مادر

به بهار دگری نتوان یافت

دربهشت دگری نتوان جست

من ازان آب حیات

من ازان لذت جان

که بود خندهء اوچشمهء آن

من ازان محرومم

خندهء من خالیست

زان سپیده که دمد از افق خندهء او

خندهء او روح است

خندهء او جان است

جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم

روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم

***
کردم از علم سوال

می توانی آیا

معنی مادر را

بهر من شرح دهی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم

قدرت شرح وبیان کم دارم

***

درپی عشق شدم

تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم

دیدم او مادر بود

دیدم او در دل عطر

دیدم او در تن گل

دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم

دیدم او درپرش نبض سحر

دیدم او درتپش قلب چمن

دیدم او لحظهء روئیدن باغ

از دل سبزترین فصل بهار

لحظهء پر زدن پروانه

در چمنزار دل انگیزترین زیبایی

بلکه او درهمهء زیبایی

بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی

همه جا پیدا بود

همه جا پیدا بود

منبع: سبزدلان گریز

سالروز خجسته میلاد فاطمه زهرا(س) مبارکباد

خداوند متعال نعمتهای فراوانی به پیامبر اکرم(ص) اعطاء نموده است . وقتی حضرت زهرا(س) را به آن حضرت عنایت فرمود، سوره کوثر را بر ایشان نازل فرمود. انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک و انحر.یعنی ای رسول ما، همانا ما کوثر را به تو دادیم.



زهرای اطهر دارای مقام عصمت و حجت الهی است. او در صبر و متانت، حیا و عفت، و پاکی و صداقت، علم و عرفان، زهد و ایثار، الگو و اسوه خدایی است.مقام ایمانی حضرت زهرا آن گونه است که پیامبر گرامی اسلام در منقبت حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها خطاب به اصحاب  مسلمانان سفارش بسیار نموده است  که نمونه هایی از آن را در ذیل می آوریم .هدف از نقل این احادیث شریف ، این است که بر همگان ثابت شود موضوع محبت و یارى آن حضرت ، و یا بغض و دشمنى و اذیت او، عینا همانند محبت و دوستى با پیامبر اکرم (ص ) و یا عدوات و عناد نسبت به مقام نبوت است .

بعدها دیدیم چقدر به وصایای آن حضرت عمل شد !!

روایاتى که در ذیل بیان مى شود، همه آنها عبارات کتب عامه است که شیعه و سنى در صحت آنها متفق القول هستند:



-هر کس اینان (یعنى حسن و حسین و فاطمه و على علیهم السلام ) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است ، و کسى که با اینها دشمنى کند، با من خصومت کرده است .

-هر کس فاطمه را بیازارد، مرا آزرده است ، و هر مرا اذیت کند (گوئى ) خدا را آزرده است  چنان که خداى تعالى مى فرماید:

همانا، آن کسانى که خدا و رسول او را بیازارند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است (از رحمت خود دور فرموده است )، که با توجه به فرمایش پیامبر اکرم (ص ) آزار خدا و رسولش برابر با ایذاء حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیهاست .

فاطمه (ع ) پاره تن من است ، هر کس او را خشمگین کند، مرا به خشم آورده است.

-فاطمه پاره تن من است ، آنچه فاطمه را بیازارد، مرا نیز آزرده مى سازد، و آنچه فاطمه را به خشم آورد، مرا هم غضبناک مى کند.

-فاطمه پاره تن من است، آنچه او را دلگیر کند مرا گرفته خاطر مى سازد، و آنچه او را مسرور گرداند، مرا شاد مى نماید

-فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزرده کند مرا مى آزارد، و آنچه او را به زحمت اندازد مرا دچار مشقت مى نماید.

روایتى است فوق العاده مهم و حیرت انگیز از پیامبر اکرم (ص ) که از آن حضرت فرمود:

همانا، خداوند تبارک و تعالى غضب مى کند هنگامى که فاطمه (ع ) به خشم آید، و راضى مى شود آنگاه که او راضى و خشنود گردد.
و در روایت دیگر به فاطمه علیهالسلام فرمود:

-یا فاطمه ، خدا با غضب تو غضب مى کند، و با رضاى تو راضى مى گردد.

پروردگارا، به حق محمد و آل محمد، ما را از نظر لطف فاطمه زهرا سلام الله علیها دور مکن ، و (پرتو) ولایت او را در قلب ما جایگزین فرما، و با اعتقاد به این مقام ولایت عمر ما را بپایان برسان .خدایا آن به آن  شدت عذاب درد ناکت را بر قاتلین آن حضرت بیفزا. «آمین یارب العالمین»

منبع: http://mo-khosravi.blogfa.com

داستان یک مسجد

زانو‌هاى پیرمرد می‌لرزید. با زحمت نمازش را تمام کرد و از مسجد بیرون آمد. مسجد کوچک با دیوارهاى خشتى و گلى بیرون از آبادى قرار داشت. چهار طرفش بیابان بود و سقفش با چوب پوشیده شده بود. پیرمرد عصا زنان و با قدم‌هایی لرزان، به سمت آبادى رفت. موى سر و محاسنش مثل برف سفید بود. در این هنگام، جوانى به او نزدیک شد:

ـ شیخ حسن! اجازه می‌دهى کمکتان کنم؟



ـ خدا خیرت بدهد جوان!

جوان بازوى پیرمرد را گرفت و با او همراه شد.

ـ رفته بودید مسجد جمکران؟

ـ بله، قیافه‌ات آشنا نیست! نام مرا از کجا می‌دانی؟

ـ از قم آمده‌ام، هاشمى هستم و اهل حجاز. عازم طوس بودم. در قم به حرم حضرت معصومه رفتم و در آنجا داستان مسجد جمکران را شنیدم. به من گفتند شیخ حسن هنوز زنده است. آمدم اینجا تا داستان را از زبان خودتان بشنوم.

ـ باشد جوان، برایت خواهم گفت. به خانه من بیا. تو مهمانی و مهمان، حبیب خداست.

غروب خورشید نزدیک بود. شیخ حسن و جوان در ایوان خانه نشسته بودند. جوان از وراى دیوار کوتاه خانه به چشم انداز مقابلش نگاه می‌کرد. تکه ابرهاى سرخ در افق دیده می‌شدند. کوه «دو برادر» به آرامى در تاریکى شب محو می‌شد. پیرمرد زبان به سخن گشود. جوان با اشتیاق به صورت او چشم دوخت.



بیست و هفت سال پیش بود. شب سه‌شنبه هفدهم ماه رمضان سال 393 خواب بودم. نیمه شب صدایى مرا از خواب بیدار کرد.

ـ شیخ حسن، بیدار شو! امام مهدى صاحب الزمان (عج) تو را می‌خواند.

