شماره یک: نفر اول ناشناخته - نفر دوم ناشناخته
شماره دو: شهدای والامقام:محمود رضایی-مرتضی حسن پور-جهانشاه آزادبخت
و رزمنده دلاور حاجی مهدی پور
شماره سه:محمد حاتمی - محمدحسین طرهانی - شهید حجت الله سرتیپ نیا - محمدحسین طرهانی - منصور قاسمی
شماره چهار: از راست - امرایی - استاد اکبر امرایی - حاجی کوشکی - شهید محمدحسین حیدری - نبی آدینه وند - بیژن طرهانی (با تشکر از جناب آقای محمد زاده که با کمک ایشان اسامی عزیزان اصلاح شد)
بقیه را شماسایی کنید
پیرمردی با قطار به مسافرت می رفت، به علت بی توجهی یک لنگه کفش او از پنجره بیرون افتاد. مسافران برای پیرمرد تاسف خوردند ولی پیرمرد بدون معطلی لنگه ی دیگر کفش را هم به بیرون پرتاب کرد. همه متعجب شدندو از او پرسیدند که چرا این کار را کرد. پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف است ولی اگر کسی یک جفت کفش نو پیدا کند خیلی خوشحال می شود.
انسان منطقی همیشه می تواند از کاستی ها شادمانی بیافریند و با آنچه از دست داده است فرصت سازی کند.
آیا ما نیز واقعاً منطقی هستیم؟
منبع: ب مثل بازنشستگی
ایران
آمار جراحی بینی در کشور ما آنچنان بالا رفته است که میتوان گفت در تهران سالانه ۳۰ هزار جراحی بینی انجام میشود بنابراین با کمیاغماض میتوان گفت در ایران داشتن یک بینی زیبا معیار زیبایی است.
آسیای جنوبی
ساکنان جنوب شرقی آسیا داشتن پوست سفید را نشان دهنده زیبایی میدانند به همین دلیل استفاده از لوازم آرایشی وبهداشتی در این منطقه بسیار زیاد است.
جراحی بینی قبل و بعد از عمل
غرب آفریقا
در این مناطق هر چه وزن بیشتر وخط های کششی بیشتری داشته باشید جذاب ترید به همین دلیل خانوادهها دختران دم بخت را به مراکز افزایش وزن میفرستند.
کره جنوبی
در کره آنهایی که دارای پلکهای زیبا باشند جذاب ترند به همین دلیل جراحی پلک در این کشور دارای طرفداران بسیار زیادی است زیرا کرهای ها خواهان چشمهای درشت و پلک های زیبا هستند.
فرانسه
فرانسویها علارغم اینکه در معدن لوازم آرایش به سر میبرند معتقد هستند که همان چهره واقعی خودشان زیبااست و نباید تغییری بر روی ان ایجاد کنند.
نیوزلند
نیوزلندیها برای زیبا کردن خود سعی میکنند سر وصورت خود را با لوازم خالکوبی خالکوبی کنند.
چین
چینیها معتقد هستند بلند قدترین آنها خوشگل تر است اما متاسفانه نمیتوانند کار زیادی برروی قد و قواره خود انجام می دهند.
منبع: http://www.roozeshadi.com
شهر شانگهای چین شاهد بزرگترین تجمع افراد مجرد خواهان ازدواج بود.
مسئولین شهر شانگهای با هماهنگی چند آژانس ازدواج در این شهر اقدام به برپایی نخستین نمایشگاه ازدواج کرده اند.
این نمایشگاه از روز اول هفته آغاز به کار کرده و فقط در دو روز ۳۸ هزار و ۵۰۰ نفر با حضور در این نمایشگاه نام خود را به عنوان افراد مجرد دارای شرایط ازدواج ثبت کردند.
بر همین اساس در روز دوم ۲۰ هزار فرد مجرد در این نمایشگاه حضور داشتند که به این ترتیب بزرگترین گردهمایی افراد مجرد در جهان شکل گرفت.
البته پیشتر در شهرهای نیویورک و لندن نیز چنین تجمعهایی برگزار شده بود، اما حضور این تعداد فرد مجرد تا کنون در جایی ثبت نشده بود.
حضور ۲۰ هزار فرد مجرد در نمایشگاه شانگهای در حالی انجام شد که فقط ۱۰ هزار بلیت برای آن به فروش رسیده بود.بر اساس این گزارش، چین به دلیل اعمال سیاستهای خاص جمعیتی و تمایل اغلب خانواده های چینی برای داشتن فرزند پسر و کمبود دختر در چین هم اکنون در زمینه ازدواج با معضل روبرو است و از همین رو مقامات این کشور با برپایی چنین تجمعاتی سعی در افزایش تعداد ازدواجها در این کشور دارند.
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و سیلی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.
و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
حالا من کى مى تونم برم خونهمون ؟
عملیات شروع شده بود"
گردان به میدان مینی خنثی نشده رسید"
وقت کم بود"
فرمانده داوطلب خواست"
پیر مرد وارد میدان شد"
نفر دوم پس از انفجار سریع وارد شد"
نفر سوم هم پشت سر دومی وارد شد"
نفر چهارم و پنجم هم همین طور"
با انفجار پنجم معبر کاملا باز شده بود"
آخرعملیات خبرشهادت پدر و چهار فرزندش را به همسر و دو دخترش که بازماندگان خانواده بودند،داده شد.
منبع: داستان های من
خانمی طوطی ای خرید . اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند. او به صاحب مغازه گفت: این پرنده صحبت نمی کند. صاحب مغازه گفت: آیا در قفسش آینه ای هست؟ طوطی ها عاشق آینه اند. آنها تصویرشان را در آینه می بینند و صحبت می کنند.
آن خانم یک آینه خرید و رفت.
روز بعد باز آن خانم برگشت و گفت طوطی هنوز صحبت نمی کند.
صاحب مغازه گفت: نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبانی وجود دارد؟ طوطی ها عاشق نردبان هستند.
آن خانم یک نردبان خرید و رفت و داخل قفس گذاشت.
اما روز بعد باز آن خانم آمد و گفت که طوطی باز هم صحبت نمی کند.
صاحب مغازه گفت: آیا در قفس تاب وجود دارد؟ آن خانم گفت: « نه »
صاحب مغازه گفت مشکل همین است. طوطی وقتی تاب بخورد، حرف زدنش تحسین همه را بر می انگیزد.
آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت.
وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد، چهره اش کاملأ تغییر کرده بود .
او گفت « طوطی مرد»
صاحب مغازه شوکه شد و پرسید « آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد؟
آن خانم پاسخ داد، چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت: آیا در آن مغازه برای طوطی ها غذایی نمی فروختند؟ !!!
منبع: www.datiki.com
خدایا، من عشق به تو را هم از تو می خواهم وعشق به عاشقانت را وعشق رابه هر کاری که مرا به تو نزدیک کند
خدایا ...
خدایا، مرا راهی ده که فقط به در خانه ی تو توانم آمد .
دستی ، که فقط در خانه تو توانم کوفت .
خدایا، من را چشمی ده که فقط گریان تو باشد وسینه ای که فقط سوزان تو .
به من نگاهی ده که جز رو ی تو نتوانم دید .
وگوشی که جز صدای تو نتواند شنید
خودت را معشوقترین من قرار ده . مرا عاشقترین خویش .
خدایا، چشم جویبار عشق مرا به تماشای دریایت روشنی ده ،
مبادا دل من اسیر کوی دیگری شود و پیشانی محبت من بر خاک دیگری بساید .
خدایا مرغ دلم که در دام توست، مبادا که یاد آشیان دیگری کند .
خدایا...
همزمان بارشد گیاه محبتت در باغچه ی دلم هر چه هرزه گیاه هست از ریشه بخشکان .
خدایا...
نکند که روی از من بتابی ونشود که نگاه حیران مرا منتظر بگذاری
ای پاسخ دهنده و ای اجابت کننده
ای گل بخش دیگران ازگل گلستان توای باغبان باغ رحمت ،ای عزیز و مهربانم،ای خدای بی همتای من.
از یک استاد سخنور دعوت به عمل آمد که در جمع مدیران ارشد یک سازمان ایراد سخن نماید. محور سخنرانی در خصوص مسائل انگیزشی و چگونگی ارتقاء سطح روحیه کارکنان دور می زد.
استاد شروع به سخن نمود و پس از مدتی که توجه حضار کاملا به گفته هایش جلب شده بود، چنین گفت: "آری دوستان، من بهترین سالهای زندگی را در آغوش زنی گذراندم که همسرم نبود!"
ناگهان سکوت شوک برانگیزی جمع حضار را فرا گرفت! استاد وقتی تعجب آنان را دید، پس از کمی مکث ادامه داد: "آن زن، مادرم بود!"حاضران شروع به خندیدن کردند و استاد سخنان خود را ادامه داد...
تقریبا یک هفته از آن قضیه گذشت تا این که یکی از مدیران ارشد همان سازمان به همراه همسرش به یک میهمانی نیمه رسمی دعوت شد. آن مدیر از جمله افراد پرکار و تلاشگر سازمان بود که همیشه سرش شلوغ بود.
او خواست که خودی نشان داده و در جمع دوستان و آشنایان با بازگو کردن همان لطیفه، محفل را بیشتر گرم کند. لذا با صدای بلند گفت: "آری، من بهترین سالهای زندگی خود را در آغوش زنی گذرانده ام که همسرم نبود!"
همان طور که انتظار می رفت سکوت توام با شک همه را فرا گرفت و طبیعتا همسرش نیز در اوج خشم و حسادت به سر می برد.
مدیر که وقت را مناسب دید،* خواست لطیفه را ادامه دهد، اما از بد حادثه، چیزی به خاطرش نیامد و هر چه زمان گذشت، سوءظن میهمانان نسبت به او بیشتر شد، تا اینکه به ناچار گفت: "راستش دوستان، هر چه فکر می کنم، نمی تونم به خاطر بیارم آن خانم که بود!"
منبع: مرجع هرجور داستانک
امام علی ع فرمودند:هیچ چیز در دنیا ارزش آن ندارد که به خاطرش به ماتم بنشینی و هیچ چیز در دنیا لیاقت آن ندارد که به خاطرش مستانه فریاد شادی سر کنی.
پی نوشت:
به خدا قسم اگر تمام آنچه در زیر قبه آسمان است به من بدهند برای اینکه به یک مورچه ظلم کنم به اینکه پوست جوی را از او بگیرم نمیکنم.
علی جان کمک کن به قدر همان پوست جو بتوانیم همچون تو زندگی کنیم...
منبع: http://yadeayaam.persianblog.ir
دکتر شریعتی:
چنگیز دیروز سلاحش شمشیر بود و مرکبش اسب و دفاعش سپر همین! اما چنگیز امروز مرکبش ”صنعت ”و سرمایه و سلاحش علم و نقابش دموکراسی و انسان دوستی و تمدن و توسعه و صلح و حقوق و بشر .
چنگیز دیروز مفاصل اعضا یک پیکر رامی گسست و چنگیز امروز پیوند های عمیق و قدسی روح را، چنگیز دیروز سر از تن جدامی کرد و چنگیز امروز فطرت آدمی را از کالبدش، چنگیز دیروز خانه ها را آتش میزد و چنگیز امروز کشور ها را ،آسمان را ،عشق را ، ایمان را و هر چه را که آدمی در پناه آن ”آدمی ”می تواند ماند ، بر سرش آوار می کند .چنگیز دیروز جامه از تنها بدر کرد و می ربود و چنگیز امروز ماهیت آدمی و هویتش را .
به هرحال جور،غارت ودشمنی انسان باانسان که ازقابیل آغاز شده است همچون دیگر پدیده های عالم در مسیر تکاملی و تصاعدی حویش اکنون به آسمانها رسیده است و قلمرو حکومتش نه دیگر از مرزی به مرزی و از قومی به قومی که پهنه ی جهان است و کشور انسان .
خدایا: به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم.
