شرط بو که بی تو برگم داوار بو سفیدی روژم و رنگ شاوار بو
کزکز بنیشم کزه جرگم بو جیایی ای تو روز مرگم بو
در این عکس حضرات حجج اسلام
مرحوم حاج سیدعلیرضا هاشمی و محمدکریم مروجی
علی زیدی - جعفر حیدری یگانه (پشت تریبون)
به ترتیب ازراست:
جعفر احمدی.علی نقی حجتی.عزیزی.ابراهیم اهرون.شهید عزیزکرم باقری.یونس قبادی.مرحوم فتح الله سرتیپ نیا و احتمالا شهید اسماعیل
شهید عزیزالله هاشمی فرزند مرحوم حاج سیدعلیرضا هاشمی
در این عکس شهید شمس الله مرادی - حجج اسلام هادی قبادی - علی مینایی
نصیر بهاروند - علی حسین غضنفری - عباس قلی پور- ... عباسی
کسانی که بقیه عزیزان را می شناسند اسامی را برای ما بفرستند.
شهید سعادت قبادی و عزیزی دیگر به نام حاجی مهدی پور
ایستاده: دلاور مرحوم حمید قبادی و جانباز عزیز سیروس باقری
نشسته: شهید سعادت قبادی
از راست:
شهید سعادت قبادی - ناشناس - مرادعلی محمدی - محرابی - حمید آزادی
ایستاده:
حاج شریف آزادی - حجت السلام کرم ساعدپور - شهید شمس الله اهرون
بهروز باقری - مرادعلی مرادی
نشسته:
ناشناس - مرحوم جعفر طولابی - شهید سیدعزیزالله هاشمی - ناشناس
در این عکس مرحوم حاج فضل الله حکیمی - مرحوم حاج عیسی میرزاپور
کسانی که دیگر عزیزان را می شناسند اسامی را برای مدیریت وبلاگ بفرستند
در این عکس:
کاشفی - یونس قبادی - ماشاءالله آزادبخت - حاج حسن باقری - آزادبخت - اسدمراد شیراوند - نوروز امیدیان - مرحوم علی اشرف میناپور
کسانی که دیگر عزیزان را می شناسند، اسامی را برای مدیریت وبلاگ بفرستند.
شهیدان: آزادیانی و میرزایی
شهیدان: ابراهیمی و حسن پور
شهیدان: ابراهیمی و حمیدسوری
شهیدان:حسن پور و آزادبخت
از راست:مرحوم حضرت حجت الاسلام حاج سیدعلیرضا هاشمی - مرحوم حضرت آیت الله حاج ماشاءالله مروجی - شهید شهرام عباسی - ناشناس
در این عکس پنج نفره, 4 نفرشان به فیض شهادت نائل شده اند
اسامی آنها را بگویید.
اسم نفر پنجم کیست و شغلش چیست؟
در قسمت نظرات اسامی آنها را بنویسید و جایزه بگیرید.
دلیر مردان شرف و غیرت
ایستاده از راست:نادر دولتشاهی-شهید علیمردان آزادبخت
شهید محمود رضایی
نشسته: همرزم شهدا مرتضی قبادی-شهیدمرتضی حسن پور
امروز پنجشنبه سی ام شهریور 1391 تشیع پیکر حاج حمید قبادی دلاور مرد دوران دفاع مقدس است کسی که جبهه های غرب و جنوب از رشادت و شجاعت او خاطره ها دارد و امشب شب اول قبر آن عزیز از دست رفته است. او امشب میهمان شهداست. شهدا امشب همرزم خود را در بین خود دارند.
از راست: شهید محمود رضایی - مرحوم حمید قبادی
این حقیر دقیقا به یاد دارم که در روز جمعه یکی از روزهای دهم تا سیزدهم اردیبهشت سال 1361 یعنی حدوداً سی سال و پنج ماه پیش همراه عزیزانی چون حاج شریف آزادی, شهیدنیازقبادی, شهید اسماعیل هادیان, شهید نبی الله ابراهیمی, شهید صیدعباس ابراهیمی, میرزا موحد, مرحوم ابوالحسن باقری, حاج مراد روشنی, شهید تاج الدین دلوجی, شهید یحیی دارابی, حجت الاسلام حاج علی اخویان, شهید چراغی, حجت الاسلام هادی قبادی, عباس خزایی, حاج کیانوش بهرامی, حاج ولی الله احمدپور, شهید شمس الله مرادی , شهید زمانی, فتح الله تیموری, بیژن طرهانی, حاج علی محمد سوری لکی, نامدار حیدری, مرتضی دیناری,کربلایی نجف حیدری,شهید علی نیایی, دکتر سهمدینی, میرزاعلی زیدی و دیگر عزیزانی که در این لحظه نام آنها را فراموش کرده ام بودم.