برخاستم و با عجله لباس‌هایم را پوشیدم. در همان حال گفتم:

ـ صبر کنید الان می‌آیم.

ـ جامه‌اى که پوشیدى از آن تو نیست. لباس خودت را بپوش!

به دقت نگاه کردم. فهمیدم از شدت عجله جامه یکى از اهل خانه را پوشیده‌ام! لباس‌هاى خودم را پیدا کردم و پوشیدم، آن گاه به سراغ کلید در خانه رفتم. دوباره صدا به گوشم رسید:

ـ در باز است، نیازى به کلید نیست!

از خانه بیرون آمدم. گروهى را به انتظار خود دیدم.

ـ سلام.

علیکم السلام. مرحبا شیخ، با ما بیا.



با آن جماعت همراه شدم. از آبادى جمکران بیرون آمدیم. به محلى رسیدیم. منظره‌اى شگفت در مقابل خود دیدم. تخت چوبى بزرگى در میان بیابان بود. روى تخت، فرش بزرگ و زیبایى پهن شده بود. روى فرش نیز پر از بالش‌های زیبا بود. جوانى حدود سى سال مثل قرص ماه، روى تخت به چهار بالش تکیه داده بود. پیرمردى سبز پوش در کنار جوان نشسته بود. کتابى در دست داشت و براى او می‌خواند. اطراف تخت حدود شصت مرد، گروهى با جامه‌هاى سبز و بعضى با جامه‌هاى سفید در حال خواندن نماز بودند. در این موقع پیرمرد نگاهش به من افتاد. کتاب را بست و با دست به من اشاره کرد. یکى از همراهانم گفت:

ـ شیخ حسن! نزدیک برو، حضرت خضر تو را می‌خواند.

با قدم‌هاى آهسته پیش رفتم. کنار حضرت خضر(ع) نشستم. جوان نگاهش را به من دوخت. لبخند زد و گفت:

ـ شیخ حسن! فردا به نزد «حسن مسلم» برو و از جانب ما به او بگو: تو چند سال است در این زمین زراعت مى کنى و گندم و جو می‌کاری. اما ما خراب می‌کنیم. پنج سال زراعت کردی، امسال نیز دوباره مشغول شخم زدن و آماده کردن زمینی. اجازه ندارى بار دیگر در اینجا زراعت کنی. اگر سال‌هاى قبل منفعتى از این زمین برده‌اى بازگردان تا در محل زمین، مسجدى بنا کنند.

در این موقع امام سکوت کرد. اما من محو صورت نورانى و زیبای آن حضرت و در حالت خلسه فرو رفته بودم.

ـ شیخ! به حسن مسلم بگو اینجا زمین شریفی است. خداوند آن را بر زمین‌هاى دیگر برترى داده. چرا آن را جزء زمین‌هاى خودت کردی؟ خداوند دو پسر جوانت را از تو گرفت؛ تنبیه نشدی. اگر باز ادامه دهی، آن گونه تو را بیازارد که خود آگاه نباشی.

امام دوباره سکوت کرد، گفتم:

ـ مولاى من! نشانه‌اى می‌خواهم که مردم حرفم را بپذیرند. آنان سخنان مرا بی‌حجت و نشانه قبول نخواهند کرد.

ـ ما در این زمین علامتى قرار خواهیم داد. فردا به محله موسویان قم نزد «سید ابوالحسن الرضا» برو، و بگو به جمکران بیاید، حسن مسلم را حاضر کند و منافع چند ساله زمین را از او بگیرد و به مردم بدهد تا مسجد را بنا کنند. اگر کفایت نکرد، به روستاى رهق مشهد اردهال برود. آنجا ملک ماست. وجه طلب کند و مسجد را به اتمام برساند. نیمى از رهق را وقف این مسجد کردیم. مردمش هر ساله وجوهات را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند.

ـ چشم، آقاى من!

ـ به مردم بگو: با شوق و رغبت به اینجا بیایند و چهار رکعت نماز بخوانند: دو رکعت نماز تحیت مسجد، و دو رکعت نماز برای من... . حال مى توانى بروی.

برخاستم. دست ادب بر سینه نهادم و دور شدم. در همان حال، امام صدایم کرد:

ـ در گله جعفر چوپان کاشانی، بزى ابلق است، موى بسیار دارد با هفت نشان در بدن. سه نشان در یک سو و چهار نشان سمت دیگر. نشانه‌هاى سیاه و سفیدى چون دِرهم. آن بز را بخر، اگر مردم آبادى پولش را دادند که هیچ، و گر نه از پول خودت بخر. فردا شب بز را به همین محل بیاور و بکش. روز هیجدهم ماه مبارک رمضان گوشت آن را به بیماران بده. خداوند همه را شفا خواهد داد. ما تا چند روز دیگر در اینجا خواهیم بود.

به خانه آمدم. تا صبح نخوابیدم. صبح زود به سراغ همسایه‌ام « على المنذر» رفتم و ماجرا را با او درمیان گذاشتم. با هم به همان محل رفتیم. او گفت:

ـ شیخ حسن! به خدا قسم، نشان و علامتى که امام به تو گفت، همین جاست.

زنجیرها و میخ‌ها را نگاه کن!

هر دو به قم رفتیم. در محله موسویان، خودمان را به خانه سید ابوالحسن الرضا رساندیم. خدمت‌کاران سید که بیرون خانه بودند، به سمت ما دویدند.

ـ شما اهل جمکرانید؟

ـ بله.

ـ کدامتان حسن بن مثله هستید؟

ـ من هستم!

ـ با ما به داخل خانه بیا. آقا از دیشب منتظر شماست.

به نزد سید رفتم. به استقبالم شتافت و گفت:

ـ اى حسن بن مثله! دیشب در خواب شخصى به من گفت مردی صبحگاهان از جمکران به نزد تو می‌آید. هر چه گفت، سخنش را بپذیر و به او اعتماد کن که سخنش سخن ماست. بیدارشدم و تا به حال منتظر تو هستم. حال سخن بگو که جانم به لب رسیده!

همه چیز را برایش تعریف کردم. دستور داد اسب‌ها را زین کردند. به جمکران برگشتیم. بیرون آبادى به جعفر چوپان برخوردیم. گله‌اش را براى چرا به صحرا می‌برد. پیاده شدم و به میان گله رفتم. بز ابلق را پیدا کردم و پیش چوپان بردم.

ـ این بز را چند می‌فروشی؟

ـ به خدا، من تا به امروز این بز را ندیده بودم. صبح متوجه آن شدم. هر چه خواستم، او را بگیرم نتوانستم.

بز را به جایگاه بردیم و کشتیم. سید، حسن بن‌مسلم را حاضر کرد و پول را از او گرفت. وجوهات رهق را آوردند و مسجد را از خشت و گل بنا کردند. رویش را هم با چوب پوشاندند. این هم داستان مسجد جمکران. مسافر حجاز! راضى شدی؟

ـ چه حکایت شگفتی!