همه سخنان دکتر شریعتی حکیمانه اند. اما این سخن او از جنس دیگری است. دقیقتا تفسیر هشداری های قرآن است.
فرض کنید ما به علت داشتن یک بیماری به پزشک مراجعه کرده و طی یک سری معاینات و آزمایشات متعدد پزشک معالج بیماریمان را لاعلاج دانسته و پس از تشکیل شورای پزشکی و مشورت با دیگر پزشکان به این نتیجه می رسد که حتی اعزام به خارج از کشور بی فایده است. نهایتاً به ما می گویند باید دار فانی را وداع کنیم.
خودمان را مهیای رفتن خواهیم کرد. در این لحظه به فکر اعمالمان می افتیم. به یاد روزهایی که زندگی می کردیم می افتیم و مانند یک فیلم تمام رفتار و خطاهای گذشته از جلو چشممان عبور می کند. تمام خطاها و گناهانی را که بر خود روا داشته ایم. هر نوع گناه و خطا، تک به تک در مقابل چشم ما مجسم می شوند. و بخاطر ارتکاب آنها حسرت می خوریم. این سخن دکتر شریعتی به ما هشدار می دهد به یاد آن روز مواظب امروز خود باشیم. می گویند در آن لحظات استغفار بی اثر است.
فرعون هم هنگام غرق شدن، استغفار کرد.
خدا می فرماید در تمام لحظات شما را امتحان می کنیم. بعضی از ما که وارد گود انتخابات شده ایم، حتی با اسم و مشخصات کامل کاندیداهای مقابل را تخریب می کنیم که برای نویسندگان آن مطالب خسارت های دنیایی و اخروی فراوان دارد و کاندیدای خود را هم مبرا از خطا می دانیم. این لحظات همان لحظاتی است که بر ما می گذرد و یک روزی بخاطر همین خطاها باید حسرت بخوریم. بیاییم همانطور که دکتر شریعتی در هنگام گفتن این سخن خالصانه از خدا خواسته است زیستنی به او عطا کند تا در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن بر او گذشته است حسرت نخورد، ما نیز بگوییم خدایا در این انتخابات ما را از هرگونه رفتار غیرخدایی بر حذر دار و یاری کن بر بی ثمری لحظاتی که امروز بر ما می گذرد در لحظه دیدار با مرگ حسرت نخوریم.
یک پسر کوچک از مادرش پرسید : چرا گریه می کنی؟
مادرش به او گفت: زیرا من یک زن هستم...
پسر بچه گفت: من نمی فهمم!
مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید!
بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟
پدرش تنها توانست به او بگوید : تمام زنها برای هیچ و پوچ گریه می کنند!
پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز نمی دانست چرا زن هابی دلیل گریه می کنند?
بالاخره سوالش را برای یک فرشته مطرح کرد و مطمئن بود که فرشته جواب را می داند.او از فرشته پرسید: چرا زن ها به آسانی گریه می کنند؟
فرشته گفت خدا زمانی که زن را خلق کرد می خواست که او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه های او را آن قدر قوی آفرید تا بار همه دنیا را به دوش بکشد و همچنین شانه هایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد ...
به او یک نیروی درونی قوی داد تا توانایی تحمل زایمان بچه هایش را داشته باشد وقتی آن ها بزرگ شدند توانایی تحمل بی اعتنایی آن ها را نیز داشته باشد!
به او توانایی داد که در جایی که همه از جلو رفتند نا امید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود به او توانایی نگهداری از خانواده اش را داد حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند ...
به او عشقی داده که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند . به او توانایی داد که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد به او این شعور را داد که درک کند. یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش می کند و به او این توانایی را داد که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند و در آخر به او اشک هایی دادم که بریزد این اشک ها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد
فرشته گفت: زیبایی یک زن در چشمانش نهفته است زیرا چشم های او دریچه روح اوست و در قلب او جایی که عشق او به دیگران در آن قرار دارد....
منبع: http://behnamcpu.persianblog.ir
1-چرا قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها و حمل و نقل عمومی سایر شهرها علیرغم نیاز مبرم این شهرها به روانسازی ترافیک خصوصا با آغاز هدفمندی یارانهها، حاملهای انرژی، ابلاغ و اجرا نشد.
2-طبق آمار اعلام شده از سوی برخی مسئولین اقتصادی نرخ رشد اقتصادی کشور در سال 89 حدود 4.5 درصد بوده و اگر نرخ اعلام شده از سوی صندوق بینالمللی پول را بپذیریم، به حدود 3 درصد بوده است در حالی که طبق برنامه باید حداقل 8 درصد باشد؛ آیا این امر حاکی از ضعف مدیریت اقتصادی کشور نیست؛ همچنین با این نرخ رشد آیا ممکن است یک میلیون و 600 هزار شغل در کشور ایجاد شده باشد.
3- در اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها سهم بخش تولید صنعتی و کشاورزی تاکنون به درستی پرداخت نشده و باعث گران تمام شدن هزینه تولید کالا و محصول و آسیب دیدن بنگاههای اقتصادی شده است؛ چرا دولت مقید به اجرای قانون مجلس نیست.
4-مقاومت 11 روزه جنابعالی در مقابل حکم حکومتی رهبر انقلاب مبنی بر ابقای حجتآلاسلام مصلحی وزیر محترم اطلاعات چه توجیهی دارد.
5- این سخن جنابعالی که مجلس در راس امور نیست، چه هدفی را دنبال میکند.
6- وزیر ورزش و جوانان پس از 5 ماه از ابلاغ قانون تشکیل وزارت ورزش و جوانان با نامهای غیرمعمول به مجلس معرفی شد. آیا این امر نوعی تلاش برای گریز از اجرای قانون نیست.
7- مبلغ هزار و 500 میلیارد تومان بودجه ارتقای شاخصهای فرهنگی کشور در قانون بودجه سال 1389 چگونه هزینه شده است.
8- چه ضرورتی وجود داشت آقای منوچهر متکی وزیر سابق امور خارجه در زمان ماموریت خود به سنگال عزل شود، به طوری که علاوه بر تحقیر شخصیت ایشان نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان آسیب ببیند.
9- چرا جنابعالی با علم به اینکه انتقاد از برخی مجریان قانون عفاف و حجاب در رسانه ملی موجب کاهش اقتدار نظام در این حوزه و بدتر شدن وضع پوشش اسلامی در جامعه خواهد شد در برنامه زنده تلویزیونی ضمن متهم کردن برخی مجریان این قانون برخلاف اجماع فقها بر وظیفه دولت اسلامی در آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر که نیازمند اعمال قانون است، با اعلام این مطلب که راه حل این مسئله منحصر به کار فرهنگی است. از دولت سلب مسئولیت نمودیم و پس از مخالفت گسترده مراجع تقلید، ائمه جمعه، علمای بلاد و نمایندگان مجلس با سخنان شما در مصاحبه زنده تلویزیونی بعدی اعلام کردید که سخن من همان است که گفتم؛ این رفتار شما چگونه توجیه میشود.
10- چرا نظریه ترویج مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام را که توسط رئیس دفتر شما بیان شد علیرغم ضدیت با مبانی انقلاب اسلامی و مخالفت قاطبه مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ و دلسوزان نظام تائید و بر آن تاکید نموده و باعث تنزل جایگاه انقلاب اسلامی و زنده شدن تعصبات قومی در میان مسلمانان و سوءاستفاده مخالفان وحدت اسلامی گردیدیم. اصولا چرا ازگروه موسوم به جریان انحرافی علیرغم هشدار و اعلام خطر علمای بزرگ اعلام برائت نمیکنید. بلکه از این افراد دفاع مینمایید.
منبع: اقتصاد سیاسی ایران
امام شهدا:
1-ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است.
2- ما از هیچ چیز نمی ترسیم وقتی که با خدا باشیم. برای اینکه اگر کشته بشیویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم.
3-از خدا بخواهید که شما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادت عزت شماست.
4- ملت ما شهادت را فوز عظیم می داند.
5-ماشهادت رایک فوزعظیم می دانیم و ملت ماهم شهادت رابه جان و دل قبول می کند.
پیکر مطهر شهید مجتبی سلطانی
بقیه عکسها در ادامه مطلب
روان شناسان، جوانمردی را مجموعه ای از دو فضیلت انسانیت (شفقت) و اعتدال دانسته اند. فضیلت انسانیت که به معنای توجه به دیگران و دوستانه رفتار کردن با آنان است، خود از سه ویژگی عشق، مهربانی و هوش عاطفی و فضیلت اعتدال یا میانه روی که مانع افراط و تفریط در امور می شود و از این طریق، ما را در برابر تنفر، تکبر، پیامدهای نامطلوب، خوشی های ناپایدار و بی ثباتی های هیجانی محافظت می کند نیز از چهار ویژگی عفو و گذشت. فروتنی، آینده نگری و کنترل خود تشکیل شده است که در ذیل به تفصیلبه آنها اشاره می شود.
● عشق
افرادی که
به دیگران عشق می ورزند برای روابط صمیمانه ارزش زیادی قائلند و می کوشند چنین روابطی را
ایجاد و حفظ کنند ما ممکنا ست به کسانی که به آنها وابسته ایم. به کسانی که به ما
وابسته اند یا به کسانی که از نظر عاطی و احساسی برایمان جذابند. احساس عشق و
علاقه کنیم. این ویژگی سبب می شود که فرد به دیگران اعتماد کند و در تصمیم گیری هایش دیگران را بر خود مقدم دارد
● مهربانی
روان شناسان، مهربانی را مجموعه ای از احساسات مرتبط با نوع دوستی، همیاری، سخاوت و تمایل کلی برای کمک به دیگران می دانند. افراد مهربان معتقدند که دیگران نیز به اندازه آنها اهمیت دارند. همچنین، از نظر آنها دادن باارزش تر از گرفتن است. نتایج پژوهش ها نشان داده اهست که اعمال خیرخواهانه و کمک به دیگران سبب افزایش بهزیستی روانی و جسمانی افراد می شود.
● هوش عاطفی
افرادی که از هوش عاطفی بهره برده اند. به احساسات و نیات خود و دیگران آگاهی دارند. همین امر به آنها کمک می کند در موقعیت های گوناگون به بهترین نحو ممکن واکنش نشان دهند و در مواقع لزوم، با دیگران همدردی کنند. اصولا افراد دارای هوش عاطفی به دلیل توانایی قراردادن خود در جای دیگران، راحت تر دیگران را می بخشند و به آنها اعتماد می کنند. به دلیل داشتن این ویژگی ها دیگران نیز خواهان دوستی با این افراد هستند.
● عفو و گذشت
نتایج مطالعات دکتر انرایت و همکارانش درباره بخشش در دانشگاه ویسکانسین نشان داده است که درمان عفونت های جسمانی با پنی سیلین و دیگر داروها اهمیت د ارد. این پژوهشگر بخشش را فرآیندی چند مرحله ای می داند که عبور از همه آنها مستلزم یادگیری مهارت ها و صرف زمان کافی است. این مراحل عبارتند از:
1- مرحله کشف: در این مرحله، فرد قربانی از درد عاطفی که در نتیجه رنجش به وجود می آید آگاه می شود و در خود نیاز به تلافی و غیرعادلانه بودن رنجش را احساس می کند. بنابراین، ممکن است احساساتی مانند خشم یا حتی تنفر را تجربه کند. به دلیل تجربه این احساسات منفی و همچنین، آگاهی کامل از ظلمی که بر فرد قربانی رفته است. وی درد زیادی تحمل می کند و دچار آشفتگی روانی می شود. مهم ترین مسئله در این مرحله اختصاص دادن میزان انرژی مناسب برای غلبه بر درد و حفظ عملکرد مطلوب در حیطه های ارتباطی، شغلی و تحصیلی است. همچنین، در این مرحله، شخص تصمیم به تلافی جویی و انتقام گرفتن از فرد متخاصم می گیرد.