ایستاده: مرحوم حمید قبادی - شهید آزاد قبادی
نشسته: رضایی - شهید سوخته زاری
همین لحظه که این متن نگارش می شود, انگار همان لحظات سی سال و چند ماه پیش است. این عزیزان در مقابل پاتک سنگین نیروهای عراقی سخت مقاومت می کردند. چرا که دیشب مرحله اول عملیات بیت المقدس آغاز و رزمندگان سپاه اسلام قسمت وسیعی از سرزمین مقدس ایران اسلامی را از دست نیروهای دشمن آزاد کرده بودند و نیروهای عراقی تلاش داشتند تا آنچه را دیشب از دست آنها خارج شده بود دوباره بتصرف خود درآورند.
در آن زمان مرحوم حاج حمید قبادی و دیگر عزیزان با رشادت تمام از خاک ایران همیشه سرافراز دفاع می کردند.
یاد و خاطره همه شهیدان والامقام و جانبازان سرافراز و رزمندگان دلاور تا ابد زنده و جاوید باد.
از خدای بزرگ می خواهم در روز قیامت هم مورد عنایت ویژه حضرت حق قرار گیرند.
امام خمینی:
ما تابع امر خداییم، به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی رویم.
خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.
همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
اسامی شهدای گرانقدر را بنویسید تا در جای مناسب درج شود.
از راست: ا-شهید ابراهیمی 2- شهید سوری
از راست: 1- شهید . . . . . . . 2-شهید . . . . . . . 3- شهید . . . . . .
4-شهید . . . . . . . .5-شهید . . . . . . . 6- شهید . . . . . .
از راست: 1- . . . . . 2- . . . . . 3- . . . . . 4- . . . . .5- . . . . 6- . . . . .
7- شهید علی محمد کوشکی 8- . . . . . . .
پریروز سوم خرداد بود. همان روزی که خرمشهر را خدا آزاد کرد. همیشه از دستمالی شدن مناسبت ها متنفر بوده ام. مناسبت ها وقتی در پروسه کلیشه ای و سازمانی تبلیغات می افتند، شهید می شوند. چند سالی است که احساس می کنم این روز خوب خدا هم یک جورهایی دارد در این دام می افتد. قصدم از نوشتن این چند خط اینها نبود که این خودش مجالی و فضایی دیگر می طلبد.
اما چهارشنبه روز دیگری هم بود. تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در بغداد دور دوم مذاکرات با کشورهای موسوم به 1+5 را هم آغاز کرد. جلیلی در دوران جنگ رزمنده لشگر 5 نصر بود؛ رزمنده ای از خطه خراسان و از سربازان آقا امام رضا علیه السلام که یک پایش را هم در جبهه جا گذاشت.
روزگاری نه چندان دور، صدام با حمایت سیاسی، مالی و تجهیزاتی بیش از 40 کشور به خاک این سرزمین یورش آورد. آن روزها اوضاع سخت تر از این حرفها بود. شهرها زیر موشک بود، نفت کش ها را می زدند، از وارد شدن حتی سیم خاردار به کشور جلوگیری می کردند، موشک و تانک و... بماند!
صدام گفته بود جواب سوالات خبرنگاران را یک هفته دیگر در تهران خواهد داد. دو دو تا که می کردی، می دیدی بیراه هم نگفته بود، فقط یک چیز را محاسبه نکرده بود؛ ایمان و اراده کارگر و کارمند و بقال و کشاورز و روحانی و دکتر و مهندس این مملکت را.
30 سال بعد از فتح خرمشهر یکی از همان رزمنده ها رفته است بغداد و با غربی ها بر سر حقوق ملت دست به یقه شده است. بله! دست به یقه! گول لبخند های جلو دوربین را نخورید. حفظ و گرفتن حق ایران از غرب، دست کمی از درگیری با گارد ریاست جمهوری صدام و جنگ تن به تن در شلمچه ندارد.
آری برادر! آن روزها در خرمشهر جنگ تن با تانک بود برای حفظ خیابانی، کوچه ای، خانه ای... و شعارمان این بود؛ کربلا کربلا ما داریم می آییم... و امروز رزمنده جانباز ما در بغداد جلوی غرب سینه سپر کرده است. اگر دلت با خدا باشد، تنگی و تاریکی سنگر کمین و زرق و برق میز مذاکره با نمایندگان کشورهای فراصنعتی، فرقی با هم نمی کنند. هر دو محل آزمایش و صبر و استقامت و البته هوشیاری است.
