یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد
یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

یــادهـــــا و خــاطـــــــــــــــره هـــــا

رســول خــدا (ص) : مــــردم در خــواب انـد وقتــى کـه می میــرنــد, بیـــدار مـیشــونــد

این عزیزان را می شناسید؟

این عزیزان دلاور مردان کوهدشتی اند که بعضی از آنان به درجه رفیع شهادت نائل شده اند و بعضی دیگر به فعالیتهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اشتغال دارند.

بنده یعنی مدیر وبلاگ چند نفر از آنها را نمی شناسم. کسانی که همه آنها را می شناسند، اسامی آنها را در قسمت نظرات شما برای بنده ارسال تا در زیر عکس قید نمایم.



حاج آبادیان-مصطفی آزادبخت-شهید حاتم آزادبخت-ابرهیم خزایی-مقدم-علیمراد جعفری-حاج محمد کریم مروجی-حسین محمودی-حاج سیروس لرستانی-احمدی- احمدی-سیدخیرالله نوراللهی-صادق ساعدپور


بچه های رومشکان
ایستده از راست: فتح الله رفیعیان - یدالله امرایی احمد عزیزی(پشت سر یدالله امرایی) - فتح الله امرایی - صحبت الله سوری - مرحوم محمدباقر کرم نزاد - حجت الله سوری - نامشخص - نامشخص
نشسته: محمد رفیعیان - پرویز امرایی - حشمت امرایی - ناصر علیپور - حشمت رفیعیان - مظفر کاظم زاده - شهمراد رحمانزاده
با تشکر از آقای محسن سوری

نظرات 2 + ارسال نظر
بهروزاحمدیکوشکی از خرم آباد 20 مرداد 1394 ساعت 10:18 ب.ظ

در دو عکس بالاتر دو نفر بصورت نشسته اند وبالباس مقدس سپا که نفر دوم از سمت چپ اولین شهید مفقود اثر کوهدشت فتح الله احمدی کوشکی است که در ۲۴تیر ماه۱۳۶۱درعملیات رمضان به درجه رفیع شهادت نایل گردید روحش شاد راهش پر رهرو بادبه امید آمدن پیکرمطهرش پس از۳۳سال.

بهروزاحمدی کوشکی 30 مرداد 1394 ساعت 08:36 ب.ظ

بسمه تعالی
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
تفکر بسیجی
مقام معظم رهبری مدظله العالی:کار نشر دفاع مقدس جهادفی سبیل الله است.
اگرماندیدبنویسیدحقانیت این بچه ها را...
دل نوشته ای از بهروز احمدی
بسیج مدرسه عشق است و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته¬های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده¬اند.
بیاد رهبر شهداءنوجوان انقلاب اسلامی محمدحسین فهمیده که با الگو گرفتن از حضرت علی اکبر(ع)که از امام خود دفاع و از دین خود با خونش پا سداری نمود.
مقدمه:
برادران و فرزندان دانش آموز بسیجی ام از آن لحظه¬ای که لباس مقدس بسیج را بر قامتتان دیدم خاطرات 30 سال گذشته مانند برق از جلوی چشمانم عبور کرد احساس خوشحالی و شعف عمیقی به من دست داد تا عاشقانه و با ذوق و شوق فراوان به قامت رعنایتان بنگرم بدون وقفه چند عکس یادگاری از شما بگیرم شاید خداوند دعایم را مستجاب کرده است که همیشه درنمازهایم از خداوند بودن در صراط مستقیم و عاقبت به خیری را برای مسئلت می¬نمودم. اگرچه لباسها به تن و قامتتان بزرگ بود،بدانید اندیشه و تفکربسیج هم برای مغز و روح و روان امروز شما بزرگ است باید به همان نسبت که جسمتان بزرگ و بزرگتر میشود،اندیشه و توان علمی و دین باوریتان هم به رشد و پویایی برسد.انشاالله زیرا عاقبت به خیرو خوشبختی فرزندان و نهایت آرزوی هر پدری است.