2-مرحله تصمیم
گیری: در این مرحله، فرد قربانی به این نتیجه می رسد که فرد خاطی تنها سبب رنج بیشتر وی می شود و
به این بینش دست می یابد که برای تسیهل فرایند التیام لازم است بعضی نگرش های خود را تغییر دهد. همچنین
ممکن
است وی گاهی
به بخشودن شخص خاطی فکر کند. نکته مهم در این مرحله غلبه بر احساسات، افکار و اعمالی است که حول
انتقام گرفتن وجود دارد
3- مرحله عملی: در این مرحله، فرد آسیب دیده به صورت عمل یبخشودن فرد خاطی را آغاز می کند. قربانی به بررسی زوایای زندگی فرد خاطی می پردازد و سعی می کند خودش را جای وی بگذارد. ممکن است به این نتیجه برسد که شرایط نابهنجار دوران کودکی فرد متخاصم، وضعیت اقتصادی نامطلوب او یا فقر فرهنگی اش باعث چنین رویدادی شده است. همچنین، احتمال دارد که اگر خود او نیز در چنین موقعیتی قرار می گرفت، قادر به کنترل رفتار و کردارش نبود. این افکار سبب ایجاد حس دلسوزی نسبت به فرد خاطی می شود و از سر گرفتن دوباره روابط را ممکن می سازد.
4-مرحله نتیجه: در این مرحله فرد بخشایشگر درمی یابد که بر اثر بخشش فرد خاطی از افکار و احساسات منفی رها شده است. همچنین، وی به این نتیجه می رسد که این مسئله باعث رشد فردی وی و افزایش آگاهی او درباره خودش و دیگران شده است.
● فروتنی
افراد فروتن بهتر می دانند که به جای صحبت کردن درباره فضائل و کمالات خود، با رفتار و کردارشان دیگران را متوجه قابلیت هایشان سازند. این افراد از خود شناخت صحیحی دارن دو می دانند که قادر نیستند هر کاری را انجام دهند. بنابراین، از کمک های دیگران بهره می جویند. آنها با دیگران صرف نظر از رتبه و مقام اجتماعی برخورد مناسبی دارند.
● آینده نگری
این ویژگی به معنای جهت گیری عملی درمورد اهداف آینده است. وجود این خصیصه در فرد سبب می شود که وی در قبال تصمیماتی که اتخاذ می کند محتاط باشد. از ریسک های بی مورد بپرهیزد، همیشه اهداف اصلی خود را به خاطر داشته باشد و بر مبنای آنها تصمیم گیری کند. افراد آینده نگر رفتار تکانشی خود را بررسی و پیامدهای اعمالشان را پیش بینی می کنند. باید در نظر داشته باشیم که این ویژگی مترادف کوته بینی و احتیاط یبش از حد نیست. بلکه به معنای هوشمندی و توانایی برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف مهم زندگی است.
● کنترل خود
کنترل خود به فرایند اعمال کنترل بر اعمال خود به منظور دستیابی به اهداف یا عمل بر طبق هنجارهای جامعه اطلاق می شود. این توانایی هم در مورد مقاومت در برابر وسوسه ها (پرهیز از بدگویی و دروغ گفتن) و هم در مورد شروع فعالیت های مطلوب (مانند کمک کردن به دیگران) کاربرد دارد.
منبع: http://www.dayaan.com/health/ravanshenace
یکی از عزیزان با نام مستعار وجدان بیدار کامنت زیر را برای بنده ارسال کرده اند و با توجه به علاقه این حقیر به پاسخگو بودن به این کامنت پاسخ خواهم گفت.
گرچه یقین دارم نویسنده کامنت دانشجو نیست و چون می داند که در کلاسهای درس اقتصاد مسائل روز اقتصادی چون سکه، طلا و ارز مطرح می شود یک سوال الکی را بعنوان انتقاد از کلاسهای درس بنده مطرح کرده است تا دانشجو بودن خود را عنوان نماید.
کامنت دریافتی:
با سلام خدمت آقای میرزاپور با توجه به اظهار نظری که شماجانبدارانه بیان نموده اید، و با شناخت چندین ساله ای که بنده از شما دارم چند مورد رابه صورت صادقانه بیان می نمایم:1- شما حتی درمورد رشته تخصصی خودتان یعنی اقتصاد نمی توانید اظهار نظر درستی داشته باشید مثلا شما در جلسه ای که در کلاس درس داشتیم فرمودید که (( دولت با برنامه های که دارد قیمت سکه هیچ وقت بالاتر از 600 هزار تومان نمی رود)) در صورتی هر شخصی که حداقل اطلاعاتی که در مورد اقتصاد ایران داشنه باشد می دانست که سکه تا یک میلیون و حتی بالاتر می رودو سایر اظهار نظرهای که همیشه اشتباه بود2- با شناختی که از شما دارم شما برخلاف عقایدتان همیشه صحبت میکنید شاید به دلیل فشاری که این چند سال به شما وارد شده است باشد.3- یکی از دوستان میگفت برخلاف نظر آقای میرزاپور انتخاب کنید چون همیشه اشتباه انتخاب می کند. و نهایتا به شما توصیه میکنم با توجه به سن و سالی که از شما گذشته به فکر آینده جوانان بیکار این شهرستان باشید نه بخاطر منافع شخصی اظهار نظر کنید 0 امیدوارم که خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند. (( از طرف وجدان بیدار))
پاسخ به کامنت دریافتی:
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت این دوست عزیز که با نام وجدان بیدار برای بنده کامنت گذاشته است بعرض می رسانم که:
1-به لطف و عنایت حق تمام تحلیل های بنده در مورد سکه، ارز، دلار و کالاهای مختلف کاملا درست بوده است. با توجه به حجم نقدینگی و شرایط سیاسی، اقتصادی کشور بهای سکه,طلا و ارز کاملا مشخص و روندی صعودی دارد و هرگز بر این باور نبوده ام که سقف بهای سکه 600 هزار تومان است و اصلا برای بهای سکه حتی برای 2000 تومان و بالاتر هم سقفی قائل نیستم. این نکته را عرض کنم که گاهی تصمیمات پیش بینی نشده اقتصادی، سیاسی مسئولان کشورها بهای آنها را دچار نوسان می کند. بعنوان مثال: پس از جنگ ایران و عراق و مواضع حضرت امام(ره) در مجازات متجاوز و پذیرش ناگهانی قطعنامه 598 که امام راحل آنرا به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد و هیج کدام از مردم و کارشناسان سیاسی، اقتصادی این مسئله را پیش بینی نمی کردندٰ، یکباره قیمت همه کالاها بشدت کاهش یافت. همین الان هم ممکن است تغییر در رفتار سیاسی ایران و آمریکا و یا حتی لحن سخن گفتن مسئولان دو کشور نرخ طلا و ارز و کالاهای مختلف را دچار نوسان کند.
البته این نکته را عرض کنم که گاهی هم دولت به روشهای مختلف برای تامین کسربودجه و هزینه های خود اقدام به بالابردن بهای سکه و دلار می نماید و عواملش را برای فروش به بازار آزاد می فرستد.
کاش این دوست عزیز در حضور کلیه دانشجویان پیش بینی های بنده را مورد نقد و بررسی قرار می دادند.
2- گفته اید که میرزاپور خوب انتخاب نمی کند. اگر شما به اندازه این حقیر در مورد عملکرد کاندیداها اطلاعات داشتید و حب و بغض های سیاسی، باندی و احتمالاً طایفه ای را کنار می گذاشتید، مانند بنده انتخاب می کردید.
3-بنده ضمن انتقادات کارشناسانه ای که در حوزه تقنینی و معرفی بعضی از مدیران بسیار ضعیف شهرستان که به آقای شاهرخی قبادی دارم، ایشان را اصلح می دانم. به صداقت ایشان ایمان دارم و تاکنون وعده های خلاف از ایشان ندیده ام. درضمن جناب آقای حاج علی کورانی فرد را در تقنین قوانین برای رفع مشکلات جامعه بسیار موثر می دانم. اما متاسفانه شرایط کاندیداها بصورت دیگری مطرح شده است.
4- مشاوران آقای شاهرخی قبادی در این دوره نمایندگی از بهترین افراد جامعه ما هستند که با نام گروه حکمت گرد هم آمده اند. بنده با اعتماد به وجود این عزیزان به آقای قبادی گرایش پیدا کرده ام و توصیه می کنم اگر شما هم انسان نیک اندیشی هستید که انشاءالله هستید، به حکمت بپیوندید.
5- بدون اغراق حقیر یکی از کسانی می باشم که نگران وضعیت شغلی و ازدواج جوانان کوهدشت هستم و حتی یکی از خواسته هایم از آقای شاهرخی قبادی برای دور دوم نمایندگی ایشان دو بند زیر است.
الف- تلاش برای تصویب قانون ممنوعیت استخدام در تهران و کلان شهرها و تصویب قانون استخدام تحصیلکرده های شهرهای کوچک مانند کوهدشت
ب- تلاش برای تصویب قانون برقراری حقوق تحصیلکرده های بیکار بخصوص تحصیلکرده های بیکار شهرهای کوچک مانند کوهدشت
6- گفته اید که بخاطر منافع شخصی اظهار نظر نکنم!! در کجای همه ادارات در تمام کشور منافع بنده لحاظ شده است؟ در چهار سال عضویت بنده در شورای شهر کدام فامیل و یا فرزندان بنده در شهرداری استخدام شده اند؟
به لطف و عنایت حضرت حق تا قانون و مصوبات قانونی هست نیازی به پارتی بازی و رانت خواری ندارم.
تا خدا بنده نواز است به خلقم چه نیاز
می کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم
بنده معتقدم هر نوع پارتی بازی ضایع کردن حق مردم و حق الناس است که موجب بدبختی در دنیا و آخرت خواهد شد. ما باید از نماینده شهرمان بخواهیم تلاش کند تا آنچه را که بنفع مردم بخصوص جوانان شهرمان است، به قانون تبدیل نماید و این همان چیزی است که مد نظر بنده است و بارها در کلاسهای درس آنرا بیان کرده ام.
7- متاسفانه شهر ما یک شهر سیاست زده است و رفتار سیاسی ماست که ما را دچار عشق و یا نفرت می کند. هرکس هم نظر و هم رای ما باشد او را دوست داریم و به او عشق می ورزیم و هرکس هم نظر و هم رای ما نباشد او را دوست نداریم و به او عشق نمی ورزیم و از او نفرت پیدا می کنیم. قطعا این عزیز که از طریق کامنت از رفتار سیاسی انتخاباتی این حقیر انتقاد کرده است، اگر مرا هم رای و هم نظر خود می یافت از بنده تعریف و تمجید می کرد.
8-در پایان عاقبت بخیری همه را از درگاه خدای بزرگ مسئلت دارم.
همه آدم ها چه کوچک و چه بزرگ دوستدار محبت اند و گریزان از بی مهری، طالب تایید و تشویق اند و دل نگران از تکذیب و تنبیه، دل گرم از دوستی ها هستند و دل غمین از دشمن. همه انسان ها سالم و صالح، دخترها و پسرها، زن ها و مردها، پیرها و جوانها; شیفته صداقتند و ناخرسند از دروغ ها و دغل ها، رهرو حقیقت اند و ناخشنود از فریب ها و پلیدی ها، دل شاد از عدالتند و دلگیر از خودکامگی ها، تبعیض ها، دل آرام از صلح و صفایند و دل تنگ از جنگ و جفا، دوستدار زیبایی هایند و رویگردان از زشتی ها و پلشتی ها. برای رسیدن به این اهداف باید منتظر بود، انتظار امام موعود، امام زمان (عج الله). این انتظار، زیباترین و باشکوه ترین جلوه تحقق صداقت و عدالت در اندیشه و رفتار منتظران است.
این انتظار معنا بخشیدن به نیات خیرخواهانه، اندیشه های عدالت جویانه و رفتارهای صادقانه و متعالی مومنان بلند همت و متقیان خداپرست و پاسخگوی پرسش آخرین انسانهاست. این انتظار، اندیشه و تلاش برای معماری جهانی است پر از عدل و داد، مبرای از جور و فساد، روشن از معنویت و صفا و بیگانه از محنت و تصویرگر نشاط مستضعفان و حزن مستکبران. این انتظار بر همه آزادگان جهان و رهروان هم دل و منتظران هم گام مهدی موعود (عج الله) مبارک است.