ما که هرگز به دنبال اشغال عراق نبوده ایم. ما آن روزها هم عراقی آزاد می خواستیم. عراقی که شیعه و سنی در کنار هم برادرانه زندگی کنند و عزاداری برای سرور و سالار شهیدان در آن جرم نباشد. عراقی که برادر ما باشد. امروز، عراق آزاد و برادر و میزبان ماست و کدام پیروزی از این بالاتر؟ گنج جنگ را پایانی نیست و هر چه زمان بیشتر می گذرد، برکات آن نمایان تر می شود.
باش تا صبح
دولتت بدمد
کین هنوز از نتایج سحر است
منبع: جانباز نیوز
شماره یک: نفر اول ناشناخته - نفر دوم ناشناخته
شماره دو: شهدای والامقام:محمود رضایی-مرتضی حسن پور-جهانشاه آزادبخت
و رزمنده دلاور حاجی مهدی پور
شماره سه:محمد حاتمی - محمدحسین طرهانی - شهید حجت الله سرتیپ نیا - محمدحسین طرهانی - منصور قاسمی
شماره چهار: از راست - امرایی - استاد اکبر امرایی - حاجی کوشکی - شهید محمدحسین حیدری - نبی آدینه وند - بیژن طرهانی (با تشکر از جناب آقای محمد زاده که با کمک ایشان اسامی عزیزان اصلاح شد)
بقیه را شماسایی کنید
امام شهدا:
1-ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است.
2- ما از هیچ چیز نمی ترسیم وقتی که با خدا باشیم. برای اینکه اگر کشته بشیویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم.
3-از خدا بخواهید که شما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادت عزت شماست.
4- ملت ما شهادت را فوز عظیم می داند.
5-ماشهادت رایک فوزعظیم می دانیم و ملت ماهم شهادت رابه جان و دل قبول می کند.
پیکر مطهر شهید مجتبی سلطانی
بقیه عکسها در ادامه مطلب
گردان محبین:از راست:شهیدمحمدمراد گراوند - مراد سوری - شهید حسینقلی آزادبخت
مرتضی قبادی - شهیدحشمت قلی(الیگودرز) – نامشخص
شهیدملک
محمد آدینه وند - قیصر حسن پور - شهید علی محمد کوشکی
میرزا موحد
کسانی که بقیه عزیزان را می شناسند در قسمت نظرات کامنت بگذارند
شهید محمد آزادبخت - استاد اکبر امرایی - حاج حکمت امانی - نامشخص
حاج علی امرایی(صدا و سیما) - بهاروند - شهید مجتبی آدینه وند
شهید حجت الله سرتیپ نیا - حاج مرادعلی محمدی
کسانی که این عزیزان را می شناسند
اسامی آنها را در قسمت نظرات بنویسند
شماره یک
از راست: شهید علی محمد کوشکی-شهید محمدعلی امرایی-نامشخص
شماره دو
شهید مجتبی سلطانی
افراد مشخص عکس: سیروس باقری - دکتر موحدی - شهید مجتبی سلطانی
کسانی که دیگر عزیزان را می شناسند در قسمت نظرات کامنت بگذارند.
شماره چهار
از راست: شهید مجتبی سلطانی - نامشخص
شماره پنج
از چپ: حاج یونس قبادی - نورعلی - شهید مجتبی سلطانی - نامشخص - یارحسین عباسی
احتمالا خرمی
نشسته از راست:مردعلی - میرزا زیدی - غضنفری - نامشخص
با تشکر از آقای محمدحسین امرایی
این عکس متعلق به سی سال پیش است
تعدادی از این عزیزان به درجه رفیع شهادت رسیده اند و تعدادی دیگر جانبازان گرانقدرند
بعضی نیز از فعالان عرصه های سیاست و اقتصادند
از راست: نامشخص-محمودحاتمی - شهید ایرج میرزایی -علی محمد دلفانی
مرحوم جعفر طولابی - منصور کریمی
و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا
شهید مهندس محمدجواد تندگویان، بالاترین مقام کشوری جمهوری اسلامی ایران بود در دوران هشت ساله دفاع مقدس توسط عمّال بعثی صهیونیستی رژیم صدام به اسارت گرفته شد.
مرور زندگی و فعالیت های این وزیر نفت کابینه شهید محمدعلی رجایی که درست چهلروز پس از آغاز جنگ تحمیلی اسیر شد، به خوبی حکایت مجاهدت ها و مظلومیت های یاران خمینی کبیر(ره) را بازنمایی میکند.