ـ سرت را درد آوردم. برخیز، به اندرون برویم، حتماً گرسنه هستی.

پیرمرد و جوان به داخل اتاق رفتند. شب، چادر سیاهش را روی آبادى جمکران کشیده بود.

منبع: http://www.al-shia.org

بانوی اول فرانسه کیست؟

نیکولای سارکوزی و همسرش کارلا برونی از کاخ الیزه رفتند و فرانسوا اولاند آمد و حالا کاخ الیزه منتظر "بانوی اول" جدیدی است اما هنوز به طور دقیق مشخص نیست چه کسی در جایگاه بانوی اول فرانسه قرار می گیرد

.

خانم والری تریر ویلر شریک غیر رسمی زندگی فرانسوا اولاند

به احتمال زیاد این نقش را شریک غیررسمی ‌!‌ زندگی "فرانسوا اولاند" رئیس جمهور منتخب فرانسه یعنی خانم "والری تریر ویلر" ایفا خواهد کرد: زنی 47 ساله روزنامه نگار و از خانواده ای معمولی .

او یک زن مطلقه است و بدون داشتن ازدواج رسمی، با رئیس جمهور جدید فرانسه، زندگی می کند! رسانه های فرانسه می گویند: "این شیوه زندگی می تواند وضعیت "اولاند" را در سفرهایش به کشورهای دارای حکومت های سختگیر دینی مانند واتیکان، عربستان، اندونزی و دیگر کشورها پیچیده کند."

               والری تریر ویلر                          سگولن رویال 

والری در واکنش به مسائل مطرح شده پیرامون ارتباطش با اولاند می گوید:مسئله ازدواج را موضوعی شخصی می داند که تنها به او و اولاند مربوط است و به دیگران، ارتباطی ندارد.

وی در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه گفته است: اهمیت موضوع ارتباطم با اولاند را درک می کنم اما این مسئله من را به خود درگیر نکرده است. مسائل دیگری مهم تر این موضوع وجود دارند.

والری همچنین می گوید که سعی دارد ویژگی زندگی خصوصی خود را با اولاند حفظ کند به همین دلیل او بر ادامه تربیت و سرپرستی پسرانش و ادامه فعالیت های روزنامه نگاری اصرار دارد.

در چند روز آینده مشخص خواهد شد که او میان فعالیت به عنوان بانوی اول فرانسه و یک روزنامه نگار، کدام یک را انتخاب خواهد کرد

اولاند در سال 1988 با همسر نخست خود یعنی "سگولن رویال" ازدواج کرد اما زندگی آنها تا سال 2005 بیشتر طول نکشید. حاصل این زندگی تولد 4 فرزند بود.

با این حال والری می گوید که با اولاند قبل از این هم رابطه داشت یعنی در سال 2000 و زمانی که اولاند با همسر سابقش زندگی مشترک داشته است!


اولاند و همسر سابقش سگولن رویال

سگولن رویال همسر پیشین رئیس جمهور منتخب فرانسه - سیاستمداری بود که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2007 فرانسه کاندیدا شد و به دور دوم انتخابات هم رفت اما در مقابل نیکلای سارکوزی متحمل شکست شد.

اولاند در اواخر سال 1970 در هنگام تحصیل در دانشگاه ایی ان ای با "سگولن رویال" آشنا شد و در سال 1988 با او ازدواج کرد.

حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام های توماس(وکیل دادگستری)،کلیمنس (دانشجوی پزشکی)، جولیان (فیلمساز)، فلورا (دانشجو) بود.

اولاند و رویال در عصر روز برگزاری مرحله دوم انتخابات پارلمانی سال 2007 اعلام کردند که از یکدیگر جدا شدند... و اینک یک فرانسه مانده و یک رئیس جمهور با سوالی درباره این که بانوی اول فرانسه که خواهد بود و آیا اولاند و والری ، برای جلوگیری از مشکلات بعدی رسماً ازدواج خواهند کرد یا رئیس جمهور جدید فرانسه ، رسماً به روابط نامشروع خود با والری ادامه خواهد داد و انتقاد اخلاقگرایان و دینداران اروپایی را به جان خواهد خرید تا مشخص شود نهاد خانواده در فرانسه تا چه اندازه دستخوش تخریب و نابسامانی شده است؟!

 منبع: عصر ایران

بار الها توبه کردم

خم شدم از بار عصیان، بارالها توبه کردم

گشتم از کرده پشیمان، بارالها توبه کردم

نفس، سرکش; حرص، غالب; فکر، اندک; وهم، افزون

رفته ام دنبال شیطان، بارالها توبه کردم

               الهی العفو     الهی العفو

رطب و یابس را نوشتى در کتاب خویش، قرآن

گر نخواندم بنده قرآن، بارالها توبه کردم

انبیا و اولیا گفتند هر خوب و بدى را

گر نمودم ترک آنان، بارالها توبه کردم

در اصول و در فروع دین اگر اهمال کردم

برخلاف حکم و فرمان، بارالها توبه کردم

گر به نفس خود ستم کردم و یا بر بندگانت

مى کنم من بعد جبران، بارالها توبه کردم

گر که کردم ترک بیعت، اى خدا، معذور دارم

یا شکستم عهد و پیمان، بارالها توبه کردم

گر زدم بر خلق تهمت یا که هستم اهل غیبت

یا که بودم اهل بهتان، بارالها توبه کردم

از غرور و کبر، نافرمانیى گر سر زد از من

مست بودم، قول رندان، بارالها توبه کردم

بایدم برتر شوم من از مَلَک، امّا نگشتم

بل شدم بدتر زحیوان، بارالها توبه کردم

از در دربار شاهى گر شدستم من فرارى

آمدم با آه و افغان، بارالها توبه کردم

کاروان از پیش رفته، بار من افتاده در گل

مانده تنها در بیابان، بارالها توبه کردم

عذر بدتر از گناه است، از که گریم وز که نالم

خود شدم از اهل عصیان بارالها توبه کردم

راه بنمودى نرفتم، امر فرمودى نکردم

هستم از کرده پشیمان، بارالها توبه کردم

گر گنهکار و پلیدم یا خطاکار و کثیفم

گویم اینک از دل و جان، بارالها توبه کردم

بارالها بنده «مفتون» را به این جرم و گنه ها

عفو کن بر شاه مردان، بارالها توبه کردم

 منبع: http://www.lailatolgadr.net

این خانه واژه های نسوز دارد

بازار سیاست مانند هر بازار دیگری تابع عرضه و تقاضاست. کالاهای دارای کیفیت ، مشتری را به خود جلب می کنند و کالاهای تقلبی هرچه هم بزک شده باشند پس از مدت کوتاهی از سوی جامعه دفع می شوند ، لذا کیفیت شرط ماندگاری در بازار است . برای دستیابی به تولیدی مطلوب هم باید نقد ها را پذیرفت ، سیاستها و عملکردها را به چالش کشید و با کمترین خطا تولید را بهینه کرد.