بنده حقیر بر خود فرض و لازم دانستم تا با مدد از خداوند سبحان و با توسل به چهارده ستاره آسمان رسالت و امامت چند سطری را برای ایجاد بصیرت در خودم و شما فرزندان عزیزم بنگارم گر چه اندیشه و تفکر من و قلمم قاصر است از بیان عظمت اقیانوس عظیم تفکر بسیجی اما چه خوب گفته اند که آب دریا را گر چه نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
همان قدر به شما بگویم که امام راحل و عظیم شأن انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(رض)فرمودند:((بسیج لشکر مخلص خداست،که دفتر تشکل آنرا همه مجاهدان از اولین تا به آخرین امضاءنموده اند.))
فرزندانم بدانید امام عظیم الشأن ما به گزاف سخن نمی گفت،کلام او و گفتار او نشأت گرفته از کلام وحی و احادیث نبوی،روایات ائمه اطهاربود.
به نظرم چنین استنباط می گردد که اول بسیجی عالم امکان که تفکرش با تأیید فرشته وحی و بر گرفته از آیات نورانی وحی بود او که حرکت خود را با بسیج مستضعفان و پا برهنگان و مظلومان وستم دیدگان عصر جاهلیت و برای نجات نسل بشریت آغاز کرد شخص اول اسلام یعنی نبّی مکرّم و معظم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود.یعنی این دفتر از غار حرا وبا نزول اولین آیه وحی و به امضاء پیامپر اعظم رسیده و آغاز شده است.
و این دفتر همچنان در خود معارفی دارد که باید در آن غورکنی تا به بصیرت برسی.
و امضاء آخرین دفتر انشالله در آینده ی نزدیک به امضای منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان مهدی آل محمد صل الله علیه و آله خواهد رسید،خوشا به حال کسانیکه منتظر قدوم مبارکش هستند و خوشا به حال آنانکه به چهره نورانی و مبارکش خیره شوند و در رکابش بصیرتشان را به کمال نهایی می رسانند و وجود مقدشش را درک کنند.
بنابراین تفکر و اندیشه بسیجی در لباس خاکی بسیجی یعنی فقط از خدا ترسیدن و لا غیر،مگر امام بسیجیان انقلاب اسلامی به سردمداران کفر و الحاد و استکبار آمریکا نفرمودند: ((آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند)).این معنا یعنی به غیر خدا را ندیدن واز غیر خدا نترسیدن و این چیزی نیست جز غیرت دینی و دین باوری و تقوی و ایمان و خدا ترسی و خدا باوری حضرت امام (رض).
اندیشه و شعور و تفکر و مسولیت پذیری و متانت و شجاعت وامانتداری و مجاهدت بسیج همه از در صدق و صفا بی شک نشأت گرفته از قرآن مجید و احادیث و روایات ائمه اطهار علیهما السلام است. دفتر بسیج با خون مجاهدان بدر و احد و خیبر رنگین است،دفتری که به امضاء امام المتقین و امیرالمومنین علی علیه السلام و صدیقه ی طاهره (س) دخت مکرم پیامبر صل الله علیه و آله و همسر گرامی علی علیه السلام و مادر امامت رسیده است. در این دفتر23 سال رنج پیامبر برای نشر اسلام و سالهای متمادی صبر و رنج علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندانشان و ذریه ی طیبه شان تا عصر حاضر بدرستی نگاشته شده است. در گوشه گوشه ی این دفتر معرفت، توحید، نبوت، عدل، امامت و معاد ترسیم شده است، بدانید که برادران ما در لباس بسیجی در شبهای عملیات و در خاکریزها مقاومت یک شبه ره صد ساله را طی نمودند در آن لحظات سخت و طاقت فرسا فلسفه اصول دین و فروغ دین یکجا برای بسیجیان معنا شد و حتی در لحظه ای و آنی به بصیرت رسیدند، فرزندانم بدانید و تفکر کنید که چگونه این معنا به فعلیت می رسد؟مگر میشود عالمان دینی 80،90 سال زحمت بکشند و در معارف دینی غوطه ور شونددست به دامن ائمه اطهار و قرآن کریم شوند تا بلکه بتوانند به بصیرت دینی و رمز راز توحید و نبوت و عدل و امامت و معاد پی ببرند تا بلکه در سایه ی این معرفت دینی فروع دین وبایدها و نبایدهای مردم را درست ترسیم و نسخه کنند.
پس چگونه شد که یک بسیجی در یکشب وتو بگودر یک لحظه این راه را طی و به این معرفت و بصیرت رسید؟!!