مهندس تندگویان(که مقام معظم رهبری به زیبایی تمام او را «شهیدغریب»خواندهاند)با همکاری مشترک دشمن رو در رو و ستون پنجم داخلی اسیر شد و سال های سال،سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی و نیزدرد دوری از خانواده و میهن را تاب آورد و حاضر نشد حتی کلامی علیه یاران، هم رزمان و هم میهنان خود بگوید.
او به مصداق آیه شریفه «من المؤمنین راجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا» جان شیرین خود را در اوج جوانی بر سر هدف والایش گذاشت و با سر بلندی تمام به دیدار یارشتافت.
تندگویان از خیل جوانانی بود که هنگام آغاز قیام حضرت امام دراوایل دهه 1340 شمسی، دوره نوجوانی را طی میکرد و معظمٌله در پاسخ به مزدوران رژیم پهلوی، این نوجوانان را یاران و یاوران نهضت خویش خواندند. پیش بینی جلودار نهضت به زیبایی به تحقق پیوست و تندگویان در دهه 1350 ضمن کسب دانش آکادمیک و نیز بهره گیری از استادان مدعو به به دانشگاه نظیر شهید مطهری،دکتر شریعتی و علامه جعفری، به مبارزه پنهان وآشکار علیه رژیم پرداخت و بهای آن را با زندانی شدن خویش و همچنین دوری از موقعیت های خوب اجتماعی (که با توجه به مقام علمی اش استحقاق آن را داشت) پرداخت کرد.
درادامه و با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 نیزمهندس تندگویان از خیل جوانان متخصص و متعهدی بود که از هر نظر آمادگی خدمت به اسلام و میهن را داشتند و عرصه مدیریت، بهترین بستر برای خدمت آنان به آرمان های والای انقلاب اسلامی بود.
اما بروز رخدادی عظیم همچون جنگ تحمیلی، بسیاری از این جوانان شایسته را از ما گرفت و تندگویان درغربت تنهایی خویش،چون سروی آزاده محکم و پابرجا با نیت قربتاًالی الله ایستاد و با کمال وقار و افتخار نام خود را در بین این جوانان جاودانه ساخت. او راد مردی دیگر همچون باکری، همت،جهانآرا، نامجو، کلاهدوز و خیل شهدای دفاع مقدس بود.
یادت گرامی باد،محمدجواد تندگویان، ای شهید غریبِ قریب...
اسرایی که از ما گرفتند
بیانات حضرت امام خمینی(ره) در مورخه 22 بهمن 1359
ما در این جنگی که آن ها هجوم آوردند و تحمیل به ما کردند، اُسَرای بسیار از آن ها داریم،پناهندگان بسیار از آن ها داریم؛ لکن با اُسَرا عملی کردیم که هیچ کس با اُسُرای خودش آن را عمل نمیکند. ما مثل برادرهای خودمان با آن ها عمل کردیم. در صورتی که اُسَرایی که از ما آن ها گرفتند، تحت شکنجه هستند.حتی وزیرنفت ما- مهندس محمد جواد تندگویان- الآن تحت شکنجه است. آن طوری که حتی در روزنامه های این دو روز نوشته بودند،به واسطه شکنجه درخطراست،و شاید خدای نخواسته ازشکنجه هایی که میکنند و کردند جان سالم به در نبرد. این آن رژیمی است و آن شخصی است که در طائف آن لاطایل ها میگوید و اظهارمظلومیت میکند؛و نیست کسی که بنشاند او را در یک محکمهای و از او بازجویی کند که آیا این مظلومیت هایی که اظهارمیکنید،ظالمی هستید که به صورت مظلوم خودتان را جلوه میدهید.