آهو و گربه
نظام هستی براساس مهر و محبت پروردگار به انسان پدید آمده است. اگر عشق و محبت نبود; نه طلوعی بود و نه غروبی، نه بهاری بود و شکفتن گل ها و نه نغمه های شورانگیز بلبلان شنیده می شد. نه کوهساری وجود داشت و نه آبشاری، نه امواج غلتان دریاها به چشم می خورد و نه ستارگان در آسمان ها چشمک می زدند. اگر عشق و دلدادگی نبود شوریدگان به دنیا نمی آمدند و اشعار نغز نمی سرودند. اگر سوز و گداز دلدادگان نبود، کوه بیستون شکافته نمی شد و ذوق و هنر هرگز تولد نمی یافت. . . . بقیه در ادامه مطلب
پدرانی خوب برای دخترانی شایسته
آنچه دختران از پدرشان میخواهند
عشق پدر
عشق پدر میتواند دختری را بسازد یا او را خرد کند.
پدر، قهرمان روزهای کودکی فرزندش است و اغلب، دیواریست که دختر میتواند در دوران نوجوانی به او تکیه کند.
بهطور معمول، پدر به دخترش کمک میکند تا به استقبال خطر برود و دنیا را سیاحت کند. پدری که فرصت داشته باشد با دخترش راه برود؛ او را راهنمایی کند؛ دست نوازش بر سرش بکشد؛ به صحبتهایش گوش بدهد و به او احساس آرامش دهد، هدیهی گرانبهای زندگی را به او میدهد.
اگر پدری از هیچ تلاشی برای دخترش، فروگذاری نکند و به او مهارتهای زندگی را بیاموزد، به رشد نفس و ضمیر او کمک میکند.
پدر به دخترش کمک میکند تا به استقبال خطر برود و دنیا را سیاحت کند.
هدیهی استقلال
بررسیها نشان میدهد، دخترانی که پدرانشان به آنان کمک میکنند تا به استقلال برسند، در محیط کار، بهتر ظاهر میشوند و اعتماد به نفسشان افزایش مییابد.
علاوه بر اعتماد بهنفس اجتماعی، دخترانی که مستقل بار میآیند و مسئوولیتهای شخصی بیشتری را پذیرا میگردند، بهتر میتوانند در حق فرزندان خود، مادری کنند.
با رعایت نکتههای زیر، یک پدر میتواند نقش اساسی در زندگی دختر خود بازی کند:
1-به عنوان یک پدر تا حد امکان در فعالیتهای دختر خود در مدرسه درگیر شوید. اگر این کار برای شما ممکن نیست، مطمئن نباشید که همسرتان در این خصوص، تمام رسیدگیهای لازم را بتواند انجام دهد.
امام محمدباقر(ع):یحفظ الاطفال بصلاح آبائهم:فرزندان،به واسطه صالح بودن پدرانشان (ازانحراف) محفوظ می مانند* .
2-هر هفته،زمانی رابرای دیدار با دوستان دخترتان بگذارید. وقتی پدری،دوستان دخترش را از نزدیک بشناسد،به دخترش امکان میدهدتابهتر بتواند دربارهی مسائلی که بادوستانش دارد،با او صحبت کند.
3-دخترتان را تشویق کنید تا دربارهی رابطههایی که با دوستانش دارد، با شما حرف بزند.
4-دخترتان را به فعالیتهای معنوی و روحانی تشویق کنید. در بسیاری از مجلسهای معنوی، دختر شما میتواند دوستان سالمتری برای خود، پیدا کند.
همهی دختران ما میتوانند در نقش مقدس مادر، ظاهر شوند. بهطور حتم، اگر نتوانید نقش مقدس خود رابه دخترتان آموزش دهید،ممکن است به رشد معنوی او،کمک چندانی نکرده باشید .
دختران ما لازم دارند که در سایهی معنویت، رشد کنند و به زنان بالغ و کاملی تبدیل شوند. این حق دختران ماست و آنان شایستهی آن هستند که به این موفقیت دست یابند.
هر هفته، زمانی را برای دیدار با دوستان دخترتان بگذارید. وقتی پدری، دوستان دخترش را از نزدیک بشناسد، به دخترش امکان میدهد تا بهتر بتواند دربارهی مسائلی که با دوستانش دارد، با او صحبت کند.
منبع: زشت و زیبا
واقعا حسادت میکنم وقتی میبینم در خیابانهای تهران خانمهای محجبه بیهیچ مشکل و با افتخار رفت و آمد میکنند ولی من در کشور خودم چنین آزادی را ندارم.
"وقتی میبینیم که ایشان با جدیت و قوت قلب از پیشروی اسلام و فراگیر شدن آن در تمام جهان سخن میگویند، انگار یک مرهم بر زخمهای زندگی اجتماعی ما در کوزوو گذاشته میشود. -در حالی که اشکهایش جاری میشود-، من واقعا باورم نمیشود که فردا میتوانم ایشان را از نزدیک ببینم و با ایشان صحبت کنم و صحبتهایشان را بشنود بقیه در ادامه مطلب....."
روزها و لحظهها به سرعت میگذشتند، نازی قد میکشید و بزرگتر میشد و نزدیک بود تا یک سالگیاش را پشت سر بگذارد، تولدش نزدیک بود و شیوا برای غافلگیر کردن بهرام و نازی از مدتها قبل برنامهریزی کرده بود،او زن کدبانویی بود، به خوبی کیک و شیرینی میپخت و به زیبایی تزیین میکرد آنقدر باسلیقه بود که با این هنرش در بسیاری مواقع توانسته بود آتش خشم شوهرش را خاموش کند. آن شب بهتر از گذشته کیک زیبایی به شکل قلب پخت و تزیین کرد، غذای مورد علاقه بهرام را به بهترین شیوه روی میز شام چید و همراه عقربههای ساعت به لحظه دیدار میرسید، طبق معمول ساعت ده، کلید در قفل در چرخید بهرام وارد شد . . . . بقیه در ادامه مطلب
بِسْمِ اللّهِ الرًّحْمَن ِالرَّحیِمْ
اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى سِتْرِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ، وَ مُعافاتِکَ بَعْدَخُبْرِکَ، فَکُلُّنا قَدِ اقْتَرَفَ الْعائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَ ارْتَکَبَ الْفاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَساوى فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَیْهِ. کَمْ نَهْىٍ لَکَ قَدْ اَتَیْناهُ، وَ اَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنا عَلَیْهِ فَتَعَدَّیْناهُ، وَ سَیِّئَةٍ اکْتَسَبْناها، وَ خَطیئَةٍ ارْتَکَبْناها، کُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَیْها دُونَ النّاظِرینَ، وَالْقادِرَ عَلى اِعْلانِها فَوْقَ الْقادِرینَ،کانَتْ عافِیَتُکَ لَنا حِجاباً دُونَ اَبْصارِهِمْ، وَ رَدْماً دُونَ اَسْماعِهِمْ. فَاجْعَلْ ما سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ، وَ اَخْفَیْتَ مِنَ الدَّخیلَةِ، واعِظاً لَنا، وَ زاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلْقِ، وَ اقْتِرافِ الْخَطیئَةِ، وَ سَعْیاً اِلَى التَّوْبَةِ الْماحِیَةِ، وَالطَّریقِ الْمَحْمُودَةِ، وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فیهِ، وَ لاتَسُمْنا الْغَفْلَةَ عَنْکَ اِنَّا اِلَیْکَ راغِبُونَ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تآئِبُونَ. وَ صَلِّ عَلى خِیَرَتِکَ اللَّهُمَّ مِنْ خَلْقِکَ: مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الصِّفْوَةِ مِنْ بَرِیَّتِکَ الطّاهِرینَ، وَ اجْعَلْنا لَهُمْ سامِعینَ وَ مُطیعینَ کَما اَمَرْتَ .
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوندا سپاس تو را که مىدانى و پرده مىپوشى، و آگاهى و در مىگذرى، زیرا هر کدام از ما به ارتکاب زشتیها برخاسته و رسوایش ننمودى، و به اعمال ناروا دست زده و او را مفتضح نکردى، و در پنهانى بدىها مرتکب شده و تو سرّش را فاش نکردى. چه بسا بدیها که مرتکب شدیم، و چه فرمانهایى که ما را بر آنها بازداشتى و ما از آنها تجاوز کردیم، و چه زشتى ها که کسب کردیم، و چه گناهان که به انجامش برخاستیم، در حالى که تو از بین بینندگان بر آن آگاه بودى، و در افشاى آن بیش از همه توانمندان توانا بودی، اما عفو و چشم پوشى تو براى ما در برابر دیدگان ایشان پرده اى، و در مقابل گوششان سدّى بود. پس این پوشاندن عیبها، و پنهان نگاهداشتن فسادها را براى ما پنددهنده و باز دارندهاى ازبدخویى و ارتکاب معصیت، و وسیله پیمودن راه توبهاى که گناه را مىزداید، و آن راهى که پسندیده است قرار ده، و زمان پیمودن این راه را نزدیک ساز، و ما را گرفتار غفلت از خود مکن، زیرا که ما به سوى تو مایل، و از معصیت تائبیم. الهى بر انتخاب شده از آفریدگانت: محمد و آلش که از سایر بندگان ممتاز و پاکیزه اند درود فرست، و ما را مطیع و گوش به فرمان آنان همانطور که فرمان دادی قرار ده.
منبع:سرزمین آرزوها
2- سال 1375 40785
3- سال 1376 38511
4- سال 1377 45000
5- سال 1378 58615
6- سال 1379 56700
7- سال 1380 54388
8- سال 1381 62901
9- سال 1382 76580
10- سال 1383 90160
11- سال 1384 106600
12- سال 1385 144210
13- سال 1386 172870
14- سال 1387 205380
15- سال 1388 270000
16- سال 1389 383000
17- ابتدای بهمن سال 1390 1050000
منبع: عصر ایران
هفت سرمایه گذاری کوچک درعشق که سود کلانی برای آقایان به ارمغان می آورد.
زن ها پرتوقع نیستند و به راحتی می توان آنها را خوشحال کرد.فقط باید بدانید که چکار کنید.
مردها با اعمال بسیار ساده و پیش پا افتاده می توانند، زن زندگی خود را خوشحال کنند. این اعمال که هفت توصیه است و بکارگیری آنها در زندگی بسیار ساده و هزینه فراوانی ندارد موجب می شود که شریک زندگی شما زنی باشد:
الف) که خلق وخوی بهتری دارد.
ب) که آرام تر بوده کم تر عصبی باشد.
ج) که شکایت نمی کند و نق نمی زند.
د) که همنشینی با او لذت بخش تر است.
ه) که فکر می کند شما بهترین شوهر و مرد دنیا هستید.
و) که دوست دارد بیشتر با شما رابطه ی جنسی داشته باشد.
اما آن هفت توصیه که ما آنها را سرمایه گذاری های کوچک در عشق می دانیم تا سودهای کلانی ببریم کدامند؟
این هفت مورد در رابطه با همسرتان است و با انجام آنها سودهای کلانی می برید.
1-به مناسبتهای مختلف به همسرتان کارت تبریک بدهید.
2-برایش یادداشت بگذارید.
3-در میان روز به وی تلفن بزنید.
4-نزد دیگران از او تعریف کنید.
5-برای با او بودن برنامه ریزی کنید.
6-با او به خرید بروید.
7-او را متعجب و غافلگیر کنید.
1-کارت تبریک:
زن ها
عاشق کارت تبریک هستند.هرگز از آن سیر نمی شوند. در تحقیقات و مصاحبه ها همه زن ها
بدون استثناء به کارت تبریک اشاره کرده اند.در اینجا منظور تنها به مناسبت خاصی
همچون تولدها و سالگردها نیست. به بهانه های مختلف می توانید کارت های مختلفی را
به نامزد/همسر خود بدهید. کارت های مضحک و خنده دار، رمانتیک، زیبا، دست ساز، و
ساده هر چه بیشتر، بهتر!