این معنا تقدم و موخری دارد، تقدم آن این است که بسیجی ،وقتی که لباس به رنگ خاک یا همان لباس احرام بصیرت را پوشید به این نیت بود که با نثار جانش و با مهاجرت به خط مقدم جبهه از آن دفتری که همۀ مجاهدان از اولین تا آخرین آنرا امضاء کرد¬اند پاسداری کند چرا که او دریافته بود تفسیر اصول دین به پاسداری از این دفتر است اگر این دفتر بسته شود دیگر معارف تحریف میشوند چرا که در برگ برگ آن دفتر خونهای پر بهائی به پای این شجره طیبه ریخته شده است که خون بسیجی و جان بسیجی در مقابل عظمت آن ناقابل و مانند نور یک شمع کوچک در قیاس با نور خورشید است. می دانی می خواهم به کدام برگ از این دفتر اشاره کنم دفتری که تماماً به رنگ خون است،برگی از آن دفتر به همه ی معارف و معانی دفتر رنگ ومعنای واقعی و حقیقی خود را بخشیده است.برگ زرینی که امضاء آن از سرزمین عرفات صورت گرفت و درآن روز چراغ فروزان عشق و عاشقی معنا ی واقعی معرفت و شناخت و به خداپیوستگی و دلدادگی و یکرنگی و عدالت طلبی و برائت از مشرکین را با این امضاءیک جا معنا کرد وآن برگ تماماً زرین با خون فدائی ترین و فداکارترین بنده ی عاشق خدا و امام الشهدا و سیدالشهداء حضرت امام حسین علیه السلام امام سوم ما. به امضاء رسید و خون او با خون هفتاد ودوتن از یاران با وفایش در دشت کربلا درخت اسلام را آبیاری کرد و معنی پیروزی خون بر شمشیر پس ازهزار واندی سال برای من و شما معنا پیدا می کند و اگر نبود آن حماسه ی بی نظیر تاریخ اسلام معلوم نبود بر سر اسلام و مسلمین چه می آمد و حال که بسیجی می-داند جاهلان و ابلهان و شیاطین روزگار در کمین اند تا به این دفتر و برگهای زرین آن که حاصل رنج همه¬ی مجاهدان از اول تا بحال است خدشه ای وارد نمایند جان ناقابل خود را مخلصانه و صمیمانه در طبق اخلاص می¬گذارد و راهی خاکریزهای مقاومت می¬شود تا مبادا آن خط سرخ آل محمد (ص) تضعیف یا کمرنگ شود، بسیجی وقتی یک شبه ره صد صاله را طی نمود که روزها در محاصره افتاد ازآب و غذاخبری نبود، یک شبانه روز یک هزاران گلوله¬ توپ وتانک و بمب و... به طرفش شلیک کردند،خبری از پشتیبانی یا بهتر بگویم امکان پشتیبانی نبود آنها در آن لحظات سخت در حالی که ذکرشان یا الله، یا رسول الله ویا علی و یا فاطمه بود.لبانشان تشنه بود،خون بدنشان رفته بود کربلا در جلوی چشمانشان مجسم بود به عینه حسین (ع) را زیر سم اسبان می¬دیدند ویا حسین می¬گفتند. آنجا بود که سر خود را روی زانوان بی بی دو عالم دیده و از شراب طهور سیراب گشتند. (به شهادت رسیدند)
در آن حال ملائک به پیشوازشان آمدند و آنان را به بهشت برین بشارت دادند،حق را به عینه به نظاره نشستند و معرفت و بصیرت خلقت و آفرینش برایشان یکجا معناشد در دم آخر آنچه آنها دیدند عارفان و عابدان و شب زنده¬داران ریاضت و کشان و عالمان سخت¬کوش از دیدنش عاجز مانده¬اند آنچه را که آنها دیدند سربداران بر سرسردار ندیدند آنها (بسیجیان) در خاکریز مقاومت با لباس احرام بسیجی با آغشته کردن آن به خون سرخ خود یک شبه هم حاجی شدند هم کربلائی هم عالم شدند هم عارف، هم عابد شدند هم شب زنده دار و هم سربدار شدند و هم شاهد.