شهید تندگویان در کلام مقام معظم رهبری
پاسخ حضرت آیت الله خامنهای به پیام های تبریک مسؤولان و اقشارمختلف مردم، به مناسبت اعلام متجاوزبودن عراق ازطرف سازمان ملل متحد، درتاریخ27 آذر1370
پیشانی سپاس بر درگاه خداوند ساییده و به ملت عزیز تبریک میگویم. این شادی بزرگ، با تلخی غم فقدان شهیدان عالی مقام و گلهای پرپرشده بوستان خمینی همراه است، که این روزها بازگشت پیکر مطهر شهید غریب مان،مهندس تندگویان ،وزیر بسیجی و فداکارجمهوری اسلامی، آن را تازه میسازد و عظمت فداکاری هایی را که به این پیروزی ها انجامید،درچشم هوشمندان عالم به تصویر میکشد. جای آن پیر مراد وحکیم فرزانه و رهبر دلسوز و تیزبین خالی است که ثمره استواریِ معجزنشان خود را در پیروزی های پیاپی ملت خود ببیند و شادابی این درخت تناور را که نهال آن به دست توانای او نشانده شده است بنگرد.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با وزیر و مسؤولان وزارت کشور و استانداران در تاریخ 27آذر 1370
جا دارد که به غم طولانی عمیق فقدان شهیدای عزیزمان اشاره کنم؛که مجاهدت و تلاش آنها،مظهروالای صبرو کار مخلصانه بود. امروز هم خدای متعال، با بازگشت پیکرمطهرشهید عزیزمان شهید تندگویان یاد شهدا را درذهن ملت ایران زنده تر کرد. خدا او را غریق رحمت کند،و همچنان که غریبانه مجاهدت کرد و در راه خدا شهید شد، ثواب و اجرشهدای غریب راه خدا را به او ارزانی بدارد.
بیانات حضرت آیت الله خامنهای در دیدار با فرماندهان یگان های سپاه پاسداران مستقر در فرودگاههای کشور در تاریخ 2 دی 1370
واقعاً اگرعراق بعد از قبول قطعنامه توسط ما، با همان ساز و برگ قبلی پشت این هزاروسیصد کیلومتر مرز ما باقی میماند، فکرمی کنید که ملت ایران روی آرامش وآسایش میدید؟ فکرمیکنید که نیروهای مسلح که شماها باشید میتوانستند اندک احساس آرامشی بکنند؟ آیا آب خوشی از گلوی این ملت پایین میرفت؟
رژیم عراق،اصلاً شریربالذات است؛اصلاً نمیتواند عدم شرارت را تحمل کند.شما ببینید جسد مبارک شهید تندگویان را مومیایی کرده حاضردارند؛اما وقتی که هیأت و دکتر و مسؤولان مربوطه به آن جا میروند، قبری را می کنند و جسد دیگری را نشان میدهند!البته این ها هم فهمیدند و گفتند که این جسد شهیدتندگویان نیست،اصرار کردند،بالاخره آنها مجبورشدند که جسد اصلی را بدهند.حالا اگراین ها قانع میشدند و همان جسد را میآوردند،بگو شما با آن جسد مومیایی کرده، میخواستید چه کار کنید؟! شرارت این دشمن تا این حد است؛ از یک جسد مومیایی کرده هم حاضر نیست بگذرد؛ برای این که یک وقت به صورتی از آن علیه جمهوری اسلامی استفاده کند؛ یک بی آبروگی سیاسی، یا مشکلی درست کند!
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 47
منبع: http://www.rasekhoon.net/article/show-88483.aspx
گاهی اوقات یک عکس تمامی حرف های دل را می زند. گاهی اوقات یک تصویر آن قدر در خود حرف دارد که دیگر احتیاج به حرف زدن ندارد.
عکسی که نام آن را «سفره ای پر از شهید» گذاشتیم از این دسته تصویر هاست.
این عکس در تابستان 1364، واقع در اردوگاه الصابرین کرخه بر سر سفره ناهار گرفته شده، هنگامی که بچه های گردان تخریب لشکر 10 سید الشهدا(ع) در حال خوردن غذا بودند.
همانگونه که در تصویر مشخص است 11 نفر بر سرسفر حاضر هستند که 8 نفر آنها به شهادت رسیده اند.
اسامی شهدا بدین قرار است:
از راست: نفر اول (شهید عباس بیات)، نفر دوم (شهید رحمان میرزا زاده)، نفر سوم (شهید اکبر عزیز زاده)، نفر پنجم (شهید مرتضی ملکی، نفر هفتم (شهید محمد بهشتی)، نفر هشتم (شهید سید محسن جلادتی)، نفر دهم (شهید پیام پور رزاقی)، نفر یازدهم (شهید حاج قاسم اصغری)
منبع: http://www.asriran.com
دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله در جریان تفحص پیکر شهدا، پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.
کسی که دفترچه یادداشت را دیده یکی از بچه های تفحص پیکر شهداست.می گوید: خواندن بخشی از یادداشتهای این شهید ۱۶ ساله برای لحظاتی ما را به فکر فرو برد که کجائیم و چه می کنیم. گناهان یک روز او عبارت بودند از:
•سجده نماز ظهر طولانی نبود.
•زیاد خندیدم.
•هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.
کسی که دفترچه یادداشت را دیده در سطر آخر افزوده بود که: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم… !