می
پرسید، چرا زن ها عاشق کارت هستند؟
پاسخ این است: زیرا کارت تبریک یکی از نشانه های توجه به زنان می باشد. نشانه هایی مسلم از اینکه به آنها فکر می کنید و برای آن ها خود را به زحمت انداخته اید. زنان آنها را نگه می دارند. بارها و بارها آنها را می خوانند و نزد دوستانشان به آنها می نازند!
دفعات بیشتری به روابط جنسی با شما نیاز پیدا می کنیم.خب، نظرتان چیست؟ آیا نمی خواهید به مغازه ی محله تان سری بزنید؟!
2-یادداشت گذاشتن:
یادداشت روی بالش یا هرجایی که وقتی از خواب بیدار می شود زودتر آنرا ببیند. زن دوست دارد یادداشت با خط خودتان باشد.هر چه باشد: یادداشتی کوتاه، یک نقاشی کوچک، یا فقط یک جمله ی ساده . مختصر دو کلمه ای:«دوستت دارم.» که البته بسیار شخصی تر و صمیمانه تر و حتی به مراتب بهتر از کارت است. همچنین ارزان تر!
چقدر طول می کشد تا یادداشت کوتاه و ساده ای را برای همسرتان بنویسید؟ ده ثانیه؟ با ده ثانیه وقت صرف کردن و دل همسر را تسخیر کردن کار سختی است؟
با این کار ساده موجب خواهید شد همسرتان تمام روز بسیار سرحال و با نشاط باشد و تمامی اشتباهات کوچک آن روز شما را ببخشد و لباس خواب زیبا و مورد علاقه ی شما را از کمد بیرون بیاورد و بپوشد.
بسیاری از زنان بهترین هدیه خود را دفترچه یادداشتی می دانند که به مناسبتی خاص همسرشان به آنها هدیه کرده است و اظهار داشته اند که هیچ جواهر گران قیمت و نه هیچ چیز دیگری نمی تواند با آن رقابت کند. چرا؟
زیرا حاوی کلمات و جملات اوست. و برای یک زن حرف های عاشقانه و کلمات محبت آمیزی که مرد زندگیش به او هدیه داده است، گنجینه ای گرانبهاست که تا ابد در قلب های خود نگاه خواهد داشت.
3-زنگ زدن در میان روز:
زن ها تشنه ی ارتباط هستند.ارتباط، قلب زن را تغذیه می کند و احساس محبوبیت به او می دهد و حتی او را به لحاظ جنسی تحریک می کند. بخصوص در اوقاتی که از نظر فیزیکی با شما نیستند دوست دارند ارتباط خود را با آنها حفظ کنید، زیرا نشان دهنده ی این است که به آنها فکر می کنید.
اگر می خواهید نامزد یا همسر خود را خوشحال سازید از دستورالعمل یک دقیقه ای زیر استفاده کنید.در بین روز گوشی تلفن را بردارید و به او زنگ بزنید. شصت ثانیه از وقت خود را بر روی خوشحالی او سرمایه گذاری کنید. لازم نیست چیز بخصوصی برای گفتن داشته باشید. صرف شنیدن صدای شما آنها را خوشحال می سازد. جملات زیر در ضمن بسیار مفید و مؤثر واقع می شوند:«داشتم به تو فکر می کردم.» یا:«امیدوارم که روز خوبی داشته باشی.» یا اگر به مسافرت رفته اید:«همین الآن به مقصد رسیدم » آه که چقدر از شنیدن این جمله خوشحال می شوند، زیرا به معنای رسیدن و اعلام ورود و دقیقاً متضاد رها کردن و ناپدید شدن است.
4-نزد دیگران از آنها تعریف کنید.
هنگامی که دیگران مثلاً دوستان یا اعضای خانواده حضور دارند منتظر فرصت مناسبی باشید تا در لا به لای صحبتها از او تعریف کنید.به عنوان مثال چنانچه صحبت درباره ی غذا و آشپزی و .... است بگویید:« زهرا .. مریم .. فاطمه (اسم همسرتان) چنان آشپزخوبی است که دیگر دوست ندارم هیچوقت در رستوران غذا بخورم.»اگر صحبت درباره ی کار و شغل است بگویید: «به شما گفتم که درآمد (اسم همسرتان)این ماه از تمامی همکارانش بیشتر بوده» اگر صحبت به بچه ها شد مثلاً بگویید:« .... چنان مهارتی در برخورد با بچه ها دارد که باور نمی کنید.باید بازیهای خلاقانه ای را که در جا برای آنها ابداع می کند، ببینید.من یکی که دوست دارم ساعتها بنشینم و بازیهایشان را تماشا کنم.»
هنگامی که زنی احساس می کند به او افتخار می کنید از خوشحالی در خود آب می شود به این جهت امتیاز زیادی به شما می دهد.یک تعریف و تحسین در حضور دیگران معادل ده تعریف و تحسین درخلوت ارزش دارد. تعریف و تحسین، نوعی پیش نوازش کلامی محسوب می شود.
5-برای با همسر بودن برنامه ریزی کنید.
برنامه ریزی همواره موجب تحریک زن ها می شود و به او احساس امنیت می دهد.برنامه ریزی موجب می شود احساس کنید شما به آنها فکر می کنید. برنامه ریزی موجب می شود از شما متشکر و ممنون باشند. بزرگ یا کوچک، فرقی نمی کند. مهم این است که برای با آنها بودن برنامه ریزی کنید.
بعض از مردان عذر و بهانه می آورند که زن ها بهتر از مردها برنامه ریزی می کنند.پس چرا خودمان را دردسر دهیم؟ پاسخ این است که:
چنانچه مرد برنامه ریزی کند زن احساس می کند از او مراقبت و مواظبت شده است. برنامه ریزی مرد به زن نشان می دهد که مرد با افکار خود برای آینده ی زن سرمایه گذاری می کند و هر دو با هم زندگی را پیش می برند
موضوع و محتویات آن ابداً مهم نیست.بلکه نفس برنامه ریزی مهم است.به همین دلیل برنامه ریزی از هر نوع آن که باشد احساسات بسیار خوبی را در زن تولید می کند.
6-با آنها به خرید بروید.
مجبور نیستید زیاد این کار را بکنید.همان یکبارش هم به منزله ی واریز کردن مقادیر هنگفتی درحساب بانکی عشق و صمیمیت زن به حساب می آید حسابی که می توانید بعداً از آن برداشت کنید!اغلب زن ها عاشق خرید کردن هستند. خرید برای بسیاری از زن ها تجربه ای احساسی و صمیمانه به شمار می رود.لذا چنانچه به زنان پیشنهاد خرید رفتن بدهید، هیجانی بزرگ برای آنها به حساب می آید. بخصوص خرید لباس برای آنها هنگامی که نظر شوهر را در مورد لباس انتخابی می پرسند که برای آنها به نوعی تجربه ای با نشاط و تحریک امیز به حساب می آید.
7- زن را غافلگیر کنید.
زن دوست دارد همسرش او را متعجب و غافلگیر کند. زمانی که بصورت غیر منتظره و برنامه ریزی نشده کاری برای همسرتان انجام می دهید. احساسی دلچسب و خوشایند به او دست می دهد. زن احساس می کند کسی از او حفاظت می کند.
اصلاً این طور نیست با هرچیزی می توانید زن را غافلگیر کنید.با گل به خانه بیایید، با انجام دادن خریدهای خانه در هنگامی که فرصت انجامش را ندارند او را غافلگیر کنید.
یا اوقاتی را که می دانید روز پرکاری را پشت سر گذاشته اند و وقت یا حوصله ی آشپزی نداشته اند برای شام از بیرون غذا سفارش دهید.
هفت مورد فوق تنها بخشی کوچک از فهرست سرمایه گذاری های کوچک که سودهای کلانی را برای تان به همراه خواهد آورد را تشکیل می دهند. از نامزد یا همسرتان بخواهید تا موارد مشخص خود را به این فهرست اضافه کند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
تعهد واقعی یک حلقه ی ازدواج،عقدنامه یا سند ازدواج یا سال هایی نیست که با یکدیگر زندگی کرده اید.بلکه رفتار شماست در یک یک روزهای زندگی تان، با فردی که دوستش دارید.
به آرزوی توفیق برای سلامت رفتارمان در زندگی زناشویی و به امید روزی که هیچ جوانی بدون همسر نباشد.
منبع: http://www.mardoman.net
1-اگر محصول یا خدمتی را نمی شناسید تا وقتی به آن شناخت دست نیافته اید آن را نخرید.
2-اگر تسلطی بر اعمال خود ندارید، ولی بدانید که در نهایت اقدامات شما از آن شماست.
3-اگر شما حداقل ۱۰ درصد درآمد تان را پس انداز نمی کنید بدانید که صرفه جویی نخواهید کرد.
4-اگر بیش از حد صحبت کنید،مردم شنیدن حرفهایتان را متوقف خواهند کرد.واگر به اندازه کافی حرف نزنید، مردم هرگز نقطه نظرات شما را نخواهند شنید.
5-اگر تنبل هستید، هرگز موفق نخواهید بود.تنبلی پتانسیل های واقعی شما را تحت تاثیر قرارخواهد داد.
6-اگر از شغل خود نفرت دارید، شما بیش از نیمی از وقتی را که در این سیاره زندگی می کنید را متنفر بوده اید.
7-اگر درصدی از پس انداز خود را در بازار سهام سرمایه گذاری نمی کنید،پس شما میلیون ها تومان در دوره های مختلف زندگیتان از دست داده اید.
8-اگر آنچه را که آغاز می کنید هرگز به پایان نمی برید، درصد پیشرفت شما همیشه صفر است.
9-اگر شما به اندازه کافی مایعات نمی نوشید،پس هرگز سلامتی کافی نخواهید داشت.
10-اگر مبلغ بدهکاری های شما بیش از ۴۰% از درآمد ماهیانه شماست،حتما شکست خواهید خورد، بی درنگ عادات خرید و خرج کردنتان را تغییر دهید.
11-اگر از رویارویی با مشکلات خود پرهیز می کنید،بدانید که همین مشکلات هدایت بخشی از دوران زندگی شما را به دست خواهند داشت.
12-اگر چیزی صدای خوبی دارد،آن چیز هم می تواند خودش خوب باشد.
13-اگر شما هر ۳تا ۵ سال درحال خرید یک ماشین معروف هستید، اینکارو متوقف کنید، دارید پولتان را از دست می دهید.
14-اگر به اتفاقات اطراف خود توجهی ندارید، شما را بعنوان یک آدم احمق نگاه خواهند کرد.
15-اگر شما با دنده عقب در یک خروجی شیب دار بزرگراه حرکت کنید شانس شما برای داشتن یک حادثه ۱۰۰۰% خواهد بود.لطفا از اولین خروجی خارج شود و مسیر را دور بزنید.
16-اگر شما هرروز چیز جدیدی یاد نمی گیرید، پس درحال از بین بردن روزهای زندگیتان هستید.
17-اگر امروز شما را تهدید به اخراج شدن کردند و حتی یک پیشنهاد زیرکانه در کنارش بود.بهتر است از همین امروز خود را آماده رفتن از آنجا کنید.
18-اگر به شما یک بیمه با بالاترین خدمات و هزینه ماهیانه بسیار کم پیشنهاد شد، قبول کردن آن مثل شاشیدن در باد است.
19-اگر شما هرگز به دیگری کمک نمی کنید، پس انتظار بازگشت نفعی به خودتان را هم نداشته باشید.
20--اگر شما از اشتباهات خود چیزی یاد نمی گیرید،پس چندان چیز دیگری را هم یاد نخواهید گرفت.
21-اگر شما رویایی ندارید، پس به عنوان یک موجودیتی در رویای کس دیگری خواهید زیست.
22-اگر شما همیشه اشتباه می کنید،پس از سوال کردن نترسید.