اینست که ایمان داریم که بسیجیان در نظام اسلامی از جمله مجاهدین و صدیقین اند. چرا که رنگ لبانشان به رنگ خاک است عقیده و مرامشان با صدق و صفا و معرفت و بصیرت عجین شده است و دین باورند و این دین باوری آنها را از افتادن در ورطه جهالت و کجروی و دین به دنیا فروشی باز می دارد. فرزندان عزیزم آنچه را که نگاشته ام حقیر خود از آن بهره کافی نبرده ام لیکن به وضوح و به عینه در طول سی سال گذشته دیده و شنیده ام و باورم آمده است که بسیج لشکر مخلص خداست و فرشتگان زمینی خداوند هستند که گوش به فرمان امر الهی اند تا به درستی فرمان ببرند.
همان عزیزانی که هشت سال دفاع مقدس را با همه سختی و مشقت پشت سر گذاشتند و بدرستی از عهده امتحان الهی بیرون آمدند امروز در سنگر علم و ایمان در جبهه ی دیگری که استکبار به روی ما گشوده است همان کاری را می کنند که در جبهه های جنگ می کردند امروز جبهه ی دشمن از مرزها ی غربی و جنوبی و... به کانون خانواده ها و به میان احزاب و گروه ها و حتی تا عمق افکار انسان ها رسوخ کرده است و معرفت و بصیرت حسینی و کربلائی می خواهد تا انسان نلغزد و راه را گم نکند و بداند که از کجا آمده است، آمدنش بهره چه بود و به کجا میرود... .و شما بدانید آنانکه در طول سی سال گذشته انقلاب همواره در صراط مستقیم امام و انقلاب و اسلام و گوش به فرمان ولایت و رهبری بود همین بسیجیان بوده و هستند و انشاالله خواهند بود و این عظمت بسیج و اخلاص و صداقت و یکرنگی بسیج و بسیجی را می رساند چرا که خیلی ها ممکن است در این مسیر دشوار بلغزند و فریب دنیا و شیاطین را بخورند اما بسیجی ابراهیم وار نفس خود را به قربانگاه عشق و عاشقی و معرفت شناسی حق تعالی می برد چرا که او می داند اگر از فرمان الهی سر پیچی کند نمی تواند مانند ابراهیم خلیل از امتحان الهی سر بلند بیرون بیاید.بسیجی و تفکر بسیجی یعنی به مسلخ گاه بردن قدرت طلبی ها، تمامیت خواهی ها و دین به دنیا فروشیها و فریب و نیرنگ بازی ها و توجیه کردن ها، و چراغ سبز نشان دادن های به استکبار و سر در آخور دشمن داشتنیها و ادعاهای ...
بسیجی همه ی نفسانیت را یکجا طلاق داده است و حیات و مماتش با حیات و ممات محمد و آل محمد(ص) عجین شده است، بسیجی منتظری خسته اما بر امیدی است که آمدن امامش را به انتظار نشسته است و با مجاهدت وصبر و سعه صدر خود جاده های ناهموار انقلاب را هموار تاامام عصر و امام الزمان حضرت مهدی (عج) قدوم مبارکش را در آن جاده بگذارد و سنگلاخهای راه خدای نکرده پای حضرتش را نیازارد.

به تأسی از رهبر عاشقان (امام خامنه¬ای مدظله العالی)
بسیج عاشق است، شاهد است، مطیع است، مسئول است، شجاع است،متعلم و معلم است، مدیر است، مدبر است،مجاهد و متعهد است، بسیجی مومن است، بسیجی راستگو و صدیق است، صادق است، بسیجی همدوش ملائک و مشتاق اجرای فرمان الهی است. بسیجی پارسا و متقی و با تقوی است ایمانش به غیب با یقین قرین است عاشق خداست و دلبسته به چهارده ستاره ی منظومه رسالت و امامت و ولایت است و خود را در مدار آنها قرار داده است و با آنها بر گرد محور حق می چرخد.