منبع: http://ramezan.com
ایستاده از راست:میرزا زیدی-میرزاکرم حسین وند-استاداکبر امرایی
حاج شرف آزادی - شهید صادق یارمحمدی
نشسته از راست: نامشخص- حاج علی کورانی فر
بقیه عکسهارا در ادامه مطلب ببینید
ادامه مطلب ...
این عزیزان دلاور مردان کوهدشتی اند که بعضی از آنان به درجه رفیع شهادت نائل شده اند و بعضی دیگر به فعالیتهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اشتغال دارند.
بنده یعنی مدیر وبلاگ چند نفر از آنها را نمی شناسم. کسانی که همه آنها را می شناسند، اسامی آنها را در قسمت نظرات شما برای بنده ارسال تا در زیر عکس قید نمایم.
حاج آبادیان-مصطفی آزادبخت-شهید حاتم آزادبخت-ابرهیم خزایی-مقدم-علیمراد جعفری-حاج محمد کریم مروجی-حسین محمودی-حاج سیروس لرستانی-احمدی- احمدی-سیدخیرالله نوراللهی-صادق ساعدپور
بچه های رومشکانایستده از راست: فتح الله رفیعیان - یدالله امرایی احمد عزیزی(پشت سر یدالله امرایی) - فتح الله امرایی - صحبت الله سوری - مرحوم محمدباقر کرم نزاد - حجت الله سوری - نامشخص - نامشخصنشسته: محمد رفیعیان - پرویز امرایی - حشمت امرایی - ناصر علیپور - حشمت رفیعیان - مظفر کاظم زاده - شهمراد رحمانزاده
با تشکر از آقای محسن سوری
شهیدان والامقام(محمدآزادبخت-علی محمدکوشکی-محمودرضایی)
شهیدان والامقام(حسینقلی آزادبخت-جهانشاه آزادبخت)
این عکس متعلق به دوران دفاع مقدس و حدوداً سی سال پیش گرفته شده است،تعدادی از این عزیزان به شهادت رسیده اند و تعدادی هم در حال حاضر در فعالیتهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اشتغال دارند. به سن هر کدام از عزیزانی که در قید حیات هستند، حدوداً 30 سال اضافه کنید.
بنده یعنی مدیر وبلاگ چند نفر از آنها را نمی شناسم. کسانی که همه آنها را می شناسند، اسامی آنها را در قسمت نظرات شما برای بنده ارسال تا در زیر عکس قید نمایم.
ایستاده از راست:استاد اکبر امرایی-نامشخص-نامشخص-شهیدمجتبی آدینه وند-هادی قبادی اصغرمرادی-حاج محمدکریم مروجی-حاج ابراهیم هادیان نامشخص-دکتر بهمن هوشیاری
نشسته:حاج حسین احمدپور-جعفر حیدری یگانه
ایستاده از راست:محمدتقی بهاری-حاج اسماعیل دوستی
حاج احمدیار سوری-شهیدجهانشاه آزادبخت-حاج اکبر حیدری - علی محمددلفانی
مرحوم حاج فضل الله حکیمی-نامشخص
نشسته:حاج عیسی میرزاپور-شهید حسینقلی آزادبخت-حاج مصطفی میرزایی حاج کرمرضا پیریایی استاندار همدان-سیدیارالله حسینی-نامشخص-نامشخص-نامشخص نامشخص-حاج هوشنگ آقایی-مرحوم پیرولی محمدی
از راست:حاج فرهاد بازوند-مرحوم عبدالحسین مظاهری
حاج کرمرضا منصوری-حاج یونس قبادی
حاج مرادعلی محمدی-شهید حسین قلی آزادبخت
گاندی می گوید: «من شهادت را از شهدای عاشور آموختم.»
و ما می گوییم: «حماسه شهدایمان امتداد حماسه شهدای کربلاست.»
شخصیت شهدای ما از جنس ناشناخته ایست که انشای درون هریک آنان سالها ساعت می طلبد.
شهیدپرویز پرویزپور ازناشناخته های دفاع مقدس است.سرداری گمنام با عیاری برجسته از جنس مردانی که ادعا در وجودشان شکسته بود و شیشه غرورش به سنگ تقوا هزار تکه.
![]()
شهیدپرویزپور
نمی خواهیم شاهنامه را مرور کنیم. مردان شاهنامه طفیل شجاعت شهیدانند. نمی خواهیم مردان دفاع و حماسه را آسمانی کنیم. آنها خود بخشی از آسمانند. نمی خواهیم شهیدان را خورشید بنامیم آنان خود نجوم ثاقب و شمس اظهرند. از شهیدانمان نمی شود چیزی سرود، چون سرودهایمان اجزای لاینفک وجود آنان است.