حال اینکه در این بازار با رشد بی رویه کالای بی کیفیت ذائقه همه  به استفاده از آن سوق پیدا کند هم از آفت هایی است که اگر در جامعه ریشه دواند برای رفع آن حتی به اجبار هم ، مخاطراتی عظیم ایجاد خواهد شد

سیاست، هم خروجی خوب دارد و هم بد. عدل و پایمردی، حقوق شهروندی، قانون مداری، پذیرش کثرت گرایی، صلح طلبی، صداقت، انصاف، اخلاق، شفافیت، صراحت و نقد، مواد اولیه آن هستند که در صورت استفاده صحیح عقلانیت و فضیلت بر دستانِ موسای عشق قرار می گیرد و هر عملی انجام می شود توأمان با آگاهی و رضایت خواهد بود و در نقطه مقابل نیز فرعونِ تکبر، کج راهه ای در میدان خشونت می گشاید و کاسبان زر و زور در مقابل ایمان قرار می گیرند و نامحرمان و نااهلان نقد آشنا می کنند و شتابان بسوی فساد گام بر می دارند و از هم سبقت می گیرند و دیده ی عقل می پوشند و فریفته اسباب دنیا می شوند .

مال و ملک و جاه به خود مشغولشان می کند. آنان که دیده ی عقل می پوشند و فریفته ی اسباب دنیا می شوند، سرمایه ی تقوی از دست می دهند و در اعراض حقیقت،از دروغ قرب می طلبند و حاصل عملشان، وعده می شود و فریب. خودشان هم فریب سایه بلندشان را می خورند که علت آن غروب آفتاب اندیشه و خرد است و وجود اقلیت خائن و اکثریت جاهل که طوفان عتاب و خطاب به جای آنکه بر ستم ایام و تحکم خودخواهانه خود نثار کنند، بسوی نصیحت گران بی غرض می برند و در میان زیرکی ها و تزویر و هزار جامه تقوی، دام مکر بر فلک حقه باز می گسترانند، غافل از آنکه:

" نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد"

در زمانه ما بسیارند از آنانکه برای ترقی از تخاصم بهره می برند و وحدت را نشان اضمحلال خود می بینند. جاه طلبند و همین جاه طلبی موجب می گردد نخست یک حاشیه امن برای خود ایجاد کنند و سپس به فکر حمله به رقیب بیفتند. اینان تصور می کنند که برای بدون ترس زیستن باید همنوعانشان را آزار دهند، گویی که نمی توانند بزیند مگر آنکه دیگران از آنها در امان نباشند.

چرایی بروز این رفتار را هم می توان اینگونه بیان کرد: آدمی تمایلی ناخودآگاه به ظلم دارد، به ستم بر نامستحق و تضییع حقوق. هرگاه چنین توهمی پیدا کند، به پرستش متخیلات روی می آورد و می شود "الکافرون هم الظالمون ". این متخیلات، مال است، جاه است، توهم است  که در نهایت به ذبح اخلاق منتهی می شود

لذا سیاست تحمیلی خروجی  مطلوب ندارد. نمی توان بنا به میل و بسته به موقعیت برای سوار یا پیاده‌شدن بر قطار سیاست اخلاق را در سیاست متوقف ساخت. باید وارد قلمرو قانون شد. تنها قانون است که به مثابه یک تابو خود را بر جامعه تحمیل میکند و از انسان‌ها می‌خواهد که به نام او و با زبان او سخن بگویند و رفتار کنند.  بنابراین با اراده و خواسته گروهی خاص گره نخورده و لذا با وجو آن امکان تحمیل عقاید موج سواران سیاست پیشه به جامعه وجود ندارد

متاسفانه وجود افرادی از این دست که قانون را بازیچه ای در دست برای دستیابی به منافع گروهشان می بینند و هرگاه که منافعشان را تامین می کردد بر مدار آن واقع می شوند و هرگاه منفعشان را به مخاطره می افکند آن را طراحی بیگانه برای لطمه زدن به کشور تعبیر می کنند ، نوعی خشونت گفتمانی در جامعه پدید آورده . خشونتی که به لمپنیسم نزدیک شده و دروغ در آن مؤثر و مثمر و راستی مهجور و مردود شده است

امام علی (ع) می فرماید«الکذاب و المیت سواء فان فضیلة الحى على المیت الثقة به، فاذا لم یوثق بکلامه فقد بطلت حیاته»: دروغ گو ومرده یکسان اند، زیرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى که به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است

حقیقت وسعتی است که گمشده ای ندارد و در مقابل دروغ تنگ نایی است که دو نفر هم در آن نمی گنجند و برای فرار از آن به هر کلام مالایعنی دست می یازند. یکی به ریش مردم می پردازد و دیگری آرزوی تعمیق تحریم ها می کند ، دولتی را به حذف اسلام متهم می کنند و دولتی را به هضم آن ، از هر فرصتی برای تفرقه افکنی بهره می برند ، حال آنکه رهبری معظم و امام (ره) رمز پیروزی جامعه را وحدت کلمه دانسته اند . غبار آلود کردن فضا و ایجاد تنش های حاشیه ای چه دردی از جامعه دوا می کند ؟ مشکل امروز جامعه فقر و بیکاری و سیاست های نادرست اقتصادی و عدم تن دادن برخی به قراردادهای اجتماعی است.

چنین چشمه ی تیره شده که چشم ها را میفریبد و آن را عمیق مینمایاند حاصل اقدامات ناصحیح این افراد است . همین ها موجب وهن نظام شده اند. سیاست "حذف" و"تخریبی "هم که پیش گرفته اند دیرپای نخواهد بود و یک روز نیز در پای مجریانش خواهد پیچید و چه بسا آسان تر که بی گمان افرادی این چنین بی بصیرت چندان چیره و زبرنیستند، چندان که با تلنگری از فرازی که رفته اند، فروخواهند غلتید

آنچه امروز بدان نیازمندیم رویگردانی از این روش ها و انگاره های متعلق به اجتماع قبیله ای و بدوی، است و حرکت به سمت  رشد و بلوغ سیاسی و تحقق همان آرمان های امام (ره) و رهبری معظم  ، که این گروه ها در گفتار بدان مدعی اند ولی در عمل بدان پشت پا می زنند.

و آنچه امروز جامعه ما بیش از پیش در جستجوی آن است "عدالت " است، در کلام، در رفتارودر اندیشه برای رسیدن به آزادی، منطق و قانون .