23-اگر درحالی که ورزش می کنید موسیقی گوش نمی کنید،بهترین بخش تمرینتان را از دست داده اید.
24-اگر شما راضی و خوشنود نیستید،پس وقت آن رسیده چیزهایی را تغییر دهید.
25-اگر شما به دوردست ها خیره نمی شوید، پس هرگز آنها را بدست نخواهید آورد.
26-اگر هرگز چیزهای جدیدی را تجربه نمی کنید ، زندگی شما خیلی خسته کننده است.
27-اگر در وجود شما عشق وجود ندارد، شما هنوز انسان جا افتاده ایی نیستید.
28-اگر در حال حاضر بیش از حد احساسی هستید، تصمیم گیری را به بعد موکول کنید.
29-اگر کسی از شما درباره نوع بیمه تامین اجتماعی و بیمه های دیگرتان سوال کرد اطلاعاتی به او ندهید.
30-اگر برای خود راه مشخص و خاصی را انتخاب کرده اید، مردم نیز به این راه شما توجه خواهند نمود.
اگر شما هم اگر های دیگری به نظرتان می رسد به این لیست اضافه کنید.
منبع: http://www.padash.net
اکبر داشته از تو جزیره آدمخورا رد میشده،یهو میبینه آدم خورا محاصرش کردن. بیچاره جفت میکنه با حال زار میگه: ای خدا بدبخت شدم!یهو یک صدایی از آسمون میاد: نترس بندة من، بدبخت نشدی! اون سنگ رو از جلوی پات بردار بکوب به سر رئیس قبیله. اکبر خوشحال میشه،سنگ رو میکوبه تو کلة رئیس قبیله. رئیسِ قبیله جابهجا میمیره، باقی افراد قبیله شاکی میشن، نیزه به دست، شروع میکنن دویدن طرف اکبر! یهو یک صدایی از آسمون میاد: خوب بندة من، حالا دیگه بدبخت شدی!
×××
حیف نون به نامزدش میگه :عصری میام دنبالت چندتابوق میزنم بیا پایین که بریم بگردیم. نامزدش میگه ماشین خریدی ؟میگه نه بوق خریدم!
×××
سوال امتحانی حیف نون:ضامن آهو چیست؟ جواب حیف نون:قسمتی از بدن آهو است که اگر آن را بکشیم آهو منفجر میشود.
×××
آبادانیه ولره شبونه میرن یه دیوار خراب کنن آبادانیه میگه تو چراغ بگیر من پتک میزنم یه پتک میزنمه یه آجر میفته...لره میگه بیا تو چراغ بگیر من پتک بزنم لره یه ضربه میزنه کل دیوارمیریزه پایین آبادانیه میگه ولک حال کردی ؟اینجوری چراغ میگیرنا!
×××
اصفهانیه تصادف کرد وسط خیابون میزد توسرش ماشینم !ماشینم داغون شد!خاک توسرم شد.افسر بهش گفت بدبخت اینقدر حرص خوردی نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده.طرف نگاه کرد به دستش گفت یا حضرت عباس !ساعتم
منبع: http://biabekhandim.blogsky.com
اکبر داشته از تو جزیره آدمخورا رد میشده،یهو میبینه آدم خورا محاصرش کردن. بیچاره جفت میکنه با حال زار میگه: ای خدا بدبخت شدم!یهو یک صدایی از آسمون میاد: نترس بندة من، بدبخت نشدی! اون سنگ رو از جلوی پات بردار بکوب به سر رئیس قبیله. اکبر خوشحال میشه،سنگ رو میکوبه تو کلة رئیس قبیله. رئیسِ قبیله جابهجا میمیره، باقی افراد قبیله شاکی میشن، نیزه به دست، شروع میکنن دویدن طرف اکبر! یهو یک صدایی از آسمون میاد: خوب بندة من، حالا دیگه بدبخت شدی!
×××
حیف نون به نامزدش میگه :عصری میام دنبالت چند تا بوق میزنم بیا پایین که بریم بگردیم .نامزدش میگه ماشین خریدی ؟میگه نه بوق خریدم!
×××
سوال امتحانی حیف نون:ضامن اهو چیست؟ جواب حیف نون:قسمتی از بدن آهو است که اگر ان را بکشیم اهو منفجر میشود.
×××
ابادانیه ولره شبونه میرن یه دیوار خراب کنن ءابادانیه میگه تو چراغ بگیر من پتک میزنم ءیه پتک میزنمه یه اخر میفته...لره میگه بیا تو چراغ بگیر من پتک بزنم ءلره یه ضربه میزنه کل دیوارمیریزه پایینءابادانیه میگه ولک حال کردی ؟اینجوری چراغ میگیرنا!
×××
اصفهانیه تصادف کرد وسط خیابون میزد توسرش ماشینم !ماشینم داغون شد!خاک توسرم شد.افسر بهش گفت بدبخت اینقدر حرص خوردی نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده.طرف نگاه کرد به دستش گفت یا حضرت عباس !ساعتم
منبع: http://biabekhandim.blogsky.com
گردان محبین:از راست:شهیدمحمدمراد گراوند - مراد سوری - شهید حسینقلی آزادبخت
مرتضی قبادی - شهیدحشمت قلی(الیگودرز) – نامشخص
شهیدملک
محمد آدینه وند - قیصر حسن پور - شهید علی محمد کوشکی
میرزا موحد
کسانی که بقیه عزیزان را می شناسند در قسمت نظرات کامنت بگذارند
شهید محمد آزادبخت - استاد اکبر امرایی - حاج حکمت امانی - نامشخص
حاج علی امرایی(صدا و سیما) - بهاروند - شهید مجتبی آدینه وند
شهید حجت الله سرتیپ نیا - حاج مرادعلی محمدی
ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!
مصر : درس می خواند و علیه شورای نظامی حاکم، در و پنجره دانشگاهش را می شکند و در میدان التحریر تظاهرات و تحصن می کند.
هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود love struk !
عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!hiro
چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک
مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!not worthy
اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است
او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!
(مرگ بر ا س ر ا ئـ ى ل angry)
گینه بی صاحاب!!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!silly
کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!time out - New!
پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!hypnotized
اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!devil
انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!d'oh
ایران:
عاشق تخم مرغ است .سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس
اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام
کشورهای بالا را دنبال می کند. نیم ساعت به پایان کلاس عاشق عبارت « خسته نباشید»
است.
دانشجوی ایرانی سه سوته عاشق می شود. اگر با اولی ازدواج
کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر
فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه
ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! او چت می کند!
خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در
خطر انقراض است. بعضی دانشجویان رو به رو پاچه خواری استاد را می کنند و پشت سر
مسخره اش می کنند.
منبع: http://www.hamdardi.net
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
(ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده. )
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود.
سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود فرح یا نامزد
اوستا به فرانسه ..
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می
شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ
نامه ی او تنها این شعر را می سراید..
منبع: http://bahram88.persianblog.ir
عزیز جفاکار به بطلمیوس سوگند که نیروی عشقت کسر عمرم را معکوس نموده و به خرمن هستیام آتش زده است. انگار عمر من تابع وفای توست.
قامت رعنایم از هجر تو منحنی شده و تیر عشقت همچو برداری که موازی اّرزوهایم تغییر مکان داده باشد شلجمی قلبم را ناقص ساخته است.
شبهای فراق که با حرکتی تناوب مانند مکعبی این رو و اّن رو می شود چنان نحیفم ساخته که هرگاه به مزدوج خویش در آئینه مینگرم خیال می کنم از زیر رادیکال بیرونم اّوردهاند.
در دایره عشقت اسیرم و مرکزی نمی یابم که آنی فارغ از خیال تو معادله n مجهولی زندگیام را حل کنم. . .
دیشب فیثاغورث را به خواب دیدم که از وجود سرگشتهام مشتق میگرفت، خدا خدا کردم که ریشهای نیابد تا همیشه سیری صعودی به سوی تو پیدا کنم.
اما ناگهان خیال کردم که تابع نیستم و چون این سخن با وی در میان نهادم فرجه لبهایش به مسطحه 90 درجه از هم به خندهای جنون آمیز گشوده گشت و گفت: «ای حیران وادی سینوس عشق مگر ندانی که پرانتز وجودت بستگی مستقیم به تغییرات دل معشوق دارد؟ …
لذا از بی خبری خویش معذرت خواسته از محضرش بخشایش طلبیدم .
هر شب چون پلکهایم به هم مماس می شود و حدی به بینها یت مییابم تو را می بینم با زیبایی ونوس به قوه n به سویم میل داری و زمانی که شکل بعلاوه پیدا می کنم در می یابم که منحنی های آرزوی من و وصال تو نقطه ی برخوردی ندارند ولی شاید بر اساس هندسه ی اقلیدسی مانند دو خط موازی باشند که در بی نهایت به هم می رسند.
اَنگاه که بر محور تانژانت ناامیدی سرگردان هستم عشقت برایم مبدأ امید است و زمانیکه از کسینوسهای بی وفاییت فاکتور میگیرم از کروشه رخسارت چشمکی دلفریب به وفای مجهول و ممتنع نویدم میدهی.
اوه! دلدار بی وفا زمانی که اپسیلن های وعده های تو را در بینهایتهای امیدهای خود ضرب می کنم و از بی وفایی و جفاهای تو به تعداد نامحدود انتگرال میگیرم باز هم خوشحال هستم چون حدی دارد و جهت باقیمانده هنوز مثبت است.
زمانی که در می یابم صورت کسر وصالت صفر شده و امید من برابر هیچ خواهد شد و قطره های اشک با تصاعدی هندسی بر انحنای گونهام نزول می کند، امیدوارم که جدول جفایت غلط باشد. اما افسوس حتی با حساب احتمالات هم امید وصلت از محالات است. دیگر بیش از این به فرمول وجودت دست نمی برم اما امیدوارم که تالس بزرگ دل سنگینت را نسبت به من نرم نماید و بیش از این محتاجم نسازد که در لگاریتم اندیشه به دنبال اندازه ی تقریبی وفایت بگردم.
سوره اسراء هفدهمین سوره قرآن و نام دیگر آن بنی اسرائیل است که در سال 621 میلادی نازل شده است. در این سوره که بخش عمده آن مربوط به سرنوشت بنی اسرائیل است خداوند علیم پرده از راز بزرگی بر میدارد. آیات مربوط به بنی اسرائیل و سرنوشت آن از آیه دوم سوره اسراء آغاز و در آیه 104 خاتمه مییابد. اگرچه در این میان به مسایل دیگری هم اشاره شده اما سیاق کلام و محور بحث بنی اسرائیل است. در این آیات خداوند به بنی اسرائیل وعده داده است که در صورت فساد مجدد در زمین، زمان وعده دیگر خدا خواهد رسید و بنی اسرائیل از هم خواهد پاشید.
اینک برآنیم که بدانیم آیا میتوان از شاه کلید بدست آمده از مطالعه خبرهای غیبی دیگر خدا به جزئیات خبر زوال بنی اسرائیل و زمان وقوع آن پی برد یا نه. بدین منظور از کلمه و آتینا در آیه دو تا کلمه لفیفا در آیه 104 را میشماریم.
از شمارش این کلمات ناگهان متوجه میشویم که تعداد آنها درست 1443 کلمه است. از آنجا که در سوره کهف هر کلمه نمایانگر یک سال است به این نتیجه میرسیم که ممکن است عدد 1443 به سال سقوط اسرائیل اشاره داشته باشد. اگر خداوند بعد از کلمه لفیفا به عدد 1443 اشاره میکرد، مانند آنچه در سوره کهف بکار برد، دیگر شکی باقی نمیماند که قرار است زوال بنی اسرائیل در سال موعود اتفاق بیافتد. اما حالا که خداوند به سال مورد نظر اشاره نکرده است سوال اینست که آیا با کشف فرمول فوق که در موارد دیگر کارآیی خودش را نشان داده و با دقت تمام جواب داده است و دقیقا از نظر زمانی درست از آب در آمده است، اینجا نیز به همان فرمول میتوان اعتماد کرد یا خیر. پاسخ اینست که قطعا فرمول استفاده شده در تمام موارد مشابه قابل استفاده است. همانطور که اگر در آیات مربوط به سوره کهف حتی اگر به عدد 309 اشاره نمیشد با شمارش کلمات آن میتوانستیم طول زمانی آنرا بدست بیاوریم اینک نیز که به فرمول مربوطه دست یافته ایم با محاسبه کلمات مربوط به سرنوشت بنی اسرائیل میتوان به سال سرنوشت ساز زوال آنان دست یافت
ادامه مطلب ...