بسیجی یک حزب دارد و آن حزب الله است، رسالت بسیجی همان رسالت رهبر عزیز و معظم انقلاب است، نه کمتر و نه بیشتر، بسیجی شیفته ی مکتب علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها است، حجت های خدا در زمین را فراموش نمی کند و بهانه گیر و نق زن نیست. بسیجی علم و ایمان را با هم می خواهد با یک بال پرواز نمی کند، بسیجی در فراز و نشیب های زندگی خود را گم نمی کند، زرق و برق ها او را نمی فریبد، کتاب و سرمشق او قرآن مجید و احادیث و روایات ائمه است، از سنت رسول الله جدا نمی شود، خط قرمزهای دین و انقلاب را می شناسد و می بیند و از آنها عبور نمی کند. از موضع دین و معرفت دینی و پایبندی به دین هرگز عدول نمی کند، همواره خود را در محضر خدا می داند، دستان پاک بی آلایش خود را به گناه نمی آلایند و خود را بالاتر و والاتر از آن می داند که تن به رذیلتها و پستی های زود گذر دنیوی بدهد، بسیجی کفیل مستضعفان و وکیل الرعایاست.
مدافع سر سخت اسلام و انقلاب و رهبر فرزانه آن است. بسیجی پیوسته به نور و معرفت است، از عالمان دینی جدایی ندارد، نجیب و شیفته و سر افراز است، سرافراز در نلغزیدن و نترسیدن، سر افراز در شهامت و شهادت طلبی و عشق و ایمان و خلوص و یکرنگی، بسیجی گزافه گو نیست، گفتارش و کردارش همه و همه با نیت الهی و فقط برای خداست، بسیجی با علم و ایمان خود پرواز می کند و انقلاب سبز و سرخ خود را به پیش می برد تا پشت سر رهبر خود آنرا بدست صاحب اصلی اش برساند، بسیجی لبیک گوی واقعی انقلاب و رهبری است، بسیجی پشتیبان واقعی و حقیقی ولایت فقیه است، بسیجی الگوی عملی مجاهد فی سبیل الله است که در همه ی عرصه های دفاع از انقلاب اسلامی و سازندگی و تولید علم و تکنولوژی پیشتاز است.
بسیجی پروانه عاشقی است که گرد شمع وجود امامت و ولایت می چرخد و عاشقانه آماده پروبال سوختن است، بسیجی پرچمدار و علمدار نهضت حسین(ع) و پیرو مخلص خمینی(رض) و مطیع امر خامنه ای مدظله العالی است و هرگز از ایده و عقیده ی خود دست نمی کشد و در گذر زمان هدف را گم نمی کند.
بنابراین فرزندان بسیجی¬ام بدانید فردای انقلاب از آن بسیجیان مخلص، با غیرت، دین باور و ولایت مدار است، سعی کنید همیشه و در همه حال خدا را به یاد داشته باشید و با دو بال علم و ایمان و تقویت مستمر این دو حرکت کنید وبدانید که انرژی سرشار نوجوانی و جوانیتان را در راه رشد و بالندگی انقلاب اسلامی صرف کنید، اوقاتتان را به بیهودگی و پوچی نگذرانید که این انقلاب به تلاش و فداکاری و مجاهدت همه ی بسیجیان و از جمله شما نوجوانان نیاز دارد و سعی کنید همیشه لبیک گوی ندای ولایت فقیه باشید مطمئن باشید در این صورت و تنها در این صورت است که از مسیر حقیقی اسلام و انقلاب ناب محمد(ص) خارج نشده و به سر منزل مقصود خواهید رسید، دیر یا زود عمر همه ی ما به سر خواهد آمد اما خوشا به حال آنان که در وقت ملاقات خدا شرمنده نباشند. از پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) خجالت نکشند در قبر آنها به فریادشان برسند،خوشا به حال کسی که عاقبت به خیر از دنیا برود، مطمئن باشید با آنچه که من در مکتب بسیج دیده و فهمیده ام با این تفکر و باقی ماندن بر این اندیشه و عمل به آن که همان دستورات حیات بخش اسلام ناب محمدی(ص) انشاالله همه ی ما عاقبت به خیر خواهیم شد پس حال که بسیجی شده¬ایم باید بسیجی بمانیم و بسیجی زندگی کنیم و بسیجی بمیریم و یادتان باشد در همه حال شهدا را فراموش نکنید حتی با ذکر یک صلوات از عظمت آنها یاد کنید. سلام و صلوات بر روح مطهر حضرت امام (رض) و همه ی شهدای اسلام از صدر تا کنون.