فریدون فرخ فرشته نبود

ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکویی 

تو داد و دهش کن، فریدون تویی

بنابراین می بایست چنانکه رهبری معظم فرموده اند:"تلاش کنیم عدالت به گفتمانی زنده و همیشه حاضر در صحنه‌های مختلف کشور تبدیل شود و در میان نخبگان- مسئولان- مردم و بخصوص نسل جوان همواره به عنوان یک مسئله اصلی مطرح باش.  " 

تردید نداشته باشیم که فضای توهین و افترا، خروجی نخواهد داشت مگر سقوط نادیدنی جریانهای انحرافی که متاسفانه هزینه هایی بسیار بر دوش کشور وارد ساخته اند و بسیاری را از سرمنزل هدایت به تیه ضلالت رهنمون شده اند ؛ یقولون بافواههم مالیس فی قلوبهم.

خلق مست آرزواند و هوا / زان پذیرااند دستان تو را 

هرکه خود را از هوا خو باز کرد / چشم خود را آشنای راز کرد 

بدخواهان بدانند، این خانه واژه های نسوز دارد! هر چه بگویند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. ایران و اسلام پاینده و استوار ماندنی اند و  بالاخره مهربانی بر بام این خانه می نشیند. تحلیل های خودخواهانه آنها و سطحی نگری هیچ دری را بسته نگاه نمی دارد. هرچه برخلاف توصیه های صریح رهبری معظم مبنی بر "جذب حداکثری و دفع حداقلی"، به بزرگوارانی چون هاشمی توهین کنند، نمی توانند تاریخ را وارونه جلوه دهند، چرا که هنوز هم از سپرده ی آنها ارتزاق می کنند.

نخل بلند فرزندان ایران زمین، از شاخه های سوخته، چتری دوباره می رویاند که چنین افرادی را در زیر چتر خود جای می دهد. بدانند خمینی، خامنه ای، هاشمی، بهشتی، مطهری و بزرگانی چنین، واژه های نسوز خانه ایران هستند و همه زیر چتری مقاوم بنام ولایت

منافع جناحی و سیاسی نباید بر منافع ملی چیره شود، این روزها باید بیشتر هوشیار بود و بجای تنش های داخلی به دنبال پاسخی در خور به گزافه گویی کشورهای حاشیه خلیج فارس باشیم و تدبیر را در مواجهه با نظام بین الملل بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بکار ببندیم. آگاه باشیم که دود دعواهای جناحی خروجی ندارد جز خاوری و مدیرانی از این دست

و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین

* امیرحسام شهسواری

ایرج قادری درگذشت

ایرج قادری کارگردان بازیگر و تهیه کننده سینمای ایران در سن 76 سالگی دار فانی را وداع گفت.

به گزارش خبرآنلاین، این بازیگر سینما که سال 1314 در تهران به دنیا آمده بود، شامگاه شنبه 16 اردیبهشت درگذشت.

او در سال‌های اخیر با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد و از فروردین سالجاری در بیمارستان مهراد تهران بستری بود.



طی هفته های گذشته این کارگردان به کما رفته بود و از چند روز پیش ملاقات با او ممنوع شده بود.

او که تحصیلاتش را در رشته پزشکی و داروسازی ناتمام گذشته بود، سال 1334 برای نخستین بار در فیلم «چهار راه حوادث» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان بازی کرد.

قادری طی سال‌های فعالیتش در بیش از 70 فیلم به عنوان بازیگر مقابل دوربین رفت.  در کارنامه کاری او کارگردانی بیش از 40 فیلم سینمایی نیز دیده می شود.

آخرین فیلم این کارگردان «شبکه» نام داشت که همچنان در انتظار نوبت اکران است.

از دیگر فعالیت های ایرج قادری می‌توان به نگارش 5 فیلمنامه و تهیه کنندگی 9 فیلم اشاره کرد.

محمدرضا گلزار یکی از بازیگران سینمای پس از انقلاب است که برای نخستین بار در فیلمی از ایرج قادری(سام و نرگس) حضور مقابل دوربین را تجربه کرد.

اولین فیلم ایرج قادری پس از انقلاب «دادا» بود که در سال 1361 ساخته شد.

 منبع: انتخاب

کوهدشت رکوردار بیکاری در کتاب گینس

کودک که بودم بعد از خوردن بسکویت روی جلدشان را می خواندم و با خود می گفتم به امید روزی که بجای شهر ابهر بنویسند شهرک صنعتی کوهدشت کیلومتر---

بزرگتر که شدم رویاهایم رنگ افسانه ای به خود گرفت با خود پنداشتم شهرمان پر از مردمانی غریبه که برای کار کردن در کارخانه ای عظیم به اینجا بیایند کارخانه ای از جنس(پتروشیمی اراک)

روزی در رادیوی نیمه شکسته پدر بزرگم شنیدم بم لرزید ,آنروز  غبطه می خوردم نه برای زلزله و مردگانش ویا احساساتم ,غبطه ای از رنگ حسادت ,که پس از زلزله آنجا مورد موهبت خیرین و نیکوکاران قرار می گیرد و دیگر بچه هایشان همچون از رویاهای کودکانه ی خود رنج نمی برن.

گهگاهی با خود فکر می کردم ای کاش در شهر من این اتفاق می افتاد تا به قیمت از دست دادن خانواده هایمان شهرمان را برای آیندگان مان می ساختند. شهری که یاس و ناامیدی می پروراند و اندیشیدن را از ذهن جوانان دور می نمود,روزی در کافه بستنی وسط شهر سه جوان را دیدم مشغول کار ,ذوق زده شدم گویی فکر می کردم دیگر نیازی به زلزله نباشد از آنجا شادمان بیرون آمدم اما برخلاف رویاهایم شهر را پر از کودکانی می دیدم که یکی جعبه ی کوچکی را بردوش خود می کشید و با خط کودکانه اش بروی آن نوشته بود «واکسی عدالت» یکی دیگر دوان دوان به دنبال من تنها سروده ی زندگیش را می سرائید «آقا آدامس,آقا تورو خدا آدامس»گویی دچار توهمی تخریب کننده شده ام.

اکنون که دیگر سی ساله ام یک چیز را احساس می کنم نام شهرم را در کتاب گینس ببینم رکوردهای بیکاری در ....

                                                           یزدان  صفری

طلاق برنامه ریزی شده

با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد.

شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم.

از زن اصرار و از شوهر انکار.

در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها.

زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را.

تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی .

زن با کمال میل می‌پذیرد.

در دفترخانه مرد رو به زن کرده و میگوید حال که جدا شدیم . لیکن تنها به یک سوالم جواب بده .

زن می‌پذیرد.

چه چیز باعث شد اصرار بر جدائی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی‌.

زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد :طاقت شنیدن داری؟

مرد با آرامی گفت :آری .

زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی اشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود.از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ، تا زندگی‌ واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.

مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.

زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت .وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد.نامه‌ای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد .

خطّ همسر سابقش بود.نوشته بود: ” فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر.

نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت .منتظر بود که تلفنش زنگ زد.

برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.شمارهٔ همسر جدیدش بود.

تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی.

پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.

صدا، صدای همسر سابقش بود که میگفت : باور نکردی؟، گفتم فکر نمیکردم اینقدر احمق باشی‌.این روزها میتوان با ۱ میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شرّ زنان احمق با مهریه‌های سنگینشان نجات یابند !

منبع: http://www.behgar.net


پس از اتفاق

پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.

پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.

وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.

فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟

شوهر فقط گفت:“عزیزم دوستت دارم!”

عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد.

هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.

گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک روخداد صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید.

اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.

حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.


سافتستان دات کام

یک مدل کلاه برداری

دو روز پیش مردی با شماره تلفن ****0663395 با بنده تماس گرفت و گفت فلانی هستم (اسم یکی از دوستان بنده را بردند) وقتی از یکی از روستاهای (یکی از طوایف) رد می شدم با ماشین تصادف کردم و چند گوسفند را کشتم حالا گرفتار مردم آن طایفه شده ام و پول گوسفندها را می خواهند. اجازه هم نمی دهند بروم و پول برایشان بیاورم.موبایلم خراب شده و این خط که با شما تماس گرفته ام، خط جاده ای است.



مبلغی که از من می خواهند یک میلیون و هشتصدهزارتومان است چند نفر از دوستان مانند شما (اسم سه نفر را بردند) بصورت کارت به کارت پول را برایم فرستاده اند و حالا یکصدوهشتادهزار تومان کم دارم و از من خواست تا بیست دقیقه دیگر از طریق خودپرداز برای ایشان انتقال دهم. شماره کارتی که می بایست به آن حساب پول واریز کنم برایم خواند ****603769111032 ایشان گفتند که شماره کارت مال یک خانم از همان طایفه است که گوسفندهایشان را با ماشین کشته ام. اصرار داشتند که تا بیست دقیقه دیگر پول را به حساب انتقال دهم.من هم گفتم یک یا دو ساعت به من فرصت بده، قبول نمی کرد و گفتند تا بیست دقیقه دیگر پول را می خواهند همچنین به من گفت که مجددا تماس می گیرم و اظهار داشت که کسی متوجه تصادف من نشود.



بنده هم هرچه فکر کردم دوستی که با نام وی به من زنگ زده بود کسی نبود که چنین رفتاری داشته باشد و اصرار اینکه باید تا بیست دقیقه دیگر پول به این حساب انتقال داده شود و کسی متوجه ماجرای تصادفش نشود قرار بود مجددا تماس بگیرد که نگرفت.

به شک افتادم و به این فکر افتادم که صدایش هم با فردی که خود را با آن معرفی می کرد کاملا فرق داشت.با شماره ای که با من تماس گرفته بود، تماس گرفتم متوجه شدم یک تلفن گویا است که از من کد صوتی می خواهد. متوجه شدم طرف قصد کلاه برداری داشته است.

برای افزایش رزق و روزی حتما بخوانید

معنا و مفهوم رزق

رزق به معنى عطاء و بخشش مستمر است ، و از آنجا که روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته مى شود. البته مفهوم آن تنها در نیازهاى مادى خلاصه نمى شود بلکه هر گونه عطاى مادى و معنوى را شامل مى گردد . بنا بر این هر گونه بهره اى را که خداوند نصیب بندگان مى کند از مواد غذائى و مسکن و پوشاک ، و یا علم و عقل و فهم و ایمان و اخلاص  وفرزند و همسر و خانواده و...به همه اینها رزق گفته مى شود .

قرآن می فرماید « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ »رازق خداست ، رزّاق مثل خبّاز، حدّاد، بنّا، بقّال، کسی که صبح تا به شب کارش این است که نان می‌پزد و با آهن سر و کار دارد و. . . رزّاق یعنی دائماً روزی می‌دهد . «هُوَ الرَّزَّاقُ» ؛ یعنی دائمی است و قدرت هم دارد و به خودی خود قطع نمی شود مگر عاملی سدّ راه آن شود . ما اگر عقیده داشته باشیم که روزی دهنده (دائمی و با قدرت) خداوند است ، دیگر برای هیچ چیز دروغ نمی‌گوئیم . گاهی ممکن است با دروغ و کلک  در ظاهر پول زیادی هم بدست‌ آید، ولی چون رزق او نیست،از دست می‌ رود.



دوم: اندازه گیری هم با خداست.

آیات زیادی داریم که خداوند می فرماید:«یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ» شاید بسط رزقی که خداوند فرموده به هر کس بخواهیم آن را بسط می دهیم ، یک بعدش به این معنا باشد که آن رزق حتماً نباید مادی باشد .نوع رزق برای هرکسی فرق می کند و خداوند برای هرکسی یک نوعی از رزق را گسترش می دهد .

سوم: خداوند ضامن رزق است

ضامن رزق همه ى موجودات و اختیار رزق فقط به دست خداوند است ، نه به دست انسان خداوند.

« نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم .‏

« وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»؛ هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست !

خداوند می‌فرماید حتی موجوداتی که دست و پا هم ندارند من روزی آنها را می دهم.« وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها»

« وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»؛ و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مى‏ شود.

نوازاد در شکم مادر چطور روزی می‌خورد ، خداوند روزی می‌دهد . یک راننده تاکسی تعریف می کرد یک روز به خودم گفتم امروز زرنگی کنم پول کرایه را افزایش بدهم .مردم مجبورهستند که بدهند .این کار را انجام دادم ،همه هم ناراضی بودند اما چون چاره نداشتند می دادند ، اما غروب باد و طوفانی شد و شیشه ی ماشین هم پایین بود ، باد زد و پولها را برد و نقش زمین شد . وقتی رفتم که پول ها را جمع کردم و شمردم ، دیدم فقط توانستم آن مقداری که حق واقعی ام بوده را جمع کنم و بقیه از بین رفته و باد برده بود .

ضامن رزق همه ى موجودات و اختیار رزق فقط به دست خداوند است ، نه به دست انسان خداوند

سوال: چرا رزق کم و زیاد می‌شود؟

دعای پدر و مادر بسیار نقش دارد . گاهی اوقات می بینیم یک کسی هر کاری  ،حتی کوچک انجام می دهد برایش خوب و پربرکت می شود وبه قول معروف دست به خاکستر می زند طلا می شود، اما دیگری  بالعکس ؛ هرچه می دود کمتر به مقصود می رسد.