اولین حلقه ازدواج ، احتمالاً در مصر استفاده شده اند قبل از رواج سکه، مصریان باستان، سکه ای با یک سوراخ که در مرکزش بود و مانند یک حلقه آن را در انگشتان قرار می دادند.
طی مراسم ازدواج، داماد حلقه پول را در انگشت عروس قرار می داد تا به وی نشان دهد که حالا او هم در ثروتش سهیم است.
1) جایگاه
حلقه ازدواج و نامزدی در انگشت سوم دست چپ قرار می گیرند.
- بنا به یک
اعتقاد قدیمی، انگشت حلقه دارای یک عصب است که مستقیماً به قلب مرتبط است
2) الماس
امروزه بیشتر حلقه های نامزدی از جنس الماس هستند. یونانیان باستان تصورشان این بوده است که الماس ها، اشک های خدایان هستند، در حالی که رومی ها اعتقاد داشتندکه آنها تکه هایی از ستاره های پرتاب شده هستند.
3) اولین حلقه نامزدی از جنس الماس
آرشدوک ماکسیمیلیان اول ازکشور اتریش درتاریخ 17آگوست 1477،اولین حلقه نامزدی از جنس الماس را به پرنسس ماری از بورگاندی تقدیم کرد.
حلقه پرنسس ماری، شامل یک حلقه با الماس هایی که تشکیل حرف M را داده بود.
حلقه های ازدواج
در قرون هفدهم و هجدهم میلادی استفاده از حلقه هایی که با الماس تزیین شده بودند، بین مردم رایج شده بود. به همین دلیل برای تمایز با سایر حلقه ها، طرح حلقه عروسی به شکل ساده در آمد و بنابراین از سایر انگشترها متمایز شد.
5)حلقه های دوتایی
مرسوم شدن استاندارد حلقه دوتایی به صورت حلقه و پشت حلقه، سبکی جدید است. این رسم تا سال 1950 عمومیت نداشته است و در حقیقت نتیجه تلاش صنعت جواهر ساز برای فروش بیشتر حلقه ها بود.
منبع: سایت زر - مسعود رضایی
میرملاس در حدود سی کیلومتری کوهدشت قرار دارد. نقاشیها و نگارههایی بر دیوارههای جنوبی و شمالی این غار باقی مانده است که بیشتر صحنههایی از رزم، شکار، انسان و حیوان را نشان میدهد. نقوش حیواناتی چون گوزن، گاو، سگ، روباه و خصوصا اسب و سوار در حال تیراندازی و شکار و موضوعات رزمی با رنگهای قرمز و سیاه بر دیواره این غار نقش بسته است. اندازه صورتها در نگارههای سنگی میرملاس بین ۱۰ تا ۳۰ سانتیمتر و اغلب با نقشهای حیوانات به صورت نیمرخ است.
میرزاپور در میرملاس 16 دیماه 1390
براساس نظر کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیشینه این سنگ نگارهها به هزاره دهم ق .م یعنی بیش از ۱۲ هزار سال پیش میرسد.
منبع: ویکیپدیا
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می کردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم.
قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود.
در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:با خانم… دبیر کلاس دومی ها کار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بکنم.
از او خواستم خودش را
معرفی کند.
گفت:من ‘گاو’ هستم! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه می شوند.
تعجب کردم و موضوع را با خانم دبیر که با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه شده بود، درمیان گذاشتم.
یکه خورد و گفت: ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمی فهمم…
از او خواستم پیش پدر
دانش آموز یاد شده برود و به وی گفتم:اصلاً به نظر نمی رسد اختلالی در رفتار این آقا
وجود داشته باشد. حتی خیلی هم متشخص به نظر می رسد.
خانم دبیر با اکراه
پذیرفت و نزد پدر دانش آموز که در گوشه ای از دفتر نشسته بود، رفت.
مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد: من گاو هستم!- خواهش می کنم، ولی…- شما بنده را به خوبی می شناسید.من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید…
دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: آخه، می دونید…- بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می دهم.ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان می گذاشتید. قطعاً من هم می توانستم اندکی به شما کمک کنم.
خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت کردند.گفت و شنود آنها طولانی، ولی توأم با صمیمیت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و با خداحافظی از همه، مدرسه را ترک کرد.
وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم.
در کنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود:دکتر… عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه . . .
منبع: http://www.dezdokht.com
حاج ذبیح الله بخشی معروف به حاج بخشی درگذشت.
حاج ذبیحالله بخشی یادگار ماندگار دوران دفاع مقدس پیش از این سابقه سکته مغزی و رفتن به حالت کما داشت.
حاجی بخشی در طول 8 سال دفاع مقدس در جبهه ها بلندگو به دست به تقویت روحیه رزمندگان میپرداخت، تصویر مشهوری از وی موجود است که وی را در حال خاموش کردن ماشینش با پک پتو پس از حمله یک تانک عراقی نشان میدهد.
وی با بیش از 70 سال سن، از جانبازان و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس بوده و برای رزمندگان تداعی کننده حبیب ابن مظاهر بود.دو پسر و یک داماد حاج بخشی نیز در ایام جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند.
حاج ذبیحالله بخشیزاده در سال 1312 در توابع اراک متولد شد. در سن هفت سالگی پدرش توسط نیروهای متفقین کشته شد و او از آن پس مسئولیت خانوادهاش را بر عهده گرفت. حاجی بخشی از سن 47 سالگی به جبهه اعزام شده و تا پایان جنگ تحمیلی در جبههها حضور داشت.
به مجنـــون گفت روزی ســـاربانی چرا بیــــهوده در صحـــــرا دوانی ؟
اگربا لــیلی ات بودی ســــــر و کــار من او را د یــد مش با دیگـــــری یار
سر و زلفش به دست دیــگران است تو را بیهوده در صحرا د وان است
ز حرف ساربان مجـــنون فغــان کرد جوابـــش ایـن ربـــــاعی را بیان کرد
درخت بی ثــــمر هــر کس نشــــــاند دوای درد مجـــــــــــنون را بــدانـــد
میان عاشق و معشــوق رمزی است چـــه دانـد آنــکه اشــــتر میچـــراند؟
بگفتــــا ســاربان :هان ای بد اخــــتر گنـــــاهی از محبــــّــت نــیست بدتر
تو را ایــــــزد به تــوبه امر فرمــود برو از عــــشق لیــــلا توبه کن زود
چوبشنید این سخن مجنون فغان کرد دو دســـت خـویش را بر آسمان کرد
بگـفـــــتا : تــــوبه کردم تـــوبه اُ ولا ز هر چــیــزی به غیر از عشق لیـلا
منبع: http://atashoney.blogfa.com
از راست:
مهرعلی بهاری - شهید شهرام عباسی - صیدعباس قبادی - استاد دکترحاج طهماس علی پور
سال 1362 کوهدشت - خیابان بوعلی ابتدای کوچه روبروی دبیرستان فجر
مردی خری داشت که در گل فرو رفته بود و صاحب خر از بیرون کشیدن آن عاجز شده بود. یک نفر به کمکش شتافت تا خر را از گل بیرون آورد. دست در دُم خر زده، زور زد. دُم خر از جای کنده شد. فغان از صاحب خر برخاست که « تاوان بده»!.مرد به قصد فرار به کوچهای دوید، کوچه بن بست بود. خود را به خانهای درافگند. زنی که حامله بود آنجا کنار حوض خانه چیزی میشست . از آن هیاهو و آواز بترسید، سقط کرد. صاحب خانه نیز با صاحب خر هم آواز شد.
مرد گریزان بر بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به کوچهای فرو جست که در آن طبیبی خانه داشت. مگر جوانی پدر بیمارش را به انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود آمد، چنان که بیمار در جا مرد. «پدر مُرده» نیز به خانه خدای و صاحب خر پیوست!.
مرد،همچنان گریزان، در سر پیچ کوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و بر زمینش افگند. پاره چوبی در چشم یهودی رفت و کورش کرد. او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست!.
مرد گریزان، به ستوه از این همه، خود را به خانۀ قاضی افگند که «دخیلم» (پناهم ده).
قاضی در آن ساعت با زن شاکیه خلوت کرده بود. چون رازش فاش دید، چارۀ رسوایی را در جانبداری از او یافت: و چون از حال و حکایت او آگاه شد، مدعیان را به درون خواند.نخست از یهودی پرسید. گفت: این مسلمان یک چشم مرا نابینا کرده است. قصاص طلب میکنم. قاضی گفت : دیه مسلمان بر یهودی نیمه بیش نیست. باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند! و چون یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید، به پنجاه دینار جریمه محکومش کرد!.جوان پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاکش کرده است. به طلب قصاص او آمدهام.
قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است. حکم عادلانه این است که پدر او را زیر همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرودآیی، چنان که یک نیمهء جانش را بستانی!. و جوانک را نیز که صلاح در گذشت دیده بود، به تأدیۀ سی دینار جریمۀ شکایت بیمورد محکوم کرد!.
چون نوبت به شوی آن زن رسید که از وحشت بار افکنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامی جایز است که راهِ جبران مافات بسته باشد. حالی میتوان آن زن را به حلال به عقد ازدواج این مرد درآورد تا کودک از دست رفته را جبران کند. طلاق را آماده باش. مرد فغان برآورد و با قاضی جدال میکرد، که ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دوید.قاضی آواز داد :هی! بایست که اکنون نوبت توست!. صاحب خر همچنان که میدوید فریاد کرد: مرا شکایتی نیست. می روم مردانی بیاورم که شهادت دهند خر، من از کرهگی دُم نداشت.
http://small-note.blogfa.com
حاکمی در کرمان زندگی می کرد که بسیار مهربان و جوانمرد بود. او عادت داشت هر غریبه ای را که به کرمان می آمد، مهمان خود می کرد و آن مهمان باید تا سه روز در خانه او می ماند و پذیرایی می شد.
روزی «عضدالدوله» با لشکر خود به کرمان رفت. او می خواست با حاکم کرمان بجنگد و شهر را از دست او بگیرد. حاکم کرمان سرسختانه با آنها مبارزه می کرد و نمی گذاشت وارد قلعه شوند. او هر روز همراه سربازان خود با لشکر عضدالدوله می جنگید و بعضی از آنها را می کشت. اما شب که می شد به اندازه ای که همه افراد لشکر عضدالدوله سیر شوند، غذا برای آنها می فرستاد.
عضدالدوله از کارهای حاکم کرمان تعجب کرده بود. یک نفر را فرستاد تا بپرسد: «این چه کاری است که روزها سربازان مرا می کشی و شبها برایشان غذا می فرستی ؟!»
حاکم کرمان گفت: «جنگ کردن نشانه مردانگی است و غذا دادن نشانه جوانمردی! اگر چه سربازهای شما دشمن ما هستند، اما در شهر من غریب هستند و غریبه ها در این شهر مهمان من هستند. دوست ندارم مهمان من گرسنه و بی غذا بماند.»
عضدالدوله گفت: «جنگیدن با کسی که این قدر با معرفت و جوانمرد است، خطاست.»
این بود که لشکر خود را جمع کرد و از تصرف کرمان چشم پوشید.