شهید پرویزپور فرمانده اطلاعات عملیات و با ادبیات دفاع مقدس از « بچه های اخلاص » با تسلط به زبان قرآنی و گویش عربی از معدود شهدایی است که با نفوذ به قلب قرارگاه ها و پادگانهای نظامی عراق با شجاعت و طمانینه و ارائه اسم رمز عبور از سیستم بازرسی و دژبانی دشمن چون صاعقه ای می گذشت.
او سهم فراوانی در کسب، چینش و گزینش اطلاعات دسته اول نظامی و ترسیم کالک و نقشه های عملیاتی داشت.
شهید پرویزپور حتی برای تامین امکانات و تجهیزات و آذوقه نیروهای شناسایی و اطلاعاتی که بیش از یک هفته در شرایط نامساعد و نابرابر نظامی در آنسوی نقطه صفر مرزی و در عمق خاک دشمن از امکانات تدارک خودی محروم بودند، با نفوذ به قرارگاه دشمن امکانات نیروهای شناسایی دشمن را تامین می کرد.
کدام مرد و رستم شاهنامه توانسته است به قلب سپاه افراسیاب و اسفندیار نفوذ کند؟
شهدای ما اسطوره اند، فراتر از باورهای مادی.
ذهن های علیل هرگز به اعماق جزیره ایمان شهیدان نمی رسند و شهید پرویزپور که سالی پس از به صدا درآمدن شیپور جنگ جامه رزم برتن نمود، از نخستین شهدایی که بر « شط فرات » وضو ساخت و « برای صلوه » قیام کرد.
اخلاص و گمنامی شناسنامه شهید بود. اوج ایمان و معنویت درنگاهش موج می زد. ولایت علی(ع) را در سیمای امام می دید.
مردان جنگ همگی به ناشناختگی شهید پرویزپور و ابعاد ایمانی و معنویش صحه می گذارند.
شهیدان و جانبازان اسناد شرافت ملتند.
شهید پرویزپور در عملیات فتح 5 « کربلای 10» پس از انهدام آتشبار دشمن و به غنیمت گرفتن تانک چیفتن و استقرار در محل نیروهای خودی مورد اصابت تیربار دشمن قرار می گیرد و به مدال آسمانی « لک الخلود یا شهید » مفتخر می گردد.
« روح آسمانی اش جاودانه است »
چنانچه عکس و خاطره ای از شهید گرانقدر خود دارید جهت درج در این وبلاگ به ایمیل بنده که در همین وبلاگ موجود است، ارسال نمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
مخالفت رژیم با اساس اسلام
الان عصرعاشورا ست... گاهی که وقایع روزعاشورا را از نظر می گذرانم، این سؤال برایم پیش می آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه ، تنها با حسین سرجنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه وخلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بی پناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساس سر و کار داشتند، بنی هاشم را نمی خواستند ، بنی امیه با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی خواستند شجره طیبه باشد. همین فکر در ایران[ وجود] داشت. اینها با بچه های شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه های سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش می آید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمی خواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمی خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد.
اسرائیل، دشمن اسلام وایران
اسرائیل نمی خواهد دراین مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمی
خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی خواهد دراین مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت
احکام اسلام باشد . اسرائیل به دعوت عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را
کوبید. ما را می کوبند، شما ملت را می کوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می خواهد در
این مملکت ، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که
مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را می شکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود ؛ روحانیت سد راه است ، باید شکسته شود ؛
مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود ؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند،
باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد ؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما
اهانت می کند.
مفتخوار کیست؟
شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت،آن رفراندوم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندومی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندومی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچه های این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه ها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبیلها نشاندند و در کوچه ها گرداندند ؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلو خوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجَرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حُجَرات می گذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را دراین حجرات می گذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصی که هزار میلیونشان، هزار میلیونشان یک قلم است، هزاران میلیونشان درجاهای دیگر است، اینها مفتخور، زیادنیستند؟ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم مان وقتی که فوت می شود، آقازاده های آن[ مرحوم] همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند[ گریه شدید حضار] ؛ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای بروجردی مان، وقتی که از دنیا می رود ششصد هزار تومان قرض می گذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آنها که بانک های دنیا را پر کرده اند، کاخ های عظیم را روی هم ساخته اند، و باز رها نمی کنند این ملت را، و باز دنبال این هستند که سایرمنافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست.