اینها به خیلی عوامل از قبیل ؛ دعای پدر و مادر یا بالعکس عاق والدین شدن ، وجود یا عدم گناه در زندگی و ... بستگی دارد .

دادن های زیاد و بی رویه و بدون حساب و کتاب گاهی  به خاطر این است که خدا ما را رها کرده و می خواهند ظرفیت پر شود ؛

مثل مریضی را که دکتر جواب کرده و می‌گویند هر چه می‌خواهد بخورد. خداوند نیز با بعضی از فاسقان و جنایتکاران و آنهایی که به راه نمی آیند می فرماید، هر چه می‌خواهند مصرف کنند تا پیمانه ی آنها پر شود.

گاهی دادن ها و یا ندادن ها به خاطر آزمایش هستند .گشایش برای بعضی سبب طغیان است .

«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ». نگوییم چرا خدا به من مثل او نداده ، خوب شاید اگر می داد از خیلی چیزها محروم می شدیم و طغیان می کردیم .

مثل پدری که به  یکی ازفرزندانش سوئیچ نمی‌دهد می‌گوید چون تو شر هستی با ماشین تصادف می‌کنی ، و به دیگری اجازه می‌دهد چون آرام و با وقار است .

داستانی از قرآن

فردی به خدمت رسول الله (ص) آمد که برای توسعه ی رزق او دعا کند. حضرت فرمود: صلاح تو نیست. اصرار کرد

حضرت دعا کرد. اموالش زیاد شد تا برای کنترل آنها  بیرون از مدینه رفت ، تا بالأخره مأمور زکات از طرف حضرت  برای جمع آوری زکات پیش او رفت. او گفت: من زکات نمی ‌دهم. آیه آمد « وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ »

نگوییم چرا خدا به من مثل او نداده ، خوب شاید اگر می داد از خیلی چیزها محروم می شدیم و طغیان می کردیم

عوامل گشایش روزی :

تقوا

برای انسان با تقوا از رزق های حساب نشده و بی گمان می آید . گاهی یک  درخت را هر چه آب می‌دهی برگ زرد و یک درخت توی جنگل بدون آبیاری سبز است . بعضی از رزقها دست ماست ، با فرمول و کار و تلاش و بعضی هم دست ما نیست .

گاهی مثل  یوسف در دل چاه می افتد و همه می خواهند که او خار شود وازبین برو اما خدا می خواهد شاه شود و عزیز . همه خواستند یوسف نباشد ام خدا خواست باشدو برق کشی داخل خانه دست ماست ، ولی کارخانه با ما نیست ،ممکن است ما آماده باشیم ولی کارخانه برق را وصل نکند .



پول خرج کردن(سخاوت) رزق را زیاد می‌کند ؛

روایت داری «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ» ،« مِفْتَاحُ الرِّزْقِ الصَّدَقَةُ ». اگر توسعه می‌خواهی باید سخاوت داشته باشیم . فکر نکنیم اگر ندادیم داریم و اگر دادیم نداریم .

صله رحم روزی را زیاد می‌کند

مراعات بهداشت، شستن دست قبل از غذا روزی را زیاد می‌کند

نماز شب روزی را زیاد می‌کند

حسن خلق روزی را زیاد می‌کند

امین بودن روزی را زیاد میکند. مردم می‌گویند این دست و چشمش پاک است

شکر نعمت روزی را زیاد می‌کند .

بین الطلوعین سراغ کار رفتن روزی را زیاد می‌کند.

خورده نانهای سر سفره را خوردن روزی را زیاد می‌کند.

استغفار عواملی را که باعث می شوند روزی کم شود از بین می برد و روزی را زیاد می کند.

نیت بد و گناه روزی را قطع می‌کند

در سوره قلم داستانی را نقل می کند که چند برادر باغ میوهای داشتند . نیت کردند که از این میوه ها به احدی ندهند . چون پدرشان هر سال از این میوه ها به فقرا می داد. پدر که مُرد بچه ها گفتند ما نمی د هیم . بعد گفتند : فقرا می فهمند می آیند در باغ ، گفتند خوب سحر می رویم میوه ها را می چینیم . نیت کردند به فقرا ندهند ، وقتی خوابیدند صاعقهای آسمانی آمد «فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِینَ »قرآن می گوید سحر بلند شدند و دیدند که باغ آنها خاکستر شده است .

عواملی که رزق را کم می کند و یا باعث فقر می شود.

عوامل فقر و تنگدستی کدامند؟

1ـ گناه

یکی از عوامل کاهش روزی گناه و معصیت الهی است. هر گناهی کیفر و آثاری دارد که در دنیا و آخرت دامن گیر انسان می شود.

امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: «ان مؤمنَ لینوی الذنب فیحرم رزقه»

همانا مؤمن نیت گناه می‌کند و از رزقش محروم می شود.

امام باقـر(علیه السلام) می‌فـرماید:«ان العبد لیذنب الذنب فیزوی عنـه الرزق» بنـده مرتـکـب گنـاه می‌شود، روزی وی ازاو زده می شود.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند:«توقوا الذنوبَ فما من بلیَّه و لانقص رزق الا بذنب حتی الخرش والکبوه و المصیبه»

از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلا و کم شدن روزی حتی خراش‌ها و زخم‌های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی از گناهان سرچشمه می گیرد. هنگامی که انسان با گناه و معصیت های الهی از ساحت مقدس خداوند فاصله می گیرد، رزق و روزی حلال هم که در سایه توجه به خدا به دست می آید، از دسترس او دور می شود و زندگی او رنگ خدایی را از دست داده و رنگ شیطانی و زشتی به خود می گیرد و مصداقی از آیه: «‌و من اعرض عن ذکری فإن له و معیشه ضنکا» ؛ هرکس از یاد من روی گرداند زندگی ذلت باری خواهد داشت می گردد.

حضرت صادق(علیه‌السلام) می فرماید: «مؤمن به خاطر قصد و نیت گناه از روزی خویش محروم می‌شود.

نیت گناه رزق را کم می کند .

2ـ کفران نعمت

از عوامل کاهش روزی، کفران نعمت‌های الهی است، قرآن کریم در این باره می‌فرماید: خداوند قریه‌ای را به عنوان مثال مطرح می نماید که دارای امنیت و آسایش بودند و روزی فراوانی به ایشان می‌رسید، آنان نسبت به نعمت‌های الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند.

هنگامی که شخص کفران نعمت می کند، لیاقت داشتن آن را ندارد، خداوند نیز رحمت و نعمت خویش را از او دریغ می کند. کفران نعمت تنها به ناسپاسی زبانی نیست، بلکه به کار بستن نعمت های الهی در غیر مسیر طاعت و بندگی و خدمت به خلق خدا، از نمونه‌های بارز کفران و ناسپاسی در مقابل نعمت های الهی است.