فرزندان عزیزم: بسیجی دارای طراوت و نشاط است. وارسته و نقطه ¬ی قوت او ایمان و اخلاص اوست، دارای استعدادهای درخشان و قابلیت های مهم دفاعی است،خداجو و خدا خواهی در وجود او موج می زند. او حافظ ارزشهای اسلامی است، باهوش و تیز بین است، از استکبار جهانی به خصوص آمریکا و اسرائیل متنفر است اگر شرایط ایجاب کند بینی آنها را به خاک مزلت می کشاند.
بسیجی دشمن شناس و دشمن ستیز است. از تعصب های جاهلانه بدور است با بد گمانی و گمان های باطل بیگانه است از پشت به کسی خنجر نمی زند، اهل تفرقه و برادر کشی و اختلاف افکنی نیست، بسیجی منادی حقیقی وحدت است او می داند اگر از ولایت فقیه دست بکشد و حامی پروپا قرص او نباشد به فرموده امام انقلاب آسیب می¬پذیرد و او حاضر است بمیرد ولی انقلابش که حاصل خون همه ی شهدای اسلام از صدر تا کنون است آسیب نبیند. تعصب او آگاهانه و فقط برای اسلام و انقلاب اسلامی است. تفکر او ریشه در حرکت مترقی انقلاب اسلامی و اسلام نام محمدی (ص) دارد. او آزادی را برای همه می خواهد و او با آنانکه در سایه نظام مقدس اسلامی زندگی ی کند مدارا می کند. بسیجی حافظ استقلال و تمامیت ارضی کشور است، قلب او برای همه ی محرومان و مستضعفان جهان می تپد. او غصه دار قدس شریف است و به ملت مظلوم فلسطین می اندیشد. او برادرانی چون فولاد آبدیده در لبنان دارد(حزب الله لبنان) که وجه اشتراکشان یکی است الا در مرزهای جغرافیایی که استکبار برای مسلمین بوجود آورده است.بسیجی متأثر است برای وضع عراق و افغانستان و پاکستان و...
بسیجی در اندیشه اش به دنبال هویت متحد اسلامی و پویائی ارزشهای اسلامی و ایجاد وحدت امت اسلامی در کل گیتی است.
خفاشان کور دل و خون آشام امروز در جبهه ی دیگر با ترویج ابتذال و فرهنگ بی بندوباری و حرزگی و اعتیاد جوانان و نوجوانان ما را از هویت واقعی خود دور می سازند.فرزندانم بدانید و آگاه باشید تا وقتی که بسیجی هستید و در این مسیرو در راه فرهنگ و تفکر بسیجی گام برمی¬دارید از راه حق منحرف نخواهید شد و در خط مقدم مبارزه با ملحدان منافقانی خواهید بود که تعریف و باوری از دین که هیچ بلکه از انسانیت و آزادگی هم ندارند.
بسیجی درآزمون زندگی، خود را رایگان به این و آن نمی فروشد، بسیجی از قیمت انسان با خبر است و می داند که قیمت انسان قرب الهی و بهشت برین است و بس. بسیجی به میدان آمده است تا با زندگی کردن قیمت پیدا کند نه با هر قیمتی زندگی کند.
بسیجی دوستدار دوستان خدا و دشمن دشمنان خداست و تولی و تبری را در عمل پیاده می کند.
بسیجی اهل افراط و تفریط نیست بلکه اهل صلح و سازش و میانه روی و اعتدال است.
در دل بسیجی مهر حضرت امام حسین(ع) نهفته است و امام حسین همه چیز بسیجی است، اگر مکتب امام حسین علیه السلام را از بسیجی بگیرند او خلع سلاح شده است، بسیج و بسیجی فقط در مکتب سرخ عاشورا مفهوم و معنا پیدا می¬کند و بس.بوی بهشت و خوشبختی و سعادت و عاقبت به خیری از دشت کربلا و نینوا، به شام بسیجی می رسد نقطه قوت و اوج ایمان بسیجی تنها در مکتب امام حسین علیه السلام شکل می گیرد.
بسیجی روضه خوان امام حسین علیه السلام است، مداح اهل بیت علیه السلام است، او دلی چون کوه استوار دارد اما در مقابل مصیبت کربلا بی¬قرار است.