منبع: http:www.1dost.com
کسانی که این عزیزان را می شناسند
اسامی آنها را در قسمت نظرات بنویسند
شماره یک
از راست: شهید علی محمد کوشکی-شهید محمدعلی امرایی-نامشخص
شماره دو
شهید مجتبی سلطانی
افراد مشخص عکس: سیروس باقری - دکتر موحدی - شهید مجتبی سلطانی
کسانی که دیگر عزیزان را می شناسند در قسمت نظرات کامنت بگذارند.
شماره چهار
از راست: شهید مجتبی سلطانی - نامشخص
شماره پنج
از چپ: حاج یونس قبادی - نورعلی - شهید مجتبی سلطانی - نامشخص - یارحسین عباسی
احتمالا خرمی
نشسته از راست:مردعلی - میرزا زیدی - غضنفری - نامشخص
با تشکر از آقای محمدحسین امرایی
این عکس متعلق به سی سال پیش است
تعدادی از این عزیزان به درجه رفیع شهادت رسیده اند و تعدادی دیگر جانبازان گرانقدرند
بعضی نیز از فعالان عرصه های سیاست و اقتصادند
از راست: نامشخص-محمودحاتمی - شهید ایرج میرزایی -علی محمد دلفانی
مرحوم جعفر طولابی - منصور کریمی
خداوند به حضرت موسی
(علیه السلام ) خطاب فرمود : ای موسی! من سه کار نسبت به تو کرده ام تو نیز در
مقابل سه عمل انجام ده.
موسی گفت:آنها چیستند ؟
فرمود :
1-من نعمتهای فراوان بی منت به تو دادم تو هم اگر به
کسی چیزی دادی منت مگذار .
2-من عذر و توبه تو را می پذیرم هر چند نافرمانی
بسیار کرده باشی تو نیز عذر جفا کاران را بپذیر
3-من عمل فردا را امروز نخواهم ، تو هم ، امروز روزی
فردا نخواه.
اگردلی را به ناله آری ز برق آهش امان نداری
بلا درافتد به هرچه داری که چوب یزدان صدا ندارد
چو آه مظلوم کند کمانه سرای ظالم شود نشانه
چو برق بگریز از این میانه که تیر آهش خطا ندارد
ظلم وستم امری نکوهیده ومخالف فطرت انسانی است وانسان ها هیچ گاه آن رابرنمی تابند.درسخنی منسوب به پیامبراکرم(ص)چنین آمده است:(الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم).همین سخن نشان ازآن داردکه ستم پایدارنمی ماند.
ازآن جا که ظلم باسرشت انسان ها سازگارنیست،خداوند درقرآن مجید آیات فراوانی درباره نکوهش ستم وسرانجام ظالمان ومسائل مختلف دیگر درهمین زمینه،نازل کرده است که به عنوان نمونه چندآیه آورده می شود.درمورد اعتماد وتوجه نکردن به ظالمان چنین آمده است:
((ولا ترکنوا الی ظلموا فتمسکم النار و مالکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون.
به ستمکاران،وعده عذاب دردناک داده شده است:
((فویل للذین ظلموا من عذاب یوم الیم.پس وای برستمکاران از عذاب دردآورقیامت(زخرف/65).
ودرجای دیگرخطاب به جائران،چنین گفته شده است:
((وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون:وستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می گردند (شعراء/277).
وراجع به سرانجام ظالمان در قیامت چنین می خوانیم:
((ثم قیل للذین ظلموا ذوقواعذاب الخلدهل تجزون الا ما کنتم تکسبون:آنگاه به ستمکاران گویند:عذاب جاوید را بچشید.آیا نه چنین است که در برابراعمال تان کیفر می بینید؟(یونس/52).
روایات واحادیثی که از
پیامبراکرم(ص)وسایرامامان(ع)درموردظلم وعاقبت آن به دست مارسیده بسیار است که در
این جا به چندمورداشاره می شود.
پیشوای پرهیزگاران حضرت امیرالمومنین(ع)دربارۀ بدترین نوع ستم می فرمایند:
((...وظلم الضعیف افحش الظلم...وستم برناتوان زشت ترین ستم ست.))
ایشان درعهدنامه ای که برای مالک اشترنوشته اند،خطاب به وی چنین می گویند:
((انصف الله وانصف الناس من نفسک ومن خاصه اهلک ومن لک فیه هوی من رعیتک فانک الا تفعل تظلم ومن ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده ومن خاصمه الله ادحض حجته وکان لله حرباحتی ینزع ویتوب ولیس شیء ادعی الی تغییر نعمه الله وتعجیل نقمته من اقامه علی ظلم فان الله یسمع دعوه المضطهدین وهوللظالمین بالمرصاد. باخدابه انصاف رفتار کن وازجانب خود وخویشان نزدیک وهررعیتی که دوستش می داری دربارۀمردم انصاف را ازدست مده که اگر نکنی ستمکارباشی وکسی که با بندگان خداستم کند خدابجای بندگانش بااودشمن است.
خداباهرکه دشمن باشدبرهان دلیلش رانادرست نماید وتغییرنعمت خداوزودبه خشم آوردن اوراهیچ مؤثرتراز ستمگری نیست،زیراخدادعای ستمدیدگان راشنوا ودرکمین ستمکاران است.
همان کسی که حاضرنیست پوست جوی رابه ستم ازدهان مورچه ای بگیرد.
درمورد گرفتن دادمظلومان ازستمگران با قدرت وقاطعیّت تمام چنین می گوید:
((وایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزامته حتی اورده منهل الحق وان کان کارها:سوگندبه خدابرای گرفتن حق ستمدیده از ستمگرازروی عدل وانصاف حکم می کند وستمکارراباحلقۀبینی اورامی کشم تا این که اورابه آب خورحق واردسازم اگرچه به آن بی میل باشد))
امام صادق(ع)می فرمایند:
((العامل بالظلم والمعین له والراضی به شرکاءثلاثتهم:ستمکار ویاوراووآن که به ستم اوراضی باشدهرسه آنان در ستم شریکند.))
امام باقر(ع)دربارۀچگونگی انتقام گرفتن خداوندازبیدادگران می فرمایند:
((ماانتصرالله من ظالم الابظالم وذلک قوله عزوجل:وکذلک نولی بعض الظالمین بعضاً:خداوندازهیچ ستمکاری انتقام نگیردمگربه وسیله ستمکاردیگری واین است گفتارخدای عزوجل:وبدین سان بگماریم بعضی ازستمگران رابربعضی(انعام/129).
احادیث وسخنان معصومین(ع)ظلم سه قسم است:
اوّل ظلم انسان برنفس خودش
دوم ظلم انسان به خداوند.
سوم ظلم انسان برانسانی دیگر.آنچه دراین اینجا مطرح است،قسم سوم ظلم می باشدکه آثاروتبعات اجتماعی خاص خودرابه دنبال دارد.
ای ستمگر ستم مکن چندان که بمظلوم کار گردد تنگ
زان حذرکن که آوردروزی دامن عدل کردگار به چنگ
00000000
آه مظلوم تیر دلـدوزیســــت که زشست قضــــا رها گردد
گر رسد برنشان عجب نبود تیرازآن شست کی رها گردد
منبع: http://mo-khosravi.blogfa.com
ظلم وستم امری نکوهیده ومخالف فطرت انسانی است وانسان ها هیچ گاه آن رابرنمی تابند.درسخنی منسوب به پیامبراکرم(ص)چنین آمده است:(الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم).همین سخن نشان ازآن داردکه ستم پایدارنمی ماند.
ازآن جا که ظلم باسرشت انسان ها سازگارنیست،خداوند درقرآن مجید آیات فراوانی درباره نکوهش ستم وسرانجام ظالمان ومسائل مختلف دیگر درهمین زمینه،نازل کرده است که به عنوان نمونه چندآیه آورده می شود.درمورد اعتماد وتوجه نکردن به ظالمان چنین آمده است:
((ولا ترکنوا الی ظلموا فتمسکم النار و مالکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون.
به ستمکاران،وعده عذاب دردناک داده شده است:
((فویل للذین ظلموا من عذاب یوم الیم.پس وای برستمکاران از عذاب دردآورقیامت(زخرف/65).
ودرجای دیگرخطاب به جائران،چنین گفته شده است:
((وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون:وستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می گردند(شعراء/277).
وراجع به سرانجام ظالمان در قیامت چنین می خوانیم:
((ثم قیل للذین ظلموا ذوقواعذاب الخلدهل تجزون الا ما کنتم تکسبون:آنگاه به ستمکاران گویند:عذاب جاوید را بچشید.آیا نه چنین است که در برابراعمال تان کیفر می بینید؟(یونس/52).
روایات
واحادیثی که از پیامبراکرم(ص)وسایرامامان(ع)درموردظلم وعاقبت آن به دست مارسیده
بسیار است که در این جا به چندمورداشاره می شود.
پیشوای پرهیزگاران حضرت امیرالمومنین(ع)دربارۀ بدترین نوع ستم می فرمایند:
((...وظلم الضعیف افحش الظلم...وستم برناتوان زشت ترین ستم ست.))
ایشان درعهدنامه ای که برای مالک اشترنوشته اند،خطاب به وی چنین می گویند:
((انصف
الله وانصف الناس من نفسک ومن خاصه اهلک ومن لک فیه هوی من رعیتک فانک الا تفعل
تظلم ومن ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده ومن خاصمه الله ادحض حجته وکان لله
حرباحتی ینزع ویتوب ولیس شیء ادعی الی تغییر نعمه الله وتعجیل نقمته من اقامه علی
ظلم فان الله یسمع دعوه المضطهدین وهوللظالمین بالمرصاد.با خدا به انصاف رفتار کن
وازجانب خود وخویشان نزدیک وهررعیتی که دوستش می داری دربارۀمردم انصاف راازدست
مده که اگر نکنی ستمکارباشی وکسی که با بندگان خداستم کند خدابجای بندگانش
بااودشمن است.خداباهرکه دشمن باشدبرهان دلیلش رانادرست نماید وتغییرنعمت خداوزودبه
خشم آوردن اوراهیچ مؤثرترازستمگری نیست،زیراخدادعای ستمدیدگان راشنوا ودرکمین
ستمکاران است.
همان کسی که حاضرنیست پوست جوی رابه ستم ازدهان مورچه ای بگیرد.
درمورد گرفتن دادمظلومان ازستمگران با قدرت وقاطعیّت تمام چنین می گوید:
((...وایم
الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزامته حتی اورده منهل الحق وان کان
کارها:سوگندبه خدابرای گرفتن حق ستمدیده از ستمگرازروی عدل وانصاف حکم می کند
وستمکارراباحلقۀبینی اورامی کشم تا این که اورابه آب خورحق واردسازم اگرچه به آن
بی میل باشد))
امام صادق(ع)می فرمایند:
((العامل
بالظلم والمعین له والراضی به شرکاءثلاثتهم:ستمکار ویاوراووآن که به ستم اوراضی
باشدهرسه آنان در ستم شریکند.))
امام باقر(ع)دربارۀچگونگی انتقام گرفتن خداوندازبیدادگران می فرمایند:
((ماانتصرالله من ظالم الابظالم وذلک قوله عزوجل:وکذلک نولی بعض الظالمین بعضاً:خداوندازهیچ ستمکاری انتقام نگیردمگربه وسیله ستمکاردیگریواینست گفتارخدای عزوجل:وبدین سان بگماریم بعضی ازستمگران رابربعضی(انعام/129).
احادیث وسخنان معصومین(ع)ظلم سه قسم است:
اوّل ظلم انسان برنفس خودش
دوم ظلم انسان به خداوند.
سوم ظلم انسان برانسانی دیگر.آنچه دراین اینجا مطرح است،قسم سوم ظلم می باشدکه آثاروتبعات اجتماعی خاص خودرابه دنبال دارد.
ای ستمگر ستم مکن چندان که بمظلوم کار گردد تنگ
زان حذرکن که آوردروزی
دامن عدل کردگار به چنگ
آه مظلوم تیر دلـدوزیســــت که زشست قضــــا رها گردد
گر رسد برنشان عجب نبود
تیرازآن شست کی رها گردد
منبع: http://mo-khosravi.blogfa.com