3- اسراف

اسراف و دور ریختن نعمت و به کارگرفتن اعضای بدن در مسیرگناه، چشم در نگاه به نامحرم، زبان در گفتن ناحق و غیبت و دروغ و… دست در ظلم به دیگران، اندیشه در گناه، گوش در شنیدن آن چه حرام است و استفاده از اموال در گناه و عصیان، همه و همه مصداق کفران و ناسپاسی نعمت پروردگار است.(سوره نحل، آیه 112)

اسراف یعنی خارج شدن از مسیر طبیعی، هنگامی که نعمت‌ها را در غیر مسیر آن به کار بگیریم رشد نمی‌کند، بلکه به سوی زوال پیش می رود.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:« اسراف سبب فقر و نیازمندی است و میانه روی باعث بی نیازی می شود»

4- ربا

از عوامل دیگر فقر ربا خوردن است، خداوند برکت را از سود به دست آمده از معامله و قرض ربوی، برداشته است.

عثمان به عیسی نقل می کند شخصی به امام صادق عرض کرد: خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: یمحق الله الربا و یربی الصدقات؛ خداوند ربا را نابود کرد، ولی صدقات را زیاد می‌کند». ولی می‌بینیم که بعضی ربا می خورند و اموالشان به ظاهر زیاد می شود. امام در پاسخ فرمودند: «چه نابودی از این بالاتر که یک درهم ربا دین انسان را نابود می‌کند و اگر توبه کند، باز هم اموالش از بین رفته و نابود می‌شود»

5- تظاهر به فقر

برخی افراد در هر سخن و صحبتی خویش را فقیر و تهی دست جلوه می‌دهند، این رفتار ناپسند خود ناسپاسی در پیشگاه الهی است، بلکه جلوه ای از زشت ترین درویی‌ها است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «من تفاقر افتقر»  کسی که خود را به فقرو تهی دستی بزند، فقیر و نیازمند می‌شود.

امیرالمؤمنان علی(علیه السلام) می فرمایند:« تظاهر به فقر، سبب فقر می شود»

6-درخواست از دیگران

یکی از عوامـل فقر این است که انسان خدای متعال را فرامـوش کند و تصـور کند که دیگران بدون خواست خداوند می توانند حاجت او را برآورند، خداوند این گونه افراد را به همان کسی واگذار می کند که امید دارند و دیگر یاری خویش را از آنان دریغ می کند.

امیرالمؤمنان علی(علیه السلام) می فرمایند: «درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود می‌کند».

در سخنی از رسول اکرم در این باره آمده است که ایشان فرمودند:«هر کس در خواهش را به روی خویش بگشاید، خداوند نیز در فقر را به سوی او باز می کند».

7- تحقیر نعمت‌ها

نباید به کوچک بودن و کم بودن نعمت نگاه کرد، بلکه باید به فرستنده و عطاکننده‌ی آن نگریست، گاهی شخص بزرگی تنها یک کتاب را به انسان هدیه می‌کند ولی انسان تا آخر عمر از آن محافظت می‌کند و آن را گرامی و سبب افتخار می‌داند. چه بسا نعمت‌های کوچکی که سبب و راهی به نعمت‌های بزرگ می‌شود و بی توجهی و بی ارزش دانستن آنها محرومیت می‌آورد.

امام رضا(علیه السلام) می‌فرمایند: «لاتستقلوا قلیل الرزق فتحرموا کثیره». رزق و روزی کم راناچیز مشمارید، زیرا این کار شما را از نعمت‌های فراوان محروم می سازد.

8- نفرین پدر و مادر

همانطور که نیکی به پدر و مادر انسان را ثروتمند و عاقبت به خیر می‌کند، آزار و رنجاندن آنها سبب فقر و تهیدستی می شود، بی شک نفرین آنها دامن انسان را می‌گیرد و باعث ذلت و خواری و فقر می‌گردد.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید:«از نفرین پدر و مادر دوری کنید، زیرا به طورحتم به اجابت می‌رسد و تأثیر نفرین آن‌ها از شمشیر برنده‌تر است»

حضرت کاظم در بیان آثار نارضایتی و عقوق والدین می‌فرماید: «العقوق یعقب القله و یؤدی الی الذله» عقوق والدین کمی و تنگ دستی را به دنبال دارد و انسان را به ذلت و خواری می‌کشاند.

9- عادت به دروغ و قسم دروغ‌

برخی انسان‌ها برای فروختن جنس خود چند قسم دروغ می خورند و تا آنجا پیش می‌روند که قسم دروغ به عادتی همیشگی برای آنان تبدیل می شود، آنان دروغ می‌گویند تا به اهداف خویش دست یابند، اما غافل از آن که کارگردان عالم وجود، خیر و برکت را در صدق و راستی قرار داده است.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «الکذب ینقص الرزق» دروغ گفتن روزی انسان را کم می‌کند.

10- ولخرجی

یکی از عوامل فقر، ولخرجی و استفاده از ثروت و مال، بدون تفکر و اندیشه است. «ولخرجی» ‌استفاده‌ی نابجا است که تبذیر نیز نامیده می شود.

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «کسی که به تبذیر و ولخرجی افتخار کند با ورشکستگی خوار و ذلیل می‌شود»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز می‌فرمایند: «کسی که در مخارج زندگی میانه روی کند، خداوند رزق و روزی به او عنایت می کند و هر کس را که تبذیر و ولخرجی کند، از روزی محرومش می‌سازد.

11- خواب قبل از طلوع آفتاب

ما بسیاری از رمز و رازهای این عالم را نمیدانیم و از آنچه در اطرافمان رخ می دهد، بی‌خبریم. صبحگاهان، قبل از طلــوع خورشید، فرشتگان در رفت و آمد بین زمین و آسمان هستند و روزی انسان‌ها را بین آنهـا تقسیم می کنند.

امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی این آیه ی قرآن: « فالمقسمات أمراً»؛ قسم به فرشتگانی که امور را تقسیم می کنند، می‌فرماید: «فرشتگان روزی آدمیان را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم می‌کنند، هر کس در این وقت بخوابد از روزی خویش غفلت ورزیده است»

امام صادق(علیه السلام) نیز می‌فرمایند: «خواب بامدادان نیکو و مبارک نیست، روزی را بر می‌گرداند، رنگ انسان را زرد می کند، رنگ صورت را تغییر می دهد، خواب انسان‌های بدبخت است زیرا خداوند روزی انسان‌ها را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم می‌کند، مبادا در آن هنگام درخواب باشی»

امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) نیز در اثر گذاری این خواب بر روزی انسان فرمودند: «خواب قبل از طلوع خورشید سبب فقر و تنگدستی می شود»

منبع: تبیان و آزادی نیوز