بی¬قرار از مصائب بی¬نظیر کربلا، مصائبی که جگرسوز و جان گدازند، از مصیبت کوچکترین سرباز کربلا که فدای راه مقدس و اهداف عالیه امام حسین (ع) گردید (علی اصغر کودک شش ماهه امام حسین (ع)) تا نوجوانانی چون قاسم و علی اکبر و ... و تا نوعروسانی چون هب و توبه ¬کننده¬ای چون حر و علمداری چون عباس وفادار و پیرمردانی چون حبیب بن مظاهر و ... همه درس آموز و جانسوزند.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
فرزندانم اگرچه عاشورا همه درس است و عشق و به خدا پیوستگی و اما در این قیام مقدس چند مصیبت از همه بیشتر قلبم را منقلب و دلم را شکسته و اشکم را جاری کرد اول شهادت مظلومانه خالق بی¬نظیرترین قیام انسان از آدم تا خاتم یعنی خود مولایم حسین بن علی (ع) دوم مرگ قاسم (ع) و علی اکبر (ع) در میدان نبرد سوم شهادت عباس دلاور و علمدار با وفای کربلا و چهارم مرگ علی اصغر و رقیه و ... و پنجم آنچه در کربلا و بعد از آن بر زینب کبری گذشت.
و تو بدان عاشورا تنها یک قیام و یک مصیبت عظیمی نیست بلکه یک مکتب و یک حقیقت و یک درس حقیقی زندگی است. اگر می¬گویم بی¬نظیرترین حادثه تاریخ بشر عاشورا از آدم تا خاتم در کربلا اتفاق افتاد، گرافه نگفته¬ام در کجای تاریخ بشر نگاشته شده و یا چه کسی دیده و یا شنیده است که حق فرزند پیغمبر (امام معصوم «حسین (ع)») را (حق امامت) را غضب کنند، دین مبین اسلام را با بوزینه بازی و شرابخوری یزید به انحراف اساسی بکشانند و امر به معروف و نهی از منکر را از جامعه اسلامی حذف کنند، با ظاهر سازی و مردم فریبی خود را به حق و اهلبیت پیغمبر (ص) را خارجی معرفی کنند، راه بر امام معصوم (ع) ببندند و گرداگردش را حرامیان، حرامخوار و پلید محاصره کنند، امر به معروف و نهی از منکرش را نپذیرند، جنگ را بر او تحمیل کنند، او را مخیر بین شهادت و ذلت قرار دهند، و حتی قصد اخذ بیعت از او برای یزید را داشته باشند. آب فرات (مهر مادرش فاطمه (س) را بر او و اهل بیتش ببندند یارانش را به فجیع ترین وجه و مظلومانه به شهادت برسانند، مسلمانی که هیچ بلکه انسانیت و آزادی را به مسلخ ببرند و بر کرده خودشادی و سرور و هله هله سر دهند و برای کشتن فرزند پیامبر و فاطمه سر از پا نشناسند.
آنهم تنها در فاصله 61 سال پس از هجرت!!!
در کجای زندگی بشر چنین واقعه¬ای رخ داده است که نوعروسان را بکشند و سر بریده¬شان را جلوی مادرشان پرتاب کنند، (وهب) تواب را به شهادت برسانند (حر) چندین لشکر را در مقابله با 72 تن به رزمگاه بیاورند.
همه اینها از عجائب روزگار و منحصر به قیام ابا عبدالله الحسین است نظیرش در جای دیگر نیست. (بی¬نظیر است)!!!
فرزندان عزیزم مصائب کربلا آنقدر سنگین است که امام زمان (عج) سالهای سال است بر این مصائب جدش حسین (ع) ندبه سر می¬دهد و خون می¬گرید، تحمل مصائب آنقدر سنگین است که هر کدام از آنها خود یک درس و یک حقیقت و یک دری است برای رسیدن به حقیقت و اطلاع از آن ایمانها را جان داده و جانها را منقلب و دگرگون می¬سازد یک نمونۀ آن وقتی است عباس پاسدار حریم مولایش میشود، آنجا که ساقی اهل بیت می¬شود خود را به آب و آتش می¬زند تا عطش کودکان و اهل خیمه ها را بر طرف یا کم کند، خود را به فرات می¬رساند با وجود تشنگی مشتی آب برداشته تا بنوشد اما هیهات عباس (ع) قبل از حسین (ع) آب بنوشد، آب را در شط فرات رها کرده، مشکها را پرآب به این امید که خود را به خیمه و برساند اما دشمن می¬داند که اگر حسین آب بنوشد و تشنگی اهل خیمه ها رفع شود چه اتفاقی برای آنها می¬افتد و چنین بود که تصمیم گرفتند به هر ترتیبی که شده است عباس را متوقف کنند، مأموریت عباس جنگیدن نبود، بلکه آب آوردن بود، و ملعونین با کمین در مسیر حرکت عباس یک دست او را قطع کرده عباس مشک را به دست دیگرش می¬گیرد ملعون دیگر دست دیگر عباس را قطع می کند عباس مشک را به دندان می¬گیرد، دشمن با تیر مشک را سوراخ می¬کند آب مشک خالی میشود و امید عباس برای رساندن آب به حسین و کودکان به یأس مبدل می¬شود دشمن با تیر به چشم عباس می¬زند عمودی بر فرقش فرود می¬آید عباس از اسب به زمین می¬افتد و اینجاست که صدا می¬زند برادر، برادرت را دریاب، حسین (ع) وقتی بر بالین عباس می¬رسد و عباس را در چنین حالی می-بیند فریاد می¬زند وای کمرم شکست...