نصیحت و اخطار به شاه
آقا! من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم ؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند. من یک قصه ای را برای شما نقل می کنم که یپرمردهایتان، چهل ساله هایتان یادشان است، سی ساله ها هم یادشان است. سه دسته، سه مملکت اجنبی- به ما حمله کرد: شوروی، انگلستان، آمریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا می داند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلوی رفت. من نمی خواهم تو اینطور باشی؛ نکن. من میل ندارم تواینطور بشوی، نکن! اینقدربا ملت بازی نکن! اینقدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست می گویند که شما مخالفید، بد فکرمی کنید. اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود ، بدون فکر، این حرفها را می زنی؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو می گویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می بوسد؟ دست حیوان نجس را می بوسد؟
چرا تبرک به آبی که او می خورد، می کنند؟ حیوان نجس را این کار می کنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [ گریه شدید حضار] خدا کند که مرادت این نباشد؛ خدا کند که مرادت از اینکه " مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند"، مرادت علما نباشند و الاّ تکلیف ما مشکل می شود و تکلیف تو مشکل می شود . نمی توانی زندگی کنی ؛ ملت نمی گذارد زندگی کنی . نکن این کار را؛ نصحیت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال داری، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یک قدری تفکر کن، یک قدری تامل کن! یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن اینطور! بشنو ازمن؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب ؛ اینها صلاح ملت را می خواهند؛ اینها صلاح مملکت را می خواهند.مامرتجع هستیم؟ احکام اسلام،ارتجاع است؟ آن هم" ارتجاع سیاه" است؟ توانقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردی آقا؟ چرا اینقدر مردم را اغفال می کنید؟ چرا نشر اکاذیب می کنید؟ چرا اغفال می کنی ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمی خورد، قرآن به درد تو می خورد.
امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه می خواهید بگویید. خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم ازاین سه تاست تمام گرفتاری ما.
آقا ، اینها خودشان می گویند، من که نمی گویم، به هر که مراجعه می کنی، می گوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید ؛ شاه گفته اینها را بکشید... آن مرد که آمد در مدرسه فیضیه - حالا اسمش را نمی برم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را می برم[ ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید ؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه ای . گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره ها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید . گفت: حمله کن، حمله کردند. ازایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ میگوید: اعلیحضرت فرموده. اینها دشمن اعلیحضرتند. اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملکت را به باد می برد، اسرائیل سلطنت را می برد، [ با کمک] عمال اسرائیل.
شاه تحت تأثیر بهایی ها
آقا، یک حقایقی در کار است، من باز سرم دارد درد می گیرد؛ یک حقایقی در کار است . شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی ها مراجعه کنید؛ در آنجا می نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رای عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت می کنند. آقای شاه هم نفهمیده می رود بالای آنجا، می گوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور، بدبخت! نکن اینطور. تعلیم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رأی عبدالبهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را ؟ اگر ندیده مؤاخذه کند از آنهایی که دیده اند و به این بیچاره تزریق کرده اند اینها را بگو. والله، من شنیده ام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلی زیاد است، بیشتر ازاین معانی است که شما تصور می کنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هی بگویید که " آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است " . ما که نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یک کاری بکنید اینطور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند می گذارند. بیچاره! نمی دانی آن روزی که یک صدایی در آمد، یک نفر از اینهایی که با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. اینها همه رفیق دلارند، اینها دین ندارند؛ اینها وفا ندارند.
ربط بین شاه و اسرائیل
تأثرات ما زیاد است؛ نه اینکه امروز عاشورا ست و زیاد است، آن هم باید باشد، لکن این چیزی که برای این ملت دارد پیش می آید، این چیزی که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ می ترسیم. ربط ما بین شاه واسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید ؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ اینطور که نیست، ایشان می گوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام می کند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط ما بین اسرائیل... این ممکن است سری در کار باشد ؛ ممکن است آن معنایی که می گویند که سازمانها می خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد ؛ احتمالش را نمی دهی تو؟ یک علاجی بکن، اگراحتمال می دهی. یک جوری این مطالب را برسانید به این آقا ؛ شاید بیداربشود، شاید روشن بشود یک قدری . اطرافش را گرفته اند، شاید نگذارند این حرفها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیتها، از همه اینها متأسفیم . آقای شیرازی بیاید دعا کند، من خسته شدم.
منبع: http://www.khabaronline.ir
شرط بو که بی تو برگـم داوار بو
سفــیدی روژم و رنـگ شاوار بو
کــزکــز
بنیــشم کــزه جــرگـم بو
جیـــایی
ای تــو روز مــرگـــم بـو