از کدام مصیبت دیگر واقعه عاشورا بگویم که هر یک از دیگری سوزناکتر نباشد؟! از سوت هلهله و کف زدن¬های پیروان یزید در روز عاشورای سال 60 هجری بگویم یا از همین واقعه و حرمت شکنی سال 1388 هجری شمسی، از سر بر نیزه امام عشق بگویم یا از زدن چوب خیزران بر دندانها و لبان او که بر سر نیزه قرآن می¬خواند؟
از عطش کودکان حسین (ع) بگویم یا از شقاوت حرمله و رها کردن تیر سه شعبه به سمت گلوی علی اصغر شش ماهه حسین (ع) از غلطیدن سر و هب در جلوی پای ام وهب بگویم یا از پرتاب همان سر از سوی مادر با بیان اینکه ما سری که در راه خدا داده¬ایم پس نمی¬گیریم؟
از دل رباب در مرگ علی اصغرش بگویم یا از دل حسین (ع) در مرگ علی اکبرش؟
از عمود بر فرق عباس و ناامیدیش در سیراب کردن کودکان حسین (ع) بگویم یا از حال امام حسین (ع) بر پایین برادر.
از نظاره کردن این مصائب از سوی امام سجاد (ع) در بستر بیماری بگویم یا از دل رنج دیده زینب (س)؟
از کودکان قتلگاه و بارش نیزه¬ها بگویم یا از سم اسبان و تن عریان حسین (ع)؟!!!
از رگهای بریده حسین بگویم یا از بریدن سر او از قفا؟ از پریشانی فاطمه (س) در آن لحظه و یا ابتا بگویم یا از دل زینب؟
از خیمه¬های سوخته بگویم یا از کودکان حیران و سرگردان در دشت کربلا؟!!!
از ذوالجناح خونین و شرمسار بگویم یا از لحظه¬ای که اهل خیمه حسین را سوار بر ذوالجناح ندیدند؟!!!
از دویدن زینب به سوی مقتل بگویم یا از لحظه¬ای که بالای بلندی نشست و شمر لعین را روی سینه حسین (ع) دید. بگذار تا از بریدن برایت بگویم: شمر لعین می¬برید و زینب هم می¬برید، او از حسین سر، زینب از حسین دل، امان از دل زینب، امان از دل زینب، امان از دل زینب ....
نوحه
کرب و بلا نور دو عینم کجاست سید مظلوم حسینم کجاست
طوطی خوش نغمه باغ جنان کو علی اصغر شیرین زبان
رفت به میدان پی آب روان نیست نوایش ز چه در نینوا
کو حرم محترم بو تراب زینب افسرده بی¬صبر و تاب
بخت سکینه ز چه رفته به خواب شهر به کف شهر لعین مبتلا
خیمه بی صاحب شاه شهید از چه جدا کرد سرش از قفا
عون چه شد جعفر بی یار گو قاسم بی مونس و غمخوار کو
حضرت عباس علمدار کو کو علی اکبر فرخ لقا
کرب و بلا نور دو عینم کجاست سید مظلوم حسین کجاست

پایان
برادرشهید فتح الله احمدی کوشکی
بهروز احمدی پلیس بازنشسته ناجا وکارشناس حقوقی سابق فا.ا.قم ولرستان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد